- خلاصه بحث
مقارن جنگ هفتم صليبى (652- 646 ق)، مغولان از شرق آسيا به ممالك اسلامى يورش بردند و سلطان محمد خوارزمشاه، پادشاه ايران، را شكست داده، وى را وادار به فرار كردند. در حقيقت، قرن سيزده ميلادى را مىتوان قرن وحشت نامگذارى كرد، زيرا اين قرن توأم با جنبش وحشيها و از ميان رفتن تمدنها بود. سرزمين شام در آن زمان در دست ايوبيها بود و در هر منطقه از شام، حاكمى حكومت مىكرد. مصر نيز در سيطره مماليك بود كه با ايوبيها دشمنى داشتند.
هولاكو از اين فرصت استفاده كرد و سپاهيان خود را به سوى شام حركت داد. اما امير قدوز، از مماليك مصر، در سال 658 ق مغولان را در عِينجالوت شكست داد.
مسيحيان از آغاز ظهور مغولان در انديشه همپيمانى با آنها بودند و سفرايى نيز به دربار مغول فرستاده بودند. پيشروى سريع مغولان به سمت مغرب، از يك سو آنها را با قدرت مغولها آشنا ساخت و از سوى ديگر، پيروزى مسلمانان در جنگ عِينجالوت آنها را به اين نتيجه رساند كه وجود مماليك براى مسيحيان خطرناكتر است؛ لذا تصميم به اتحاد با مغولان گرفتند.
پاپ اوربن چهارم با ارسال نامهاى به هولاكو، ضمن ستايش رفتار وى با مسيحيان، او را به قبول مسيحيت دعوت كرد. هولاكو قبل از دريافت نامه در سال 663 ق مرد و پسرش اباقاخان جانشين او شد. خان جديد كه با دختر امپراتور بيزانس ازدواج كرده بود، به دين مسيحيت گرويد. وى از شكست عينجالوت به شدت رنج مىبرد و بيش از اسلاف خود به برقرارى روابط با صليبيها علاقهمند بود. بسيارى از سفرايى كه از سوى خان مغول به غرب مىرفتند، مسيحى بودند و سعى داشتند تا مسيحيان را در حمله به اورشليم و بيتالمقدس با خود همراه سازند.
اما به هر حال، اباقاخان در سال 680 ق شكست سهمگينى را در منطقه حمص از سلطان قلاوون متحمل شد. پس از آنكه احمد كلودار مسلمان شد و بر تخت نشست، ديگر روابط بين مماليك و مغولان دوستانه شد. سلطان قلاوون هم از فرصت استفاده كرد و توان خود را عليه صليبيها به كار گرفت. بعد از او، فرزندش ملك اشرف روش پدر را در پيش گرفت و در سال 690 ق آخرين بازماندگان صليبى را از شام بيرون راند. روابط دوستانه مغولان و مماليك نيز چندان به درازا نكشيد و در جنگى كه ميان طرفين درگرفت، غازانخان بر سپاه مصر و شام تسلط يافت. اما سپاه مماليك سرانجام مغولان را در سال 702 ق براى هميشه از شام بيرون راند.
- حمله مغولان و پيامدهاى آن
جهان اسلام در طول تاريخ، حملات سختى را از جانب بيگانگان تجربه كرد. اما بهجرئت مىتوان گفت كه هيچ كدام از اين تجارب به اندازه حمله مغولان تلخ و سهمگين نبوده است. در اين گفتار كوتاه، سعى بر اين است تا نقش طوفان سهمگين مغولان را در ركود فرهنگ و تمدن اسلامى نشان دهيم.
- حمله مغولان به جهان اسلام
چنگيزخان، رهبر مقتدر قبايل مغولستان، تصميم گرفت براى تأمين منافع قبايل تحت امر خود، به غارت كشورهاى مجاور يعنى چين و ايران بپردازد. از آنجا كه چين در آن زمان دچار تشتت و تفرقه شده بود، وى مصمم شد تا به اين كشور حمله كند. حملات به چين دو سال به طول انجاميد و طى اين مدت، مغولان اين كشور غنى را به خاك سياه نشانيدند. پس از اين حملات، وى هنوز خيال پيشروى به جهان اسلام را نداشت؛ زيرا اخبار بسيارى مبنى بر قدرت پادشاه ايران، سلطان محمد خوارزمشاه، به دست مىرسيد. پس سعى كرد تا نخست به دريافت اخبار و اطلاعات بپردازد و، در عين حال، بهانههاى لازم را جهت آغاز حمله به دست آورد.
در همين زمان، قدرت خلافت عبّاسى روزبهروز كاهش مىيافت و سلطان محمد خوارزمشاه با پيروزيهاى پىدرپى خويش در خراسان و تشكيل حكومت واحد از هند تا بغداد و از درياچه آرال تا خليج فارس، قصد داشت خليفه عباسى را از ميان بردارد و خليفه دستنشانده ديگرى را جانشين او كند. اين مسئله، كه يكى از اشتباهات بزرگ سلطان محمد خوارزمشاه بود، خليفه عباسى را واداشت تا از چنگيزخان براى دفع سلطان محمد كمك بگيرد. پس نامهاى براى محمود يلواج، مدبر مملكت چنگيزخان، فرستاد و از او خواست تا چنگيزخان را به براندازى محمد خوارزمشاه تشويق كند و همين موضوع بهانه خوب و مشروعى به دست چنگيز داد.
اما بهانه اصلى براى حمله به ايران در سال 615 ق رخ داد كه طى آن كاروان عظيمى از مغولان به دست حاكم شهر اترار، واقع در كرانه شرقى قلمرو خوارزمشاه، از بين رفت و همه اعضاى اين كاروان بجز يك نفر به قتل رسيدند. در اين زمان بود كه چنگيز فرمان حمله به ايران را صادر كرد.
- پيشروى مغولان
سپاه مغولان به فرماندهى تولى به سوى جنوب و سپاه ديگرى به سركردگى اكتاى و جغتاى، پسران ديگر چنگيز، به جانب اترار اعزام و خود چنگيز در پاييز 616 ق/ 1220 م از راه كاشغر و بلاساقون، كه قبلًا به تصرف مغولان درآمده بود، رهسپار بخارا شد. سلطان محمد خوارزمشاه هم كه هنوز با مغولان روبهرو نشده بود، از سمرقند به بخارا و از آنجا به جانب سيحون لشكر كشيد و، در عين حال، به گردآورى سپاه از همه ولايات فرمان داد. در نبردى كه بين نيروهاى دو طرف رخ داد، آنچنان ضربهاى به سپاه سلطان محمد خوارزمشاه وارد آمد كه اگر جانفشانى پسر سلحشورش جلالالدين نبود، وى جان خويش را از دست مىداد. به هر حال، اين شكست چنان هراسى در دل سلطان محمد انداخت كه وى به مازندران گريخت، به جزيرهاى پناه برد و در همانجا از غم جان داد.
هدف نخست مغولان شهر اترار بود كه در آن كاروان تجارتى مغولان دستخوش غارت شده بود.
بنابراين، در وهله اول، اين شهر را به محاصره درآوردند. اين شهر پس از پنج ماه استقامت سقوط كرد و مهاجمين مغول به هيچ كسى رحم نكردند و همه را به خاك و خون كشيدند و اين شروع تجاوز و ويرانى كشور ايران از سوى مغولان بود. آنان در مسير خود به هر شهرى كه مىرسيدند، اهالى را قتل عام مىكردند و سپس از شهر چيزى جز تل خاكستر باقى نمىگذاشتند. آنها سمرقند، بخارا، خوارزم، بلخ، مرو، هرات و ساير شهرها و قصبات را نابود كردند و در بعضى از روستاها حتى به حيوانات خانگى نيز رحم نكردند؛ بهخصوص در شهرهايى كه اندكى مقاومت از خود نشان مىدادند. مثلًا وقتى چنگيز با مقاومت دهماهه مردم طالقان روبهرو شد، از پسرانش (جغتاى، اوكتاى، تولى) كمك طلبيد و به انتقام اين مقاومت و كشتهشدن جغتاى حتى سگ و گربهاى را زنده نگذاشت.
- جانشينان چنگيز و ادامه يورش به جهان اسلام
چنگيز در 10 رمضان 624 چشم از جهان فروبست و پيش از مرگ خود سلطنت ممالك شرق را به تولى و پادشاهى ممالك غرب را به جغتاى تفويض كرد. در سال 651 ق، هولاكوخان، نوه چنگيز، مأمور رسيدگى به امور آسيا شد تا حكومتهاى محلى را در ايران برانداخته، حكومت واحد مغولى تشكيل دهد. وى به فرمانروايى 170 ساله اسماعيليه پايان داد و تمامى طوايف را وادار به تسليم ساخت. اما مهمترين وظيفه او فتح بغداد يا مركز خلافت اسلامى بود.
از اين رو، فرمان داد كه از چهار سو به اين شهر حمله برند و بغداد پس از شش روز مقاومت در 4 صفر 655 ق سقوط كرد و جز معدودى از افراد، تمامى جمعيت شهر از دم تيغ گذشتند. بعد از آن شهرهاى عراق يكى پس از ديگرى به دست مغولان افتاد و هولاكو پس از فتح بغداد، راهى آذربايجان شد و در مراغه و پس از آن در تبريز سكنى گزيد. از اين به بعد، عراق و بهويژه شهر افسانهاى آن، يعنى بغداد كه مركز امپراتورى و خلافت اسلامى محسوب مىشد، اهميت ادارى- سياسى خود را از دست داد و مغولان اين سرزمين را تا پايان فرمانروايىشان در سال 734 ق/ 1335 م حفظ كردند.
- پايان پيشرويهاى مغولان و تشكيل دولت ايلخانى
هولاكوخان همواره بهدنبال تسلط بر قلمرو امپراتورى خود از آمودريا در ماوراءالنهر تا شرق مديترانه و مصر در غرب بود. به همين منظور به سوى شام و سوريه لشكر كشيد. در همين سالها مماليك، كه مصر و قاهره را در دست داشتند، مسئوليت دفاع از جهان اسلام را به دوش خود احساس مىكردند.
آنها سازش با مغولان را نپذيرفتند و در جنگ عينجالوت در فلسطين شكست سختى را بر مغولان وارد آوردند و، بدين ترتيب، طلسم شكستناپذيرى مغولان را براى هميشه درهم شكستند. از اين پس، مغولان متصرفات خود در سوريه را نيز از دست دادند و بار ديگر مماليك مصر بر اين مناطق حاكم شدند و پس از وارد آوردن شكستهاى ديگرى بر پيكر مغولان، فرات را بهعنوان مرز مغولان و خود در نظر گرفتند.
هولاكوخان بهرغم اين شكستها به تثبيت موقعيت امپراتورى و تقويت نيروهاى خود پرداخت و توانست بهعنوان «ايلخان» منصوب شود و ناحيهاى از آمودريا در شرق تا مرز مصر در غرب و از قفقاز در شمال تا خليج فارس در جنوب به حكومت وى درآمد.
هولاكوخان به سال 663 ق در 48 سالگى از دنيا رفت و هشت تن از ايلخانان از سال 654 تا 736 (جمعاً 82 سال) حكومت كردند. اما آخرين ايلخان مغول بدون اينكه از خود پسرىبر جاى گذارد، در سال 736 ق، بر اثر افراط در عشرت و خوشگذرانى، درگذشت. پس از او مدعيان حكومت با يكديگر به مخالفت پرداختند و ايالت ايلخانى را دچار تفرقه و تشتت ساختند كه همين عامل باعث تجزيه حكومت ايلخانى شد.
بررسى وضع فرهنگى و تمدنى اسلامى در دوره مغولان
دوره دويستساله حاكميت مغولان يكى از ناگوارترين دورههاى تاريخى كشورهاى اسلامى محسوب مىشود كه طى آن بر اثر اعمال وحشيانه مغولان زيانهاى جبرانناپذيرى بر پيكر فرهنگ و تمدن اسلامى وارد آمد. يكى از جبرانناپذيرترين خرابيهاى مغولان در سقوط بغداد، نابودى كتابخانهها و از دست رفتن چند هزار جلد كتاب بود كه طعمه شعلههاى آتش شد. به گفته ابنخلدون، مغولان آنقدر كتابهاى بىشمار به دجله انداختند كه «پلى استوار بهوجود آمد و روستاييان و سواران مىتوانستند از يك كرانه به كرانه ديگر روند» بهعلاوه، با سقوط بغداد، مركز خلافت اسلامى و اقتدار سياسى جهان اسلام از دست رفت و مكانهاى مقدس اسلامى مانند مساجد، مدارس و حوزههاى علمى ويران شدند يا به طور كلى از فعاليت بازماندند.
اما از ميان اين خاكستر، تمدن اسلامى بار ديگر رشدونمو پيدا كرد و توانست در مغولان كافر تأثير بگذارد و آنها را شيفته خود سازد. بسيارى از اديبان و دانشمندان بزرگ اسلامى در همين دوره ظاهر شدند و هر كدام به نوبه خود توانستند در احياى فرهنگ و تمدن اسلامى سهم عمدهاى را ايفا كنند كه از آن جمله مىتوان به مولوى، سعدى، حافظ، عطاملك جوينى، خواجه نصيرالدين طوسى اشاره كرد.
مثلًا، گفته مىشود كه نفوذ خواجه نصيرالدين طوسى در هولاكوخان به اندازهاى بود كه وى در زمانى كه خواجه تعيين مىكرد، به مسافرت مىرفت يا به كارى اقدام مىكرد.
شايد همين روشها و اقدامات سنجيده انديشمندان مسلمان بود كه سرانجام اسلام و فرهنگ اسلامى مجدداً به بار نشست و مغولان را كه روزى كمر به نابودى اسلام بسته بودند، به حاميان و مروجان دين تبديل كرد. در همين زمان فرهنگ و تمدن اسلامى و ايرانى به چين راه يافت. متقابلًا علوم چينى نيز در سرزمين ايران منتشر شد و بهويژه از منجمين چينى استقبال گرمى به عمل آمد و از يافتههاى آنها استفاده شد.
در نهايت، بايد گفت كه حمله مغولان ويرانيهاى بسيارى را در حيات مادى و معنوى مسلمانان بهوجود آورد؛ به طورى كه انحطاط علمى و فقر و نابسامانى اجتماعى اين دوره را با هيچ دوره ديگرى نمىتوان مقايسه كرد. به راستى بايد گفت كه اگر مغولان به ايران و ساير كشورهاى اسلامى حملهور نمىشدند و اين همه لطمات را وارد نمىساختند، اكنون وضعيت كشورهاى اسلامى، بهخصوص ايران به گونهاى ديگر بود.
- نتايج حمله مغول
- ويرانى و تاراج شهرها: يكى از عوارض ناخوشايند جنگ، غارت و چپاول قوم مغلوب و پيروزمندى و مستى مهاجمان است. بنابراين مهمترين نتيجه مستقيم جنگهاى فراگيرى چون تهاجم همهجانبه مغولان، غارت و ويرانى شهرهاست. آنچه در اين ميان آسيب جدى و جبرانناپذيرى خواهد خورد، از ميان رفتن مفاخر فرهنگى يك قوم است. در حمله مغولان هيچيك از مراكز فرهنگى در شرق جهان اسلام در امان نماند و ضايعات جبرانناپذيرى بر پيكره تمدن اسلامى فرود آمد. ياقوت حموى كه اندكى بعد از حمله مغول به رى، از اين شهر ديدن كرده بود، مىنويسد:
اتفاق چنين افتاد كه من در حال گريز از حمله تاتار به سال 617 ه از آنجا گذشتم.
شهر ويرانه و از خرابههاى آن تنها ديوارها با نقش و نگار و منبرها باقىمانده بود ….
- انهدام كانونهاى علمى: وسعت و دامنه تهاجم مغولان چنان بود كه هيچ چيز از حمله آنها در امان نماند و در اين ميان آنچه بيش از همه آسيب ديد، نهادهاى علمى، كتابخانه و آموزشگاهها بودند. كتابهاى تاريخى اين عصر مشحون از نام دانشمندان، عارفان، فقيهان و شاعرانى است كه يا به تيغ جهل و جفاى تاتار جان دادند و يا با كولهبارى از كتاب به مناطق امن گريختند و تا سالها در غربت و دهشتْ دور از موطن خويش باقى ماندند. شاهد اين مدعا ياقوت حموى است كه از نويسندگان معاصر دهه نخست حمله مغولان به ماوراءالنهر و خراسان است. او كه يك سال پيش از حمله مغول به مرو در آن شهر مىزيست، ضمن ستودن دهها كتابخانه موقوفه حاوى كتابهاى نفيس و بىمانند، چنين مىنويسد:
افسوس كه حمله تاتار امان نداد و شهر را با اندوه و آه وداع گفتم و سالى بعد مغولان بر آن تاختند و برهيچ چيزش ابقا نكردند.
اين ويرانى به توقف كار موقوفات، تعطيلى مدارس و اختلال در امور مالى مساجد، مدارس و كتابخانهها و حتى ويرانى آنها انجاميد. بىثباتى اقتصادى و ناامنى سياسى به همراه بحرانهاى اجتماعى و قتل عام فرهيختگان علم و دانش، اوضاع تمدنى جهان اسلام را آشفتهتر كرد.
ناگفته نماند مغولان خود نيز به علم و علماندوزى علاقهاى نداشتند و اين بىتوجهى موجب ركود مراكز علمى و ويرانى كتابخانهها شد.
- ويرانى آبادىها و نابودى نظام آبيارى: در نتيجه حملات دهشتزاى مغول بيشتر شهرها به ويژه بغداد ويران شدند و در اين ميان بيشترين آسيب جدى به مناطقى رسيد كه به لحاظ اقتصادى به كشاورزى وابسته بودند. بدين رو با تخريب نظام آبراههها و سيستم آبيارى، اين شهرهاى پر رونق و زمينهاى آباد به سرزمينهايى باير مبدّل شدند.