- طرح مسئله
کارکردهای دین در کلام سنتی و کتابهای اعتقادی متکلمان گذشته با عنوانهای آثار دین، آثار ایمان، نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی، فواید بعثت پیامبران و… به کار رفته است؛ ولی از آن رو که علوم انسانی دردو قرن اخیر، رشد و تحول و بالندگی پیدا نموده و به رفع بسیاری از نیازهای فردی و اجتماعی پرداخته است؛ جای این پرسش جدید باز گردید که آیا با توجه به کارکردهای علوم انسانی و اجتماعی، به ویژه روان شناسی و جامعه شناسی، کارکردی بیبدیل برای دین میماند؟ آیا میتوان نقشی برای دین در زندگی فردی و اجتماعی قائل شد؟ از اینرو میتوان مسئله کارکردهای دین را به عنوان مسئله جدید کلامی دانست.
عنوان کارکردهای دین، مفهومی جامعهشناسانه است؛ منظور جامعهشناسان از مفهوم کارکرد در اصطلاح: اثری است که پدیدههای اجتماعی از خود بر جای میگذارد.
آثار و کارکردهای پدیدههای اجتماعی و یا گزارههای دینی با دقت و بررسی به دو نوع منشعب میشود: برخی از آثار قابل رؤیت و پیشبینیاند؛ اینها را کارکردهای آشکار می نامند؛ و دستهای دیگر، آثاری هستند که خود کنشگران نیز از وجود آنها بیخبر بوده و قابل پیشبینی نمیباشند؛ اینها را کارکردهای پنهان نامیدهاند.
نکته قابل توجه دیگر آن است که تحلیل روان شناختی و جامعه شناختی دین و آثار و فوائد خداباوری و تأثیرگذاری آن بر حیات بشری، آن قدر با اهمیت است که اگر با مطالعات تاریخی و آماری تأیید گردد، رهنمودهای فراوانی برای نهادهای فرهنگی و اجتماعی از جمله آموزش و پرورش، آموزش عالی، وزارت ارشاد، صدا و سیما و تمام افراد جامعه و معلمان و مربیان تربیتی به دست میآورد. این رویکرد میتواند با استفاده از روش های روان شناختی و جامعه شناختی، افراد و گروههای جامعه را به سمت خداباوری سوق دهد، به طوری که در زندگی خانوادگی و رفتارهای اجتماعی از آثار مثبت خداباوری و جاودانطلبی بهره برند. بیشتر دانشمندان اسلامی، مطالعات مربوط به مسائل اعتقادی را به روش فلسفی و عقلی پیش میبرند و به تحقیقات روان شناختی و جامعه شناختی دین کمتر توجه مینمایند؛ در حالی که متفکرین مغرب زمین و سایر علمای علوم اجتماعی در آثار خود، خدمات دین را از ساحتها و حیطههای مختلف انسان شناسی، یعنی ساحت شناختی عاطفی و رفتاری، مورد مطالعه و تحقیق قرار دادهاند.
در کلام جدید و فلسفه دین نیز به دلایلی این رویکرد، مورد توجه قرار گرفته است. از جمله این دلایل این است که در کلام جدید، مباحث انسان شناسی و شناخت نیازها، به ویژه نیازهای دینی انسان و بی بدیل بودن دین در رفع این نیازها، مقدم است؛ بر خلاف کلام قدیم که مباحث خداشناسی در آن بر مباحث انسان شناسی تقدم دارد؛ در کلام قدیم ابتدا به اثبات وجود خدا و صفات کمالیه حقتعالی پرداخته میشود؛ سپس مسئله نیاز انسان به دین و جبر و اختیار و سایر مباحث انسان شناسی مورد توجه قرار میگیرد.
در مسئله کارکردهای دین میتوان به کارکردهای گوهر ادیان که اعتقاد به خداوند یگانه و حیات اُخروی است اشاره کرد. در آن صورت، این مسئله، مطلق ادیان آسمانی را شامل شده است؛ و همچنین میتوان به کارکرد گزارهها و باورهای اعتقادی و ارزشی (فقهی و اخلاقی) اسلام پرداخت. فیلسوفان و محققانی که در زمینه کارکردهای دین، پژوهش نمودهاند، درباره حوزهها و گستره کارکردهای دین، رویکردهای مختلف دارند. گروهی کارکردها، آثار و فوائد دین را در امور فردی یا خصوصی یا اُخروی منحصر ساخته اند و عدهای خدمات و حسنات دین را به امور اجتماعی، عمومی و دنیوی نیز تعمیم دادهاند.
