• هدایت الهی

تنها قانونى كه مى‏تواند مايه نجات انسانها گردد قانون و هدايت الهى است، چرا كه علم بشر هر قدر تكامل يابد باز آميخته به جهل و شك و نارسايى در جهات مختلف است، و هدايتى كه در پرتو چنين علم ناقصى پيدا شود، هدايت مطلق نخواهد بود، تنها كسى مى‏تواند برنامه «هدايت مطلق» را رهبرى كند كه داراى «علم مطلق» و خالى از جهل و نارسايى باشد و او تنها خدا است.

خداوند متعال برای هدایت انسان­ها از يك سو «رسول اللَّه» را در ميان مردم قرار مي­دهد و «قرآن» كه برنامه هدايت و نور است را نازل مى‏كند، و از سوى ديگر «عشق به ايمان» و «تنفر و بيزارى از كفر و سرکشی» را به عنوان زمينه‏سازى در درون جانها قرار مى‏دهد ولى سرانجام تصميم‏گيرى را به خود آنها واگذار كرده، و تكاليف را در اين زمينه تشريع مى‏كند.

  • معنای هدایت

هدایت، از ریشة (هَدَأ یا هَدَیَ) به معنای سکون، آرامش، بدون سر و صدا و حرکت، خواب در شب و … می­باشد.

هدایت در اصطلاح نیز عبارتست از: نشان دادن هدف، و راهنمایی افراد. مثلا وقتى گفته مى‏شود «من فلانى را به فلان كار هدايت كردم» مقصود بيان چگونگى رسيدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اينكه فلان راه رسيدن به مقصود را به او نشان داده باشى و چه اينكه دست او را گرفته و تا مقصد همراهيش كرده باشى. كه در صورت اول هدايت به معناى ارائه و نشان دادن طريق است و در صورت دوم به معناى رساندن به مطلوب. چنانچه خدای تبارک و تعالی می‌فرماید:

«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً * ما راه را به او نمایاندیم يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاس. سوره انسان آیه 3».

  • انواع هدایت
  1. هدایت تکوینی

هدایت تکوینی به این مفهوم می­باشد که هدایت، در خلقت و در فطرت مخلوقات وجود دارد. و از آنجا که هر موجودی به تناسب وجود خویش ذاتاً‌ متمایل به کمال وجودی مختص به خود می­باشد، خداوند با فراهم آوردن زمینه­ها و قابلیت­ها، موجودات را به سوی کمال لایق خود راهنمایی می­کند؛ و زمینه­های هدایت تکوینی شامل، عقل، غریزه، شعور، عاطفه و انواع اداراکات می­باشد.

همانگونه خداوند در قرآن می­فرماید:

«قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی * ‏گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است. سوره طه آیه50».

«الَّذِى خَلَقَنىِ فَهُوَ يَهْدِينِ * همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنماييم مى‏كند. سوره شعرا آیه 78».

در پرتوی چنین هدایتی است که تمام مخلوقات (جان دار و بی جان) بر اساس مقتضیات، قوا و استعدادهای درونی خود،‌ به نتیجه­ای که بر خلقت آنها مترتب است، خواهند رسید. بدیهی این هدایت اختصاص به موجود خاصی ندارد و تمامی آفریده­های خداوند از آن بهره مند هستند.

مانند آن‌جا که طفل را به سینه مادر، و جوجه را به گرفتن غذا از مادرش راهنمایی کرد؛ پس هدایت تکوینی خداوند غیر اختیاری بوده و شامل همه موجودات می‌شود.

  1. هدایت تشریعی

با توجه به اینکه، انسان در بین موجودات از جایگاه ویژه­ای برخوردار است، و به نام اشرف مخلوقات شناخته شده است و نیز به دلیل برخورداری از نعمت عقل و اختیار؛ خداوند از طریق وحی «قرآن»، بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعی را به انسان می‌آموزد تا او با نیروی عقل و اختیار خود راه صحیح را انتخاب و پای در راه سعادت بگذارد.

«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ * آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است. سوره بقره آیه 2».

البته هدایت تشریعی، اجبار به انتخاب راه درست یا راه نادرست نیست، بلکه به گواهى آیات متعددى از قرآن کریم، یعنى فراهم آوردن وسایل سعادت بدون این که جنبه اجبارى به خود بگیرد. و این فراهم ساختن اسباب که توفیق نامیده مى­شود، یا بر هم زدن اسباب که سلب توفیق مى­نامند نتیجة اعمال خود انسان­ها است.

با این تعریف، ضلالت و گمراهی، در اصطلاح عبارتند از بازداشتن از نعمت توفیق، و رها ساختن انسان به حال خود، که نتیجه ی آن گمراه شدن و سرگردان ماندن است.

  • ابعاد هدايت قرآن

الف) بُعد فكرى و اعتقادى

ابتدا به عنوان مقدمه يادآور مى­شويم كه قرآن مجيد در راه ساختن انسان و رساندن وى به قلّه سعادت و تكامل، براى علم اهميّت فراوانی قائل شده و يكى از اهداف اصلى پيامبر اكرم (ص) را تعليم كتاب و حكمت به مردم دانسته است.

همچنين براى مؤمنانِ عالم درجات بسيار بالايى در نظر گرفته و دانشمندان حقيقى را مورد تكريم قرار داده است.

از همگان خواسته كه از روى علم و دانايى سخن بگويند و مطالب ديگران را نيز به همراه دليل و استدلال بپذيرند. سخن از تعليم و تعلّم و ابزار علم چون قلم و نوشته، در اولين آيات نازل شده بر پيامبر اكرم (ص) خود نشانگر اهميّت علم و دانش از ديدگاه قرآن مجيد است.

پـس از بيان اين مقدمه، متذكر مى شويم كه قرآن مجيد در هدايت بُعد فكرى و اعتقادى انسان به دو مرحله توجه داشته است:

مرحله زدودن افكار غلط و انحرافى و مرحله جايگزين ساختن اعتقادات و افكار صحيح. در اين قسمت به شرح اين دو مرحله مى­پردازيم:

1- زدودن افكار خرافى:

اگر مراد از «خرافه» را افكار خلاف واقع بدانيم كه به مرور زمان برخى از مردم به آن معتقد گشته­اند، قطعاً بزرگترين خرافه، «شرك و بت پرستى» است. زيرا حقيقتى در عالم روشن­تر و واضح­تر از توحيد و اعتقاد به خالق نيست.

اصل اعتقاد به علت العلل و مبداء هستى در جان هر آدمى نهاده شده است و اگر غبار گناهان و اشتباهات روى آن را نپوشاند، هر شخص در اولين قدم حركت فكرىِ خود متوجه اصل وجود او خواهد شد.

به همين جهت رسالت قرآن مجيد در اين بُعد همانا مبارزه دائم و علنى با شرك و مظاهر آن است. قرآن مجيد در يكى از نداهاى صريح خود بر ضد شرك آن را سخت ترين گمراهى دانسته و مى­فرمايد:

«وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَو تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحيقٍ * و هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوط كرده و پرندگان (در وسط هوا) او را مى­ربايند و يا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مى­كند! سوره حج آیه 31».

مبارزة قرآن با ديگر افكار غلط همچون انكار معاد يا انكار نبوت نيز با سيرى كوتاه در آيات كلام الهى، به خوبى به دست مى آيد.

به عنوان نمونه آيات سورة يس به اين مهم مى­پردازد. ابتدا به توهّم بعضى از منكران معاد اشاره كرده كه پوسيده شدن استخوان­هاى مردگان را دليلی بر عدم برانگيخته شدن آنها می­دانستند؛ سپس به جواب آنها پرداخته و با رد توهّم آنان، بيان مى­دارد كه همان خداوندى كه براى بار اول انسان­ها را خلق كرد، قادر است دوباره آنان را زنده كند.

علاوه بر آن نمونه­هاى ديگرى از قدرت خداوند را مثال می­زند تا استبعاد برپايى معاد را نفى نمايد.

«وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْىِ الْعِظَامَ وَ هِىَ رَمِيم * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ * الَّذِى جَعَلَ لَكمُ مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ * أَ وَ لَيْسَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلىَ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُم  بَلىَ‏ وَ هُوَ الخْلَّاقُ الْعَلِيم * و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوانها را زنده مى‏كند در حالى كه پوسيده است؟! * بگو: همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى داناست! * همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما بوسيله آن، آتش مى‏افروزيد! * آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريد، نمى‏تواند همانند آنان [انسانهاى خاك شده‏] را بيافريند؟! آرى (مى‏تواند)، و او آفريدگار داناست! سوره یس آیات 81-78».

از آنجا كه عدّه­اى، به دليل عدم شناخت صحيح از جهان هستى دچار اين افكار غلط شده و به لغزشگاه­هاى انديشه گرفتار مى­شوند، قرآن مجيد به اصلاحِ ريشه­اى اين انحراف­ها پـرداخته و موانع شناخت را به آنها يادآور مى­شود تا به اصلاحِ اعتقادات خود بپردازند.

به عنوان نمونه به دام­هاى تقليد كوركورانه و تكيه بر ظن و گمان اشاره نموده و اين دو را آفت شناخت انسان معرفى كرده است. از همة انسان­ها مى­خواهد كه خود به تحقيق بپردازند و تا حصول علم از پا ننشسته و به مجرد دستيابى به ظن و گمان به اعتقادى رونياورند. احترام به گذشتگان نيز سبب نشود كه دست از عقل خويش شسته و خود را تسليم افكار آنان نمايند.

2- جايگزينى اعتقادات صحيح:

قرآن مجيد براى پياده نمودن اين هدف، تعقل، تفكر و تدبّر را، پايه و اساس دعوت خود نهاده و از انسان­ها مى­خواهد كه خود به تفكر در جهان هستى بپردازند، آيات آفاقى و انفسى (نشانه­های بیرونی و درونی) را مورد توجه قرار داده، با مطالعه هر چه بيشتر در طبيعت و انسان به حقيقت هستى پى برند.

اين كتاب آسمانى در موارد فراوانى به تشريح آيات آفاقى پرداخته و سخن از خلقت آسمان و زمين، گردش منظم آنها، نورافكنى خورشيد و ماه، حركت بادها و كشتى­ها، فوايد كوه­ها و درياها، انواع ميوه­ها و درختان و ده­ها مورد دیگر از مخلوقات پرداخته و همه را مقدمه براى شناخت خداوند دانسته است.

مهم­ترين مسائلى كه در اين بُعد از رسالتِ قرآن بدان توجه شده، مسئله­ی توحيد، اقرار به روز قیامت (معاد)، اعتراف به وجود پيامبران و دعوت آنها، هدفمند بودن خلقت جهان هستى و انسان، مسئوليت انسان و … است.

از نكات شايان دقت اينكه قرآن مجيد از مؤمنان خواسته كه با بصيرت باشند و حتى در برخورد با آيات كتاب الهى نيز چشم و گوش بسته بدان پايبند نشوند و در وصف مؤمنان حقيقى مى فرمايد:

«وَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِاَّيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمّاً وَ عُمْيَاناً * و كسانى كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى­افتند (بدون تفکر قبول نمی­کنند). سوره فرقان آیه 73».

گفتنى است كه رسالت و هدف قرآن در اين بُعد تنها اين نيست كه انسان را چنان هدايت كند كه به وجود خداوند و ديگر اعتقادات صحيح اعتراف كرده و پس از آن به هر كارى كه مى خواهد دست زند؛ بلكه قرآن مجيد مى­خواهد انسان را به گونه­اى بسازد كه با تمام وجود حقايق را باور داشته و خود را به لوازم آنها نيز ملزم سازد.

