• مقبره حمزه بن عبدالمطّلب‏

سيد الشهداى ميدان احد، حمزه، فرزند عبدالمطّلب، عموى رسول خدا (ص) بود. او زمانى به پيامبر (ص) ايمان آورد كه حضرت تحت فشار مشركان و اهانت و تمسخر آنان در مكه قرار داشت. حمزه پس از گرويدن به اسلام، با شهامت در برابر مشركان ايستاد واهانت به رسول خدا (ص) را اهانت به خود تلقّى كرد و مانع از آزار و اذيت مشركان به آن حضرت شد.

پس از هجرت، حمزه به مدينه آمد و فرماندهى نخستين نيروهاى مهاجم به مشركان را برعهده گرفت. وى در جنگ بدر، شمار فراوانى از مشركان را به هلاكت رساند؛ به‏گونه‏اى كه هند، همسر ابوسفيان، كينه وى را به دل گرفت و وحشى را واداشت تا در احد به كمين حمزه بنشيند و در موقع مناسب، با نيزه وى را به شهادت برساند و او نيز چنين كرد. آنگاه هند بر سر جنازه حمزه آمد، شكم او را پاره كرد و خواست از جگر حمزه بخورد كه در دهانش سنگ شد.

رسول خدا (ص) در شهادت حمزه كه از چهره‏هاى شاخص اصحاب بود، بسيار غمگين شد و به او لقب سيدالشهدا داد و از زنان مدينه خواست تا براى او مجلس‏ عزا برپا كنند.

پس از آن، بنا به روايت امام صادق (ع)، فاطمه زهرا (س)، هر هفته دو تا سه بار به زيارت قبر حمزه و ساير شهداى احد مى‏رفت، آنجا نماز مى‏خواند و گريه مى‏كرد تا زمانى كه رحلت كرد. (1) از اصبغ بن نباته روايت شده است كه گفت: فاطمه زهرا بر سر مزار حمزه مى‏رفت در حالى كه عَلَمى روى قبر او قرار داده شده بود. (2)

رسول خدا (ص) نيز درباره شهداى احد فرمود: «هؤلاء شهداء، فَأَتوهُم وَ سَلِّمُوا عَلَيهِم وَ لَنْ يُسلم عَلَيهِمْ احد ما قامَت السّماوات و الأرض الّا ردّوا عَلَيه»؛ (3) «اينان شهيدان هستند. نزد آنان برويد و بر آنان درود بفرستيد. تا زمانى كه آسمان و زمين برپاست، هيچ كس بر آنان سلام ندهد، جز آن كه پاسخش را بدهند.»

مراغى در قرن هشتم مى‏نويسد: از قبور شهدا، تنها محل قبر حمزه و عبدالله بن جَحْش (و بنا به نوشته برخى قبر مصعب بن عمير)  شناخته شده است. بر روى‏ اين قبر، قبّه بزرگى با بناى مستحكم به همّت مادر الناصرلدين‏الله در سال 570 ساخته شده است. بعدها سلطان قايتباى در سال 893 بر بناى اين مقبره افزود. مقبره ياد شده در دوره سعودى تخريب شد تا آن كه شيخ شربتلى اجازه يافت ديوارى در اطراف آن بكشد. ديوار ياد شده پس از وى باز ترميم و تعمير شده است.

———————
(1). الدرة الثمينه، ص 211.

(2). مصنف عبدالرزاق، ج 3، ص 574.

(3). بهجةالنفوس و الأسرار، ج 1، ص 147.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا