- اهمیت بازار و اقتصاد بر پایه اخلاق اسلامی
مکتب اقتصادی اسلام، دارای مبانی جهانبینی و انسانشناختی کاملاً متفاوت از دیگر مکتبهاست که پیوند اخلاق را با اقتصاد اجتنابناپذیر میداند. در اقتصاد اسلامی در هر شرایطی اولویت با اخلاق میباشد و هیچ گونه برخوردی بین اقتصاد و اخلاق و فضیلت وجود ندارد. در این دیدگاه، خداوند، محور و کانون عالم هستی است و رابطه او با جهان و انسان، بر اساس رابطه «خالقیت»، «ربوبیت»، «مالکیت» و «رازقیّت» استوار است.
در این بینش، انسان، جانشین خداست و طبیعت با تمام ثروتها و امکاناتش به عنوان «امانت» در اختیار بشر قرار گرفته و او موظّف است فعالیتهای اقتصادی خود را در چارچوب احکام و ارزشهای الهی به سامان برساند.
بازار در فرهنگ و متون اسلامی جایگاه ویژهای دارد و همیشه مورد توجه بزرگان اسلام بوده و آنان صلاح و فساد آن را جدای از صلاح و فساد جامعه نمیدانستهاند. بازار به معنای خرید و فروش کالا و میدان داد و ستد سوداگران است.
چون بازار اجناس مورد نیاز مردم را تهیه میکند و یکی از بزرگترین کارهای خدماتی را انجام میدهد، ارزش و قداست خاصی دارد و اگر آلوده به برخی مسائل نشود، بدون شک یک عبادت بزرگ به حساب میآید؛ زیرا قضای حاجت مردم و برطرف ساختن مشکلات جامعه، از بزرگترین عبادات است.
اگر از دید کسب و کار و طلب روزی، به بازار بنگریم، قداست آن بیشتر روشن میگردد؛ زیرا بیکاری و سربار جامعه بودن، ننگ و فسادآور، و اشتغال و سربار مردم نبودن، خود یک فضیلت محسوب است. چنان که طبق احادیث، عبادت ده جزء است که یک جزء آن، طلب روزی حلال، دنبال کسب و کار حلال رفتن و تهیه نان حلال برای خانواده است. بنابراین میتوان عنوان «بهترین عبادت» را به کسب و کار حلال داد. همانگونه که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله فرمود: «عبادت هفتاد جزء است، که برترین آنها به دست آوردن مال حلال است.» (1)
- اهمیت کسب و کار
یکی از پایههای مهم اقتصاد اسلامی، کار است و اسلام برای کارهای تولیدی، به ویژه کشاورزی و دامداری و کارهای توزیعی و کسب و تجارت، اهمیت بسیار قائل است و مردم را از بیکاری و تنبلی به شدت نهی کرده است. بیکاری، افزون بر رکود اقتصادی، آثار مخرّبی نیز بر جسم، جان و اخلاق آدمی وارد میکند و زمینه بروز مفاسد اخلاقی و اجتماعی و سلب نشاط زندگی را فراهم میسازد.
از نظر اسلام بدترین فرد کسی است که با وجود توانایی بر کار، بیکار و سربار جامعه باشد.
در احادیث آمده است:
«بدترین مردم کسی است که سربار دیگران باشد.» (2)
در قرآن کریم، آیات بسیاری به ما میآموزد که خداوند، جهان را برای انسان مُسخَر ساخته و به او نعمت سلامتی و توانایی کار و عقل و بینش و… عنایت کرده است تا از آنها استفاده کند و به کار و کوشش بپردازد. در فرهنگ اسلام، حقّ تولید و بهرهبرداری از زمین و امکانات آن، برای تمام انسانهاست، نه گروهی خاص. آیات متعددی درباره کسب و کار وجود دارد که از آن جمله است آیه دهم از سوره جمعه:
«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * و هنگامى كه نماز پايان گرفت (شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا بطلبيد، و خدا را بسيار ياد كنيد شايد رستگار شويد!»
در فرهنگ اسلامی، کار، مانند جهاد است. همانطور که امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«تلاش کننده برای اداره خانواده و زندگی، مانند مجاهد در راه خداست.» (3)
از منظر اسلام، کسب حلال، شرمندگی ندارد. طبق آنچه که امام صادق علیهالسلام فرمود:
«هر که در کسب روزی شرم نکند، بار زندگی بر او سبک، و خاطر او آسوده، و رفاه، نصیب خانوادهاش میگردد.» (4)
کار و تلاش با اخلاق و دینداری، رابطهای متقابل دارد؛ کار، بستر مناسبی برای رشد فضیلتهای اخلاقی و یاور انسان در دینداری است.
اهمیت طلب رزق حلال و داشتن تقوای اقتصادی از نظر اسلام آنقدر است که امام صادق علیهالسلام استجابت دعا را در گرو کسب پاک و طیب دانسته و در جایی فرمودند:
«هرکه بخواهد دعایش مورد اجابت قرار گیرد، باید کسب خود را پاک و طاهر گرداند.» (5)
از دیدگاه اسلام، «انسان اقتصادی مطلوب» انسانِ تربیت یافته، تزکیه شده و اخلاقمدار، مقامی بس ارجمند دارد. ویژگیهای چنین انسانی اینگونه است:
- با منافع دیگران هماهنگ، بلکه در موارد لازم، آن را بر منفعت شخصی خودش مقدّم میدارد.
- دلداده و وابسته به ثروتش نیست، بلکه آن را در مسیر رضایت الهی و خدمت به نیازمندان به کار میگیرد.
- متین و خویشتندار است. در برابر نابسامانیهای اقتصادی و مشکلات زندگی، شکیبایی میورزد و هنگام رفاه و آسایش، طغیان نمیکند و به سرمستی و شادمانی و فخرفروشی آلوده نمیشود.
- آیندهنگر و دارای بینشی عمیق است؛ از این رو، دارایی خویش را وسیلهای برای نیل به منافع درازمدّت و سود و لذّت پایدار اخروی قرار میدهد.
بیتردید، دستیابی به چنین اوصاف و شخصیتی، جز در پرتو آموزههای اخلاقیِ مبتنی بر وحی و تزکیه نفس امکانپذیر نیست و این هدف مهم که همان تربیت و هدایت انسانها به سوی کمال و تعالی است، هدف اصلی نظام اقتصادی اسلام به عنوان بخشی از مجموعه دین است و بدینسان، پیوند ناگسستنی اخلاق با اقتصاد آشکار میگردد.
ولی در سایر مکتبهای اقتصادی دنیا، مسأله درست بر عکس است؛ یعنی همه جا اولویت با اقتصاد است و افراد تا زمانی فضائل و سجایای انسانی را به کار میبرند که سد راه منافعشان نشود و اگر روزی مشاهده کردند که بین اخلاق و اقتصاد ناسازگاری وجود دارد، به ارزشهای انسانی و مکارم اخلاق پشت پا میزنند. رهبران این مکتبها، اخلاق را تنها از دیدگاه مادی مینگرند و چگونگی آن را منحصراً وابسته به کیفیت روابط تولید و تابع خصوصیات اقتصادی میدانند.
———
1- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 13، ص 12.
2- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 68.
3- عدة الداعي و نجاح الساعي، ص 82.
4- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص 167.
5- وسائل الشيعة، ج 7، ص 84.