• مفهوم نفاق

در اشتقاق واژة نفاق، لغت شناسان عرب دو وجه ذکر کرده­اند. برخي نفاق را بر گرفته از کلمة «نَفَقَ» به معنای سوراخي در زمين که راه نجات به مکان ديگر است، مي­دانند و بعضي ديگر آنرا مشتّق از کلمة «نافقاء»، به معنای محلي از لانه موش، معنا کرده­اند.

در اين محلِ خاص، موش، زمين را از يک طرف سوراخ مي­کند به حدي که نزديک است به پوسته­ی زمين برسد، ولی آنرا نمی­شکافد.

توضيح اينکه موش براي ساختن لانه، زمين را از یک طرف سوراخ مي­کند و به حدي پيش مي رود، که از طرف دیگر به پوستة زمين مي­رسد و آن را نازک مي­کند ولي آنرا نمی­شکافد، هر موقع خوف و ترس براي او در لانه رخ داد، فوراً پوسته را شکافته و از آن درب فرار مي­کند.

در واقع اين حيوان در زمين دو سوراخ درست مي­کند، يکي سوراخ آشکار که از آنجا داخل لانه مي­شود؛ و ديگري سوراخ پنهان که از آن خارج مي­گردد و بدان «نافقا» مي­گويند؛ قسمت «نافقا» از لانه­ی موش به ظاهر خاک است ولي درون، آن گود و فرو رفته است.

از همين رو اهل لغت با توجه به اين معنای لغوی، نفاق را، داخل شدن در دین و بيرون رفتن از آن از راه دیگر، معنا کرده­اند.

و گفته­اند که منافق از راهي وارد اسلام مي­شود، و از راه ديگر غير از آن، از اسلام خارج مي­شود، همچون موش که از يک سوراخ وارد لانه­اش مي­شود و از سوراخ ديگر خارج مي­گردد.

بنابراين معناي لغوي با معناي اصطلاحي آن که نفاق است ارتباط و همبستگي دارد؛ چون نفاق در اصطلاح عبارتند از مخالفت درون با بيرون.

نخستين بار، قرآن کريم، واژة نفاق، را به معنای شخص دو رو، و به معنای کسي که گفتار او با آنچه که در دل دارد، مخالف است، به کار برده است.

«یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِم *  به زبان خود چيزى مى‏گويند كه در دلهايشان نيست! سوره آل عمران آیه 167».

نفاق، غير از کذب و دروغ است، چرا که کذب صفت سخن است، و به معنای عدم مطابقت محتوای کلام با واقع است؛ ولی نفاق وصف شخص است و به معنای مخالف بودن ظاهر و باطن، و اظهار آنچه در قلب نيست.

همچنين نفاق، غير از تقيّه است چرا که نفاق، اظهار ايمان و داشتن کفر است ولی تقيّه اظهار کفر ولی داشتن ايمان است.

نفاق از آن جهت که در ابتدای امر يک پديدة روحي و رواني به حساب مي­آيد، در منابع اسلامي غالباً در مباحث اخلاقي از آن سخن به میان آمده است، و آن را معادل با ريا گرفته­اند، در حالي که در قرآن کريم آيات مربوط به نفاق، غالباً ناظر به نفاق اعتقادی و سياسي است که بر خلاف نوع اوّل ناشی از کفر و نشانگر آن است.

نفاق در قرآن‏

در اين نفاق، نكات فراوانى در قرآن آمده است كه طرح تفصيلى آن ممكن نيست و در اينجا تنها به ذكر چند نكته اساسى، بسنده مى‏ شود:

  1. از ديدگاه قرآن، سرّ امتناع منافقان از ايمان به خدا و پيامبر (ص) آن است كه معيار شناخت آنان در جهان‏بينى، حس و ماده است. از اين رو، ايمان به غيب و امور نامحسوس را باورى سفيهانه مى‏­دانند و همانند كافران، وحى را افسانه مى‏پندارند.

«وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ كَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَ نُؤْمِنُ كَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ  أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لَكِن لَّا يَعْلَمُون * و هنگامى كه به آنان گفته شود: همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد! مى‏گويند: آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟! بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! سوره بقره آیه 13».

منافقان بر اساس شناخت حسى و جهان‏بينى مادى خويش، مهاجران و انصار را كه به مبدأ و معاد و رسالت پيامبر (ص) مؤمن بودند بى‏خرد مى‏دانستند و كارهاى آنان را سفيهانه تلقى مى‏كردند و در مقابل آنان، خود را روشنفكر تلقى مى‏نمودند.

  1. در برخى از آيات قرآن، منافقان از كافران بدتر تلقى شده‏اند:

«إِنَّ المُنَافِقِينَ فىِ الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَن تجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا * آرى، منافقان در فروترين درجات دوزخند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت. سوره نساء آیه 145».

سرّ اين حقيقت آن است كه:

منافقان هر چند مانند كافران در درون منكر دينند؛ ولى اهل كتمان، دروغ، خُدعه و استهزا نيز هستند. كسى كه كفرش كفر محض است، ديگر به اين پليدى‏هاى نفسانى مبتلا نيست؛ ولى كفر منافق آميخته با اين بدى‏ها است.

  • اهمیّت طرح مسئله نفاق

يکی از صفات رذيلة اخلاقي که در قرآن کريم به کرّات به آن اشاره شده و صاحبين آن به شدّت مورد نکوهش قرار گرفته­اند، صفت رذيلة نفاق، است.

گروه منافقين از همان ابتدا به عنوان دشمنانی داخلی به مانع تراشی و کارشکني در راه پيشبرد اهداف متعالی اسلام پرداختند و با مخفی کردن کفر و کينة عميق خود نسبت به اسلام، صدمات جبران ناپذيری را بر آن وارد ساختند. اين صفت ناپسند بشری نه تنها مختص آن عصر نبوده بلکه به عنوان آفتی هميشگی، گريبانگير جامعة بشری بوده و هست.

شهيد مطهري مي­گويد:

انسان هرچه از نظر تمدن پيش مي­رود، قدرت نفاق بيشتري مي­يابد، بشر هزار سال قبل يکصدم نفاقِ بشر امروز را نداشت، و هر چه انسان بدوي­تر باشد، نفاقش کمتر است بر خلاف حيوانات که معمولاً يا اکثريت قدرت بر نفاق ندارند، انسان چون موجود تکامل يافته­تري است، قدرت زيادي بر ظاهرسازي دارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا