- هدایت الهی
تنها قانونى كه مىتواند مايه نجات انسانها گردد قانون و هدايت الهى است، چرا كه علم بشر هر قدر تكامل يابد باز آميخته به جهل و شك و نارسايى در جهات مختلف است، و هدايتى كه در پرتو چنين علم ناقصى پيدا شود، هدايت مطلق نخواهد بود، تنها كسى مىتواند برنامه «هدايت مطلق» را رهبرى كند كه داراى «علم مطلق» و خالى از جهل و نارسايى باشد و او تنها خدا است.
خداوند متعال برای هدایت انسانها از يك سو «رسول اللَّه» را در ميان مردم قرار ميدهد و «قرآن» كه برنامه هدايت و نور است را نازل مىكند، و از سوى ديگر «عشق به ايمان» و «تنفر و بيزارى از كفر و سرکشی» را به عنوان زمينهسازى در درون جانها قرار مىدهد ولى سرانجام تصميمگيرى را به خود آنها واگذار كرده، و تكاليف را در اين زمينه تشريع مىكند.
- معنای هدایت
هدایت، از ریشة (هَدَأ یا هَدَیَ) به معنای سکون، آرامش، بدون سر و صدا و حرکت، خواب در شب و … میباشد.
هدایت در اصطلاح نیز عبارتست از: نشان دادن هدف، و راهنمایی افراد. مثلا وقتى گفته مىشود «من فلانى را به فلان كار هدايت كردم» مقصود بيان چگونگى رسيدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اينكه فلان راه رسيدن به مقصود را به او نشان داده باشى و چه اينكه دست او را گرفته و تا مقصد همراهيش كرده باشى. كه در صورت اول هدايت به معناى ارائه و نشان دادن طريق است و در صورت دوم به معناى رساندن به مطلوب. چنانچه خدای تبارک و تعالی میفرماید:
«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً * ما راه را به او نمایاندیم يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاس. سوره انسان آیه 3».
- انواع هدایت
- هدایت تکوینی
هدایت تکوینی به این مفهوم میباشد که هدایت، در خلقت و در فطرت مخلوقات وجود دارد. و از آنجا که هر موجودی به تناسب وجود خویش ذاتاً متمایل به کمال وجودی مختص به خود میباشد، خداوند با فراهم آوردن زمینهها و قابلیتها، موجودات را به سوی کمال لایق خود راهنمایی میکند؛ و زمینههای هدایت تکوینی شامل، عقل، غریزه، شعور، عاطفه و انواع اداراکات میباشد.
همانگونه خداوند در قرآن میفرماید:
«قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی * گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است. سوره طه آیه50».
«الَّذِى خَلَقَنىِ فَهُوَ يَهْدِينِ * همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنماييم مىكند. سوره شعرا آیه 78».
در پرتوی چنین هدایتی است که تمام مخلوقات (جان دار و بی جان) بر اساس مقتضیات، قوا و استعدادهای درونی خود، به نتیجهای که بر خلقت آنها مترتب است، خواهند رسید. بدیهی این هدایت اختصاص به موجود خاصی ندارد و تمامی آفریدههای خداوند از آن بهره مند هستند.
مانند آنجا که طفل را به سینه مادر، و جوجه را به گرفتن غذا از مادرش راهنمایی کرد؛ پس هدایت تکوینی خداوند غیر اختیاری بوده و شامل همه موجودات میشود.
- هدایت تشریعی
با توجه به اینکه، انسان در بین موجودات از جایگاه ویژهای برخوردار است، و به نام اشرف مخلوقات شناخته شده است و نیز به دلیل برخورداری از نعمت عقل و اختیار؛ خداوند از طریق وحی «قرآن»، بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعی را به انسان میآموزد تا او با نیروی عقل و اختیار خود راه صحیح را انتخاب و پای در راه سعادت بگذارد.
«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ * آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است. سوره بقره آیه 2».
البته هدایت تشریعی، اجبار به انتخاب راه درست یا راه نادرست نیست، بلکه به گواهى آیات متعددى از قرآن کریم، یعنى فراهم آوردن وسایل سعادت بدون این که جنبه اجبارى به خود بگیرد. و این فراهم ساختن اسباب که توفیق نامیده مىشود، یا بر هم زدن اسباب که سلب توفیق مىنامند نتیجة اعمال خود انسانها است.
با این تعریف، ضلالت و گمراهی، در اصطلاح عبارتند از بازداشتن از نعمت توفیق، و رها ساختن انسان به حال خود، که نتیجه ی آن گمراه شدن و سرگردان ماندن است.
- ابعاد هدايت قرآن
الف) بُعد فكرى و اعتقادى
ابتدا به عنوان مقدمه يادآور مىشويم كه قرآن مجيد در راه ساختن انسان و رساندن وى به قلّه سعادت و تكامل، براى علم اهميّت فراوانی قائل شده و يكى از اهداف اصلى پيامبر اكرم (ص) را تعليم كتاب و حكمت به مردم دانسته است.
همچنين براى مؤمنانِ عالم درجات بسيار بالايى در نظر گرفته و دانشمندان حقيقى را مورد تكريم قرار داده است.
از همگان خواسته كه از روى علم و دانايى سخن بگويند و مطالب ديگران را نيز به همراه دليل و استدلال بپذيرند. سخن از تعليم و تعلّم و ابزار علم چون قلم و نوشته، در اولين آيات نازل شده بر پيامبر اكرم (ص) خود نشانگر اهميّت علم و دانش از ديدگاه قرآن مجيد است.
پـس از بيان اين مقدمه، متذكر مى شويم كه قرآن مجيد در هدايت بُعد فكرى و اعتقادى انسان به دو مرحله توجه داشته است:
مرحله زدودن افكار غلط و انحرافى و مرحله جايگزين ساختن اعتقادات و افكار صحيح. در اين قسمت به شرح اين دو مرحله مىپردازيم:
1- زدودن افكار خرافى:
اگر مراد از «خرافه» را افكار خلاف واقع بدانيم كه به مرور زمان برخى از مردم به آن معتقد گشتهاند، قطعاً بزرگترين خرافه، «شرك و بت پرستى» است. زيرا حقيقتى در عالم روشنتر و واضحتر از توحيد و اعتقاد به خالق نيست.
اصل اعتقاد به علت العلل و مبداء هستى در جان هر آدمى نهاده شده است و اگر غبار گناهان و اشتباهات روى آن را نپوشاند، هر شخص در اولين قدم حركت فكرىِ خود متوجه اصل وجود او خواهد شد.
به همين جهت رسالت قرآن مجيد در اين بُعد همانا مبارزه دائم و علنى با شرك و مظاهر آن است. قرآن مجيد در يكى از نداهاى صريح خود بر ضد شرك آن را سخت ترين گمراهى دانسته و مىفرمايد:
«وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَو تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحيقٍ * و هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوط كرده و پرندگان (در وسط هوا) او را مىربايند و يا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مىكند! سوره حج آیه 31».
مبارزة قرآن با ديگر افكار غلط همچون انكار معاد يا انكار نبوت نيز با سيرى كوتاه در آيات كلام الهى، به خوبى به دست مى آيد.
به عنوان نمونه آيات سورة يس به اين مهم مىپردازد. ابتدا به توهّم بعضى از منكران معاد اشاره كرده كه پوسيده شدن استخوانهاى مردگان را دليلی بر عدم برانگيخته شدن آنها میدانستند؛ سپس به جواب آنها پرداخته و با رد توهّم آنان، بيان مىدارد كه همان خداوندى كه براى بار اول انسانها را خلق كرد، قادر است دوباره آنان را زنده كند.
علاوه بر آن نمونههاى ديگرى از قدرت خداوند را مثال میزند تا استبعاد برپايى معاد را نفى نمايد.
«وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْىِ الْعِظَامَ وَ هِىَ رَمِيم * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ * الَّذِى جَعَلَ لَكمُ مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ * أَ وَ لَيْسَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلىَ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلىَ وَ هُوَ الخْلَّاقُ الْعَلِيم * و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟! * بگو: همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى داناست! * همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما بوسيله آن، آتش مىافروزيد! * آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريد، نمىتواند همانند آنان [انسانهاى خاك شده] را بيافريند؟! آرى (مىتواند)، و او آفريدگار داناست! سوره یس آیات 81-78».
از آنجا كه عدّهاى، به دليل عدم شناخت صحيح از جهان هستى دچار اين افكار غلط شده و به لغزشگاههاى انديشه گرفتار مىشوند، قرآن مجيد به اصلاحِ ريشهاى اين انحرافها پـرداخته و موانع شناخت را به آنها يادآور مىشود تا به اصلاحِ اعتقادات خود بپردازند.
به عنوان نمونه به دامهاى تقليد كوركورانه و تكيه بر ظن و گمان اشاره نموده و اين دو را آفت شناخت انسان معرفى كرده است. از همة انسانها مىخواهد كه خود به تحقيق بپردازند و تا حصول علم از پا ننشسته و به مجرد دستيابى به ظن و گمان به اعتقادى رونياورند. احترام به گذشتگان نيز سبب نشود كه دست از عقل خويش شسته و خود را تسليم افكار آنان نمايند.
2- جايگزينى اعتقادات صحيح:
قرآن مجيد براى پياده نمودن اين هدف، تعقل، تفكر و تدبّر را، پايه و اساس دعوت خود نهاده و از انسانها مىخواهد كه خود به تفكر در جهان هستى بپردازند، آيات آفاقى و انفسى (نشانههای بیرونی و درونی) را مورد توجه قرار داده، با مطالعه هر چه بيشتر در طبيعت و انسان به حقيقت هستى پى برند.
اين كتاب آسمانى در موارد فراوانى به تشريح آيات آفاقى پرداخته و سخن از خلقت آسمان و زمين، گردش منظم آنها، نورافكنى خورشيد و ماه، حركت بادها و كشتىها، فوايد كوهها و درياها، انواع ميوهها و درختان و دهها مورد دیگر از مخلوقات پرداخته و همه را مقدمه براى شناخت خداوند دانسته است.
مهمترين مسائلى كه در اين بُعد از رسالتِ قرآن بدان توجه شده، مسئلهی توحيد، اقرار به روز قیامت (معاد)، اعتراف به وجود پيامبران و دعوت آنها، هدفمند بودن خلقت جهان هستى و انسان، مسئوليت انسان و … است.
از نكات شايان دقت اينكه قرآن مجيد از مؤمنان خواسته كه با بصيرت باشند و حتى در برخورد با آيات كتاب الهى نيز چشم و گوش بسته بدان پايبند نشوند و در وصف مؤمنان حقيقى مى فرمايد:
«وَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِاَّيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمّاً وَ عُمْيَاناً * و كسانى كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمىافتند (بدون تفکر قبول نمیکنند). سوره فرقان آیه 73».
گفتنى است كه رسالت و هدف قرآن در اين بُعد تنها اين نيست كه انسان را چنان هدايت كند كه به وجود خداوند و ديگر اعتقادات صحيح اعتراف كرده و پس از آن به هر كارى كه مى خواهد دست زند؛ بلكه قرآن مجيد مىخواهد انسان را به گونهاى بسازد كه با تمام وجود حقايق را باور داشته و خود را به لوازم آنها نيز ملزم سازد.
به طور مثال با اعتقاد به توحيد، تكيه گاهش را خدا قرار داده از تكيه بر قدرتهاى ظالم دست بردارد؛ اميدش تنها به خدا باشد و او را وكيل در تمام امور خود قرار دهد؛ و يا با اعتقاد به معاد، مراقب تمام اعمال خود بوده و از انجام معاصى و گناهان ترسان باشد؛ خود را هميشه در پيشگاه خدا ببيند و دربارة همة امور خود، خودش را مسئول و مورد بازخواست بداند.
رسيدن به اين مراحل سبب مىشود رسالت قرآن جامة عمل به خود پوشيده انسان نيز به مرحله كمال و ترقّى خويش برسد؛ و گرنه با صِرف ادعا و يا صرف اعتقاد به عقايد حقّه، گام اصلى در جهت تحقق اهداف هدايتى قرآن برداشته نمى شود.
ب) بُعد اخلاقى و تربيتى
انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است، در بُعد مادى خويش خواستار رفع حوائج مادى و ارضاى غرايز خود و در بُعد معنوىاش خواستار ترقى و تكامل و دارا شدن صفات حسنه انسانى است.
منظور از هدايت قرآن در بُعد اخلاقى و تربيتى آن است كه قرآن مجيد مىخواهد انسانها را بگونهاى هدايت نمايد و رشد دهد كه علاوه بر اينكه نيازهاى مادى خود را در حد معقول و پسنديده برآورده مىكنند، در فكر تعالى روح و اخلاق خود نيز باشند؛ روح خود را آنچنان تربيت كنند كه در دنياى مادى غوطهور نشده همچنين گرفتار اخلاق رذيله چون خود محورى، قدرت طلبى، شهوترانى، حسادت، بخل، و دهها صفت نفسانى مذموم نگردند.
خداوند متعال به صراحت از اين بُعد رسالت پيامبر اكرم (ص) كه تجلّى آن در قرآن و به وسيله خواندن آيات كتاب الهى بر مردم است سخن رانده است:
«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْاءُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ اَّيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ * او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند. سوره جمعه آیه 2».
اين همان رسالتى است كه پيامبر اكرم (ص) براى خود ذكر كرده و فرموده است:
«بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ * من فقط براى تكميل و پرورش مكارم اخلاقى برانگيخته شدهام».
مراحلى را كه قرآن مجيد براى تحقق اين بُعد از هدايت به انجام رسانده مىتوان طى چند بند بيان نمود:
1- بيدار نمودن انسان از خواب غفلت:
قرآن مجيد به طور مرتب زنگهاى خطر را به صدا درآورده و به انسانها هشدار داده است كه در اثر غفلت و جهالت گرفتار ضلالتى كه بسيارى از پيشينيان نيز دچار آن شدهاند نگردند!
در آيات فراوانى سخن از اقوام گذشته به ميان آورده، ارسال رسولان به سوى آنان را متذكر شده و سپس به عاقبت هلاكت بسيارى از آنها به وسيله عذابهاى الهى اشاره كرده است.
در سوره هود پس از نقل داستانهايى از امتهاى گذشته، نتيجهگيرى مىكند كه اين داستانها، براى مؤمنان پند و اندرز به همراه دارند.
«وَ جاءَكَ فى هذِهِ الْحَقّ وِ مُوعِظَة وَ ذِكرى لِلْمُؤْمِنينَ * و در اين (اخبار و سرگذشتها) براى تو حقّ، و براى مؤمنان موعظه و تذكّر است. سوره هود آیه 120».
تذكّر به وجود شيطان و نیرنگهای او از جمله امورى بوده كه قرآن مجيد به وسيله آن به مؤمنان هشدار داده و خواستار هوشيارى آنان شده است. در آيات مكررى به همراه نقل قَسَم هاى غليظ و شديد كه شيطان براى گمراهی انسان ياد كرده است، تذكر مىدهد كه مبادا فرزندان آدم دچار فريب شيطان شده و از صراط مستقيم عبوديت خارج شوند.
بيان آثار خطرناك گناهان بر دل آدمى كه از جمله آن آثار، زنگار گرفتن دل و دور ماندن از حقايق است و همچنين بيان آثار برخى از گناهان خاص چون خوردن مال يتيم و نظاير آن همگى براى همين تنبه و بيدار باش به انسانها است كه از خواب غفلت درآمده، روزگار خود را سياه نكنند.
وجود گناه در زندگى آدمى آن هم به صورت مستمر حجابى مىگردد كه توان تزكيه و خودسازى روحى را از انسان سلب مىكند تا جايى كه به انكار حقايق عالم هستى همچون توحيد و معاد منجر مىشود. قرآن كريم در تعليل پافشارى منكران معاد برعقيده نادرستشان مىفرمايد:
«كَلاّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ * چنين نيست كه آنها مىپندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل هايشان نشسته است. سوره مطففین آیه 14».
خلاصه آنكه قرآن مجيد براى دعوت انسانها به راه تزكيه نفس و کسب اخلاق كريمه، ابتدا به بيان هشدارها پرداخته تا پس از تنبّه، انسان، خود مسير خودسازى خويش را پى بگيرد.
2- بيان خُلقهاى نيكو و زشت و برشمردن اسوهها و نمونهها:
اين كتاب آسمانى تنها به دعوت كلى اكتفا نكرده و براى انجام رسالت خويش به ذكر جزئيات نيز پرداخته است. از خلقهاى نيكو چون امانت دارى، وفاى به عهد، حيا و عفاف، جوانمردى، بخشش و سخاوت، صبر و بردبارى، ملاطفت به مؤمنان، سخت گيرى بر دشمنان دين، دفاع از حق و حقيقت، مبارزه مستمر با ظالمان و … نام برده و در هر مورد به ذكر اسوههايى در اين زمينه پرداخته است.
از رذايل اخلاقى چون تكبر، حسد، غفلت از ياد خدا، حرص در مال اندوزى، بى عفتى و… نيز نام برده و ضمن بيان سرانجام كسانى كه به اين امراض روحی مبتلا بودهاند، آن را مايه درس آموزى مؤمنان قرار داده است.
3- تشريع بسيارى از عبادات:
گفتنى است كه هدف از تشريع بسيارى از عبادات در قرآن مجيد بـه همان بُعد تربيتى اين كتاب الهى بر مىگردد؛ زيرا خداوند متعال براى تربيت روح و روان آدمى وجود عبادت را مقرر فرموده و هر عبادتى را براى اصلاح جنبههاى خاصى از اخلاق و اعمال او ضرورى دانسته است. برای نمونه قرآن مجيد پس از بيان حكم طهارات سه گانه يعنى وضو، غسل و تيمم، تشريع آنها را جهت طهارت انسان دانسته و مىفرمايد:
«مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِنْ حَرَجٍ وَ لكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * خداوند نمىخواهد مشكلى براى شما ايجاد كند، بلكه مىخواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد، شايد شكر او را به جا آوريد! سوره مائده آیه 6».
حكمتهايى نيز كه براى عبادات نقل شده همگى حاكى از بُعد تربيتى آنهاست: در مورد نماز، دورى از كبر و غرور مطرح شده، زيرا به وسيله نماز انسان پيشانى به درگاه الهى ساييده و خود را از مرض روحى تكبر و غرور دور مىسازد. بسيارى از عبادات، روح بخل را از انسان دور كرده و بسيارى از آنها نيز انسان را به داشتن روحية همدردى با خلق خدا فرا مىخواند.
ج) بُعد اجتماعى
از آنجا كه زندگى انسان به صورت اجتماعى است و انسان با توجه به جنبههاى مختلف نيازهايش، نمىتواند فردى زندگى كند و همچنين به دليل تأثير و تأثرهاى متقابل فرد و اجتماع در يكديگر، هر مكتبى كه خواهان ساختن افراد بشر باشد هرگز نمىتواند از هدايت اجتماع چشم بپوشد و رسالتى براى خود در هدايت جامعه احساس نكند.
قرآن مجيد كه صادقترين مدعى در زمينه شناخت و هدايت افراد بشر است هرگز جامعه را به حال خود رها نکرده است، و رسالت خود را در اين زمينه را فراموش نكرده است. آيات فراوانى از اين كتاب الهى به بيان سنتهاى اجتماعى در جامعه بشرى اشاره نموده و در آيات بسيارى نيز دستورالعملهايى را مطرح كرده كه با اجراى آنها به دست مؤمنان، جامعهاى محقق خواهد شد كه در سايه آن افراد نيز به راحتى بتوانند به هدف خلقتشان كه همانا عبوديت حق است برسند. در اين بخش از بحث به برخى از أهم اين دستورات كه همگى در راستاى هدايتهاى قرآنى در ساختن جامعهاى سالم است مىپردازيم:
1- نهى از پذيرفتن ولايت طاغوتها:
در هر جامعه كسانى وجود دارند كه مانع ساختن جامعه سالم مىشوند و در رأس اين گروه طاغوتها و ظالمان قرار دارند، از اين رو يكى از وظايف اوليه مؤمنان در اين باره، نفى ولايت طاغوتها مىباشد؛ زيرا اگر همه مردم دست به هم داده و زير بار ظالمان نروند، جايگاهى براى اِعمال ظلمشان نمانده و از اريكه قدرت سرنگون خواهند شد. و اين اولين قدم در بر پايى جامعة صالح خواهد بود. اين دعوت در برخى از آيات به صورت صريح و در برخى در ضمن بيانِ مبارزه پيامبران گذشته با حاكمان ظالم آورده شده است.
2- دعوت به برچيدن شرك و ظلم از روى زمين و حاكميت بخشيدن به دين خدا:
يكى از فلسفههاى اساسى تشريع جهاد در اديان الهى و به ويژه دين اسلام، اين است كه جهاد مقدمهاى براى تشكيل حكومت صالحان و رخت بربستن حكومت مشركان و ملحدان است.
قرآن مجيد به صراحت بيان مىدارد كه:
«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ * و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه (شرك و سلب آزادى) برچيده شود و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد. سوره انفال آیه 39».
3- قيام مردم به قسط و عدل:
نياز به قسط و عدل در تحقق جامعه صالح و سالم از ضروريات اوليه است. در سايه اجراى عدالت است كه همگان به حق خويش مىرسند و امنيت روحى و روانى نيز در جامعه سايه گستر مىگردد. آيات كتاب الهى در چندين مورد سخن از قيام به عدل و قسط سرداده و در يك آيه نيز به صراحت يكى از اهداف اصلى ارسال رسولان را (قيام مردم به قسط) دانسته است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ * ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند. سوره حدید آیه 25».
4- تشويق مردم براى حركت در جهت بر طرف كردن محروميّتها در جامعه:
قرآن مجيد براى محقق ساختن هدفش در ايجاد جامعهاى توحيدى، مردم را بـه انفاق و گذشت از مال، ترغيب كرده است، زيرا با وجود تفاوت فراوان ميان افراد جامعه از لحاظ برخوردارى از امكانات مادى هرگز نمىتوان انتظار تحقق جامعهاى سالم را داشت.
5- دستور به برادرى ميان مؤمنان و برحذر بودن از دشمنان:
در جامعه بشرى به دليل نياز افراد بشر به يكديگر هميشه داد و ستد در حال انجام است و افراد نه تنها در زمينههاى اقتصادى، بلكه در عرصههاى فرهنگى و سياسى نيز در حال تبادل افكار و انديشهها مىباشند و اين تبادلها در سرنوشت جامعه و در سلامت و يا انحراف آن اثر مستقيم دارد.
قرآن مجيد براى حفظ جامعه اسلامى، اين روابط را از هم تفكيك نموده و براى روابط داخلى جامعه كه برخورد مؤمنان با يكديگر است دستورالعملهاى خاصى چون اصل برادری، اصل گذشت و ايثار، صلح ميان مؤمنان و نظاير آن را مطرح كرده است و براى روابط خارجى نيز اصولى را مقرر داشته كه در سايه آن عزت نظام اسلامى حفظ شده و بيگانگان را از تسلط بر آن جامعه ممنوع دانسته است، البته داشتن روابط با بيگانگان در حدى كه سبب انحراف افراد جامعه اسلامى نشود، مجاز قلمداد شده است.
به هر جهت تبيين اين روابط نقش بسيار مهمى در هدايت جامعه صالح و سالم دارد.
- اهداف هدايت از ديدگاه اسلام
به طور طبيعي هر فعل، رفتاري که يک فرد صاحب شعور انجام ميدهد بدون هدف و منظور عقلايي نيست و «هدايت» که مقولهاي در قلمرو رشد و تعالي انسانها است مسلماً بدون هدف و مقصود و غرض نبوده و تصور آن بدون مقصود بسيار بعيد است و يا ناممکن. بنابراين، به بعضي از اهداف «هدايت» اشاره ميشود.
الف) زنده کردن (احياء)
قرآن کريم از «هدايت» انسانها با تعبير «احياء» ياد نموده است. يعني هدايت و راهنمايي بشر به منزله حيات بخشيدن به او و زنده نمودن است، آنجا که فرمودهاند:
«و مَن اَحياها فکأنمّا اَحيَا النّاسَ جميعاً * و هر کس، انساني را حيات ببخشد چنان است که همه مردم را زنده و حيات بخشيده است. سوره مائده آیه 32».
وقتي که از امام صادق (ع) در مورد معنا و مفهوم آيه مذکور سوال شد فرمودند:
«يعني اين که هر کسي که انساني را از گمراهي و انحراف به سوي هدايت و مسير درست راهنمايي کند گويي او را زنده کرده و حيات بخشيده است و بر عکس هر کسي که انساني را به سوي انحراف ببرد گويي او را کشته است».
بنابراين مهمترين پيامد و نتيجه هدايت بشر، حيات و زندگي سالم اوست.
ب) اصلاح
يکي ديگر از اهداف هدايت «اصلاح» فرد بوده که متعاقب آن اصلاح و رستگاري جامعه فراهم ميشود، زيرا هدايت و ارتقاء دانش فرد، صلاح و فلاح جامعه و سعادت جهاني انسانها را به ارمغان ميآورد.
ج) رسيدن به قرب الهي
هدف نهايي و غايي هدايت و تربيت انسانها، در دین مبین اسلام رسيدن به قرب الهي است. به عبارت ديگر، هدف غايي حقيقت بي نهايت است.
خداوند متعال کامل است و بي نهايت، و منظور از محوريت خداوند و هدف بودن او، اين است که در متن زندگي مان حضورش را درک کنیم. هدف غايي هدايت و تربيت در هر ديني کمال مطلوب انسان است و بايد همه فعاليت ها و اعمال او متأثر از آن باشد، کمال مطلق هم همان خداوند متعال است.