- خلاقیت و نوآوری
صاحبنظران تعاریف مختلفی در مورد خلاقیت ارائه کردهاند؛ به طور ساده میتوان گفت خلاقیت، ارائه فکری نو و متفاوت است. این نوع تفکر را تفکر واگرا میگویند که دور از عادت و عرف است در مقابل کسانی که تفکر همگرا دارند و طبق عادت و عرف فکر میکنند. پس کسی که پدیدآورنده فکری جدید است، خلاق نامیده میشود.
نوآوری نیز به کارگیری افکار جدید ناشی از خلاقیت است که میتواند محصولی جدید، خدمتی نو یا راهحل تازه انجام دادن کاری باشد.
خلاقیت و نوآوری بدون هم راه به جایی نمیبرد. فرد خلاق و فرد نوآور، هر دو مبتکر، و لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
- توانایی جسارت در تفکر نو
- نقش نوآورى مدير
مديران در سازمانها نقشهاى گوناگونى دارند كه يكى از آنها نوآورى آنان در سازمان است. از مدير به عنوان نوآور انتظار مىرود كه تطبيقپذيرى و تغيير را آسان سازد. مدير نوآور به تغيير محيط، تعيين و تشخيص روندهاى آن، تحمل عدم قطعيت و خطرپذیری توجه دارد.
پايه نهادى كردن نوآورى، فرهنگى است؛ يعنى مديران بايد تأكيد اصلى خود را بر توانايى افراد بگذارند و سازمان را نيز به چنين امرى تشويق کنند. علاوه بر اين مديران با استفاده از توانايى خود در جهت ساخت دهى سازمان از پايين به بالا و اعتماد به افراد مىتوانند جريان مطلوبى از افکار و طرحها را در سازمان ايجاد نمايند.
سازمانها در برههای از زمان که تحت عناوین مختلف از جمله عصر دانش، عصر فراصنعتی، عصر جامعه اطلاعاتی، عصر سرعت و بالاخره عصر خلاقیت و نوآوری مطرح شده است، خود را در جهت مدیریت تغییرات شتابان و دگرگونیهای ژرف جهانی آماده میسازند به گونهای که خلاقیت و نوآوری به عنوان اصل اساسی از عوامل مهم بقای سازمانها پذیرفته شده است. بر این اساس، کشورهای پیشرفته بر آموزش خلاقیت تأکید بسیار کرده و در این راستا در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آیندهنگر، که رهیافتهای بدیع و خلّاق برای مسائل پیچیده ارائه کنند.
سازمانهای خلّاق ویژگیهایی دارند. مهمترین ویژگی این سازمانها انعطافپذیری آنها در رویارویی با بحرانهاست؛ لذا به جاست سازمان های که در مقاطع مختلف با بحرانهای متفاوت روبرو هستند با خلاقیت و نوآوری، توانمندیهای خود را در رویارویی با بحرانها و فائق آمدن بر آنها دو چندان گردانند و بر این باور باشند که فکر و اندیشه نو، که همان خلاقیت است، میتواند سازمانها را همیشه زنده و پویا نگاه دارد.
- تواناییِ ارائه فکر نو
همه وسایل مورد استفاده در جهان، نتیجه خلاقیت و ابتکار انسان است. همه پیشرفتهای علمی، معنوی و … از افکار روشن و کوشش انسانهای جسور سرچشمه گرفته است.
تجربههای گذشته و دستاوردهای موجود به تنهایی برای ساختن آینده کافی نیست؛ بلکه باید با فکری نو و در واقع با ترکیبی از دستاوردهای گذشته و پدیدههای نو با آینده روبه رو شد.
همیشه افکار خوب هست و میتوان به آن دست یافت، ولی مشکل در جسارت در اجرای نظریههای تازه است.
مدیران باید از انتقادِ کارمندان نهراسند و به آنان اجازه نقد و برسی موضوعات مختلف را بدهند. پديد آوردن محيط نقد و انتقاد، استعدادها را شكوفا مىكند و سبب تفكّر و طرّاحى جديد از سوى همكاران مىگردد و هر كس تلاش مىكند وضع موجود را به گونهای بهبود بخشد و به تكامل و تحرك بيشتر وادارد.
از سوى ديگر، انتقاد شونده در كردار و تصميم گذشته و حال خويش بيشتر مىانديشد و با هشيارى و تيزبينى وارد عمل مىشود؛ چرا كه احساس مىكند همواره چشمان تيز و افكار نقّاد ديگران، كارهايش را زير نظر دارند و به ارزيابى عملكرد او مىنشينند.
ادامه حیات هر سازمان و جامعه به بازسازیهای پیوسته و خلاقیتهای دائمی بستگی دارد. اگر مدیر یا سازمانی فقط به کارهای گذشته و روشهای قدیمی بپردازد و ابتکار عمل نداشته باشد، شکست میخورد.
برای به اوج رسیدن و در اوج ماندن، پیوسته باید خلاق و نوآور بود. نابودی و مرگ در انتظار هر سازمان و فردی است که خلاقیت و ابتکار نداشته باشد.
قانع شدن به گذشته (هر قدر هم خوب باشد)، آغاز سقوط است.
بنابراین افکار نو و خلاق باید همراه با اجرا در محیط کار و پیرامون باشد و اجرای آن نیاز به افراد جسور دارد. جسارت در کار، بخش تکمیل کننده خلاقیت است. باید توجه داشت که اسلام همیشه به وسیله افراد جسور و با جرأت توانسته به پیش برود.
آنچه در آغاز شکوفایی اسلام به مسلمانان جرأت و جسارت می داد تا در برابر قدرت های موجود بایستند و با نداشتن تجهیزات کافی بر مدرنترین ارتش آن روز پیروز شوند این بود که اولاً از مرگ نمیترسیدند و مرگ سرخ و شهادت را کامیابی بزرگ میدانستند. ثانیاً گوش به فرمان پیامبر (ع) و ولی خود میسپردند. ثالثاً در رویارویی با دشمنان، نوعی خلاقیت و نوآوری با جسارت و جرأت در اجرای آن داشتند که برای نمونه میتوان به حفر خندق در اطراف مدینه اشاره کرد که به پیروزی سپاه اندک اسلام در برابر انبوه سپاهیان دشمن منجر شد.
در نتیجه این خلّاقیت و نوآوری هیچ فیلسوفی نتوانسته است در پیروان خویش روح جسارت و شجاعتی را ایجاد کند که انبیا در پیروان خود دمیدهاند؛ چرا که جسارتی را که پیامبران به پیروان خود میدهند، ناشی از ایمان است.
امام علی (ع) در نامه سیویکم نهجالبلاغه به امام حسن (ع) سفارش میکنند:
«جاهِدْ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَ لا تَأْخُذْکَ فِى اللَّهِ لوْمَةُ لائِمٍ، وَ خُضِ الْغَمَراتِ لِلْحَقّ حَيْثُ کانَ * در راه خداوند جهادنما آنچنانکه حقِ جهاد است و لحظهای از اجرای فرمان خداوند کوتاهی ننما و برای دستیابی به حق خود را به خطر انداز و از خود جسارت نشان ده!».
و به تمام سپاهیان و فرماندهان خود نیز امر میکنند:
«وَ لا تُفَرِّطُواْ فِى صَلاحٍ وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَراتِ إِلَى الْحَقِّ * نباید در اجرای آنچه صلاح است سستی کنید و باید در سختیها برای رسیدن به حق، جرأت و تلاش و جسارت داشته باشید». (1)
بدیهی است این جرأت و جسارت و ناترسی در کار، واقعیتی است که میبایست در نظام زندگی و حکومتداری و اداره جامعه به آن توجه داشت.
- جامعنگری و پرورش ذهن با حل مسئله و چرا پروری
بدون تردید یکی از زیباترین ویژگیهای انسان، قدرت آفرینندگی و خلاقیت اوست. به دلیل همین ویژگی است که انسان میتواند اهداف آرمان گرایانه خود را پدید آورد و تواناییهای خود را شکوفا سازد. تفکر مثبت، اندیشیدن خلاق، روشهای یافتن مسئله و حل آن، تصمیمگیری، استمرار در تفکر از ارکان مهم تواناییهای بشری است که هرگونه فعالیت آدمی و هر گونه پیشرفتی که در عرصههای مختلف بدست آمده، مرهون به کارگیری آگاهانه این موارد است؛ یعنی خلاقیت یکی از تجلیات ذهن و فکر بشری است که ذهن را پرورش میدهد و سپس به حل مسائل میپردازد و برای سؤالات جدید پاسخ مییابد. این توانمندی در سرشت و نهاد همه انسانها به صورت موهبت الهی با درجات متفاوت از شدت و ضعف وجود دارد و این ویژگی برجسته است که او را از سایر موجودات متمایز میسازد.
