- حسن و قبح عقلی
حسن و قبح عقلي يكي از مسائل بحث انگيز كلام اسلامي است. متكلمان شیعه از طرفداران حسن و قبح عقلي هستند و بر اين باورند كه عقل انسان، ميتواند مستقلاً و بدون نياز به راهنمايي شرع (دين)، به نيكويي (حسن) و زشتي (قبح) برخي افعال پي ببرد و بر اساس آن، خداوند را از ارتكاب افعال زشت و قبيح منزه بداند. در مقابل عدهاي اعتبار داوري عقل را در تحسين و تقبيح مستقل افعال انكار مي كنند و به «حسن و قبح شرعي» اعتقاد دارند. در نظر اينان، فعل نيكو (حسن) آن است كه شارع به نيكوييِ آن حكم كرده باشد و عقل آدمي در اين وادي به تنهايي راه به جايي نمي برد. بر اين اساس با صرف نظر از امر و نهي شارع، افعال هيچ گاه متصف به حسن و قبح نمي شوند؛ بلكه شرط لازم و كافيِ چنين اتصافي، تعلق امر و نهي شرعي (ديني) است.
پيش از بررسي مختصر دلايل طرفداران و مخالفان حسن وقبح، بايد نظري به معاني «حسن» و «قبح» و كاربردهاي گوناگون آن داشته باشيم تا از اين رهگذر، محل نزاع را در اين بحث با وضوح بيشتري دريابيم.
- کاربردهای حسن و قبح
به نظر مي رسد كه معناي عمومي حسن (خوبي) و قبح (زشتي) در نزد همگان روشن و بي نياز از تعريف است. آنچه در اين ميان اهميت دارد، دسته بندي كاربردهاي اصلي اين دو واژه است تا بر اساس آن روشن شود كه بحث حسن و قبح عقلي با كدام يك از كاربردهاي مزبور مرتبط است. بامروري بر موارد استعمال دو واژه مذكور مي توان چهار كاربرد اصلي را شناسايي كرد.
- کمال و نقص
گاه حسن و قبح به اعتبار كمال و نقص امور براي نفس انسان به كار مي رود. حسن و قبح در اين كاربرد، هم برای افعال اختیاری و هم برای متعلقات افعال مثل علم و هم براي غير افعال مانند اوصاف اطلاق می شود، مانند «دانش خوب است» و نيز «ناداني بد است»؛ زيرا دانش و دانش آموزي از كمالات نفس و جهل و ناداني از نقايص آن است. به همين اعتبار بسیاری از اوصاف انسانی مانند شجاعت و سخاوت، اوصافی نیک و اوصافی مانند ترس و بخل، اوصاف بد به شمار می آید و در همه این موارد، ملاک، کمال و نقص نفس انسانی است.
- متناسب يا عدم متناسب با نفس
گاه حسن و قبح را به اعتبار تناسب و عدم تناسب امور با نفس آدمي یعنی ملائمت (لذت بردن) و منافرت با نفس آدمی به كار مي بريم. در این كاربرد نيز هم افعال اختیاری و هم غیر آنها به حسن و قبح متصف میشوند. بر این اساس، مثلاً صدای زیبا یا شنیدن آن، خوب و منظره زشت یا دیدن آن، بد است.
- مصلحت يا مفسده
در كاربرد سوم، حسن و قبح به لحاظ مصلحت و يا مفسده موجود در افعال و اشياء استعمال مي شود. مصالح و مفاسد نيز گاه جنبه فردي و شخصي دارند و گاه رنگ عمومي به خود مي گيرند. براي مثال، برنده شدن هر يك از شركت كنندگان يك مسابقه، به مصلحت اوست؛ ليكن با مصالح شخصيِ ديگر شركت كنندگان تعارض دارد.
- مدح و ذم
آخرين كاربرد اصلي حسن و قبح، به اعتبار شايستگي و ناشايستگي افعال اختياري است. در اين كاربرد، كاري كه عقل خردمندان و عقلاي جامعه انساني، آن را شايسته انجام ميشمرند و فاعل آن را ميستايند، كاري حسن و نيكوست و در مقابل، فعلي كه آن را شايسته ترك بدانند و فاعل آن را نكوهش كنند، فعل قبيح و زشت است. حسن و قبح در اين كاربرد صفت برای افعال اختیاری انسان واقع می شوند. پس حسن کاریست که فاعل آن مستحق مدح است و قبیح یعنی کاری که فاعل آن مستحق ذم است به عبارت دیگر حسن یعنی کاری که از نظر عقل انجام آن خوب است یعنی عقل این را درک می کند و درک عقل یعنی حکم به آن. بر اين اساس، معناي عبارت: «عدل خوب است» و «ظلم بد است» آن است كه عقل، انجام عدالت را شايسته مي شمارد و شخص عادل را مستحق مدح و ستايش ميداند و در طرف مقابل، ظلم را كاري ناشايست دانسته و شخص ستمگر را مستوجب سرزنش قلمداد ميكند.
با تأمل در کاربردهای یاد شده، تفاوت اساسی آنها آشکار می شود. برای مثال، کاربرد چهارم، بر خلاف سه مورد قبلی، به افعال اختصاص دارد و شامل اوصاف و اعیان (اشیای خارجی) نمی شود.
اختلاف در حسن قبح مربوط به کدام کاربرد است؟
با تأمل در كاربردهاي چهارگانه حسن و قبح و خصوصيات هر كدام و با توجه به محتواي بحثي كه بر سر حسن و قبح در گرفته است، روشن مي شود كه محل نزاع در اين بحث، همان كاربرد چهارم است؛ چرا كه سه كاربرد اول حسن و قبح از امور تكويني و غير قابل انكارند؛ يعني نفس انسان تكويناً داراي كمال و نقص است و اشياي خاصي با آن ملائمت دارند و امور خاصي مشتمل بر مصلحت و مفسده آنند. بنابراين در مسأله حسن و قبح عقلي، پرسش اصلي اين است كه آيا عقل مي تواند به صورت مستقل و صرفاً با ملاحظهي عنوان افعال؛ يعني بدون اينكه خداوند دستور به انجام آن داده باشد يا نهي از انجامش كرده باشد، در مورد شايستگي انجام يا ترك آن افعال داوري كند و فاعل آنها را شايسته ستايش يا نكوهش بداند و در نتيجه او را مستحق پاداش و يا كيفر الهي بشمارد؟ و در صورتي كه پاسخ مثبت باشد آيا داوري عقل در اين زمينه به افعال انسانها اختصاص دارد يا شامل افعال الهي نيز مي شود؟
پاسخ اماميه به هر دو سؤال بالا مثبت است. بنابراين چكيده نظريه حسن و قبح عقلي آن است كه عقل انسان مي تواند حسن و قبح برخي افعال را دريابد و بر اين اساس اين دريافت، حكم كند كه افعالي كه قبح آن را درك كرده است، از خداوند صادر نمي شود.
- دليل اثبات حسن و قبح عقلي
از جمله دلايل سادهاي كه طرفداران نظريه حسن و قبح عقلي اقامه كرده اند اين است كه همه انسانها با صرف نظر از تعاليم ديني و احكام شرعي، به حسن و قبح برخي از افعال، مانند حسن عدل و راستگويي و قبح ظلم و دروغگويي اعتراف دارند و در اين مسأله بين پيروان شرايع آسماني و سايرين تفاوتي نيست. بدين ترتيب معلوم مي شود كه حسن و قبح اين افعال نمي تواند صرفاً بر مبنايي شرعي استوار باشد؛ بلكه درك كننده آن عقل عمومي انسانهاست كه در همگان چه پيروان شرايع و چه منكران آن مشترك است.
در تأييد استدلال فوق گفته مي شود كه اگر شخصي را كه به هيچ شريعتي پايبند نيست بين صدق و كذب مخيّر كنيم، درحالي كه هيچ ترجيح بيروني مثلاً منافع شخصي او در ميان نباشد، مسلماً او صدق را برخواهد گزيد و تنها عاملي كه براي اين انتخاب قابل تصور است، حكم عقل او به شايستگي صدق و زشتي و ناشاستگي كذب است.
- حسن و قبح عقلي در قرآن
با تأمل در پارهاي از آيات روشن مي شود كه قرآن كريم حسن و قبح عقلي را تأييد مي كند و داوري عقل را در باب خوبي و بدي برخي افعال معتبر مي داند. مثلاً « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * خدا به عدالت و نيكى كردن و بخشش به خويشان فرمان مىدهد و از كار بد و ناروا و ستمگرى منع مىكند، پندتان مىدهد شايد كه پند گيريد. سوره نحل آیه 90»؛ و نيز آيه « قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ * بگو اى پيامبر كه خداى من هر گونه اعمال زشت را چه در آشكار و چه در نهان و گناهكارى و ظلم بنا حق را حرام گردانيده. سوره اعراف آیه 33».
آيات ياد شده به وضوح از اين حقيقت حكايت مي كنند كه در نظر انسان ها برخي از امور به عنوان «بغي»، «منكر» و «فحشاء» شناخته شده اند و اين شناخت، مستقل از امر و نهي الهي است. به عبارت ديگر، پيش فرض اين آيات اين است كه حسن يا قبح برخي امور در نزد انسان از ابتدا روشن است و بر اساس اين پيش فرض اعلام مي شود كه خداوند نيز به آنچه عقل انسان آن را نيكو مي شمرد مانند عدالت و احسان فرمان مي دهد و از آنچه آدمي آن را ناپسند و قبيح مي يابد مانند ظلم نهي مي كند.
علاوه بر اين، در برخي آيات ملاحظه ميكنيم كه خداوند عقل و وجدان عمومي انسانها را براي تأييد افعال نيك و داوريهاي عادلانه الهي بر مسند قضاوت مي نشاند: « هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان * آرى مگر جزاى احسان جز احسان مىتواند باشد؟. سوره الرحمان آیه 60».
و يا آيه «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّار * و يا پنداشتند كه ما با آنهايى كه ايمان آورده و عمل صالح كردند و آنهايى كه در زمين فساد انگيختند يكسان معامله مىكنيم و يا متقين را مانند فجار قرار مىدهيم. سوره ص آیه 28».