به طور مثال با اعتقاد به توحيد، تكيه گاهش را خدا قرار داده از تكيه بر قدرت­هاى ظالم دست بردارد؛ اميدش تنها به خدا باشد و او را وكيل در تمام امور خود قرار دهد؛ و يا با اعتقاد به معاد، مراقب تمام اعمال خود بوده و از انجام معاصى و گناهان ترسان باشد؛ خود را هميشه در پيشگاه خدا ببيند و دربارة همة امور خود، خودش را مسئول و مورد بازخواست بداند.

رسيدن به اين مراحل سبب مى­شود رسالت قرآن جامة عمل به خود پوشيده انسان نيز به مرحله كمال و ترقّى خويش برسد؛ و گرنه با صِرف ادعا و يا صرف اعتقاد به عقايد حقّه، گام اصلى در جهت تحقق اهداف هدايتى قرآن برداشته نمى شود.

ب) بُعد اخلاقى و تربيتى

انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است، در بُعد مادى خويش خواستار رفع حوائج مادى و ارضاى غرايز خود و در بُعد معنوى­اش خواستار ترقى و تكامل و دارا شدن صفات حسنه انسانى است.

منظور از هدايت قرآن در بُعد اخلاقى و تربيتى آن است كه قرآن مجيد مى­خواهد انسان­ها را بگونه­اى هدايت نمايد و رشد دهد كه علاوه بر اينكه نيازهاى مادى خود را در حد معقول و پسنديده برآورده مى­كنند، در فكر تعالى روح و اخلاق خود نيز باشند؛ روح خود را آنچنان تربيت كنند كه در دنياى مادى غوطه­ور نشده همچنين گرفتار اخلاق رذيله چون خود محورى، قدرت طلبى، شهوترانى، حسادت، بخل، و ده­ها صفت نفسانى مذموم نگردند.

خداوند متعال به صراحت از اين بُعد رسالت پيامبر اكرم (ص) كه تجلّى آن در قرآن و به وسيله خواندن آيات كتاب الهى بر مردم است سخن رانده است:

«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْاءُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ اَّيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ * او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مى­خواند و آنها را تزكيه مى­كند. سوره جمعه آیه 2».

اين همان رسالتى است كه پيامبر اكرم (ص) براى خود ذكر كرده و فرموده است:

«بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ * من فقط براى تكميل و پرورش مكارم اخلاقى برانگيخته شده‏ام‏».

مراحلى را كه قرآن مجيد براى تحقق اين بُعد از هدايت به انجام رسانده مى­توان طى چند بند بيان نمود:

1- بيدار نمودن انسان از خواب غفلت:

قرآن مجيد به طور مرتب زنگ­هاى خطر را به صدا درآورده و به انسان­ها هشدار داده است كه در اثر غفلت و جهالت گرفتار ضلالتى كه بسيارى از پيشينيان نيز دچار آن شده­اند نگردند!

در آيات فراوانى سخن از اقوام گذشته به ميان آورده، ارسال رسولان به سوى آنان را متذكر شده و سپس به عاقبت هلاكت بسيارى از آنها به وسيله عذاب­هاى الهى اشاره كرده است.

در سوره هود پس از نقل داستان­هايى از امت­هاى گذشته، نتيجه­گيرى مى­كند كه اين داستان­ها، براى مؤمنان پند و اندرز به همراه دارند.

«وَ جاءَكَ فى هذِهِ الْحَقّ وِ مُوعِظَة وَ ذِكرى لِلْمُؤْمِنينَ * و در اين (اخبار و سرگذشت­ها) براى تو حقّ، و براى مؤمنان موعظه و تذكّر است. سوره هود آیه 120».

