- ساختار کلی اخلاق اسلامی
اگر دین اسلام را مجموعه عقاید و دستورات عملی بدانیم که جهت مشخص کردن مسیر زندگی بشر و هدایت انسان به سوی کمال واقعی در دنیا و آخرت از سوی آفریدگار جهان آمده است و اخلاق را آموزههایی بدانیم که راه و رسم زندگی کردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده و بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را مینمایاند، به خوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد.
ازاینرو سخن گفتن از اخلاقِ اسلامی سخنی بجا و بحث درباره نظام اخلاقی اسلام امری موجه و گفتوگو دربارة ساختار کلی حاکم بر این نظام امری در خور تأمل و اندیشه خواهد بود.
از باب تشبیه میتوان گفت اگر دین را به درختی تشبیه نماییم، این درخت دارای ریشهها و تنه و شاخههایی است. عقاید؛ همان ریشههاست و اخلاق، تنه درخت است و شاخه و برگ و میوه درخت نیز همان احکام است. رابطه تنه با خود درخت رابطه دو شیء نیست، تنه از مهمترین اجزای درخت است، آنگونه که بدون آن نه وجود ریشه تحقق دارد و نه میوهای در کار خواهد بود.
همانگونه که اشاره شد هدف اسلام رشد و تربیت انسان است و تحقق این تربیت جز در سایه اخلاق امکانپذیر نمیباشد.
حال پرسش آن است که در مکتب اخلاقی اسلام، غایت چیست؟ باز هم با مراجعه به متون دینی دانسته میشود که غایت در این نظام، لذت است، اما نه تنها لذتهای حسیِ دنیوی که ناپایدار، سطحی و توأم با رنجها و آلام فراوان است، بلکه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه رنج و سختی است. با مروری بر آیات کریمه قرآن روشن میگردد که خداوند از انسان میخواهد خود را در لذتهای دنیوی که گذرا و همراه با رنج هستند محدود نساخته بلکه به آخرت و نعمتهای جاودانه و ژرفتر آن نظر بدوزد.
از نگاه قرآن، بالاترین لذت و سُرور و ابتهاجی که برای انسان حاصل میگردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الهی است؛ «وَ رِضْوانٍ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرَ». (1)
و از اینرو میتوان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است.
باید توجه داشت که در نظام اخلاقی اسلام هدف یک چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است که مفاهیم عدیدهای بر آن منطبق میگردد.
به دیگر بیان، امانتداری، راستگویی و مانند آن به لحاظ ویژگیهای خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها در نظام اخلاقی اسلام خوب و پسندیدهاند، چون این افعال با ویژگیهایی که دارند، به گونهای هستند که گرایشهای متعالی انسان، او را به سوی آنها فراخوانده، آنها را اموری خوب و بایستنی معرفی میکند.
در اسلام، انسان فضیلتمند کسی است که راست بگوید هرچند به زیان او تمام بشود، بخشش کند، هرچند او را در محرومیت قرار دهد، یعنی این امور با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها، ارزش اخلاقی هستند.
نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خِرد و اندیشه انسان به آن دعوت میکند و هم پیامبران الهی.
از این امر گاهی به فطری بودن دین تعبیر میشود. یعنی تعالیم کلی دین اسلام از جمله احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنکه اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا میخواند، عقلِ حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و ضررهای انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت میکند، آن فراخوانِ وحیانی را تأیید میکند.
صریحاً میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسانِ عاقل هرگز آخرت را به دنیا نمیفروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بیمقدار دنیوی مبادله نمیکند. از این روست که میگوییم نظام اخلاقی ما عقلانی- وحیانی است، و البته این امر به هیچ وجه به معنای بینیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودنِ عقل نیست.
- امتیازات مکتب اخلاقی اسلام
نظام اخلاقی اسلام، افزون بر داشتن همه امتیازات نظامهای اخلاقی دینی، برجستگیهای زیر را نیز دارا میباشد:
1- برخی از ادیان جهان نظام اخلاقی خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود کردهاند. این ویژگی، تکلیف اخلاقی افراد را در عرصههای دیگر نامعلوم میگذارد. در حالی که اسلام به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت اخلاقی خود میگیرد. اخلاق اسلامی همه عرصههای حیات را در بر میگیرد. اخلاق در مکتب اسلام؛ تنها روابط اجتماعی انسانها نیست.
همه رفتار و ملکات انسانی که قابل مدح و ذم باشد و دارای صبغه ارزشی باشد؛ خواه مربوط به رابطه انسانها با یکدیگر یا رابطه انسان با خدا یا حتی رابطه انسان باخودش باشد، همه این بایدها و نبایدهای ارزشی در حوزه اخلاق قرار میگیرد. پس اخلاق لزوماً اختصاص به محدوده خاصی – مثل رابطه انسانها با یکدیگر یا رابطه انسان با خدا – ندارد. در قرآن کریم و روایات رسیده، هزاران مسائل دیگر از قبیل مسائل فردی و اجتماعی و سیاسی و بینالمللی مطرح است که همه اینها جزء دین اسلام است. همانطور که اعتقاد به خدا، نبوت و معاد جزء دین است، سایر اعتقادات فرعی و احکام نیز از واضحترین مطالب مربوط به دین است.
2- تکالیف اخلاقی اسلامی قابل اجراست و از سختگیریهای طاقتفرسا به دور است در روایتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله این گونه نقل شده است:
«بعثتُ إليكم بِالحَنيفية السَّمحة السَّهلة * من به دین معتدل آسانگیر رسالت یافتم». (2)
در روایتی نقل شده است که امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمودهاند:
«فَإِنَّ أَحَبَّ دِينِكُمْ إِلَى اللَّهِ الْحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ السَّهْلَةُ * همانا محبوبترین دین در نزد خداوند دین معتدل، آسان و آسانگیر است». (3)
3 – منابع اخلاقی اسلامی غنی و گسترده است. قرآن؛ سرچشمه زاینده معارف اخلاقی است و روایات و سیره عملی زندگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله و اهل بیت عصمت و طهارت تفسیر گویایی بر آیات نورانی قرآن هستند که شرایط و چگونگی تطبیق معارف کلی اخلاقی اسلام بر موقعیتهای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی را آموزش میدهند.
4- یکی از ویژگیهای نظام اخلاق اسلامی، قابلیت تطبیق آن با شرایط زمانی و مکانی مختلف است. این ویژگی از برجستهترین جنبههای اخلاق اسلامی است؛ زیرا هر نظام اخلاقی در صورتی پاینده و برقرار میماند که به نیازهای اخلاقی انسان بهتر پاسخ دهد. این نیازها در عین ثباتی که در همه زمانها و مکانها دارند همراه با شرایط و ویژگیهای هر عصر و هر مکان مصادیق و مظاهر گوناگونی مییابند. اخلاق اسلامی به جهت آن که معطوف به نیازهای اخلاقی انسانی است، جنبه ثابت و پایندهای را در خود دارد و چون در طی زمانی طولانی توسط معصومین با شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی تطبیق شده است وجه انعطافپذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایی شده است. بنابراین بی آنکه به ورطه نسبیت مبتلا شود، میتواند پاسخگوی انسان در همه زمانها و جوامع باشد.
5- در فرهنگ اسلامی وجود امامان معصوم به عنوان نمونههای عینی و حقیقی انسان مسلمان تجسم واقعی اسلامی است. وجود چنین اسوههایی که در بدترین شرایط تاریخی بر تعهدات اخلاقی خویش پایداری کردهاند امکانپذیر بودن عمل به دستورات اخلاقی اسلام را اثبات میکند. انسان مسلمان با نظر در چهره معصومین در آینه صفحات تاریخ شوق کمال معنوی را در خود مییابد و با امید و اطمینان به امکانپذیر بودن کمالات معنوی روی به تلاش میآورد.
افزون بر سنت و سیره معصومین شاگردان برجسته مکتب ایشان نیز قلههای بلند فضایل اخلاقی هستند که به لطف الهی در طول تاریخ سلسلههای پرشماری از تربیتیافتگان مکتب اهل بیت را تشکیل دادهاند و در همه زمانها عالمان و صالحان بزرگ نمونههای عینی اخلاق اسلامی بودهاند. این نمونههای عینی جان مشتاقان را برمیانگیزد و اطمینان به سرانجام خوش، تکاپوی اخلاقی را تقویت میکند.
6- یکی از ویژگیهای اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسانها به طور مساوی گشوده میداند این ویژگی ناشی از انسانشناسی اسلامی و تربیت اسلامی است. تربیت اسلامی شرایط سنی و محیطی و معرفتی افراد را در نظر دارد. به همین دلیل پاداش و کیفر هر فرد به تناسب شرایط اوست. تناسب پاداش و کیفر با شرایط هر فرد موجب میشود هیچگاه انسان حرکت به سوی کمال را دیر نشمارد و گمان نکند به سبب شرایط ویژهای که دارد به کمال نخواهد رسید. انسان مسلمان هیچگاه نمیتواند شرایط سنی خود را بهانهای برای سستی در مسیر کمال قرار دهد.
همچنین هیچ فرد مسلمانی نباید فقدان امکانات و ابزار مادی را بهانه کند و تکالیف اخلاقی و شرعی خود را ترک کند. در نظام فقهی و اخلاقی اسلام هر فرد در هر شرایطی، تکلیفی خاص خود دارد که متناسب با امکانات و تواناییهای مربوط به همان شرایط است. در نتیجه همه انسانها در هر برهه زمانی و در هر محیط اجتماعی و جغرافیایی میتوانند به سوی کمال حرکت کنند و اگر تکالیف اخلاقی خویش را به شایستگی و با خلوص نیت انجام دهند، مراتب بلندی از کمال را در مییابند.
از آنجا که مردم، درجات گوناگونی دارند، خطاب اخلاقی قرآن نیز دارای سطوح گوناگونی است. ازاینرو، گاه آنچه برای دستهای نیک و شایسته به شمار میرود، برای گروهی دیگر که در مرتبهای دیگرند، گناهی نابخشودنی است. ازاینروست که گفتهاند:
«حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين * نیکیهای اَبرار، گناهان مقرّبان به شمار میآید».(4)
هرچند از دیدگاه پیشوایان دین مبین اسلام، بهترین نوع بندگی و نیکوترین عمل اخلاقی آن است که با انگیزههایی همچون شوق به بهشت و ترس از دوزخ همراه نباشد؛ اما از آنجا که همه مسلمانان در یک سطح نیستند، در مراتب پایین سلوک اخلاقی، چنین انگیزههایی نیز پذیرفتنی است.
——————————–
(1) سوره توبه، آیه 72.
(2) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 65، ص 346.
(3) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 12.
(4) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 25، ص 205.