توانایی پرورش ذهن و حل مسائل روزمره و مشکلات فکری و ایجاد خلاقیت فکر و اندیشه در پرتو «چراپروری» است.
در قرآن کریم به ایجاد سؤال و «چراپروری» عنایت ویژهای شده، و در بسیاری از آیات، موضوعات با طرح سؤال بیان گردیده است.
سؤال به معناى طلب و خواستن است. اين خواستن، گاهى براى استفهام و استخبار است و گاهى به معناى درخواست. قسم اوّل يا واقعی است و يا مجازى؛ يعنى گاهى مقصود سؤالكننده كسب آگاهى و خبرگيرى است و گاهى مقاصد و انگيزههاى ديگرى همچون انكار، امر تشويق، توبيخ، تعجّب، استهزا و تقرير دارد.
پرسش و سؤال اگر در راستای اهداف بلند مطرح شود، آثار و نتائج متعددی دارد که به برخی از آثار اشاره میشود:
- پرسش از اهل دانش، موجب افزایش علم و آگاهى است:
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ * از آگاهان بپرسيد، اگر نميدانيد. سوره نحل آیه 43».
- پرسش از حقايق و واقعيّتها، موجب اتمامحجّت با معاندان و مخالفان است؛ همانند سؤال از قوم لجباز و معاند بنیاسرائیل:
«سَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ * از بني اسرائيل بپرس چه اندازه نشانههاي روشن به آنها داديم؟ سوره بقره آیه 211».
- گاهی پرسش از حقايقی است که مورد غفلت مخاطب قرار گرفته و طرح سؤال، موجب تفكّر و تأمّل درباره آن موضوع خواهد شد؛ مانند سؤال از آفرینش:
«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ * از آنان بپرس آيا آفرينش (و معاد) آنان سختتر است يا آفرينش دیگر مخلوقات فرشتگان و آسمانها و زمين)؟! ما آنان (انسان) را از گل چسبندهاي آفريديم. سوره صافات آیه 11».
- یکی دیگر از آثار پرسش، رفع ترديد از مخاطب است؛ مانند سؤال قرآن کریم از عالمان اهلكتاب که مايه رفع ترديد در وحى بودن قرآن شد:
«فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ … * و اگر در آنچه بر تو نازل کردهايم ترديدي داري از کساني که پيش از تو کتاب آسماني را ميخواندند بپرس؛ به يقين، حق از طرف پروردگارت به تو رسيده است. سوره یونس آیه 94».
باید توجه کرد، همانگونه که پرسش تأثیرات مفید و سازندهای دارد، سؤالات نابهجا، موجب سختتر شدن تكليف بر سؤال کننده خواهد شد که داستان قوم بنیاسرائیل و سؤالات بیجای آنان در سوره بقره آیه 67 شاهد بر مدعا است.
همچنین برخی از سؤالها، اسباب کفر یا گمراهی سؤال کننده را فراهم میکند:
«أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ * آيا ميخواهيد از پيامبر خود، همان تقاضا (ي نامعقولي) را بکنيد که پيش از اين از موسي کردند؟! کسي که کفر را به جاي ايمان بپذيرد از راه مستقيم گمراه شده اند. سوره بقره آیه 108».
امام علی (ع) به مسئله ترویج سؤالگرایی و چراپروری در جامعه اسلامی توجه، و بسیاری از فرمانهای حکومتی را با سؤال آغاز، و به همه یاران خود امر میکردند که از من سؤال کنند قبل از آنکه از میان شما بروم.
امیرمؤمنان (ع) فرمودند:
«از من سؤال کنید قبل از آنکه از میان شما بروم؛ پس من از راههای آسمان باخبرترم از علم شما به راههای زمین». (2)
امام در این جمله ضمن ایجاد انگیزه برای سؤال مخاطبان به آنان آموزش میدهند که در آسمان نیز همانند زمین راههایی هست.
هم او که باب مدینه علم است و بزرگترین حکیم همیشه تاریخ، صدای «سلونی» او همواره شنیده میشد.
هزاران افسوس که دانش پژوهان ژرفنگر اندک بودند و قدر آن باب علم و حکمت را نمی شناختند.
- قدرت اندیشهپروری و تخیل
فکر به معنای تصورات ذهنی اعم از حسی، خیالی یا عقلی است. افکار، سرنخهایی است که اندیشهسازان را به راههای جدید رهنمون میشود.
خیالات، نیز افکاری مجازی برای دستیابی به باورهای واقعی است.
از آنجا که سرچشمه افکار نو و خیالات، تفکرات آدمی است برای تقویت قدرت اندیشهپردازی و قوه تخیّل باید به دنبال شناخت بسترهای لازم برای این مهارت بود.
بسیاری از افراد، تخیل را با تفکر اشتباه میکنند. تفکر جریانی ذهنی است که معمولاً به گسترش دانش و آگاهی انسان میانجامد و لازمه تفکر صحیح، تخیّلِ عمیق و صحیح است، ولی هر خیالی تفکر نیست.
لازمه شکلگیری تفکر به معنی صحیح آن، شکلگیری نظم در خیالها است بگونهای که بدون نظم در تخیّلات تفکر شکل نخواهد گرفت.
هرگز خیال به خودی خود سبب گسترش آگاهی نمیشود؛ باید به نظم درآید تا جریان تفکر شکل بگیرد و فرد را به استنتاج و گسترش آگاهی برساند تا پس از آگاهی کامل، بدان نظریه اعتقاد یابد.
ارسطو میگوید: «اما اين كه تخيّل نه تفكر است و نه اعتقاد، امري بديهي است؛ چه اين حالت ناشي از ما و بسته به ميل ماست زيرا كه ما ميتوانيم شيء را در برابر ديدگان خود واقعيت بخشيم چنان كه كساني كه افكار خود را در مراكز حافظه مرتب ميدارند و از آنها تصاوير خيالي مي سازند، چنين ميكنند.»
بنابراين ارسطو خيال را قوه ضبط صورتها در نفس و تخيّل را قوهاي میداند كه قادر به صدور حكم و نيز اسبابي براي تفكر است.
تخیل نیرویی است که اندیشه را به ترتیبی تازه و متفاوت گردهم میآورد. تخیل یعنی توانایی آفرینش آرزو، هدف یا تصویری در ذهن. در تخیل هدفمند و ارادی از این توانایی برای تجلّی و تحقق اهداف یا آرزوها استفاده میشود.
شما بر این خواسته و تصویر تمرکز میکنید و انرژی میدهید تا به صورت عینی در عالم مادی محقق شود.
دانشمندان علوم ذهنی میگویند انسان میتواند آنچه را در تخیل خود تصور میکند بیافریند. به اعتقاد روانشناسان بزرگ تخیل بزرگترین نیروی ذهن است تا جایی که از اراده نیرومندتر است و اگر نبردی بین این دو رخ دهد، تخیل پیروز میدان خواهد بود.
برتری افراد در این است که کشف کنند چگونه نظام باورهای خود را تحت تاثیر قرار دهند.
برای این منظور یکی از موثرترین راهها، تصویرسازی ذهنی است. تجسم و تخیل مثبت و هدفمند تمرینی برای استفاده از توانمندیها و انرژیهای ذهنی است. برای رسیدن آسانتر به اهداف و ایجاد تحول در خود، تخیل هدفمند و مثبت در کنار تقویت اراده، افزایش تمرکز و تقویت حافظه ابزارهای قدرتمندی است که خداوند در اختیار هر یک از ما قرار داده است.
در برخی از روایات ائمه معصومین از تخیل و سوق مخاطب به خیال واقعیات بهرههای کافی برده شده است.
امام سجاد (ع) آنگاه که از جان دادن در قالب دعا و نیایش سخن میگویند آنچنان قوه تخیل مخاطب را بیدار میسازند که مرگ و لحظات جان دادن در ذهن هر خواننده تبلور میکند و مرگ را با تمام وجود حس کرده، دلش از جا کنده میشود و آماده توبه میگردد:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَى أَنْفُسِنَا كَرْبَ السِّيَاقِ، وَ جَهْدَ الْأَنِينِ، وَ تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ التَّرَاقِيَ، وَ قِيلَ مَنْ رَاقٍ وَ تَجَلَّى مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُيُوبِ، وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَايَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ، وَ دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ كَأْساً مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ، وَ دَنَا مِنَّا إِلَى الآْخِرَةِ رَحِيلٌ وَ انْطِلَاقٌ، وَ صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلَائِدَ فِي الْأَعْنَاقِ، وَ كَانَتِ الْقُبُورُ هِيَ الْمَأْوَي إِلَي مِيقَاتِ يَوْمِ التَّلَاقِ * خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و به وسيله قرآن هنگام مرگ، دشوارى جان کندن و سختى ناله و خرناسههاى پىدرپى زمان جان کندن را بر ما آسان گردان؛ آن زمان که جانها به گلوگاه مىرسد و (همه نگران شده) مىگويند کجاست طبيب؟ و فرشته مرگ براى گرفتن جان از پردههاى پنهانىها آشکار گردد و آن را با تيرهاى وحشتِ جدايى از کمان آرزوها نشانه گيرد و براى آن (جانها)، جامى از شوکران مرگ آميخته سازد و کوچ کردن و رفتن ما به جهان ديگر نزديک شود و اعمال، گردنبندهایى در گردنها گردد و گورها تا هنگام قيامت، جايگاه ماندن باشد». (3)
دايره تصرف انديشه و نيروى تخيل در نهجالبلاغه آنچنان گسترده و بىانتهاست كه همچون مرغى بلندپرواز در همه آفاق پرواز مىكند! و در سايه همين قدرت نيرومند خيال، كه بسيارى از حکیمان و فیلسوفان قرون و انديشمندان ملتها از آن محروم بودند، علىبنابيطالب (ع) از عقل و تجربههاى خود، مفاهيمى درك مىكند كه داراى اصالت خالص است و آنگاه آنها را در شكل زيبا و زندهاى در چهارچوبى از كمال، آنچنان بيان مىکنند كه همه رنگآميزىهاى زيبا در بهترين و جالبترين شكلها در آن بهكار رفته است. هرگونه مفهوم عقلى خشك كه بر ذهن علىبن ابيطالب (ع) خطور مىكرد از جمود و خشكى بيرون مىآمد و بال و پرى درمىآورد و به هرسوى پرواز مىكرد و شكل جمود را از دست مىداد و حقيقت خويش را متبلور مىساخت.
درواقع نيروى تصرف انديشه علىبنابيطالب (ع) نمونهاى از نيروى بزرگ ذهن است كه بر پايهاى از واقعيت عميق و ريشهدار استوار است كه هر حقيقتى را دربرمىگيرد و آن را جلوهگر مىسازد؛ آنچنان آن را گسترش مىدهد كه به سرچشمه و هسته مركزى آن برسد و سپس به رنگهاى گوناگونى آرايشش دهد. از همينجا بود كه حقيقت در بيان علىبن ابيطالب (ع) روشنايى و وضوح كاملى مىيافت و آنگاه شنونده كه مىخواست آن را دريابد، خودبهخود آن را در دل خود مىيافت!
امام علىبن ابيطالب (ع) پس از آنكه چگونگى مرگ را بر زندگان يادآور مىشوند و پيوندى بين آن دو ايجاد مىكنند به آنها هشدار مىدهند كه آنان به اين منزل وحشتناك نزديك مىشوند. سخن امام آنچنان حزنانگيز و دردناك با رنگى تيره و سياه آميخته است كه در هيچ تابلويى، نظير اين رنگآميزى را نمىتوان يافت:
«گويا كه هركدام از شما در روى زمين به سرمنزل تنهايى خود رسيده است! راستى كه چه خانه بىكس و چه منزل وحشتناك و چه مكان بىهمدمى است»؟!
امام (ع) سپس افراد زنده را به سرعت سرسامآورى كه بهسوى مرگ مىروند، ولى خود آن را درك نمىكنند، متوجه میسازد و به آنان هشدار مىدهد.
امام (ع) اين موضوع را در جملات كوتاه و بههمپيوستهاى بيان مىكنند كه گويى از آن، صداى بيدارباش طبل و شيپور جنگ بهگوش مىرسد:
«راستى ساعتهاى روز چه زود مىگذرند؟ راستى روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر، چه سريع به پايان مىرسند!»
پس از اين جملات، امام (ع) در ذهن مردم شكل جالبى را ترسيم مىكنند كه عقل به آن امر مىکند و عاطفه آن را روشن مىسازد و تخيل شكوفان، عناصر آن را مجسم مىسازد و سپس موجب حركتهاى پىدرپى و بههمپيوستهاى در وجود انسان مىشود: چشمهايى گريان، نالههاى حزنانگيز، اعضاى زار و خسته:
«آرى، روزهايى كه در فاصله عمر شما افراد زنده و مردگان پيش مىآيند بر شما گريه مىكنند و ناله سرمىدهند»! (4)
در برخی از آیات قرآن وقتی از نعمتهای بهشت و عذابهای جهنم سخن گفته می شود، خداوند متعال از تخیل شنوندگان برای میل به بهشت و پرهیز از جهنم استفادهها نموده است.
با نگاهی به گذشته و امروز بشر میتوان دید که بیشتر اختراعات و اکتشافات و تحولات بشری ابتدا در تخیل و ذهن پرورش داده شده، آنگاه از قوه به فعل درآمده است.
تخيل، که فکر کردن خارج از چارچوب معمولی است، اولين قدم در هر حركت نو است. تخیّل مهارتی است که میتواند به عنوان یکی از ابزارهای موفقیت به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد. در عالم تخیل است که فرد میتواند فراتر از خود و امکاناتش خلق کند و بیافریند.
با متمرکز کردن قوّه خیال در مسیری خاص میتوان از قدرت معجزهآسای آن در حل مسائل، کشف حقایق و دستیابی به فناوریهای جدید استفاده کرد.
با این اوصاف میتوان گفت خیال و طرح ذهنی، اولین مرحله از ابداع و نوآوری است.
جنبه منفی خیالپردازی زمانی است که خیالات فرد در قالب آرزویی دستنایافتنی و تصوّری صرفاً ذهنی باقی بماند و هیچگاه حالت فعلیت پیدا نکند.
اندیشهپروران خلّاق با استفاده از قدرت پرواز فکری، رها از هرگونه محدودیت و تعصّب، راههای جدید و نرفته را تجربه میکنند و خیالپردازیهای خود را برای عملیاتی شدن انجام میدهند. گرچه ممکن است قادر به اجرای تمامی افکار جدید خود نباشند!
- نقش تخیل در مدیریت سازمانها
تخیل خوب برای برنامهریزی در مدیریت بسیار اهمیت دارد. مدیران میتوانند به کمک تخیل به شبیهسازی برنامهها و رویدادهای آینده در ظرف حال بپردازند. مدیران با اطلاعاتی که در خزانه حافظه پیرامون خود دارند از قوّه تخیّل خود سود میبرند و نسبت به عینیسازی و خلق تصاویر موقعیتها در زمان آینده میپردازند.
بنابراین لازم است مدیران قوّه تخیّل خود را برای طراحی و برنامهریزیهای کلان آینده، پرورش دهند. هر چه تخیّل رشدیافتهتر باشد، راهحلها و برنامهها و تحولات در عالم واقع سریعتر و آسانتر صورت میگیرد.
افراد خلاق، میتوانند میان مسائلی که به طور معمول در کنار یکدیگر قرار نمیگیرد، رابطه برقرار کنند.
بعد از تخیل و ساماندهی آن، نوبت به تفکر میرسد که با تفکری صحیح، افکار جدید بارور، و خلاقیت و اندیشهپروری آغاز گردد.
صاحبنظران مدیریت فرایند خلاقیت را از اندیشه و تفکر تا عمل به سه مرحله تقسیم نمودهاند:
الف) بوجود آوردن اندیشه و تفکر
ب) پرورش اندیشه و تفکر
ج) به کارگیری اندیشه و تفکر
طی نمودن این مراحل، انسانهایی را میطلبد که دارای ویژگیهای فردی برای زمینهسازی خلاقیت باشند. چنین افرادی علاوه بر خطرپذیری و واهمه نداشتن از شکست، قدرت اندیشهپروری کاملی را مییابند؛ چرا که اولاً روانشناسان، تخیل مثبت را کلیدی برای دستیابی به تمرکز و آرامش در زندگی و مدیریت دانستهاند. ثانیاً هر مدیر دارای تخیل و مصمم در کار میتواند به اهداف خود دست یابد؛ زیرا تخیّل این توانایی را به آدمی میدهد تا خود را از زمان و مکان برون فکند و ورای هرگونه محدودیت قرار گیرد؛ اگر در نیت و خواسته خود صمیمی، صادق و آماده تغییر باشد براحتی به هدف میرسد.
————-
(1) نهج البلاغه، نامه 50.
(2) تصنیف غرر الحکم، ص 119.
(3) صحیفه سجادیه، دعای 42، بند 13.
(4) امام علی (ع) و سقراط، ص 1402.