- مفهوم کفر و اسباب آن
مىدانيم قرآن براى مرزهاى جغرافيايى و نژادى و طبقاتى و مانند آن كه انسانها را از يكديگر جدا مىكند اهميتى قائل نيست، تنها مرز را مرز ايمان و كفر شمرده است، و به اين ترتيب تمام جامعه انسانى را به دو گروه مؤمن و كافر تقسيم مىكند.
قرآن در معرفى ايمان در موارد متعددى آن را تشبيه به نور كرده است، و كفر را به ظلمت و تاريكى و اين تشبيه زندهترين معرف براى برداشتى است كه قرآن از كفر و ايمان دارد. (1) ايمان يك نوع درك و ديد باطنى است، يك نوع علم و آگاهى توأم با عقيده قلبى و جنبش و حركت است، يك نوع باور كه در اعماق جان انسان نفوذ مىكند و سرچشمه فعاليتهاى سازنده مىشود.
اما كفر، جهل است و ناآگاهى و ناباورى كه نتيجه آن عدم تحريك و فقدان احساس مسئوليت و حركتهاى شيطانى و مخرب است.
اين را نيز مىدانيم كه نور در جهان ماده مبدء هر گونه حيات و حركت و نمو و رشد در انسان و حيوان و گياه است، و به عكس ظلمت و تاريكى عامل خاموشى و خواب، و در صورت ادامه موجب مرگ و نابودى حيات است.
بنابراين جاى تعجب نيست كه در آيات قرآن يك جا ايمان و كفر به نور و ظلمت و جاى ديگر به حيات و مرگ يك جا به سايه آرام بخش و باد سموم و جاى ديگر مؤمن و كافر به بينا و نابينا تشبيه گرديده است.
و همه گفتنىها در ضمن اين چهار تشبيه بيان شده.
راه دور نرويم هنگامى كه با يك فرد مؤمن نشست و برخاست مىكنيم اثر اين نور را در تمام وجودش احساس مىنمائيم، افكارش روشنى بخش است، سخنانش درخشنده است، اعمال و اخلاقش ما را به حقيقت زندگى و حيات واقعى آشنا مىسازد.
اما كافر از تمام وجودش ظلمت مىبارد، جز به منافع مادى و زودگذر خويش نمىانديشد، فضا و افق فكرش از محدوده زندگى شخصيش فراتر نمىرود، در لابلاى شهوات غوطهور است، و همنشينى او قلب و روح انسان را در امواج ظلمات فرو مىبرد.
یكی از مفاهیم مهم، پیچیده و پر كاربرد در قرآن كریم، مفهوم كفر است كه در سرتاسر قرآن و همه سورهها و آیات آن، به نحوی گسترش دارد. این واژه با مشتقاتش با بیش از 500 بار تكرار در قرآن كریم از مفاهیم جامع و فراگیری است كه همه صفات نكوهیده، به نوعی با آن ارتباط دارند. مفهوم كفر به منزله قطبی است كه دیگر مفاهیم همسان و صفات منفی دیگر، به گرد آن میچرخند.
- معنای كفر
واژه كفر، از ريشه «كَفَرَ» گرفته شده است، که در برخى از كتب لغوى، در مقابل ايمان و در برخی در مقابل «شُکر» به كار مىرود و به معناى «پوشاندن» است، و در اصطلاح دینی یعنی پوشاندن و انکار حقیقیت.
بر اين اساس، شخص كافر در حقيقت، حقّانيت دين را كه در حالت ايمان، آشكار مىگردد، را مخفى و پوشيده نگه مىدارد؛ و آنجا كه كفر در مقابل شُكر به كار مىرود، بدين معناست كه در اين حالت، نعمت الهى ناديده انگاشته شده است.
اما در قرآن بین كلمه «كفر» و كلمه «الله»، ارتباطی مستقیم وجود دارد. و دیگر كفر، بیان كننده مفهوم ساده ناسپاسی و ناشکری نیست، بلكه مفهوم ناسپاسی به خدا و قدرنشناسی به احسان و عنایت الهی پیدا میکند.
قرآن به انسان میآموزد كه از وابستگی و نیازمندی بنیادین خویش به خدا غافل نباشد. این غافل نبودن، همان آغاز ایمان و اعتقاد واقعی انسان به خداست. از همین جا، معلوم میشود كه چگونه كفر معنای اصطلاحی خود را میگیرد، و به معنای بیاعتقادی و نفی ایمان نزدیك شده است. و دیگر كفر معنای ضد شكر: یعنی نا سپاسگزار بودن ندارد، بلكه كلمهای ضد «ایمان» است. و اسم فاعل آن، یعنی كافر،.. به سادگی معنای غیر مومن پیدا كرد.
بر این اساس میتوان معنای اصطلاحی آن را با عبارتی رساتر چنین بیان نمود: کفر همان عدم ایمان نسبت به آن چیزی است که سزاوار ایمان است چه به گونهی تفصیلی مانند ایمان به توحید الهی و رسالت پیامبر اکرم (ص) و معاد و چه به نحو اجمالی مانند ایمان نسبت به ضروریات دین و بلکه همه آنچه پیامبر اکرم (ص) بعنوان دین آورده است مانند وجوب نماز، زکات و … .
- اسباب کفر
با توجه به معنای کفر در اصطلاح میتوان گفت اسباب و موجبات کفر سه چیز است:
الف) انکار امری که لازم است به آن ایمان تفصیلی داشته باشیم مانند انکار توحید، نبوت و معاد.
ب) انکار امری که مُنکِر میداند جزء دین اسلام است خواه آن امر ضروری دین باشد یا نباشد و یا آن امر، اصل عقیدتی باشد و یا حکم شرعی، زیرا انکار آن به انکار رسالت برمیگردد.
ج) انکار امری که از ضروریات دین اسلام است. اگر کسی امری که، ضروری دین بوده را انکار نماید، آن شخص کافر شده زیرا لازمه انکارش، انکار رسالت پیامبر (ص) است.
البته چنانچه با قرائن روشن شود که وی در صدد انکار رسالت نبوده و آن امر را به جهت جهل، ضعف و ناتوانی فکری خود انکار نموده، آن شخص کافر یا مرتد نخواهد شد.
باید توجه داشت که میان انکار اصل رسالت پیامبر اکرم (ص) و انکار آنچه مستلزم انکار رسالت است تفاوت وجود دارد. توضیح اینکه اگر کسی رسالت نبی گرامی اسلام (ص) را انکار کند محکوم به کفر است و در این حکم میان قاصر و مقصر و نیز معذور و غیرمعذور تفاوتی نیست. اما از آنجا که ایمان تفصیلی نسبت به ضروریات دین واجب نیست و در حقیقت ایمان به آنها در طول ایمان به رسالت پیامبر اکرم (ص) است، انکار آنها عاملی مستقل در کفر محسوب نمیگردد بلکه سببیت آنها در کفر به دلیلی بازگشت آنها به انکار رسالت است. بر مبنای همین تفاوت حکم این دو نیز در برخی موارد یکسان نیست چنانکه منکر ضروری دین در صورتی کافر محسوب میشود که ملازمه بین انکار ضروری دین و انکار رسالت را بداند اما اگر این ملازمه را درک نکند و از روی جهل یا ضعف فکری به انکار پرداخته باشد محکوم به کفر نیست.
- اقسام کفر
متکلمان تقسیمات مختلفی را برای کفر ذکر نمودهاند که تنها به یک نمونه اشاره میشود:
انکار از روی علم و معرفت: که عبارت است از اینکه که کافر در حالی كه به حق و حقيقت، معرفت و علم دارد اما با زبان خود به انکار بپردازد، در این قسم کافر با قلب خود تصدیق و با زبان خود اقرار میکند اما از روی لجبازی، حسد و دشمنی به تصدیق و اقرار خود ایمان نمیآورد. قرآن کریم درباره آنان میفرماید:
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرينَ * و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مىدادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند. لعنت خدا بر كافران باد. سوره بقره آیه 89».
و همچنین آیه شریفه 14 سوره نمل مصداق این نوع از کفر است:
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ * و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود».
—————————-
(1) به آيات 257- بقره 15- مائده 16- مائده 1- ابراهيم 5- ابراهيم 22- زمر 9- حديد 11- طلاق مراجعه شود.