تذكّر به وجود شيطان و نیرنگ­های او از جمله امورى بوده كه قرآن مجيد به وسيله آن به مؤمنان هشدار داده و خواستار هوشيارى آنان شده است. در آيات مكررى به همراه نقل قَسَم هاى غليظ و شديد كه شيطان براى گمراهی انسان ياد كرده است، تذكر مى­دهد كه مبادا فرزندان آدم دچار فريب شيطان شده و از صراط مستقيم عبوديت خارج شوند.

بيان آثار خطرناك گناهان بر دل آدمى كه از جمله آن آثار، زنگار گرفتن دل و دور ماندن از حقايق است و همچنين بيان آثار برخى از گناهان خاص چون خوردن مال يتيم و نظاير آن همگى براى همين تنبه و بيدار باش به انسان­ها است كه از خواب غفلت درآمده، روزگار خود را سياه نكنند.

وجود گناه در زندگى آدمى آن هم به صورت مستمر حجابى مى­گردد كه توان تزكيه و خودسازى روحى را از انسان سلب مى­كند تا جايى كه به انكار حقايق عالم هستى همچون توحيد و معاد منجر مى­شود. قرآن كريم در تعليل پافشارى منكران معاد برعقيده نادرستشان مى­فرمايد:

«كَلاّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ * چنين نيست كه آنها مى­پندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل هايشان نشسته است. سوره مطففین آیه 14».

خلاصه آنكه قرآن مجيد براى دعوت انسان­ها به راه تزكيه نفس و کسب اخلاق كريمه، ابتدا به بيان هشدارها پرداخته تا پس از تنبّه، انسان، خود مسير خودسازى خويش را پى بگيرد.

2- بيان خُلق­هاى نيكو و زشت و برشمردن اسوه­ها و نمونه­ها:

اين كتاب آسمانى تنها به دعوت كلى اكتفا نكرده و براى انجام رسالت خويش به ذكر جزئيات نيز پرداخته است. از خلق­هاى نيكو چون امانت دارى، وفاى به عهد، حيا و عفاف، جوانمردى، بخشش و سخاوت، صبر و بردبارى، ملاطفت به مؤمنان، سخت گيرى بر دشمنان دين، دفاع از حق و حقيقت، مبارزه مستمر با ظالمان و … نام برده و در هر مورد به ذكر اسوه­هايى در اين زمينه پرداخته است.

از رذايل اخلاقى چون تكبر، حسد، غفلت از ياد خدا، حرص در مال اندوزى، بى عفتى و… نيز نام برده و ضمن بيان سرانجام كسانى كه به اين امراض روحی مبتلا بوده­اند، آن را مايه درس آموزى مؤمنان قرار داده است.

3- تشريع بسيارى از عبادات:

گفتنى است كه هدف از تشريع بسيارى از عبادات در قرآن مجيد بـه همان بُعد تربيتى اين كتاب الهى بر مى­گردد؛ زيرا خداوند متعال براى تربيت روح و روان آدمى وجود عبادت را مقرر فرموده و هر عبادتى را براى اصلاح جنبه­هاى خاصى از اخلاق و اعمال او ضرورى دانسته است. برای نمونه قرآن مجيد پس از بيان حكم طهارات سه گانه يعنى وضو، غسل و تيمم، تشريع آنها را جهت طهارت انسان دانسته و مى­فرمايد:

«مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِنْ حَرَجٍ وَ لكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * خداوند نمى­خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند، بلكه مى­خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد، شايد شكر او را به جا آوريد! سوره مائده آیه 6».

حكمت­هايى نيز كه براى عبادات نقل شده همگى حاكى از بُعد تربيتى آنهاست: در مورد نماز، دورى از كبر و غرور مطرح شده، زيرا به وسيله نماز انسان پيشانى به درگاه الهى ساييده و خود را از مرض روحى تكبر و غرور دور مى­سازد. بسيارى از عبادات، روح بخل را از انسان دور كرده و بسيارى از آنها نيز انسان را به داشتن روحية همدردى با خلق خدا فرا مى­خواند.

