- مهارت هدایت و رهبری
- رهبری
رهبری یکی از پنج وظیفه اصلی مدیران است و در نقش هدایتکنندگی و هماهنگکنندگی در پیشبرد اهداف سازمانی اهمیت بسیاری دارد. مروری بر آثار اندیشمندان علم مدیریت نشان میدهد که اغلب آنان رهبری را قدرت تأثیرگذاری بر پیروان میدانند به گونهای که ایشان بر اساس میل و خواسته خود به منظور تحقق اهداف مشترک سازمانی حرکت کنند. پس رهبر کسی است که بتواند با شیوه ایجاد انگیزش، افراد را به کار گیرد.
- قدرت و توانایی نفوذ در دیگران
رهبران اثربخش، کسانی هستند که علاوه بر «قدرت سازمانی»، «قدرت شخصی» دارند و با نفوذ در اعماق جان کارکنان، میل و رغبت آنان را در جهت تحقق اهداف به کار میگیرند؛ لذا حضرت امیر مؤمنان امام علی (ع) در نامه به مالک اشتر از او میخواهند دل یارانش را به دست آورد:
«فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْك * عطوفت و مهربانى تو به یارانت، دلهایشان را بر تو مهربان میسازد».
همچنین از اساسیترین عوامل برای ایجاد «قدرت شخصی»، صفات رهبر و رفتار رهبر است. صفاتی همچون اخلاق نیکو، سعه صدر، هوش، توانمندیهای علمی و فنی، ابتکار و نواوری، سعی و کوشش، پشتکار، شجاعت و … . در مورد رفتار رهبر نیز باید گفت منظور، سبک و شیوه برخورد با زیردستان است.
امام (ع)، دل مردم را رمنده میدانند که باید در پی جلب آن کوشش نمود:
«قُلُوبُ الرِّجالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَها اَقْبَلَتْ عَلَيْهِ * دلهاي مردمان رمنده است؛ هر که آن را به خود خو داد به سوي او روي نهاد». (1)
- ویژگیهای احراز توانایی رهبری
معمولا مدیران نمیتوانند با دانش مدیریت، نقش رهبری را، که همانا تولید معنویت و انسانیت در سازمان است، جامه عمل بپوشانند؛ زیرا مدیریت دانش آموختنی است، ولی رهبری، درونی و اخلاقی است؛ به عبارت دیگر صفت رهبری به آسانی قابل تحقق در مدیران نیست مگر با خودسازی و به کار گرفتن دستورالعملهای انسانی از مکتب اسلام در تمام زندگی فردی و اجتماعی یا سازمانی.
اثر خوشرویی و رفتار شایسته در مقابل رفتار ناشایست دیگران در روابط اجتماعی مشخص میشود. این تقابل حسنه یکی از مهمترین راههای نفوذ بر دیگران است.
از این رو رهبر واقعی کسی است که با تمام صداقت و شایستهسالاری بتواند در افراد تحت سرپرستی خود نافذ و مؤثر باشد.
به طور کلی برای ایجاد این شایستگی باید به این ویژگیها توجه کرد:
- ایمان صحیح و قوی
- اعتماد به نفس
- جرأت انتقاد از خود و حقپذیری
- قضاوت صحیح
- خوشرویی و توانایی ایجاد روابط اجتماعی فعال
- قاطعیت و جرأت اجرای مصوبات و مقررات سازمان
- قدرت تدبیر و برنامهریزی
- متعادل بودن
- ایثارگری و از خودگذشتگی
- ثبات و همت در اجرای برنامهها
- انعطافپذیری و مهلت جبران لغزش را به کارکنان دادن
- فعال و خستگیناپذیر بودن.
- میزان توانایی جلب حمایت و پیرو ساختن دیگران
برای رهبری موفق، میبایست اصولی و ریشهای برنامهریزی کرد. مدیر میتواند با رعایت اصول رهبری، پرچمدار گروه خود باشد. مدیری که میخواهد کارمندانش را هدایت کند، باید بداند اعمال وی، جهت دهنده به رفتار کارمندانش است. هر رهبری برای هدایت بهتر زیردستانش باید از خویش الگویی شایسته بسازد. رابطه مدیر با کارکنان باید رابطهای باشد که به راحتی متزلزل نشود؛ رابطهای بر اساس دوستی، برابری و برادری و این امر یک روزه محقق نمیشود. در واقع جلب حمایت دیگران و پرو ساختن دیگران، فرایندی دائمی است که به تدریج صورت میگیرد.
اولین گام برای رهبری، ایمان داشتنِ مدیر به هدفی است که در حال رسیدن به آن است.
رهبران بزرگ نسبت به هدفی که برای خود ترسیم نمودهاند، کمترین تردیدی ندارند و به همین دلیل از امنیت خاطر فراوانی برخوردارند؛ چرا که در پی ادای وظیفه، و مطمئن هستند چه بمانند و چه کشته شوند، پیروزند.
رهبرانی که امنیت خاطر ندارند هم برای خود و هم برای پیروان خود خطرناکند؛ زیرا به دیگران هم احساس عدم امنیت خاطر می دهند. کسانی که فاقد احساس امنیت خاطرند، پیوسته دنبال تأیید و تصدیق دیگران هستند و همه تلاش آنها این است که از دیگران احساس امنیت خاطر بگیرند نه اینکه این احساس را به آنها بدهند و اینگونه افراد، رهبران خوبی از کار در نمیآیند.
دومین قدم، عمل رهبر در راستای هدف است؛ یعنی رهبر در عمل پیشگام است و علم او با عمل همراه، و به تعبیر دینی هدایتیافته و هدایتگر است. اگر هدف متعالی باشد، زیردستان به طور فطری به اطاعت از فرمانهای رهبر خویش متمایل خواهند بود. حقتعالی در قرآن کریم به این مهم، اشاره فرموده است:
«أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى * آيا کسي که هدايت به سوي حق ميکند براي پيروي شايستهتر است يا آن کس که خود هدايت نميشود مگر هدايتش کنند؟! سوره یونس آیه 35».
طبق این آیه تنها هدايت كننده به حق، شايسته اطاعت و پيروى كردن است و عقل سلیم بر پیروی از كسى فرمان میدهد كه به سوى حق هدايت مىكند. در واقع طبق فطرت انسانی پيروى بىدليل و كور از ديگران، ناشايست است.
داشتن روحیه خدمتگزاری گامی دیگر برای جلب حمایت دیگران است. مردم، کسی را که صادقانه به آنان خدمت کند، مورد پذیرش و پیروی قرار میدهند. بهترین رهبران کسانی هستند که میخواهند به جای اینکه به خود خدمت کنند به دیگران خدمت کنند.
سیره ائمه معصومین سرشار از خدمتگزاری صادقانه و مخفیانه به مستمندان، ضعیفان و یتیمان در جوامع اسلامی بوده است بگونهای که مورخان یکی از اقدامات حضرت علی (ع) را در طول زندگی گهربارش، تلاشهاى اقتصادى و عمرانى همچون ايجاد و يا توسعه نخلستانها و حفر چاههاى آب به منظور كمك به افراد تهيدست و نيازمند بر شمرده، و یا درباره کمکهای حضرت زهرا (س) به مستمندان کافی است بدانیم درامد ساليانه «فَدَك» 24000 درهم بود كه آن حضرت درامد آن را در امور خيريه نظير كمك به بينوايان و مصالح اجتماعى مصرف مىكردند.
از همین روی و به پیروی از سیره و سخن حضرات معصومین و آیات قرآن، مدیر لایق باید نیازهای مادی زیر مجموعه را بشناسد و برای رفع آن تلاش نماید.
مستدل و منطقى كردن دستورها، شيوهاى مطلوب و پسنديده و روشى براى ايجاد رغبت در پايبندى پیروان نسبت به دستورها است. رهبری که عاقلانه و منطقی عمل کند و درصد خطاهای او کمتر باشد، بیشتر مورد حمایت قرار میگیرد. پس یکی از راههای کسب توانایی در رهبری انشای دستور بر اساس عقل و خرد است.
خداوند متعال آنجا که از ویژگیهای جبرئیل امین به عنوان کسی سخن میراند که رسالت آوردن کتاب هدایت و رهبری را بر دوش دارد، میفرماید:
«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ، ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ، مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ * اين (قرآن) کلام فرستاده بزرگواري است (جبرئيل امين) که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والايي دارد؛ در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امين است. سوره تکویر آیات 22 – 20».
در این آیات، پنج ویژگی براي «جبرئيل»، پيک وحي خدا بيان شده که در حقيقت اوصافي است که براي هر فرستاده جامع الشرائط لازم است.
صفات پنجگانهاي که در این آيات براي «جبرئيل امين» به عنوان فرستاده خداوند به سوي پيامبر گرامي اسلام (ص) آمده، صفاتي است که با در نظر گرفتن مراتب در هر رسول و فرستادهاي ضرورت دارد.
نخست، کرامت و داشتن صفات برجسته نفساني است که او را لايق رسالت مهمي کند.
آنگاه دارا بودن قدرت تا در رسالت خويش با قاطعيت و توانایي پيش رود و از هر ضعف و سستي برکنار باشد؛ سپس داشتن مقام و منزلت نزد کسي که از سوی او رسالتي را پذيرفته است، تا بتواند پيامها را به خوبي دريافت کند، و چنانچه جوابي لازم بود، بدون هيچگونه ترس و واهمهاي ابلاغ کند.
در مرحله چهارم، چنانچه، رسالت مهم باشد، بايد معاوناني داشته باشد که او را در اين کار ياري کنند؛ معاوناني گوش به فرمان و هماهنگ و فرمانبردار (مُطاع).
در مرحله آخر، دارا بودن «امانت» تا کساني که ميخواهند پيام را از آن رسول بگيرند بر او اعتماد کنند و گفتار او بيکم و کاست گفتار کسي شود که از ناحيه او آمده است.
هنگامي که اين اصول پنجگانه تأمين شود، حق رسالت ادا خواهد شد و لذا در حالات پيامبر اسلام (ص) و تاريخ زندگي ایشان ميبينيم که رسولان خود را با دقت زياد از ميان کساني انتخاب میکردند که واجد اين صفات بودند انتخاب ميکردند که يک نمونه زنده آن رسالت امير مؤمنان علي (ع) از سوي پيامبر (ص) است.
برخوردارى رهبران از صداقت و امانت، شرط اطاعت و فرمانبردارى از آنان است.
«إِنِّي لَکُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ * مسلما من براي شما پيامبري امين هستم. تقواي الهي پيشه کنيد و مرا اطاعت کنید. سوره شعراء آیات 107 و 108».
در این آیه شریفه حضرت نوح برای جلب حمایت و پیروی مردم از امین بودن خویش شاهد و دلیل میآورد.
باید توجه کرد که جلب حمایت دیگران و هدایت گروه با زور و اجبار امکان پذیر نیست.
رهبری مؤثر مستلزم داشتن ویژگیهای مهم دیگری نیز هست؛ ویژگیهایی همچون شجاعت، تعهّد، مسئولیتپذیری، روابط خوب، بصیرت، خلاقیت، آیندهنگری و … . شایسته است مدیران برای رهبری مؤثر با مراقبتهای اخلاقی در کسب هر چه بیشتر این سجایا و مهارتها تلاش کنند.
- مدیریت اسلامی
مدیریت اسلامی، که اصول مدیریتی خود را از منابع ارزشمند اسلامی(قرآن و سنت) برگرفته است، زمینه رشد و تعالی انسانها را به سوی خداوند متعال فراهم میسازد. اصولی که مطابق کتاب خدا (قرآن) و سیره و روش رسول خدا و ائمههدی علیهم السلام به همراه علوم و فنون و تجربه بشری شکل گرفته باشد برای رسیدن به اهداف عالی نظام میتواند در ابعاد مختلف به بهترین شیوه عمل کند.
اساسیترین اصلی که مدیریت اسلامی را از سایر مدیریتها جدا میکند، این است که در این شیوه از مدیریت، مبنا حق و حرکت به سوی حق و ارزشهای متعالی انسانی است، به عبارت دیگر، منظور از مدیریت اسلامی این است که مدیر در عمل، اجرا و هدف، عدالتِ اجتماعی را مورد نظر قرار دهد و مقصود نهایی وی کسب رضایت خداوند باشد و در این راه، خدمت به خلق را نوعی عبادت بداند و زندگی و معیشت افراد هم در همین راستا تأمین شود.
در بينش اسلامى، اخلاق با مديريت رابطه تنگاتنگى دارد و مىتوان گفت پاسدارى از موازين اخلاقى در مديريت از ضرورت بيشترى برخوردار است؛ زيرا مديريت و رهبرى بدون رعايت اخلاق و ارزشهاى انسانى ارزش ندارد. اخلاق در مديريت اسلامى به دلیل اسلامى بودنش، رنگ و جلوه بهترى دارد و بايد جلوههاى انسانيت و موازين اخلاقى در آن برجستهتر باشد.
خداوند بزرگ، رسالت هدايت و رهبرى بشر را به انسانهايى سپرده است كه در جنبه اخلاق و پاسدارى از ارزشها، سرامد و برگزيدهاند؛ چنانكه پيامبراكرم (ص) نيز چنين بوده و خداوند آن حضرت را با تأييدات خود تربيت كرده، سپس مديريت و سياست امور بندگان را به ايشان سپرده است.
امام صادق دانشمند آل محمد (ص) در اینباره فرمودند:
«إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ادَّبَ نَبِيَّهُ … ثُمَّ فَوَّضَ الَيْهِ امْرَالدّينِ وَ الْامَّةِ لِيَسُوسَ عِبادَهَ * خداوند بزرگ، پيامبر خود را پرورش داد و تربيت نمود … سپس امر دين و امّت را به او واگذار كرد تا بندگان خدا را تدبير كند و پرورش دهد». (2)
مديران به دلیل حسّاسيت وظيفه خطير مديريت و نيز حفظ دين و ايمان خود بيش از افراد عادّى نيازمند آشنايى با فضايل و رذايل اخلاقى هستند و حُسن اداره سازمان براى آنان بدون برخوردارى از اخلاق پسنديده ميسّر نخواهد بود.
امير مؤمنان على (ع) ادب را لازمه ریاست دانسته و بیان کردهاند:
«لا يَرْأَسُ مَنْ خَلا عَنِ الْادَبِ * كسى كه مؤدّب نيست، شايستگى رياست ندارد». (3)
از اين رو، همانطور كه فزونى بصيرت و قدرت عقلانى و فكرى براى مديران ضرورى است، فزونى تقيّد به اخلاق و ارزشهاى انسانى نيز ضرورى است و مديران بايد بيش از ديگران اخلاق اسلامى را رعايت كنند.
امام باقر (ع) به نقل از رسول خدا (ص) مىفرمايند:
«رهبرى و مديريت جز براى مردى كه داراى ویژگیهای سهگانه باشد، شايسته نيست: ورعى كه او را از معصيت خدا باز دارد. بردباريى كه بهوسيله آن خشم خود را كنترل كند. سرپرستى نيكو نسبت به زيردستان تا جايى كه نسبت به آنها همانند پدرى مهربان باشد». (4)
در هیچ مکتب مدیریتی، تعبیری زیباتر از این نیست که سرپرستان، بسان پدرانی مهربان برای زیردستان خویش باشند! پدر علاوه بر اینکه مسئول تعلیم و آموزش فرزند خویش است و رشد فکری او را میپذیرد، مسئولیت پرورش عاطفی و تربیت اخلاقی فرزندش را نیز بر عهده دارد. این سخن ارزشمند میتواند سرمشق بسیاری از موضوعات روز مدیریت اکنونی باشد؛ موضوعاتی از قبیل مدیریت دانش، اخلاق در مدیریت، مدیریت تعارض، مدیریت روابط عمومی، مدیریت اطلاعات، مدیریت منابع انسانی و … .
امير تدبير، حضرت علي (ع) نیز برای رهبر، خودسازی را بر دیگرسازی مقدم میدانند و اسوه بودن رهبر را برای پیروانش گوشزد میکنند:
«آن كس كه خود را رهبر و پيشواى مردم مىسازد، بايد پيش از آموزش ديگران به ادب آموزى خويش بپردازد و پيش از آن كه با زبان و گفتار، ديگران را تربيت كند، بايد به كردار شايسته ادب آموزد و آن كه خود را ادب آموزد و تربيت نمايد از آنكه ديگرى را آموزش مىدهد به تجليل و گراميداشت شايستهتر است». (5)
حضرت علی (ع)، در زمينه مدیریت به وجود تجربه و دانش در شخص صاحب مسئوليت تكيه و تأكيد مینمودند و تنها در اين صورت او را شايسته اطاعت ميدانستند. بر اساس مکتب مدیریتی ایشان، که برگرفته از مکتب نبوی (ص) بود، کسی که فاقد مدیریت دانش باشد از سرپرستی معاف است:
«أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ وَ الْمَعْرِفَةِ بِمَنْ لَا تَعْتَذِرُونَ بِجَهَالَتِه * شما را به اطاعت از كساني كه به جهل و ناداني آنها معذور نيستيد، سفارش ميكنم». (6)
در مديريت اسلامي و علوي، اطاعت از مدير و مسئول تا جايي مقدور و ميسور است كه مطابق با «حق» باشد و نافرماني از خالق نباشد؛ چنانكه حضرت در نامهاي به مردم مصر، هنگامی که مالک را بر آنان حکومت داد، فرمودند:
«أَطِيعُوا أَمْرَهُ فِيمَا طَابَقَ الْحَق * امر و فرمانش را در آنچه مطابق حق است، پیرو باشید». (7)
بنابراین در مديريت علوي بر خلاف بوروكراسي اداري، اطاعت بدون قيد و شرط و مطلق از مدير معنا ندارد.
در مدیریت اسلامی و مشخصاً در مدیریت علوی، رعايت وضعیت روحي و رواني زيردستان یک اصل شمرده می شود.
امام علی (ع) در نامهاي به يكي از كارگزاران خويش مينويسند:
«اما بعد، كشاورزان ديار تو به دلیل خشونت و حقارت و برخورد ناپسند تو شكايت نمودهاند… پس در كار آنان درشتي و نرمي را به هم آميز؛ گاه مهربان باش و گاه تند؛ زماني نزديكشان آور و زماني دورتر». (8)
اين قاعده با روح بروكراسي، كه اساساً بر قوانين سخت و ثابت بنا نهاده شده است، سازگاري ندارد؛ زيرا بروكراسي به عامل انساني چندان پايبند نيست و به تأثير موقعیت توجهي ندارد.
در سيستم بوروكراتيك، رابطه بين مدير و كاركنان بر اصل سلسله مراتب اداري مبتنی است و هيچكس حق حذف اين سلسله مراتب را ندارد؛ بدين معني كه هر كارمند تنها ميتواند با مسئول يا مدير مستقيم خود در ارتباط باشد آن هم با رعايت اصول و ضوابط اداري كه بسيار خشك و غير قابل انعطاف است و تنها در حدّ رفع مشكل اداري. اما در مديريت اسلامي، رابطه مدير و كارمند، رابطهاي است بر اساس محبت و مبتني بر ياريرساني و مساعدت، مدير اسلامي هيچگاه خود را در مقابل مشكل كارمندش بياعتنا و غير مسئول نميداند و اين اصطلاح رايج در مديريت غربي، كه «اين مشكل شماست، خودتان بايد آن را حل كنيد» در مديريت اسلامي جايگاهي ندارد.
نامه 53 نهج البلاغه مملو از توصیههای ارزشمند مدیریتی امام علی (ع) به مالک اشتر است. عهدنامه اشتری در واقع منشور مدیریتی است که برای تمامی وظایف والای مدیریتی راهکار ارائه میکند؛ از چشمانداز و رسالت سازمانی گرفته تا رهبری و کنترل و نظارت.
مقام معظم رهبری در مورد مدیریت اسلامی فرمودهاند:
«مسئله غدير و تعيين اميرالمؤمنين (ع) به عنوان وليامر امت اسلامي از سوي پيامبر مکرم اسلام (ص) يک حادثه بسيار بزرگ و پُرمعناست؛ در حقيقت دخالت نبي مکرم در امر مديريت جامعه است. معناي اين حرکت که در روز هجدهم ذيالحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اين است که اسلام به مسئله مديريت جامعه به چشم اهميت نگاه ميکند. اينطور نيست که امر مديريت در نظام اسلامي و جامعه اسلامي، رها و بياعتنا باشد. علت هم اين است که مديريت يک جامعه، جزو اثرگذارترين مسائل جامعه است. تعيين اميرالمؤمنين هم – که مظهر تقوا و علم و شجاعت و فداکاري و عدل در ميان صحابه پيامبر است – ابعاد اين مديريت را روشن ميکند. معلوم ميشود آنچه از نظر اسلام در باب مديريت جامعه اهميت دارد، اينهاست.»
اصول مديريت اسلامي اصولي خدانگر، انساننگر و جامعهنگر است. دو اصل مهم در مديريت اسلامي عبارت است از:
– اصل كرامت انسان
بدين معنا كه انسان موجوديست بزرگوار، ارزشمند، قابل احترام و داراي عزت و حيثيت و شرف.
– اصل عدالت به معني برابري
اساس دین اسلام بر فطرت انسانی است و تمام ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و… را مدّنظر قرار داده است. پس مدیریت اسلامی در تمام مکاتب و افکار و آرا مؤثر و مفید است. در مدیریت اسلامی سخن از ارزشهایی به میان میآید که خارج از اقتصاد صِرْف و سودمحوری باشد؛ ارزشهایی که استثمار و بردگی انسانها را نمیپذیرد.
- توسعه علم مدیریت و رهبری
- مفهوم توسعه مدیریت
توسعه مدیریت، تلاش در جهت افزایش اثر بخشی و بازده کاری مدیران از طریق فرایندهای یادگیری است.
توسعه مدیریت، فعالیت سازمانی است که هدفش تبدیل مدیران کنونی به مدیران بهتر است.
هدف اصلی از توسعه مدیریت، تشویق و آموزش مدیران به منظور خودسازي و دیگر سازی بیشتر است.
از دیگر اهداف توسعه مدیریت، کمک به مدیران به منظور ایفای نقشهای مدیریتی، بهبود وضعیت اقتصادی سازمان، افزایش بهرهوری، ارتقای سطح روابط مدیریت و کارکنان، تقویت ثبات و انعطافپذیری سازمان است.
این توسعه میتواند در چند بُعد صورت بگیرد:
- دانش
- تواناییها
- مهارتها
- ویژگیهای شخصیتی
- نگرش
توسعه دانش: به معنی افزایش علم و آگاهی، دانایی و معرفت است. این بُعد از توسعه بر افزایش معلومات نظری مدیران، دانش اداره کردن و علم مدیریت دلالت دارد.
دانش، کیفیت تصمیم گیریهای مدیر را تقویت میکند. برای واکنش بهنگام نسبت به تغییرات محیطی و حفظ و ترقی وضعیت سازمانی، یادگیری مستمر و افزایش سطح دانش مدیران ضروری به نظر میرسد.
توسعه تواناییها: به معنای شناخت و تقویت قدرت مدیران در دستیابی به اهداف است. این توسعه میتواند بهرهگیری از تواناییهای فکری (ذهنی)، تواناییهای فیزیکی (جسمی)، توانایی روحی (روانی) و تجربیات مدیران باشد.
شناخت روشن از تواناییها این امکان را به وجود میآورد تا افراد در مشاغلی به کار گمارده شوند که با استعدادها و تواناییهای فردی آنان سازگار باشد.
توسعه مهارتها: پرورش ظرفیتهای خاص برای انجام دادن فیزیکی کارها و توانایی اجرای علم در عمل است.
تجهیز مدیران به مهارتهای مورد نیاز، این امکان را به آنان میدهد تا رسالت و وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند؛ مهارتهایی از قبیل فنی، ادراکی، انسانی.
توسعه ویژگیهای شخصیتی: پرورش صفات، ویژگیها و خصلتهای فردی است که در تعاملات سازمانی و اجتماعی نقش مهمی دارد.
توسعه نگرش: تعالی بخشیدن به باور، نظر یا احساس مدیران نسبت به وقایع و وضعیتهاست؛ نگرش نسبت به شغل و جایگاه سازمانی، نگرش به کارکنان سازمان و نگرش به جامعه.
در برنامههای توسعه توجه به این ابعاد پنجگانه از اهمیت بسیاری برخوردار است.
- توسعه رهبری
رهبری به اداره جامعه منحصر نمیشود. ادارهکنندگان سازمانها، مؤسسات و دستگاهها نیز باید مدیران خود را علاوه بر دانش مدیریت به ویژگی و مهارت رهبری مجهز نمایند.
میان رهبری و مدیریت تمایزهایی هست، مفهوم رهبری از مدیریت وسیعتر است. رهبری، امری معنوی و تعهدی است؛ یک نقش و وظیفه انسانی است که مدیریت موظف است آن را به کار گیرد؛ به عبارت روشنتر، رهبری نیازهای معنوی و انسانی سازمان را برمیآورد، ولی مدیریت ابزارهای مادی و راهبردی افزایش تولید و رفع نیازهای مصرفی انسانها را در سازمان شامل میشود.
برخی از تفاوتهای مدیریت و رهبری را می توان چنین بیان نمود:
- قلمرو مدیریت سازمان است در حالی که رهبری قلمرو محدودی به خود نمیگیرد.
- مدیریت تابع سلسله مراتب است در صورتی که در رهبری سلسله مراتب رسمی مطرح نیست.
- در مدیریت هدفهای سازمان ملاک است در حالی که در رهبری ممکن است اهداف گوناگون مطرح شد.
به طور خلاصه میتوان چنین برداشت کرد که رهبری اعم از مدیریت است؛ زیرا چنانچه مدیر توانست نظام تمایلات عمومی، نظام اندیشه و بالاخره نظام رفتار عینی مجموعه انسانی تحت سرپرستی خود را منسجم و هماهنگ به منظور اجرای مدیریت و یا تحقق هدف مشخص، سازماندهی و هدایت نماید، میتوان گفت مدیریت در عالیترین درجه خود یعنی «رهبری» محقق گردیده است.
جلوههای کارکردی مدیریت عالی و رهبری در سیره معصومین بسیار است؛ گر چه همواره موانعی بر سر راه مدیریت اسلامی بوده که تحقيق در باب مديريت اسلامی را مشکل ساخته، برخی از این عوامل عبارت است از:
- تبليغ فراوان مديريت رايج غربي (تمركز بر آموزش و ترجمه منابع آنان)
۲. عدم حاكميت اسلام در قرون اخير و در نتيجه بيتوجهي به مباحث مديريت اسلامي از سوي انديشمندان مسلمان.
- دينزدايي پس از رنسانس (ارائه چهرهاي ناكارامد و ناسازگار از دين نسبت به امور دنيا)
- وضعيت نامناسب مسلمانها و مقايسه آنان با كشورهاي پيشرفته.
- عدم تحول اساسي در ساختار حوزهها و دانشگاهها و نپرداختن به چار چوب مباحث اجتماعي اسلام.
- بيتوجهي به نظام اداري و غفلت از مباحث مربوط به آن.
امید است با شناخت زوایای پنهان و آشکار مدیریت اسلامی و معرفی محاسن آن، این اصول فطری و انسانی هر چه بیشتر در سراسر جهان به اجرا در آید.
—————-
(1) نهج البلاغه، حکمت 47.
(2) بحار الانوار، ج 17، ص 4.
(3) تصنیف غرر الحکم، ص 247.
(4) اصول کافی، ج 1، ص 407.
(5) تفصیل وسائل الشیعه، ج 16، ص 151.
(6) احتجاج علی اهل اللجاج، ج1، ص 262.
(7) نهج البلاغه، نامه 38.
(8) همان، نامه 19.