- موانع هدايت
موانع هدايت نيز به سه دسته تقسيم مى شوند:
1- صفات و روحيات اخلاقى
يكى از عوامل عمده موضع گيرى اهل ضلالت در برابر هدايت هاى الهى، داشتن روحيات خاص و ناپسند است از جمله:
الف) هواپرستى:
هواپرستى يعنى ترجيح دادن خواستههاى نفسانى بر آنچه خواست عقل و شرع است. قرآن مجيد به صراحت تمام تبعیّت از هوا و هوس را نهى كرده و آن را سبب انحراف از راه هدايت مى داند:
«وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ * از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد. سوره ص آیه 26».
در آيه ديگر كسانى را كه هواها و غرايز حيوانى خود را معبود خويش گرفته و در صدد ارضاى آنها مى باشند منحرفانى ناميده كه با وجود داشتن اعضاى ظاهرى چون چشم و گوش كه وسيله راهيابى به راه حقّند، از آن بى بهره مانده و راهى به سوى هدايت نمى يابند.
«أَ فَرَءَيْتَ مَنِ اتخَّذَ إِلَهَهُ هَوَئهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىَ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلىَ سمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلىَ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَكَّرُون * آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داد و خداوند او را با آگاهى (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخت و بر گوش و قلبش مهر زد و بر چشمش پرده اى افكند؟ با اين حال چه كسى مىتواند غير از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكر نمى شويد ؟! سوره جاثیه آیه 23»
هواپرستى خصيصه اصلى مخالفان انبيا بوده است؛ در اين باره قرآن خبر مىدهد كه هر زمان پيامبرى بر خلاف هوسها و تمايلات افراد معاصرش ظهور مىكرد، او را تكذيب نموده گاهى نيز در صدد از ميان برداشتن و قتل وى برمى آمدند.
در مورد عدم ايمان منافقان به پيامبر اسلام (ص) نيز تصريح مى كند كه تبعيّت از هوا و هوس سبب شده بود كه به استهزاى آن حضرت بپردازند.
تبعيت از هوا و هوس سبب مى شود كه انسان نتواند از نيروى عقل خويش استفاده كند؛ زيرا دنباله روى از غرايز و شهوات همه امكانات و وقت و حواس او را به خود مشغول مى دارد به گونهاى كه فرصت استفاده از عقل را سلب مى كند و كار به جايى مى رسد كه عقل در خدمت نفس اماره در مى آيد.
ب) دنيا دوستى:
توجه به دنيا و تعلقات آن اگر به گونه اى باشد كه انسان را از شناخت هدف اصلى از خلقت و راهى كه براى تأمين سعادت دو جهان خويش بايد طى كند باز دارد، مذموم بوده و سبب مى شود كه انسان به هلاكت و ضلالت گرفتار آيد.
قرآن مجيد در آيات فراوانی به معرفى حقيقى دنيا به عنوان عالَمى كـه در برابر جهان آخرت اندك و قليل است و نبايد بدان دلخوش داشت، اشاره كرده و در آياتى به صراحت بيان مى دارد كه سبب ضلالت افراد فراوانى همين برگزيدن دنيا بر آخرت و دلبستگى شديد بدان بوده است.
در آيهاى نيز دليل كفر و انكار حقيقت توسط گروهى از انسانها را همين دنيا دوستى شديد آنها دانسته است:
«ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْاَّخِرَةِ وَ أنَّ اللَّهَ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ * اين بـه خاطر آن است كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح دادند؛ و خداوند افراد بى ايمان (لجوج) را هدايت نمى كند. سوره نحل آیه 107».
اين كتاب آسمانى براى تبين بيشتر اين مطلب، افراد فراوانى را مثال زده و در حقيقت به جهات مختلف دنيا دوستى أعم از رياست طلبى، ثروت اندوزى و… اشاره كرده است.
ج) تعصب و لجاجت:
از موانع اصلى رسيدن به صراط مستقيم، داشتن تعصب و لجاجت است. انسان متعصب و لجوج بر عقايد و افكار باطل خويش اصرار مى ورزد و حاضر به شنيدن و تأمل در گفتار و دلايل ديگران نيست. او خود را حق مى بيند و با حصارى از تعصب كه به دور خويش كشيده راه نفوذ هدايت را بر خود مى بندد. بسيارى از كسانى كه در برابر دعوت پيامبر اسلام (ص) قيام كردند و ديگران را نيز به مبارزه با پيامبر اكرم (ص) فرا خواندند خود به اين حقيقت رسيده بودند كه سخنان آن حضرت از ناحيه حق است، امّا لجاجت بر افكار باطل خود و تعصب بر عقايد پدرانشان نمىگذاشت كه به حق روى آوردند. قرآن مجيد اين متعصبان باطل پيشه را كه به آيات حق ايمان نمى آورند و تسليم آن نمى شدند مردگانى ناميده كه قدرت شنيدن و ديدن حق را از دست داده اند:
«فَإِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَمَا اءَنتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَن ضَلاَلَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلا مَن يُؤْمِنُ بِاَّيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ * و در حقيقت، تو مردگان را شنوا نمىگردانى، و اين دعوت را به كَران نمىتوانى بشنوانى؛ و تو كوران را از گمراهىشان به راه نمىآورى. تو تنها كسانى را مىشنوانى كه به آيات ما ايمان مىآورند و خود تسليمند. سوره روم آیه 52 و 53».
2- كردار ناپسند
اعمال و رفتار انسان، در ساختن شخصيت او و تلقى او از واقعيتها اثر مى گذارد. به همين جهت اعمال انسانى، گاهى زمينه ساز هدايت وى مى شود، و گاهى نيز مانع هدايت يافتن انسان گشته، سبب مى شود كه شخص نتواند از چلچراغ هدايت كه در سر راه او قرار مى گيرد بهره ببرد. برخى از آن كردارها بدين قرار است:
1) تقليد كوركورانه:
پيروى از ديگران بدون داشتن حجّت عقلى يا شرعى انسان را دچار چنان جمودى مى گرداند كه ديگر نمى تواند ترك عادت كند و از رفتار و اعمال گذشتگان دست بكشد و هدايت شود.
قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ اَّبَاءَنَا اوَ لَوْ كَانَ اَّبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لاَ يَهْتَدُونَ * و هنگامى كه به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، مىگويند آنچه از پدران خود يافته ايم، ما را بس است! گر چه پدران آنها چيزى نمى دانستند و هدايت نيافته بودند؟! سوره بقره آیه 170».
در آيه اى ديگر مى خوانيم:
«وَكَذلِكَ مَا أرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِن نَذِيرٍ إِلا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا اَّبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى اَّثَارِهِم مُقْتَدُونَ * و اين گونه در هيچ شهر و ديارى پيش از تو بيم دهنده اى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مى كنيم. سوره زخرف آیه 23».
در عصر ما نيز كه به عصر علم و آگاهى و تمدن شهرت يافته، اكثر قريب به اتفاق به ظاهر متمدنها گرفتار حجابِ تقليد كوركورانهاند و به همين دليل است كه از نور هدايت الهى برخوردار نشده و عقايد خرافى و اعمال نادرست و موضع گيرى در برابر دعوت حق، شعار عملى آنان است؛ در صورتى كه همين گروه با به راه افتادن هر مُد و هر صداى تازه بدون تفحص و درك حقيقت به دنبال آن به راه مى افتند و از آن تبعيت مى كنند.
2) پيروى از ظن و گمان:
اگر كسى در پى علم و یقین باشد؛ تا به هدايت صحيح و حقيقى نرسد، دلش آرام نمى گيرد و به جستجوى حق ادامه مى دهد.
امّا اگر كسى به سر منزل يقين نرسد و در بين راه بدون داشتن يقين به اعتقادى تكيه كند و آن را بپذيرد، قطعاً به گمان تكيه كرده و گمان، انسان را به حق نمى رساند:
«اِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً * گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بىنياز نمىگردان. سوره یونس آیه 36»
قرآن مجيد به صراحت تمام، در توبيخ مشركان كه به پندارهاى باطل دل خوش كرده اند، بيان مى دارد كه اينان از ظن و گمان خويش تبعيت مى كنند نه از علم و يقين.
اگر مشركان از اعتقاد صحيح به مبداء و معاد دور مانده اند به دليل تبعيت از ظن و گمانشان است. اين حقيقت طى دو آيه چنين آمده است:
«وَ مَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِين كَفَرُوا * ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم؛ اين گمان كافران است. سوره ص آیه 27»
«وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا الا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا يَظُنُّونَ * آنها گفتند چيزى جز همين زندگى دنياى ما، در كار نيست، گروهى از ما مى ميرند و گروهى جاى آنها را مى گيرند و جز طبيعت و روزگار ما را هلاك نمى كند! آنان به اين سخن كه مى گويند علمى ندارند، بلكه تنها حدس مى زنند (و گمان بى پايه دارند). سوره جاثیه آیه 24».
يكى از مظاهر پيروى از گمان، اطاعت بى چون و چرا از اكثريت است. قرآن مجيد به گونه اى زيبا اين واقعيت را ترسيم كرده است:
«وَإِن تُطِعْ أكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ * و اگر از بيشتر كسانى كه در زمين مىباشند پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مىكنند. آنان جز از گمانِ [خود] پيروى نمىكنند و جز به حدس و تخمين نمىپردازند. سوره انعام آیه 116».
3- عوامل خارجى
هر چند عوامل درونى مانع اساسى در دستيابى و بهره ورى افراد از هدايت هاى الهى است؛ امّا عوامل خارجى که در اين محروميّتها بى تأثير نيستند و در برخى موارد موانع بزرگى را تشكيل مى دهند، این عوامل به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) حاكم كردن جهل و خرافه
استعمار و استضعاف فكرى مردم از طريق تبليغات، از روشهاى هميشگى كسانى است كه خواستهاند انسانها در گمراهى باقى بمانند و به نور هدايت دست نيابند تا بازار آنان هميشه گرم باشد و به اهداف نامشروع خويش برسند.
از آيات قرآن كه به بيان سيره انبياى گذشته پرداخته و به اعمال مستكبران نيز اشاره كرده، استفاده مى شود كه تمام مستكبران براى إعمال اين روش در برابر جبهة حق، از ابزار تبليغات استفاده كرده و بدين وسيله مانع رسيدن افراد زيادى به هدايت شده اند.
نمونه اين مسأله، تبليغاتى است كه مشركان مكّه مبنى بر ساحر و مجنون بودن پيامبر اسلام (ص) راه انداختند تا شايد بدين وسيله از توجه افراد به آن حضرت جلوگيرى كنند. آنان در يك اقدام ديگر از قوم خود خواستند تا با راه انداختن سر و صدا و سوت كشيدن و شعر خواندن از رسيدن صداى صوت قرآنِ پيامبر، به افراد جلوگيرى كنند و با اين عمل از رسيدن پيام حق به گوش مردم و هدايت آنان به صراط مستقيم جلوگيرى كنند.
«وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْاَّنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ * كافران گفتند: به اين قرآن گوش فرا ندهيد؛ و به هنگام تلاوت آن جنجال كنيد، شايد پيروز شويد. سوره فصلت آیه 26».
نگه داشتن مردم در جهل و خرافه با استفاده از سلاح تبليغات، نه تنها در زمان پيامبران كه پس از آنان نيز هميشه مورد استفاده سردمداران باطل بوده است. نمونههايى از اين قبيل را در تبليغات امويان و عباسيان بر ضدّ جبهه امامت مى بينيم.
ب) محيط ناسالم
محيطهاى ناسالم كه معمولاً در اثر تسلط افراد بى فرهنگ، تبليغات مسموم، ترويج فساد و فحشاء، انتشار افكار خرافى و گمراه كننده و… به وجود مى آيد، از موانع بزرگ رشد و هدايت يابى افراد است. از آنجا كه جَوْ غالب در اينگونه محيطها، افراد را شبيه به هم و در جهت انحرافات موجود شكل مى دهد، لذا احتمال تحول و تبدّل در روحيه آنها بسيار كم است، زيرا هر يك از افراد اين محيط مدت زيادى از عمر خويش را در اين جامعه و با اين افكار و خُلقيّات به سر برده و با آن خو گرفته اند.
اقوامى چون قوم لوط و قوم شعيب و… به دليل آلوده شدن محيط زندگى آنان با گناهانى كه در آنها رسوخ کرده بود، چنان تحت تأثير محيطشان واقع شده بودند كه تا رسيدن عذاب نيز متنبه نشده و همة نصايح پيامبرانشان را ناشنيده مى انگاشتند.
رهبران الهى با توجه به اثرات سوء محيط ناسالم در هدايت افراد، به جاى مبارزه با معلول هاى جزئى به علت هاى اساسى خرابى هر محيط توجه كرده سعى مى كردند با ايجاد تحول و انقلاب در سطح كل جامعه، جَو غالب بر محيط را بشكنند و با ايجاد محيط سالم به تربيت افراد بپردازند.