ج) بُعد اجتماعى

از آنجا كه زندگى انسان به صورت اجتماعى است و انسان با توجه به جنبه­هاى مختلف نيازهايش، نمى­تواند فردى زندگى كند و همچنين به دليل تأثير و تأثرهاى متقابل فرد و اجتماع در يكديگر، هر مكتبى كه خواهان ساختن افراد بشر باشد هرگز نمى­تواند از هدايت اجتماع چشم بپوشد و رسالتى براى خود در هدايت جامعه احساس نكند.

قرآن مجيد كه صادق­ترين مدعى در زمينه شناخت و هدايت افراد بشر است هرگز جامعه را به حال خود رها نکرده است، و رسالت خود را در اين زمينه را فراموش نكرده است. آيات فراوانى از اين كتاب الهى به بيان سنت­هاى اجتماعى در جامعه بشرى اشاره نموده و در آيات بسيارى نيز دستورالعمل­هايى را مطرح كرده كه با اجراى آنها به دست مؤمنان، جامعه­اى محقق خواهد شد كه در سايه آن افراد نيز به راحتى بتوانند به هدف خلقتشان كه همانا عبوديت حق است برسند. در اين بخش از بحث به برخى از أهم اين دستورات كه همگى در راستاى هدايت­هاى قرآنى در ساختن جامعه­اى سالم است مى­پردازيم:

1- نهى از پذيرفتن ولايت طاغوت­ها:

در هر جامعه كسانى وجود دارند كه مانع ساختن جامعه سالم مى­شوند و در رأس اين گروه طاغوت­ها و ظالمان قرار دارند، از اين رو يكى از وظايف اوليه مؤمنان در اين باره، نفى ولايت طاغوت­ها مى­باشد؛ زيرا اگر همه مردم دست به هم داده و زير بار ظالمان نروند، جايگاهى براى اِعمال ظلمشان نمانده و از اريكه قدرت سرنگون خواهند شد. و اين اولين قدم در بر پايى جامعة صالح خواهد بود. اين دعوت در برخى از آيات به صورت صريح و در برخى در ضمن بيانِ مبارزه پيامبران گذشته با حاكمان ظالم آورده شده است.

2- دعوت به برچيدن شرك و ظلم از روى زمين و حاكميت بخشيدن به دين خدا:

يكى از فلسفه­هاى اساسى تشريع جهاد در اديان الهى و به ويژه دين اسلام، اين است كه جهاد مقدمه­اى براى تشكيل حكومت صالحان و رخت بربستن حكومت مشركان و ملحدان است.

قرآن مجيد به صراحت بيان مى­دارد كه:

«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ * و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه (شرك و سلب آزادى) برچيده شود و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد. سوره انفال آیه 39».

3- قيام مردم به قسط و عدل:

نياز به قسط و عدل در تحقق جامعه صالح و سالم از ضروريات اوليه است. در سايه اجراى عدالت است كه همگان به حق خويش مى­رسند و امنيت روحى و روانى نيز در جامعه سايه گستر مى­گردد. آيات كتاب الهى در چندين مورد سخن از قيام به عدل و قسط سرداده و در يك آيه نيز به صراحت يكى از اهداف اصلى ارسال رسولان را (قيام مردم به قسط) دانسته است:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ * ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند. سوره حدید آیه 25».

4- تشويق مردم براى حركت در جهت بر طرف كردن محروميّت­ها در جامعه:

قرآن مجيد براى محقق ساختن هدفش در ايجاد جامعه­اى توحيدى، مردم را بـه انفاق و گذشت از مال، ترغيب كرده است، زيرا با وجود تفاوت فراوان ميان افراد جامعه از لحاظ برخوردارى از امكانات مادى هرگز نمى­توان انتظار تحقق جامعه­اى سالم را داشت.

5- دستور به برادرى ميان مؤمنان و برحذر بودن از دشمنان:

در جامعه بشرى به دليل نياز افراد بشر به يكديگر هميشه داد و ستد در حال انجام است و افراد نه تنها در زمينه­هاى اقتصادى، بلكه در عرصه­هاى فرهنگى و سياسى نيز در حال تبادل افكار و انديشه­ها مى­باشند و اين تبادل­ها در سرنوشت جامعه و در سلامت و يا انحراف آن اثر مستقيم دارد.

قرآن مجيد براى حفظ جامعه اسلامى، اين روابط را از هم تفكيك نموده و براى روابط داخلى جامعه كه برخورد مؤمنان با يكديگر است دستورالعملهاى خاصى چون اصل برادری، اصل گذشت و ايثار، صلح ميان مؤمنان و نظاير آن را مطرح كرده است و براى روابط خارجى نيز اصولى را مقرر داشته كه در سايه آن عزت نظام اسلامى حفظ شده و بيگانگان را از تسلط بر آن جامعه ممنوع دانسته است، البته داشتن روابط با بيگانگان در حدى كه سبب انحراف افراد جامعه اسلامى نشود، مجاز قلمداد شده است.

به هر جهت تبيين اين روابط نقش بسيار مهمى در هدايت جامعه صالح و سالم دارد.

 

  • اهداف هدايت از ديدگاه اسلام

به طور طبيعي هر فعل، رفتاري که يک فرد صاحب شعور انجام مي­دهد بدون هدف و منظور عقلايي نيست و «هدايت» که مقوله­اي در قلمرو رشد و تعالي انسان­ها است مسلماً بدون هدف و مقصود و غرض نبوده و تصور آن بدون مقصود بسيار بعيد است و يا ناممکن. بنابراين، به بعضي از اهداف «هدايت» اشاره مي­شود.

 

 

الف) زنده کردن (احياء)

قرآن کريم از «هدايت» انسان­ها با تعبير «احياء» ياد نموده است. يعني هدايت و راهنمايي بشر به منزله حيات بخشيدن به او و زنده نمودن است، آنجا که فرموده­اند:

«و مَن اَحياها فکأنمّا اَحيَا النّاسَ جميعاً * و هر کس، انساني را حيات ببخشد چنان است که همه مردم را زنده و حيات بخشيده است. سوره مائده آیه 32».

وقتي که از امام صادق (ع) در مورد معنا و مفهوم آيه مذکور سوال شد فرمودند:

«يعني اين که هر کسي که انساني را از گمراهي و انحراف به سوي هدايت و مسير درست راهنمايي کند گويي او را زنده کرده و حيات بخشيده است و بر عکس هر کسي که انساني را به سوي انحراف ببرد گويي او را کشته است».

بنابراين مهمترين پيامد و نتيجه هدايت بشر، حيات و زندگي سالم اوست.

ب) اصلاح

يکي ديگر از اهداف هدايت «اصلاح» فرد بوده که متعاقب آن اصلاح و رستگاري جامعه فراهم مي­شود، زيرا هدايت و ارتقاء دانش فرد، صلاح و فلاح جامعه و سعادت جهاني انسان­ها را به ارمغان مي­آورد.

ج) رسيدن به قرب الهي

هدف نهايي و غايي هدايت و تربيت انسان­ها، در دین مبین اسلام رسيدن به قرب الهي است. به عبارت ديگر، هدف غايي حقيقت بي نهايت است.

خداوند متعال کامل است و بي نهايت، و منظور از محوريت خداوند و هدف بودن او، اين است که در متن زندگي مان حضورش را درک کنیم. هدف غايي هدايت و تربيت در هر ديني کمال مطلوب انسان است و بايد همه فعاليت ها و اعمال او متأثر از آن باشد، کمال مطلق هم همان خداوند متعال است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا