- حجره و مرقد مطهّر رسول خدا (ص)
يكى از بهترين نقاط مسجد، مدفن رسول خدا (ص) است؛ پيامبرى كه محبوب خدا وخلق بوده و ميراث گرانبهاى اسلام، حاصل تلاش بيست و سه ساله اوست.
به هنگام تأسيس مسجد، در كناره شرقىِ مسجد، حجرههايى براى زندگى پيامبر (ص) و همسران او ساخته شد كه تا حدود نود سال پس از رحلت آن حضرت نيز سرِ پا بود. ابتدا حجرهاى براى سوده، پس از آن عايشه و در امتداد آن، حجرهاى براى حضرت فاطمه (س) بنا گرديد. مورّخان نوشتهاند هنگامىكه «رحمة للعالمين» به «ربّ العالمين» پيوست، على عليه السلام شيونكنان مسلمانان را از رحلت ايشان خبر داد؛ روح بلند پيامبر عظيمالشأن اسلام به حق پيوست و پذيرش آن براى بعضى سخت مىنمود. كسانى چون على عليه السلام، عباس و پسران او، فضلو قثم و نيز اسامة بن زيد براى انجام مراسم غسل و كفن پيامبر صلى الله عليه و آله حضور يافتند. (1) پس از انجام غسل و كفن پيامبر صلى الله عليه و آله، براى دفن آن حضرت اختلاف پيش آمد.
على عليه السلام گفت: از پيامبر شنيده استكه «هيچ پيامبرى تاكنون رحلت نيافته جز آنكه او را در همان جايىكه از دنيا رفته دفنكردهاند»، لذا آن حضرترا باكمك چند تن ازياران خود، ازبنىهاشم، درهمان محلّىكه رحلتكرد؛ يعنى درخانه خودكه عايشه در آن مىزيست به خاک سپردند. به این ترتیب بود كه رسول خدا (ص) در همان حجرهاى كه وفات يافت، مدفون شد. براساس آنچه كه اهلسنّت روايت كردهاند، اين حجره، همانحجره عايشه بوده كه حضرت در آن وفات يافت. احتمال ديگر نيز آن است كه رحلت و دفن پيامبر (ص) در حجرهاى در ميان حجره عايشه و حجره حضرت فاطمه (س) بوده كه آن حضرت براى استراحت در آنجا بسر مىبرده و اختصاص به هيچيك از همسرانش نداشته است.
به هر روى، زمانى كه پيامبر (ص) دفن شد و سپس ابوبكر و عمر را در كنار آن حضرت دفن كردند، به تدريج ميان بخش متعلق به عايشه و اين قسمت، پرده (و سپس در روزگار عمر ديوار كوتاهى) كشيده شد. اين وضعيت تا زمان توسعه مسجد در عهد وليد، به همان شكل باقى بود.
منابع تاريخى، از بىنهايت سادگى اين خانهها سخن گفتهاند. هنگامىكه وليد بن عبدالملك براى توسعه مسجد، فرمانى صادر و آن خانهها را خراب كرد، بسيارى از مسلمانان به شدّت مىگريستند و مىگفتند كاش اجازه مىدادند اين خانهها به همان شكل براى آيندگان بماند تا ببينند كسى كه كليدهاى خزاين دنيا به دست اوست، چگونه به چند خشت گِلى قناعت كرده است! در آن زمان كه قسمت شرقى مسجد توسعه يافت، مرقد مطهر در حالى كه گرد آن يك پنج ضلعى كشيده شد، داخل در مسجد گرديد. گفتهاند انتخاب پنج ضلعى از آن روى بود كه شبيه كعبه به صورت مربع نباشد. به علاوه كسانى كه در پشت آن به سوى قبله نماز مىخواندهاند، چون سمت مثلثى آن برابرشان بود، در واقع، عملا رو به قبر بودن، براى آنان صدق نمىكرد.
بعضى نيز گفتهاند: پوشانيدن قبر پيامبر صلى الله عليه و آله از چشم مردم، در زمان معاويه بود و آن هنگامى بود كه امام حسن عليه السلام از دنيا رفت؛ بر اساس وصيّت نواده پيامبرخدا صلى الله عليه و آله تصميم به دفن ايشان كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند ولى مروان بن حكم و عايشه با اين امر مخالفت كردند؛ لذا ناگزير امام حسين عليه السلام، جنازه برادر را در بقيع به خاك سپرد؛ پس از اين واقعه، قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و دو خليفه را با ديوار و سقفى پوشانيدند كه حتى در هم نداشت. (2) از ابن جوزى نقل شده كه روزى قحطى شديدى در مدينه به وجود آمد و مردم نزد عايشه همسر پيامبر آمدند. وى گفت: به قبر پيامبر صلى الله عليه و آله بنگريد. آنان نيز دريچهاى از سقف قبر آن حضرت به آسمان باز كردند؛ بهطورى كه ميان قبر و آسمان هيچ سقف و پوششى نبود. در اين حال، رحمت الهى از آسمان نازل شد؛ گياهان روييدند و شتران سيراب شدند. بعدها باز كردن اين دريچه جزو سنتهاى مردم مدينه شد كه تا حيات سمهودى (قرن نهم) نيز ادامه داشت. (3)
گفتنى است نخستين بار يكى از امراى اسماعيلىِ مصر با نام ابن ابىالهيجاء، پردهاى را كه سوره يس روى آن كتابت شده بود، روى مرقد مطهّر پيامبر (ص) كشيد و از آن زمان به بعد، پردهاى كه روى آن آيات قرآن نوشته شده بود، روى مرقد مطهّر كشيدهمىشد.
سال 557 در اطراف مرقد مطهّر، در زير زمين به دليل احتمال نفوذ صليبىها كه بناى حمله و نفوذ از طريق درياى سرخ را داشتند سُرب ريخته شد تا مانع از دسترسى آنان به قبر پيامبر (ص) شود. پس از آن در سال 668 و 694 به فرمان برخى از سلاطين مملوكى مقصورههاى چوبى براى حجره شريفه ساخته شد.
تا اين زمان، زائرانِ قبر پيامبر (ص) در فاصله يك و نيم مترى قبر آن حضرت، در اطراف ديواره پنج ضلعى، كه عمر بن عبدالعزيز در اطراف قبر كشيده بود، مىايستادند وزيارت مىخواندند. جمال الدين اصفهانى، در اطراف حجره شريفه ضريح چوبى تا سقف كشيد كه در آتش سوزى سال 654 سوخت. در همين آتش سوزى بود كه سقف حجره شريفه نيز سقوط كرد. مستعصم، آخرين خليفه عباسى گروهى را براى تعمير فرستاد و آنان بى آنكه وارد حجره شريفه شوند، سقف را دوباره زدند.
در سال 668 بَيْبَرْس، ديواره مُشبّكى به صورت ضريح در اطراف اين پنج ضلعى، به صورت مستطيل شكل كشيد و خانه حضرت زهرا (س) نيز داخل آن قرار گرفت و محدودهاى تا محراب تهجّد را داخل اين مقصوره كرد. از اين زمان به بعد، دسترسى مردم به قبر دورتر شد، خانه حضرت زهرا (س) از مسجد به داخل اين مقصوره افتاد و ستون مربعة القبر نيز از دسترس مردم خارج شد. علت نامگذارى آن به مربعة القبر، واقع شدن آن در زاويه شمال غربى ضريح قبر پيامبر (ص) است.
محدوده حجره طاهره، كه مرقد منسوب به فاطمه زهرا (س) و خانه ايشان در داخل آن قرار دارد، 240 متر (16 متر طول و 15 متر عرض) مساحت دارد كه ضريحى مطلّا در اطراف آن كشيده شده است.
براى ضريح، چهار در ساخته شد، يكى در سمت جنوب، يعنى قبله كه نامش «بابالتوبه» بوده، ديگرى در سمت غرب آن كه «باب الوفود» بوده و در نزديكى اسطوانةالسرير قرار داشته، ديگرى «باب فاطمه» در ديواره شرقى حجره قرار داشته و چهارم «باب تهجّد» كه در سمت شمال است.
پس از آن، در روزگار سعودى، هيچ تغييرى جز تعميرات موقت در حجره شريفه انجام نشد و همچنان به همان صورت نخست باقى مانده است. دليل عمده آن، اين بوده است كه آبادى قبور در مرام سعودىها ممنوع بوده و افزون بر آن كه در اين بخش كارى نكردهاند، با رنگآميزى غليظ بر روى كتيبهها، كوشيدهاند تا مانع خواندن آنها توسط مردم شوند. به علاوه، با گذاشتن قفسههاى قرآن، حتّى از ديدن درون حجره از لاى پنجرهها، مانع ايجاد كردهاند. و حتّى به مردم اجازه نزديك شدن به حجره شريفه را نيز نمىدهند.
افزون بر مرقد مطهّر پيامبر (ص) در بخش شمالى آن، محلّى به عنوان قبر فاطمه زهرا (س)
مدفون است.
رواياتى نيز دفن آن حضرت را در بقيع مىدانند كه اهل سنت بيشتر به پذيرش اين روايات تمايل دارند.
همان گونه كه گذشت، مجموعاً چهار درِ بيرونى، براى حجره شريفه تعبيه شده است؛ نخست درِ جنوبى كه تاريخ سال آن 1026 هجرى است. در شمالى كه بابالتهجّد نام دارد و روبروى محراب تهجّد است. در شرقى كه به باب فاطمه (س) نامبردار است و روى آن اشعارى نوشتهاند. در غربى كه به باب النبى (ص) مشهور است.
اكنون كسى كه در حال خروج از مسجدالنبى (ص)، از سمت باب البقيع جنوبىترين درِ ديوار شرقى مسجداست، در سمتِ چپِ خود حجره شريفه را مىبيند. در اين قسمت، سه قوس يا به عبارتى طاقنما هست كه به ترتيب در برابر قبر پيغمبر (ص) ابوبكر و عمر ديده مىشود.
———————–
- مقدسى، البدء و التاريخ، ج 5، ص 68.
- سمهودى، وفاء الوفا، ج 1، ص 548.
- پيشين، ج 1، ص 560.