- مهارت های اجتماعی
انسانها با ویژگیهای گوناگون به دنیا میآیند و چگونگی برخوردهای اجتماعی آنها متفاوت است، اما یک توانایی به نام هوش هیجانی (هوش عاطفی) در انسان هست که وی را در برقراری ارتباط با همنوعان یاری میرساند. ویژگیهایی مانند همدلی، آگاهی سازمانی، مدیریت تعارض، کارگروهی، نفوذ، پرورش دیگران و ارتباط موفق با دیگران از این توان ناشی میشود.
اولین قدم برای افزایش هوش عاطفی، خودآگاهی است. خودآگاهی یعنی هر یک از مردم از خود سؤال کنند: «چه احساسی دارم و چرا دچار آن احساس شدهام»؟ اگرچه ممکن است این کار در آغاز برای بعضی از افراد مشکل باشد، اما زمانی که فرد شروع به درک خود میکند، می تواند دیگر مهارتهای احساسی خود را نیز توسعه دهد و در نهایت به هوش عاطفی زیادی دست یابد. یکی از مصداقهای کنترل احساسات و استفاده از هوش عاطفی را میتوان در سخن امام علی (ع) یافت که میفرمایند:
«الْعَاقِلُ مَنْ يَمْلِكُ نَفْسَهُ إِذَا غَضِبَ وَ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِب * عاقل كسى است كه در همه حال مالك نفس خود باشد؛ چه خشمگين شود و چه رغبت كند در چيزى و در خواست آن را داشته باشد و چه ترسد از كسى». (1)
این فرمایش امام بر کنترل رفتار و احساسات در هنگام هیجانات تأکید دارد.
پس از خودآگاهی برای کسب مهارت اجتماعی به شناخت دیگران نیاز است. در تعامل با افراد نباید تفاوتهای فردی را نادیده گرفت؛ برخی درونگرا هستند و تمایلی به برقراری ارتباط ندارند و برخی برونگرا. این از مهارتهای مدیر و فرمانده است که بتواند روابط صحیح را ایجاد کند و تداوم بخشد. در سایه روابط اجتماعی قوی بسیاری از اهداف الهی سازمان قابل دسترسی است؛ از آن جمله جلب اعتماد عموم مردم و جلب همکاری و مشارکتشان در برقراری نظم و امنیت در جامعه است.
- میزان متقاعد ساختن دیگران نسبت به باورهای خود و جلب اعتماد دیگران
در فصل مهارت ارتباطی به طور مفصل به راههای متقاعد ساختن دیگران پرداخته شد. در این گفتار، متقاعدسازی و جلب اعتماد از زاویهای دیگر بررسی میشود.
در فرایند متقاعدکردن، فرد با توسل به تعقل و احساس در قالب مهارتهاي كلامي و غيركلامي و رسانهاي، میتواند ذهنيّت افراد را به منظور تغيير رفتار و وادار كردن آنها به عمل معيني تحت تأثير قرار دهد.
جلب اعتماد یکی از مهمترین قدمها درمتقاعدسازی است. مردم به سادگی با کسی همراه نمیشوند که با نظرشان موافق نیست. برای اینکه کلام مدیران در مخاطبان نفوذ کند باید ابتدا خودشان به موضوع مورد نظر اعتقاد داشته باشند؛ سپس برای نشان دادن حسن نیت خود، جنبههای مثبت و منفی آن موضوع را صادقانه بیان کنند. البته سعی کنند روی جنبههای مثبت بیشتر تأکید نمایند و نتیجه بگیرند که جنبههای مثبت بر منفی برتری دارد. مدیران لایق در برشماری نکات مثبت، گونهای بیان میکنند که منافع شخصی و حزبی طرف مقابل را نیز جزء جنبه های مثبت به شمار آورند تا او سریعتر متقاعد گردد. البته باید پر انرژی، با اعتماد به نفس و با تسلط کامل صحبت کنند و حتی برای جلب اعتماد مخاطب از تجربه موفقی که درباره آن موضوع در گذشته داشتهاند شاهد بگیرند.
مدیران از خود محوری و نسبت دادن همه موفقیتها به خود در جلب اعتماد مخاطب بپرهیزند که منشأ اين رذيله اخلاقى، تكبّر، هواى نفس و جهالت است؛ چنانكه عجب و غرور نيز در رويش و افزايش آن دخالت دارد؛ همانگونه كه خدا محورى، عقلگرايى، رايزنى و همفكرى، نقطه مقابل آن است.
از دیدگاه قرآن، انسان، ذاتاً ناتوان آفريده شده و دانش او نيز اندك است و چنين موجودى نمىتواند بدون امداد از خداوند و تنها با اتكاى به دانش، تجربه و توان خويش به اهداف و آرمانهايش دست يابد؛ پس ناچار است سخن خدا را بشنود، فرمان عقل را گردن نهد و از تجربه ديگران سود جويد و گرنه به تعبير اميرمؤمنان (ع):
«مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ زَلَّ * هر كس استبداد رأى داشته باشد به خطا مىافتد». (2)
و در سخن حكيمانه ديگرى چنين هشدار مىدهند:
«ايَّاكَ وَالثِّقَةَ بِنَفْسِكَ فَانَّ ذلِكَ مِنْ اكْبَرِ مَصائِدِ الشَّيْطانِ * از اتّكاى به خويشتن بپرهيز؛ زيرا چنين كارى از بزرگترين دامهاى شيطان است». (3)
مدير موفق كسى است كه با نفوذ در دلها بتواند اعتماد همكاران و ارباب رجوع را به خود جلب کند.
مدیران نباید در جلب اعتماد دیگران از تحسین کردن آنها در کارهای درستی که انجام دادهاند، غافل شوند. تشویق کردن دیگران فاصلههای ارتباطی را کوتاهتر میکند و فضای اعتمادسازی را فراهم میسازد. چون در واقع مدیر به تواناییهای ایشان اعتماد مینماید و متقابلاً ایشان نیز به مدیر، راحت تر اعتماد میکنند.
