- خدمتگزاری
واژه «خدمت»، مفهوم گستردهای دارد و تلاش و کوشش در برآورده کردن نیازها و خواستههای دیگران در همه امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در برمیگیرد و به گذشت، فداکاری، ایثار و تحمّل رنج و سختی در همه این امور نیز گفته میشود.
در اسلام موضوع اهتمام به امور مسلمانان بسیار مورد سفارش است فلسفه وجودی حکومت، خدمتگزاری به مردم است و همه کارگزاران و کارکنان در تمام مراتب، خادمان مردماند. این امر به عنوان یک اصل در نظام حکومتی مطرح است و تا وقتی که چنین تلقیای وجود داشته باشد، کارگزاران و کارکنان نظام حکومتی با مردم رفتار مالکانه و فرمانفرمایانه نخواهند داشت بلکه جایگاه و موقعیت خود را نعمتی میدانند که وسیله خدمت به مردم است.
امام علی (علیهالسّلام) در حکمتی خطاب به جابر بن عبدالله انصاری چنین فرموده است:
«اى جابر، هر كه نعمتهاى خدا (دارایى و دانایى و بزرگى و مانند آنها) بر او بسيار شود درخواستهاى مردم به او بسيار مىگردد، پس كسي كه براى خدا در آن نعمتها به آنچه كه واجب است قيام نمايد آنها را هميشگى و پايدار مىسازد، و آنكه براى خدا در آنها به آنچه كه واجب است قيام ننمايد آنها را به نابودى و نيستى مىكشد.» (1)
هرچه در انجام دادن امور، روحیه خدمتگزاری کاملتر باشد، ارزش کار و کارگزار بیشتر است و امیرمؤمنان علیهالسّلام سفارش میکند که باید در این جهت حرکت کرد. آن حضرت فرموده است:
«روا ساختن حاجت جز با سه چیز راست نیاید. خُرد شمردن آن تا بزرگ نماید، پوشیدن آن تا آشکار گردد و شتاب کردن در آن تا گوارا شود.» (2)
در نظام اسلامی مدیریتها و مسؤولیتهای سیاسی اجتماعی، امانت سنگینی بر دوش صاحبان آنهاست، نه اینکه طعمه و لقمه چرب و نرمی باشد، چنانکه امیرمؤمنان علیهالسلام به فرماندار آذربایجان نوشت:
«عمل (و حکمرانی)، طعمه و شکار تو نیست؛ بلکه امانت و سپرده ای در گردن توست.» (3)
امام حسین علیهالسلام نیز افراد خدمتگزار را تشویق کرده و توفیق رفع نیازهای مردم را از جمله نعمتهای الهی شمرده، میفرماید:
«همانا نیازمندیهای مردم به شما از نعمتهای خدا بر شماست، بنابراین، از این نعمتها خسته نشوید.» (3)
همه کسانی که در جمهوری اسلامی، مسئولیت دارند، باید خود را مدیون مردم دانسته، بلکه آنان را در مرتبه بالاتر و «ولی نعمت» خود حساب کنند و آزادی، استقلال و مقام خویش را مرهون کوشش آنان بدانند.
مسؤولان مملکتی، ارگانها و نهادهای انقلابی و همه کسانی که در این راستا مشغول خدمتند، باید خود را موظف به انجام وظیفه و رفع گرفتاریهای امت شهید پرور و مظلوم دانسته، از دل و جان، به اصلاح امور آنان همّت گمارند، امکان ملاقات برای مطرح کردن دردها و محرومیتها و مشکلات را به آنان بدهند، با نهایت توضع و خوشرویی با آنها برخورد نمایند و از صمیم قلب بخواهند، کارشان را انجام دهند و از انداختن آنها به پیچ و خمها و کاغذ بازیهای اداری و معطّل کردن، ردّ کردن، جواب ندادن، سرگردان کردن و مشکل درست کردن برای آنان، سخت بپرهیزند و هرگز از خدمتگزاری به آنان خسته نشود.
لازم به ذکر است که امروزه در جامعه ما، اسلام و جمهوری اسلامی، حاکم است و همه کسانی که در این نظام، مشغول خدمت هستند، شغل، لباس و مسئولیت آنان از نام اسلام و انقلاب اسلامی، مایه میگیرد و مردم، اعمال، رفتار و برخوردهای آنان را به پای اسلام و جمهوری اسلامی میگذارند. به همین جهت، همواره و به ویژه در هنگام خدمت، باید هوشیار و بیدار بوده، از رفتار و برخورد مغایر با اخلاق اسلامی بپرهیزند و در خدمتگزاری، موازین اخلاقی را مراعات نمایند.
- آفات خدمتگزاری
خدمت نوعی عبادت است به شرط اینکه بر اساس انگیزه الهی و تقرّب به خدا، باشد. مخلصانه انجام گیرد. خیرخواهانه بوده و فاعلش، نیّت و هدف خیر داشته باشد. به منظور همکاری بر گناه نباشد. خدمتگزاری آفاتی دارد که شخص خدمتگزار گاهی در حین عمل، دچارش میشود، مثل اینکه انگیزه خدمترسانی او، الهی نباشد، بلکه برای جلب منفعت شخصی خدمت کند؛ قدمی برمیدارد، تا قدمی برایش برداشته شود، خدمت میکند، تا به نام و نانی برسد و شهرت و مقامی به دست آورد. یا به اهلش خدمت نمیکند و یا در حین خدمتگزاری موازین اخلاق اسلامی را زیر پا میگذارد.
گاهی نیز شخص خدمتگزار بعد از عمل، آسیب میبیند و خدمت خود را با به رخ کشیدن، منّت نهادن، اذیت و آزار کردن و … تباه میسازد. اینک به عنوان نمونه به دو آفت مهمّ خدمتگزاری اشاره میکنیم:
الف) ریا
ریا یکی از آفتهای عبادت است و خدمتی هم که در راستای رضا و خشنودی و تقرّب به خدا باشد، نیز عبادت است. بنابراین ریا و نمایش خدمت، از آفات خدمتگزاری محسوب میشود.
ب) منّت و آزار
یکی از نشانههای خدمت واقعی و الهی، آن است که شخص خدمتگزار کارهای نیک خود را به رخ خدمت شوندگان نکشد، بر آنان منّت ننهد و اذیّت و آزارشان نرساند وگرنه عمل خویش را پایمال کرده است.
———————-
1- نهجالبلاغه، حکمت 372.
2- نهج البلاغه، حکمت، 101.
3- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 71، ص 318.