- پارهای از کارکرد های دین
پارهای از کارکردهای دین عبارتند از:
- پاسخ به احساس تنهایی:
الف) تنهایی فیزیکی.
ب) تنهایی معاشرتی.
ج) تنهایی روحی.
د) تنهایی عاطفی.
ه) تنهایی مصیبتی.
- کاهش ترس از مرگ.
- کاهش رنج و سختی.
- معنا دادن به زندگی آدمی.
- کنترل افراد جامعه.
- تقدیم منافع مهمتر دیگران بر منافع شخصی.
- جلوگیری از بحرانهای روانی.
- ایفای نقش در همبستگی اجتماعی و کنترل رفتار اجتماعی انسانها.
- ایفای نقش در اعتراض به وضع موجود و دعوت به وضع مطلوب.
- رهایی انسان از اسارتهای ظاهری و باطنی.
- برطرف کردن عقاید باطل و خرافی از جوامع انسانی.
- پشتیبانی از اخلاق.
- راه حل مناسب برای امور جبران ناپذیر.
- سیر و سلوک عرفانی؛ و…
- کارکردهای اصلی دین
کارکردهای اصلی دین علاوه بر آنچه گفته شد عبارتند از:
- الف) آگاهی دادن
انسانها در طول زمان حیات خود برای اداره زندگی و برخورد متناسب با حوادث پیرامون شان تجربیات فراوانی به دست آوردهاند. آنچه برای حیات، دفاع و سلامتی خود نیاز دارند میآموزند و یا کشف میکنند. با این همه حقایقی در عالم وجود دارد که به تجربه نمیآید و یا تجربه شدنشان مساوی با از دست دادن همه چیز است. آنچه برای بشر حتی از طریق حدس و گمان هم آموختنی نیست وجود موجوداتی غیر مادی در عالم، سرنوشت جهان، چگونگی تدبیر و اداره آن، سرانجام هستی، تجدید حیات انسانها در عالمی دیگر و امثال اینهاست.
در قرآن کریم خداوند از انبیایی سخن گفته است که برای آموختن برانگیخته شدهاند: «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَاتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَ الحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُون * چنان که در میان شما پیامبری را از خودتان فرستادیم که برای شما آیات ما را تلاوت میکند و شما را تهذیب مینماید و به شما کتاب و حکمت میآموزد، و تعلیم میدهد به شما آنچه را که خود نمیدانستهاید. سوره بقره، آیه 151»؛ در این آیه از دو تعلیم سخن گفته شده است. تعلیم کتاب و حکمت و تعلیم چیزهایی که بشر بدون وحی و پیامبر نمیتوانست آنها را بیاموزد.
تجربه برخی مسلکها و مذاهب مانند بودا نشان میدهد که با وجود عدم اعتقاد آنها به ماوراء الطبیعة و با وجود آن که اعتقاد به نبوت در کار نبوده است، اما به دلیل اعتقاد به معنویت و دین معنوی، کارکردی اخلاقی شبیه ادیان توحیدی داشته است. از اینرو به نظر میرسد انسانهای دیندار هم در بخش اعتقادات که مربوط به حقایقی پنهان و پیدا در عالم است و هم در بخش رفتار فردی و جمعی خود، به وسیله وحی و دستورات دینی بهتر توانستهاند به آنچه شایسته است که مورد توجه قرار بگیرد و به آن عمل شود برسند. نحوه رفتار فردی انسانها در رابطهشان با خدا، با دیگران و حتی با محیط و طبیعت پیرامون خود، از زمره آموزشهای دینی است که کشف حقیقت این به هیچ وجه برای بشر ممکن نبود. البته روابطی وجود داشته و دارد و به تدریج بهتر و بهتر هم خواهد شد؛ اما واقعیت این است که معلوم نیست آنچه بشر بدون وحی به دست آورده، صحیح است یا نه. جنبش اصلاحی انبیا نشان میدهد که انبیاء از هر نوع رابطهای میان بندگان و خدایشان خشنود نبودند و استقبال نمیکردند. گاه جان خود را برای اصلاح آیین دینی از دست میدادند. هر نوع رابطهای میان بنده و خدا که از آن به عبادت تعبیر میشود پذیرفته نیست.
رابطه انسانها با یکدیگر، زنان با مردان، همسایگان، همسران، فرزندان و والدین، بیگانگان، هم دینان و… گاه مبتنی بر تجربه و رعایت مصالح عمومی است. دین مصلحتهای معنوی و آخرتی را نیز ملزم میداند که با تجربه به دست آمدنی نیستند. انسانها ممکن است خیری را شر بپندارند و شری را خیر به حساب آورند؛ «وَ لَا يحْسَبنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شرَّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَمَة * و کسانی که بخل میورزند به آنچه خداوند از فضلش به آنان داده است، گمان نبرند که آن بخل برایشان خیر است، بلکه برای آنان شر است. به زودی در روز قیامت آنچه به آن بخل ورزیدهاند، طوق گردنشان میشود. سوره آل عمران، آیه 180».
- ب) داوری
دین در موضع داور نهایی برای فصل خصومت میان انسانها نیز نقش ایفا میکند. منفعت طلبی انسانها، گاهی موجب نزاع و درگیری میان آنان میشود. بهترین داور در حل چنین منازعاتی آن است که با رعایت همه جانبه منافع انسانها به داوری بنشیند و به مصلحت دنیا و آخرتشان قضاوت کند: «كاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّنَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيه * مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مىكرد، با آنها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. سوره بقره، آیه 213».
با توجه به دو نکته گفته شده، یادآوری این مهم لازم است که دین، عقل انسانها را یاری میدهد تا به حقایق مورد نیاز دست بیابد؛ و نیز مَحکی است برای سنجیدن دستاوردهای عقل و صحت و یا نادرستی آنها. عقل به رغم همه تواناییاش در یافتن خوبیها، گاه اسیر هواهای نفسانی میشود و تخریبگر است و خود، پیشتاز فساد و خونریزی میگردد. بسیاری از جنگها و تخریبها را عقل رهبری کرده است. با این وصف باید نیروی بازدارنده و هدایتگر دیگری در کار عقل دخالت کند.
- ج) بیان مسئولیتها
دین ابلاغ تکالیف مردم و به عبارتی هدایت آنان را در سر لوحه کار خود قرار داده است. انسانها نسبت به هر آنچه با آن مواجه میشوند تکالیف و مسؤولیتی دارند. این مسئولیت در صورتی به واقع نزدیک میشود که از طریق وحی ابلاغ شده باشد؛ و نیز در این صورت است که اگر مورد سؤال و مؤاخذه قرار گرفتند، نمیتوانند مدعی شوند که تکالیفشان را نمیدانستهاند. «ما به تو وحی کردیم همان گونه که به نوح و انبیای پس از او وحی کردیم؛ و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی کردیم؛ و به داوود زبور را دادیم؛ و فرستادگانی که پیشتر داستان آنها را برای تو گفتهایم و فرستادگانی که داستان آنها را برای تو نگفتهایم، و خداوند با موسی به گونه مخصوصی سخن گفت. فرستادگانی بشارت دهنده و هشدار دهنده؛ تا پس از فرستادن آنان مردم را بر خدا حجتی نباشد، و خدا توانا و حکیم است. سوره نساء، آیه 165-163».
آنچه دین به انسانها میآموزد، چه در بخش اعتقادات و چه در بخش احکام، به منظور رساندن آنان به کمال و سعادت است. دو چیزی که جزء خواستههای ذاتی انسانها است و چنین سعادت و کمالی منحصر در رشد مادی و دستاوردهای رفاهی نیست. چرا که بسا انسان با به دست آوردن آنها احساس نکند که به سعادت و کمال رسیده است؛ و افراد زیادی را میبینیم که پس از رسیدن به رفاه مادی، همچنان در تلاش هستند تا به سعادت برسند. در حالی که خداوند در دستورات دینی، چیزهایی چون عبادت و جهاد و تقوا را مایه رستگاری و سعادت معرفی کرده است: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون * از خدا بترسید؛ برای رسیدن به او وسیله فراهم کنید و در راه او مجاهده کنید، چه بسا رستگار شوید. سوره مائده، آیه 35».
- د) معرفت جهان
علاوه بر نکات گفته شده، دین در ذهن و دل مردم نقش و آثار دیگری را بر جای میگذارد. نقش و اثری را که از فلسفه اصلی دین کمتر نیستند. دین به انسانها میآموزد تا خود را با عالمی که در آن زندگی میکنند هماهنگ سازند. چرا که بدون چنین هماهنگی میان انسان و جهان پیرامونش، تداوم زندگی برایش دشوار میشود و احساس پوچی و بیگانگی به او دست میدهد.
انسانها، اگر چه در ساختن عالمی که در آن زندگی میکنند نقشی نداشتهاند و یا ممکن است از آغاز و انجام آن اطلاع چندانی هم نداشته باشند، اما تفسیر و تحلیلی که دین برای آنان از عالم ارائه میکند بسیاری از دغدغهها و رنجهای زندگی را هموار میسازد. او را به آینده و زندگیاش امیدوار میکند. از بحران روحی نجات میبخشد و با مشکلات و سختیها و ناگواریها سازگار مینماید. از ظلمت توهمات و احساس پوچی و بی معنا بودن بیرون میبرد و در شرایط مساعد قرار میدهد. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ بَايَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ * و ما موسی را با آیات مان فرستادیم که قومت را از ظلمتها نجات بده و به سوی نور ببر. سوره ابراهیم، آیه 5».
انسان مؤمن و دیندار، خود را بنده خدا و عالم را مخلوق او میداند. مخلوق خدایی مهربان که چتر مهر و لطفش بر همه چیز سایه انداخته است. رابطهای نزدیک میان خود و خدا احساس میکند. احساس بیگانگی با عالم ندارد. رنجها و مشکلات را خاری برای باز ماندن از رفتن نمیداند. او مشیت خدا را در همه حال و در هر چیز لمس میکند و با چنین دریافت و احساسی بار مسئولیت و تعهدی را بر دوش خویش حمل مینماید. همواره درباره عالم احساس مثبت دارد و به همه چیز به دلیل مخلوق و آیه خدا بودن عشق میورزد؛ و بالاخره دین پناهگاه معنوی در وضعیتهای دشوار و سخت و نشاط بخش و امید دهنده در شرایط آسایش و آرامش است. نیرویی تمام ناشدنی که وقتی همه او را تنها میگذارند، در او نشاط و شور ایجاد میکند. دین از آن جهت که عالمی سرشار از خیر و نیکی به انسان معرفی میکند، مؤمن را در سختترین حالتها مملو از لذتی خاص مینماید.
دین در حالت فقر با توکل و در حالت غنا با پرهیز از خودخواهی و طغیان، انسانها را متعادل پرورش میدهد؛ و چنین است که انسان از حالت خشک و بی رمق مادی نجات مییابد و طراوت و مصونیت پیدا میکند. «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَة * هر کس عمل صالح انجام دهد از مرد و زن در حالی که مؤمن است، برای او حیات طیب و دلپذیر فراهم میآوریم. سوره نحل، آیه 97».
متقابلاً کسانی که از دین و یاد خدا گریزانند، اگر چه غرق در نعمت و رفاه باشند احساس دلتنگی و سختی دارند. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نَحشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ أَعْمَى * هر کس از یاد من روی بگرداند، پس برای او زندگی تنگ و سخت است و روز قیامت او را کور محشور خواهیم کرد. سوره طه، آیه 124».
زندگی با معنویت و به تعبیر قرآن حیات طیب، زندگی به دور از پستی و رذالت و فساد است و آمیخته با نشاط روحی. «يَأَيهَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحُيِيكُمْ * ای کسانی که ایمان آوردهاید، اجابت کنید خدا و پیامبر را وقتی که شما را به سوی چیزی میخواند که به شما حیات میبخشد. سوره انفال، آیه 24».
آنچه گفته شد تنها در حیات فردی نیست بلکه شامل حیات جمعی نیز میشود. وقتی که آحاد مردم یک جامعه دارای تعادل روحی و با معنویت بودند، جامعهای نیکو و مدینه فاضله خواهند ساخت. روابط اجتماعی بر آرمانهایی آسمانی مبتنی خواهد بود و در چنین جامعهای زندگی به دور از هر گونه احساس ناخوشایند، دلتنگی، نگرانی و نا امنی است. دین به عنوان عامل درونی، ضمانت اجرایی قوانین اخلاقی را نیز داراست. دستورات دینی علاوه بر اینکه سفارشهای مؤکدی بر رفتار اخلاقی انسانها دارد و خود مقررات اخلاقی فراوانی را ارائه داده است، برانگیزاننده انسانها به رعایت اخلاق است. اخلاق در عین فطری بودن، از ناحیه وسوسههای درونی و بیرونی آسیبپذیر است؛ با زور و غلبه نیز نمیتوان آن را حفظ کرد. چه اینکه اخلاق امر داوطلبانه و خودخواسته است. چنین چیزی جز با تشویق و انگیزه درونی جامه عمل نمیپوشد و دین این نقش مهم را نیز بر عهده دارد.
در پایان اشاره به این مهم خالی از فایده نیست که دستورات دینی با خود، هنر و جامعه و تمدنی مبتنی بر اندیشه دینداری را به ارمغان آورده است؛ و میتوان گفت که شکوفایی بسیاری از علوم مرهون دین است. اگر چه چنین ره آوردی خواست اولیه دین نیست، اما هدیه بسیار بزرگی از ناحیه دین به جامعه بشری است.