برای ایجاد اعتماد اجتماعی باید زمینهای فراهم شود تا مردم در کنار یکدیگر، احساس آرامش و امنیت کنند. به این منظور باید برای رفع تضادها و نابسامانیها در برقراری نظم و ثبات در جنبههای اقتصادی ـ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه تلاش کرد؛ زیرا اعتماد اجتماعی در چارچوب روابط صحیح، عادلانه و منصفانه شکل میگیرد.
از دیگر نکات لازم برای جلب اعتماد عمومی، سادهزيستى در زندگى شخصى و خانوادگى مدیران و مسئولان است.
مسئوليت خطير مديريت و رهبرى اقتضا مىكند كه رهبر و مديران جامعه اسلامى، زندگى خود را بر اصل سادگى و سبك بودن هزينه زندگى بنا كنند؛ از برخى مصارف و لذّتهاى دنيا چشم بپوشند؛ همّت خود را در دستيابى لذايذ دنيوى صرف نكنند و بكوشند در زندگى شخصى خود تا اندازهاى طعم محروميت را بچشند. اين شيوه، اعتماد مردم را جلب میکند و لیاقت اسوه بودن مدير را به اثبات مىرساند.
از امام على (ع) نقل شده است كه فرمودند:
«همانا خداوند مرا امام خلق خويش قرار داد و بر من واجب كرد كه درباره خويشتن، خوراك و پوشاكم را مانند مردم ضعيف تنظيم كنم تا فقير به فقر من اقتدا كند و ثروت، توانگر را به طغيان وا ندارد». (4)
مديران اسلامى هر قدر كه بىآلايش و ساده زيست باشند به همان مقدار عظمت روحى پيدا مىكنند بر مقامات معنوى آنان افزوده مىگردد و اعتماد مردم را به خود جلب میکنند.
در نهایت اینکه هیچ گاه مدیران فکر نکنند خیلی زود به متقاعد کردن دیگران و جلب اعتماد مخاطبان موفق خواهند شد؛ واقع بین باشند و همیشه این احتمال را بدهند که شکست بخورند؛ لذا در کسب مهارتهای اجتماعی باید سعی کنند ویژگیهای افراد را به خوبی بشناسند.
- میزان برقراری روابط صمیمی و پرطراوت با دیگران
وجود روابط سالم بین فردی از نشانههای سلامت روانی در اجتماع است. هر یک از مدیران نیازمند حمایت اجتماعی از طریق روابط گرم و صمیمانه با مردم هستند. وجود پیوند اجتماعی پرطراوت، منبع اعتماد و امنیت خاطر در انسانهاست.
حضرت سليمان، كه در عالىترين جايگاه مديريتى جامعه بود، رابطهاى بس صميمى با اقشار گوناگون جامعه، اعم از فقير و غنى، عالى و دانى و مسئولان و مردم داشت؛ چنان كه نقل شده است آن پيامبر بزرگوار، هر روز صبح، طى برنامه خاصّى با بزرگان و اشراف ملاقات مىكرد تا به صف مستمندان مىرسيد، آنگاه كنار آنان مىنشست و مىفرمود:
«مِسْكِينٌ مَعَ الْمَسَاكِينِ * من مستمندى هستم همراه مستمندان». (5)
رسول گرامى اسلام (ص) نيز در جايگاه رهبرى، صميمانهترين رابطه را با مردم و مسئولان اجرايى داشت و پيش از آنكه بر جسم و بدن مردم حكومت كند در دل آنان جاى داشت. آن رهبر فرزانه، خالصانهترين مهر و محبت را نثار مردم مىكرد؛ براى همگان دل مىسوزاند و از هرگونه ناراحتى آنان رنج مىبرد؛ چنان كه قرآن مجيد از اين حالت پيامبر چنين خبر مىدهد:
«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ انْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَءُوفٌ رَحيمٌ * به يقين پيامبرى از خود شما به سويتان آمد كه آنچه از آن رنج مىبريد بر او سخت است؛ بر هدايت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است. سوره توبه آیه 128».
آموختن مهارت برقراری ارتباط شایسته با همنوعان، فضای اجتماعی را از تنشها و بی احترامیها پاک میسازد. امام علی (ع) میفرمایند:
«حُسْنُ اللِّقَاءِ يَزِيدُ فِي تَأَكُّدِ الْإِخَاء * نيكویى برخورد با دیگران بر استحکام برادری میافزاید». (6)
داشتن مهارت اجتماعی در برقراری روابط صمیمی و پر طراوت با دیگران برای مدیرانِ حکومتی از حساسیت ویژهای برخوردار است. در این راستا امام علی (ع) در کلامی زیبا به مالک اشتر نخعی میفرمایند:
«مهربانی و خوشرفتاری و نیکویی با مردم را در دل خود، جای ده (نه آنکه در ظاهر اظهار دوستی کنی و در باطن با آنان دشمن باشی که موجب پراکندگی رعیت گردد) و مبادا نسبت به ایشان چون جانور درنده باشی و خوردنشان را غنیمت دانی». (7)
نظیر این بخش از عهدنامه مالکاشتر در نامه دیگری هست که حضرت به محمدبنابیبکر نوشتند. امام (ع) به او که از خواص یارانش بود، اینچنین اندرز میدهند:
«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ * بالت را برای ایشان بخوابان (با همگان فروتن باش)؛ پهلویت را برایشان هموار دار (کاری کن که همه کس از رفتارت سود برد) و با آنان گشاده رو باش (با زیردستان ترشرویی مکن». (8)
با اندکی توجه میتوان نتایج برخورد نیکو و شایسته را در زندگی فردی و اجتماعی افراد مشاهده کرد. از نظر سازمانی، این برخورد نیکو و باطراوت، باعث درک استعدادها و توان افراد میشود. در سایه این شناخت، افراد، احساس وجود و ارزش میکنند؛ به زندگی و کار علاقهمند میشوند؛ از بیاعتناییهای آنها کاسته میشود و با روحیهای تازه و قویتر به کار و زندگی میپردازند.
امیر سخن (ع) آنجا که به عنوان سردار و کارفرمای مؤمنان با سران لشکریان خود از حقوق والی و رعیت گفتگو میکنند، میفرمایند:
«فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلَّا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِه * سزاوار است کارفرما را که فزونی یافته و نعمتی که به آن رسیده است، سبب تغییر حال او بر رعیت نشود (مقام و منزلت او را به آزار زیردستان واندارد) و نعمتهایی که خدا بهره او گردانیده است، او را به بسیاری آشنایی با بندگان خدا و مهربانی بر برادرانش وادارد». (9)
همچنان که این سخن گرانقدر، پیام عطوفت و رعایت حال زیردستان را در خود دارد، احادیث فراوانی از معصومین وجود دارد که نشان میهد در مدیریت اسلامی، سرپرستی به دلجویی از دیگران مشروط است؛ گویی که پدر یا مادری فرزند خویش را مینوازد. امام علی (ع) در بخش دیگری از عهدنامه مالک اشتر فرمودند:
«ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا * و آنگاه از آنان آنگونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجويي ميکنند».
همانند این سخن در کلام امام محمد باقر (ع) به عنوان یکی از شرایط امامت و خلافت آمده است:
«امامت جز براي مردي که داراي ویژگیهای سه گانه باشد شايسته نيست:
1- پرهيزگاري و ورعي که او را از گناه الهي باز دارد.
2- حلم و بردباريي که بدان وسيله خشم خود را تحت کنترل خود درآورد.
3- حسن سرپرستي نسبت به مردمي که امامت آنها را به عهده دارد تا جایي که نسبت به آنان همانند پدري مهربان باشد». (10)
یک مدیر موفق به سبب ارتباط مستقیم و غیرمستقیمی که با افراد در اجتماع دارد باید در برقراری روابط صمیمانه با دیگران اعم از کارکنان خود یا افراد اجتماع، طراوت و صمیمیت خویش را حفظ کنند و خود را امین جان و مال مردم بدانند و در ایفای نقش خطیر خویش با مهارت تمام بکوشند. ایشان میتوانند با ایجاد فضاي قابل اتكا و مطمئن، نقش حمایتگری خویش را در ارتباطات اجتماعی ایفا کنند. روابط صمیمانه باعث افزایش روحیه سازگاری و حل مشکلات میگردد. از دیگر پیامدهای حس همدلی، آرامش روحی و روانی است. چهرههای مهربان، پرطراوت و صمیمی همیشه محبوب و مقبول اجتماع هستند.
امام صادق (ع) فرمودند:
«الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَأْلَفُ وَ لَا يُؤْلَف * مؤمن انسپذير است. كسى كه با ديگران انس نگيرد و ديگران با او مأنوس نشوند، خيرى ندارد». (11)
زبان، عضو اصلی برقراری روابط صمیمی و پرطراوت با دیگران است؛ لذا مدیران باید با نرمی و تواضع با مردم سخن بگویند. اين سفارش امام على (ع) به تمام پیروان است:
«عَوِّدْ لِسانَكَ لينَ الْكَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ يَكْثُرْ مُحِبُّوكَ وَ يَقِلَّ مُبْغِضُوكَ * زبانت را به سخن نرم و سلام كردن عادت بده تا دوستدارانت فزونى و بدخواهانت كاستى يابند». (12)
با چنين روشى، موفقيت و كارايى مجموعه نيز فزونى مىيابد؛ صفا و صميميت بر آن حاكم، و فضاى مناسب فراهم مىگردد.
- میزان توجه به عواطف و احساسات دیگران
عوامل بسیاری در تعامل اجتماعی ماهرانه و تأثیرگذار نقش دارد؛ اما نقش عواطف و احساسات در این میان بسیار مهم و چشمگیر است.
انس بن مالك روايت ميكند در حضور امام حسين (ع) بودم كه كنيزكى از كنيزان آن حضرت به حضور آن بزرگوار آمد و يك شاخه ريحان تقديم نمود. امام حسين (ع) به وى فرمودند تو را در راه خدا آزاد كردم. من به آن حضرت گفتم يك كنيزك را براى يك شاخه ريحان آزاد مينمایى!؟ حضرت اباعبدالله الحسین (ع) فرمودند:
قَالَ كَذَا أَدَّبَنَا اللَّه، قَالَ اللَّه: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى کُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً» وَ كَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا عِتْقُهَا
«خدا ما را اين طور پرورش داده است. خداوند فرموده است: «هرگاه به شما تحيت گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد يا به همان گونه پاسخ گوييد» و برای من بهتر از اين شاخه ريحان، آزاد نمودن اين كنيز بود». (13)
این قبیل روایات، نشانگر توجه معصومین به عواطف و احساسات دیگران است؛ بدین معنا که در سیره معصومین، اهمیت دادن به مقوله ابراز احساسات به عنوان مهارت در تعاملات اجتماعی شناخته میشود. باید مدیران توجه کنند که انسانها تشنه محبتند و دلهاى آنان اسير مهربانى است و طبعاً از ديگران انتظار برخوردى خوش و انساندوستانه دارند؛ لذا تحت تأثير عواطف ديگران قرار میگیرند و بلافاصله عواطف انسانى خويش را بروز مىدهند. پس چه خوب است مدیران با زبان نرم، روى گشاده و دوستانه با کارکنان برخورد كنند و به فضاى سازمان، عطر محبت بزنند و با همنوعان خود صميمى باشند. امام صادق (ع) فرمودند:
«حُسْنُ الْخُلْقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ * خوش خلقى، دوستى ديگران را جلب مىكند». (14)
امروزه مدیران با داشتن حس همدلی در واقع ابزاری کارامد برای هدایت افراد و بهرهوری سازمانی در اختیار دارند. برخورد هدفمند با احساسات دیگران، علاوه بر اینکه رضایتمندی فردی را به همراه دارد به حفظ روابط متقابل نیز کمک میکند. در روابط متقابل سالم، تواناییها درک، و به روحیات و خواستههای افراد پاسخهای مناسب داده میشود. هر چه فرد از حس همدلی بیشتری برخوردار باشد به نشانههای ظریفیِ که نشاندهنده نیازها یا خواستههای دیگران است، توجه بیشتری نشان میدهد. این توانایی، مدیران جامعه را موفقتر میسازد. افرادی که در این زمینه مهارت دارند به خوبی و عمیقاً به دیگران گوش میدهند؛ دیگران را میپذیرند و با عجله به قضاوت دست نمیزنند؛ در دیگران احساس ارزش و عزت تولید میکنند نه احساس گناه. امام صادق (ع) در حدیثی زیبا میفرمایند:
«أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِكُم * براى مردم چيزى را دوست بداريد كه براى خودتان دوست داريد». (15)
انسان وقتی خویش را جای دیگران بگذارد و احساسات ایشان را درک کند، معقولتر و سنجیدهتر عمل خواهد کرد. وقتی دیگران و خود را در موقعیتی برابر یعنی همان انسانیت ببیند از موضع خودخواهی و بیتفاوتی پایین میآید و با روحیه همدلی با دیگران برخورد میکند. حدیثی که ذکر شد، میتواند سرلوحه رفتارهای اجتماعی مردم قرار گیرد تا بسیاری از سوءتفاهمها و تنشها برطرف شود.
- میزان پاسخگو دانستن خود در برابر دیگران
پاسخگويي، وظیفه فرد يا افرادي مشخص در برابر وظايف محول است.
پاسخگویی از دو بُعد مد نظر است: بعد اول، پاسخگويي در مقابل دستاندركاران داخلي (سلسله مراتب سازماني) و بُعد دوم، پاسخگويي در مقابل ذينفعان بيروني (تكريم ارباب رجوع، مشتريمداري، مخاطبمحوري و نظاير آن).
یک اصل اساسي در دین اسلام وجود دارد و آن اینکه تمام مردم به نوعی کارفرمایند و همه باید در برابر زیردستان خود پاسخگو باشند. در این باره رسول گرامی اسلام (ص) فرمودهاند:
«كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مسئول عَنْ رَعِيَّتِه * همه شما فرمانروایيد و همگى در برابر رعيّت خود مسئول خواهيد بود». (16)
ضرورت پاسخگويي متقابل، فراگير و همهجانبه افراد جامعه در این حدیث گهربار نبوی به خوبی نمودار است. بر اين اساس پاسخگويي اجتماعي به عنوان رعايت حقوق انساني و اجتماعي، ضروري است و لازمه تحقق عدالت اجتماعي، پايداري و كارامدي سازمان به شمار ميرود.
از آنجا که سازمانها به وسيله مردم و براي مردم ايجاد ميشوند، بايست در برابر آنها پاسخگو باشند.
در هر سازمانی، احتمال وجود سوءتفاهمات و شبههها هست، پس مدیران باید با مهارت اجتماعی خویش در این زمینه توضیحات کافی را برای رفع این کج فهمیها ارائه کنند.
در صورتی که اشتباهی متوجه مدیران است، ایشان باید با عذرخواهی، زمینه فعالیت دوباره و صادقانه را فراهم سازند.
امام علی (ع) به مالک اشتر در مورد رفع شبهات مردمی و توضیح در مورد سوءتفاهمهای پیش آمده فرمودند:
«اگر مردم به تو گمان ستمگری بردند، عذر و دلیلت را برای ایشان آشکار، و گمانهای آنها را با این کار از خویشتن دور کن؛ زیرا در آن کار ریاضت و عادت دادن است به خود (عدل و انصاف را) و مهربانی است به مردم و عذرآوردنی است که با آن به آنچه خواستاری از وادار نمودن آنها به حق میرسی (تو که میخواهی از بدگمانی و سرزنش آنها بِرَهی، عذر خود را بیان کن تا از اشتباه بیرون آیند و دوستیت را در دل جا دهند».
امام علی (ع) در نامهای به قُثَم بن عباس (که از جانب آن بزرگوار بر مکه حکمفرما بود) نوشتند:
«و در بامداد و سرشب با آنها بنشین و فتوا بده کسی را که حکمی بپرسد و نادان را بیاموز و با دانا گفتگو کن و باید تو را به مردم پیغام رسانی نباشد مگر زبانت (هر چه می خواهی خودت به ایشان بگو، نه مانند گردنکشان پیغام بفرستی) و نه دربانی، مگر رویت ( هر که خواهد بیمانع تو را ببیند) و درخواست کنندهای را از ملاقات و دیدار خود جلوگیری مکن؛ زیرا آن درخواست اگر در ابتدای کار از درهای تو روا نشود برای روا کردن در آخر کار ستوده نمیشوی (تو را نمی ستاید چون از رنجی که در اول امر کشیده افسرده گردیده است)». (17)
امروزه پاسخگويي بخشي از رفتار سازماني است که مزیتهای فراوانی دارد. برخی از نتایج پاسخگو بودن عبارت است از:
- اجراي صحيح قوانين و مقررات و اطمينان از عملكرد درست و مطابق با برنامه
- شناخت ضعفها براي جلوگيري از تكرار آنها و تصحيح اشتباهات
- كاربرد مؤثر منابع فيزيكي، مالي و نيروي انساني و به دستآوردن بيشترين كارايي
- حفظ روحيه كارگزاران با علم به اینکه ديگران از زحمات آنان آگاهند و به آنان ارج مينهند.
- میزان حسن ظن در تعاملات اجتماعی
«ظن»، اسم حالتى است كه از نشانهاى براى انسان پديد مىآيد كه اگر تقويت شود به «علم و يقين» منتهى مىشود و اگر خيلى ضعيف شود به حدّ «وهم» مىرسد.
هنگامى كه اين دو تعبیر در مورد مردم به كار مىرود، مفهوم روشنى دارد. مفهوم سوءظن این است كه هرگاه كارى از كسى سر زند كه قابل تفسير صحيح و نادرست باشد آن را به صورت نادرستى تفسير كنيم؛ مثلًا هنگامى كه مردى را با زن ناشناسى ببيند، فكر كند آن زن نامحرم است و نيت آنها ارتكاب اعمال خلاف است، در حالى كه حسن ظن مىگويد بگو حتماً مَحرَم يا همسر او است يا هنگامى كه شخصى به ساختن مسجد يا بناى خير ديگرى اقدام مىكند، مقتضاى سوءظن این است که هدفش رياكارى يا اغفال مردم است در حالى كه حسنظن مىگويد اين عمل را با انگيزه الهى و نيت خيرخواهانه انجام داده است.
از اينجا روشن مىشود كه دائره حسن ظن و سوءظن بسيار وسيع و گسترده است و نه تنها در عبادات بلكه در مسائل اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى و سياسى نيز جارى مىشود. هنگامى كه اين دو تعبیر درباره خداوند به كار رود، منظور از حسنظن این است كه به وعدههاى الهى اميدوار باشد: وعده رزق و روزى، وعده يارى كردن يارانش، وعده پيروزى مجاهدان، وعده آمرزش گناهان و مانند اينها.
معنای سوءظن این است كه هنگام بروز مشكلات نسبت به وعدههاى الهى متزلزل شود و هنگام پيش آمدن امتحانات دشوار در مسائل مالى و غير آن، وعدههاى خداوند را فراموش کند و رو به گناه آورد.
در روایاتِ متعدد و زيادى، حسنظن نسبت به مردم مورد تأكيد فراوان قرار گرفته است در حديثى از اميرمؤمنان على (ع) مىخوانيم كه فرمودند:
«حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ افْضَلِ الْسَّجايا وَ اَجْزَلِ الْعَطايا * حسن ظن از بهترين صفات انسانى و پربارترين بخششهای الهى است».
در احاديث برای حسن ظن آثار متعددی بر شمرده شده است که از آن جمله می توان به پنج مورد اشاره کرد:
1- نیکگمانی از بهترین صفات برای هر مؤمن است. امير مؤمنان على (ع) فرمودند:
«حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ احْسَنِ الشِّيَمِ وَ افْضَلِ الْقِسَمِ * حسن ظن از بهترين خوىها و برترين بهرهها است».
2- باعث جلب محبت مردم میگردد. باز در حديث ديگرى از همان امام معصوم (ع) چنين مىخوانيم:
«مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنْهُمُ الَمحَبَّةَ * كسى كه نسبت به مردم خوش گمان باشد، محبت آنها را به سوى خود جلب خواهد كرد».
3- سبب دوری از گناه و سبک شدن روحی میگردد. از آن حضرت نقل شده است كه فرمودند:
«حُسْنُ الظَنِّ يُخَفِّفُ الهَمَّ وَ يُنجْى مِنْ تَقَلُّدِ الْاثْم * حسن ظن، اندوه را سبك مىكند و از آلوده شدن به گناه رهايى مىبخشد».
4- باعث سلامت دین و آرامش قلب میگردد. در حديث ديگرى نیز از آن امام همام (ع) چنين نقل شده است:
«حُسْنُ الظَّنِّ راحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلامَةُ الدّينِ * حسن ظن، مايه آرامش قلب و سلامت دين است».(18)
داشتن حسن ظنی که ثمره ایمان به نظام هستی باشد، باعث آرامش روانی و پیشبرد بهتر اهداف میگردد. پيامبر (ص) میفرمایند:
«أَحْسِنُوا ظُنُونَكُمْ بِإِخْوَانِكُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ * گمانهاى خود را به برادران مؤمن نیکو کنید؛ چرا كه حسنظنّ به مؤمن موجب صفاى دل و پاكى سرشت است». (19)
5- عاقبت، جزای او بهشت است. به فرموده امير مؤمنان على (ع):
«مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ فازَ بِالْجَنَّةِ * آن كه خوشگمان گردد به بهشت برين نايل مىشود». (20)
داشتن گمان نیک در واقع همسو شدن با نظام هستی است؛ چرا که همه ذرات عالم بر اساس لطف و حکمت ایزدی شکل گرفته است. کسی که افکار مثبت و خوش بینانه دارد، باور دارد که چرخش روزگار برای رسیدن به هدف نهایی آفرینش؛ یعنی قرب الهی است.
حقتعالی در آخرین کتاب آسمانی خویش اهل ایمان را از بدگمانی بر حذر داشته و فرموده است:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّن اثم * اي کساني که ايمان آوردهايد! از بسياري از گمانها بپرهيزيد؛ چرا که بعضي از گمانها گناه است. سوره حجرات آیه 12».
در آموزههای دین مبین اسلام همواره سفارش شده است از رفتارهای یکدیگر نیکوترین تفسیر و توجیه ممکن را به عمل آورید و تا جایی که ممکن است، شک و بدگمانی نسبت به همنوعان را از خود دور سازید.
امام صادق (ع) خوشگمانی را نشأت گرفته از ایمان افراد و سلامت درونی میداند و میفرمایند:
«ريشه خوشگمانى، ايمان محكم و نيكویى شخص، و سالم بودن سينه و قلب اوست از تاريكىهاى اخلاق سوء و علامت آن اين است كه به هر چيزى كه نظر مىكند با چشم پاك و نظر فضيلت باشد». (21)
و اين حقيقت به این دلیل است كه در وجود او صفات و غريزههايى تركيب شده و در قلبش خويهاى مخصوصى به وديعه گذارده شده كه طبيعت و اقتضاى آنها حسن ظن پيدا كردن است؛ چون صفت حيا و امانت و صيانت و صدق.
از این حدیث برمیآید که صفت حيا نیازمند حسن نظر و خوشگمانى، و شرم داشتن از بدبينى و بدگمانى است؛ همچنين امانت داشتن و امن خاطر كه بر خلاف خيانت و تعدى بر حقوق ديگران است از حسن نظر فرد امین است.
آنگونه که امام (ع) فرموده است، درستکاری و صیانت نفس و صدق و راستی نيز که مخالف كردار و گفتار و پندار نادرست است جز با نیک اندیشی فراهم نمیگردد.
خوشگمانی و نیک اندیشی در مورد دیگر انسانها نه تنها در زندگی فردی شخص برکاتی به همراه میآورد، بلکه در تمام ابعاد اجتماعی سودمندیهایی دارد. یکی از این ابعاد، مدیریت و رهبری است. امام مؤمنان در عهدنامه اشتری روش ایجاد حسنظن و نتایج داشتن حسنظن در مدیریت و رهبری را اینگونه بیان کردهاند:
«و بدان چیزی، سبب خوشبینی حاکم نسبت به مردم بهتر از نیکویی و بخشش او به ایشان و سبک گردانیدن هزینههای آنها و رنجش نداشتن از آنان بر چیزی که حقی به آنها ندارد نیست؛ پس باید در این باب کاری کنی که خوشبینی به مردم را بدست آوری، زیرا خوشبینی رنج بسیاری را از تو دور می دارد ( برای آنکه بدبینی به مردم سبب سختگیری می شود و سختگیری رنجش می آورد و چون رنجیدند به زوال و عزل تو میکوشند و به اندازه توانایی در صدد مخالفت با تو میآیند و در پی فرصت میگردند، و تو ناچار همواره بر اثر اندیشه در کار ایشان غمگین و اندوهناک هستی و آسودگی را از دست میدهی).
و سزاوارتر کسی که باید به او بدبین باشی، کسی است که با او بد، سلوک کرده، و کمتر آزمودهای (پس هر گاه به یاری ایشان نیازمند شدی اعتماد کن به کسی که به او احسان نمودهای، نه به کسی که از تو بدی و سختی دیده است)».
اگر مدير نسبت به افراد تحت مديريت خود سوءظن داشته باشد، دچار افکار آزار دهنده ميگردد و با اين فشار رواني نميتواند نقش خويش را درست ايفا كند. پس بايد در ايجاد حسنظن و تقويت آن بكوشد.
بهترين راه ایجاد نیکگمانی، نيكي كردن به افراد تحت مديريت است. نیکی نمودن سبب ایجاد اعتماد متقابل بین مدیر و کارکنان میگردد.
با اجرای دستورهای اسلام از جمله داشتن گمان نیک، میتوان فضای اعتماد و صداقت ایجاد کرد و در پرتو آن از ناهنجاریهایی مانند شایعهسازی و تهمت که خانمان سوز است در امان ماند. برای ایجاد این فضا باید افکار خویش را به سمت و سوی مطلوب بکشانید و از هر رفتاری ابتدا به نیکی تعبیر کنید. زود قضاوت نکنید و خود را به جای افراد قرار دهید تا بتوانید به آنها حق بدهید.
گسترش دامنه سوءظن در جوامع بشرى، آثار بسيار زيانبار و نامطلوبى دارد كه به طور اجمال بر كسى پوشيده نيست، ولى در توضيح آن، جهات ذيل قابل توجه است:
الف) از مهمترين آثار سوء اين رذيله اخلاقى از ميان رفتن «اعتماد» است. در سازمانی كه بىاعتمادى حكمفرما است، همدلى، همكارى و تعاون وجود ندارد و آثار و بركات زندگى دسته جمعى از ميان مىرود.
در حديثى از امام على (ع) مىخوانيم:
«شَرُّ النّاسِ مَنْ لايَثِقُ بِاحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لايَثِقُ بِهِ احَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ * بدترين مردم كسى است كه به دلیل سوءظن به هيچكس اعتماد ندارد و به دلیل اعمال بدش كسى به او اعتماد نمىكند».
ب) سوءظن آرامش سازمان را بر هم مىزند؛ همان گونه كه آرامش روح صاحبان اين رذيله اخلاقى را بر هم مىزند. كسى كه سوءظن دارد از همه وحشت دارد و گاه تصور مىكند كه همه بر ضد او گام برمىدارند و دائماً بايد حالت دفاعى به خود بگيرد يا گمان میکند كه ديگران در پى اموال يا نواميس او هستند به گونهاى كه مىتوان گفت عامل اصلى بسيارى از پروندههاى جنايى، سوءظنهاى بيجا است كه بىگناهان را هدفگيرى كرده است.
به همين دليل در روايتی از امام على (ع) فرمودند:
«سُوءُالظَّنِّ يُفْسِدُ الْامُورَ وَ يَبْعَثُ عَلَى الشُّروُرِ * سوءظن كارها را به فساد مىكشد و مردم را به انواع بدىها وادار مىكند».
ج) سوءظن سبب مىشود كه انسان به سرعت دوستان خود را از دست بدهد؛ حتى نزديكانش او را تنها بگذارند و اين وحشتناكترين غربت است؛ چرا كه هيچ انسان با شخصيتى حاضر نمىشود با كسى معاشرت كند كه اعمال نيك او را با بدگمانى تفسير كند و او را به هر كار خلافى متهم سازد. در حديثی از اميرمؤمنان على (ع) میخوانيم:
«مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ سُوءُ الظَنِّ لَمْ يَتْرُكْ بِيْنَهُ وَ بَيْنَ خَليلٍ صُلْحاً * كسى كه سوءظن بر او غالب شود، هرگز ميان او و دوستانش صلح و صفا برقرار نخواهد شد».
د) سوءظن، چون تفكری انحرافى است، تدريجاً در ساير افكار انسانى نيز اثر مىگذارد و تحليلهاى او نيز از حوادث نادرست مىشود و از رسيدن به واقعيتها كه زمينه پيشرفت و موفقيت است باز مىماند. در حديثى از اميرمؤمنان على (ع) چنين نقل شده است كه فرمودند:
«مَنْ ساءَ ظَنُّهُ ساءَ وَهْمُه * كسى كه سوءظن داشته باشد، تفكر او خراب مىشود». (22)
بىترديد زشتى سوءظن، هر چند به عنوان قاعدهای كلى مورد قبول است، استثنائاتى نيز دارد كه در روايات اسلامى به آن اشاره شده است؛ از جمله:
الف) هرگاه فساد در محيطى به صورت خوى غالب درآيد و آلودگان غلبه پيدا كنند، حسنظن در چنين وضعیتی نه تنها از فضايل اخلاقى نيست، بلكه ممكن است انسان را گرفتار پیامدهای ناگوارى كند. لذا در روايات اسلامى نسبت به اين موضوع هشدار داده شده است.
در حکمت 114 نهج البلاغه از اميرمؤمنان على (ع) مىخوانيم:
«هنگامى كه صلاح و دوستى بر زمان و اهلش غالب شود، سپس كسى نسبت به ديگرى كه گناهى از او آشكار نشده است سوءظن پيدا كند، ظلم و ستم كرده است و هرگاه فساد بر زمان و اهلش چيره گردد و در اين حال كسى به ديگرى حسن ظن پيدا كند، خود را فريب داده است».
ب) در مسائل امنيتى و اطلاعاتى كه به سرنوشت جامعه مربوط است، نمىتوان با خوشبينى به هر حركتى در جامعه نگاه كرد، بلكه بايد در آنجا حسن ظن را كنار گذاشت؛ يا به تعبير ديگر بايد با احتياط لازم با اين گونه حركات برخورد كرد. مفهوم اين سخن این نيست كه با سوءظن، كسى مورد مجازات يا هتك و اهانت و يا بىمهرى قرار گيرد، بلكه منظور اين است كه تمام حركات مشكوك بايد زير نظر باشد و در مورد آن تحقيق شود؛ اگر بعد از تحقيق دلائل روشنى بر كار خلاف همراه با نيت سوء به دست آمد، تعقيب گردد.
ج) از موارد ديگرى كه سوءظن نه تنها جايز بلكه ممكن است واجب باشد در برابر دشمنان است. ممكن است دشمن از صلح و دوستى و محبت و تغيير روش دم بزند و دست دوستى به سوى ما دراز كند. در اين گونه موارد هرگز نبايد گرفتار حسنظن شد و بلافاصله دست دشمن را فشرد و به او اعتماد كرد، بلكه بايد احتمال داد ممكن است تمام اينها مكر و فريب و خدعه و نيرنگ باشد و توطئهاى براى غافلگير ساختن. روى همين اصل در فرمان معروف مالك اشتر آمده است:
«هنگامى كه با دشمنت پيمان صلح بستى، كاملًا از او بر حذر باش؛ زيرا دشمن، گاه نزديك مىشود تا طرف را غافلگير كند. بنابراين در چنين موقعیتی احتياط را از دست نده و دورانديش باش و حسنظن خويش را متهم ساز».
- میزان درک و احترام به سلیقههای مختلف و پذیرش انتقاد
مدیرانی که در روابط اجتماعی خویش از مهارتهای بیشتری برخوردارند، معمولاً هنگام رویارویی با نظریات و سلیقههای گوناگون انعطاف و پذیرش بیشتری دارند. احترام به سلیقه های دیگران و درک افکار آنان میتواند برای کسب محبوبیت در اجتماع و بهبود روابط گامی مؤثر باشد. در واقع این مدیران از توانایی درک افراد برخوردارند؛ یعنی میدانند چگونه میتوان با آنها کار مشترک انجام داد. مدیران موفق از هوش هیجانی (میان فردی) خوبی برخوردارند.
پيامبر اعظم (ص) فرمودهاند:
«خَيْرُ الوُلاة مَنْ جَمَعَ المُختَلِفَ وَ شَرُّ الوُلاة مَنْ فَرَّقَ المُوْتَلِفَ * بهترين مديران و فرمانروايان کساني هستند که استعدادها و سليقههاي گوناگون را در زير چتر مديريت گرد آورند و بدترين مديران کساني هستند که مجموعه همسو و هماهنگ را متفرق سازند». (23)
در فرهنگ اسلامی انتقاد سازنده، پذیرفته شده است و طبق دستور بزرگان دین ما، میتوان در آینه توصیههای آگاهانه دیگران، رشد و تعالی خویش را مشاهده کرد. البته انتقاد نیز باید به گونهای شایسته و خیرخواهانه صورت بگیرد.
امام علی (ع) در مورد درست انتقاد کردن میفرمایند:
«مسلمان آيينه مسلمان است؛ پس اگر از برادر خود لغزشى ديديد بر سر او مشوريد و براى او همچون خود او باشيد و او را هدايت و نصيحت كنيد و نسبت به او مهربان و خيرخواه باشيد». (24)
اصطلاحات ارشاد، نصیحت، تذکر، موعظه، تواصی به حق، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، هر یک به گونهای اهمیت و جایگاه نقد و انتقادپذیری را بیان میکند.
امام موسی بن جعفر (ع) در جایی که برنامهریزی زندگی مؤمنان را شرح میدهند، جایگاه انتقاد و انتقادپذیری در روابط اجتماعی را نیز تعیین میکنند و میفرمایند:
«وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِن * و بخشی را برای رفت و آمد با برادران دینی مورد اعتمادی که از عیبهایتان باخبرند و بیخدعه و نیرنگ آنها را به شما گوشزد میکنند، اختصاص دهید». (25)
احترام به نظر دیگران و فکر کردن در مورد آنها، بهرههای بسیاری دارد که یکی از آنها ایجاد محبت و دوستی میان مؤمنان است. با تبادل افکار، عیوب شناسایی و رفع میشود و سوءتفاهمها از بین میرود.
امام جواد (غ) در میان سه ویژگی ضروری مومن، پذیرش سخنان مشفقانه را از ضروریات بر میشمرند:
«الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُه * مومن نيازمند سه ویژگی است: توفيق الهي و واعظ دروني و قبول و پذيرش سخن از كسي كه او را نصيحت ميکند». (26)
همانطور که پیش از این نیز درباره انتقادپذیری سخن گفته شد. به طور کلی باید گفت در نگرش مثبت نسبت به نظر دیگران میتوان انتقاد را ارزیابی تلقی کرد. گاهی با استفاده از نظر مخالف دیگران میتوان بدون رنجیدن به واقعیتهایی درمورد خود دست یافت که در عدم پذیرش سخن دیگران به آن نخواهیم رسید. پس بهتر است آدمی هیچ گاه کارکرد خویش را از نقد بینیاز نداند.
ارزش انتقاد سازنده و نصیحت مشفقانه به حدی است که امام علی (ع) آن را از جمله حقوق حاکم اسلامی بر مردم میدانست.
ایشان اسوه عدل و حکمت با اینکه از هر اشتباهی مبرّا بودند، اهل فکر را به نقد خویش فرا میخواندند. آن حضرت هنگام حرکت از مدینه به بصره فرمودند:
«من از جای قبیله خود (از مدینه به عزم بصره) بیرون آمده در حالی که یا ستمگرم یا ستمگردیده و یا گردنکش و یا رنج برده (در هر دو صورت) من خدا را به یاد کسی که این نامهام به او میرسد میآورم تا زود نزدم آید. اگر (دانست که در این کار) روشم درست بود کمکم نماید و اگر کردارم را درست ندانست، بازگشت به درستی و خشنودی ایشان را از من بخواهد (بنابراین کسی نباید بهانه بگیرد و از خانه بیرون نیاید، بلکه باید خدا را در نظر داشت و از خانه بیرون آمد و مظلوم را کمک و ظالم را نهی از منکر نمود، بله اگر نتوانست ظالم و مظلوم را تشخیص دهد ایشان را به حال خود گذارد که در این صورت عذر نادانی او پذیرفته است)». (27)
سازمان بدون نقد و بدون پرسش و پاسخ، سازمانی مرده و بیروح است که به رشد و پيشرفت آن نمیتوان چندان امیدوار بود. به فرموده امام سجاد (ع) توجه نداشتن به عیوب و غرق شدن در تحسینهای دروغین، زیانهای جبرانناپذیری دارد:
«كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَيْه * چه بسا اشخاصی که از بس خوبیشان را گفتند و مدحشان نمودند، فریب خوردند و فاسد شدند و چه بسا افرادی که چون از عیبشان چشمپوشی شد و مورد انتقاد قرار نگرفتند، مغرور شدند». (28)
با انتقاد سازنده و سالم است که عیوب افراد و مدیران و کارگزاران، شناسایی و رفع و دفع میشود و همین امر است که اصلاح، تکامل و پیشرفت جامعه را به دنبال دارد.
- میزان اعتماد به مردم و جلب مشارکت آنان در برقراری امنیت
امنيت و آرامش روحى و روانى فردى و اجتماعی از معيارهاى اصلی جامعه سالم و نخستين شرط هرگونه پيشرفت معنوى و مادى جامعه است. بدون امنيت، نمىتوان انتظار داشت كه مردم -چنان كه شايسته است- فرصت شكوفا كردن استعدادها و خلاقيّتهايشان را در همه زمينهها بيابند. افزون بر اين، استقرار عدالت اجتماعى در سطح جامعه، بدون احساس امنيتِ مردم امكانپذير نيست.
امام على (ع) در عهدنامه مالك اشتر، پس از آنكه به وى فرمان مىدهند كه صلح پيشنهادى دشمن را به شرط وجود رضايت الهى رد نكند، درباره انگيزه و هدف آن مىفرمايند:
«فَإِنَّ فِى الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلادِكَ * زيرا در صلح، راحت لشكريان، آسايش از اندوهها و امنيّت شهرهايت نهفته است».
————-
(1) تصنیف غرر الحکم، ص 54.
(2) همان، ص 443.
(3) همان، ص 307.
(4) اصول کافی، ج 1، ص 410.
(5) بحار الانوار، ج 14، ص 83.
(6) تصنیف غرر الحکم، ص 435.
(7) نهج البلاغه، نامه 53.
(8) همان، نامه 27.
(9) همان، نامه 50.
(10) خصال، ج 1، ص 116.
(11) کافی، ج 1، ص 103.
(12) تصنیف غرر الحکم، ص 435.
(13) بحار الانوار، ج 44، ص 195.
(14) کافی، ج 1، ص 26.
(15) کافی، ج 2، ص 635.
(16) بحار الانوار، ج 72، ص 3.
(17) نهج البلاغه، نامه 67.
(18) تصنیف غرر الحکم، ص 253.
(19) بحار الانوار، ج 72، ص 196.
(20) تصنیف غرر الحکم، ص 253.
(21) بحار الانوار، ج 72، ص 196.
(22) تصنیف غرر الحکم، ص 263.
(23) الی سبیل انهاض المسلمین، ص 410.
(24) الحیاه، ج 1، ص 327.
(25) بحار الانوار، ج 75، ص 321.
(26) همان، ص 358.
(27) نهج البلاغه، نامه 57.
(28) تحف العقول، ص 281.