• مکاتب اخلاقی دنیا

آدمی از آغاز تا پایان زندگی خویش به طور فطری به ارزش‌های اخلاقی گرایش داشته و شخصیت وی همواره با معیار فضایل و رذایل اخلاقی محک می‌خورد. بر اساس همین گرایش فطری؛ در طول تاریخ، انسان‌ها به مکاتب اخلاقی گوناگونی؛ اعم از بشری یا الهی، روی آوردند تا پاسخ بخشی از مشکلات روحی و روانی و بحران‌های معنوی خود را بازیابند. در پی این تلاش‌ها اخلاقِ گوناگونی از مکتب‌ها بشری یا الهی مانند: اخلاق افلاطونی، ارسطویی، یهودی، مسیحی، اسلامی، بودایی، هندویی، کانتی و مانند آن شکل گرفت.

در غرب تا کنون مکاتب اخلاقی مختلف و متنوعی خودنمایی کرده است:

– مکتب اصالت لذت؛ که معتقدان به آن، لذت‌آفرینی را ملاک اخلاقی بودن فعل می‌دانند.

– مکتب افلاطونی که اخلاق را از مقوله جمال و زیبایی ‌دانسته و ملاک عمل اخلاقی را جمال و زیبایی یک عمل برمی‌شمرد.

– مکتب ارسطویی که اعتدال را الگوی اخلاقی معرفی کرده و طبق آن ارسطو؛ ملاک فعل اخلاقی را از مقوله عدالت (اعتدال نیروهای درونی) می‌دانست.

– و مکتب تکلیف وجدانی که ایمانوئل کانت آن را بنیان گذاشت.

به طور کلی؛ تلاش جمعیِ بشر، برای ارائه مکاتب اخلاقی، گرچه به رشد و عمق بخشیدن به حکمت و بصیرت اخلاق منجر شد، اما دوری مکاتب غیرالهی، از ریشه آسمانی اخلاق و بی‌توجهی به خدا و آخرت که از پایه‌های اساسی اخلاق به شمار می‌رود، از آفاتی است که به ایجاد شبهات و سست‌ شدن بنیان اخلاق منجر گشته است.

اصولاً در مباحث اخلاقی مغرب‌زمین ملاک تشخیص کارهای ‌اخلاقی از غیراخلاقی، تنها مَلکات نیست‌ بلکه‌ بیشتر محور بحث افعال و رفتار است. یعنی چه کاری خوب است؟ چه‌کاری باید انجام داد؟ یا چه کاری را باید ترک کرد؟

در حالی که بحث اصلی اخلاق، صفات ثابت و ملکات می‌باشد و صحبت از هیئات راسخه در نفس‌ است.

ظاهراً هیچ‌یک از نظام‌های فلسفی اخلاقی نمی‌توانند کامل باشند، مگر آن که به هر سه عنصر اخلاق، یعنی «احکام اخلاقی»، «غایت انسان» و «فضیلت»، توجه کافی مبذول نمایند. به علاوه، یک نظام آرمانی اخلاقی نباید این عناصر را جداگانه مورد توجه قرار دهد، بلکه باید آن‌ها را یکپارچه و هماهنگ کند.

به این جهت پیام‌آوران الهی در طول تاریخ بشریت، با فراخوانی امت‌ها به پرستش آفریدگار یگانه، با تکیه بر ارزش‌های اصیل اخلاقی در همه ابعاد زندگی، انسان را به رشد و رویش رهنمود ‌ساخته‌اند؛ یکی از این سفیران الهی، پیام‌آور اسلام است که علت برانگیخته شدن خود را اتمام و اکمال سجایای اخلاقی برمی‌شمارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا