- حقوق زن از منظر دین مبین اسلام
- زن از منظر اسلام
هرچند هدف اصلی این بحث، پرداختن به مباحث حقوقی مربوط به زنان از دیدگاه اسلام است، اما از آن جا که نظام حقوقی زن و خانواده در اسلام، مبتنی بر نگاه این مکتب به زن است، بنابراین لازم است در آغاز به دیدگاه انسان شناختی و ارزشی اسلام نظری سریع انداخته و سپس از نظام حقوق زن و خانواده در اسلام، سخن گوییم.
در این قسمت موضوع بحث، صنف زن است در برابر صنف مرد است.
- زن در نگاه انسان شناختی و ارزشی
وقتی از زن در برابر مرد سخن گفته می شود، چه بسا ممکن است در اولین مرحله، نوعی تقابل و تضاد بین زن و مرد به ذهن خطور کند، اما باید دانست که هدف از این مقایسه و مطالعه تطبیقی، شناخت بهترین راه تکامل و در نتیجه تعامل و همکاری هر چه بیشتر توسط هر یک از مرد و زن است و نه تقابل و تفاخر و تضاد و در نتیجه نزاع و درگیری و در افتادن به وادی انحطاط.
از دیدگاه اسلام، زن و مرد، دو صنف اند از یک نوع؛ نه دو نوع از یک جنس، و به همین جهت در عین داشتن وحدت نوعی، هر کدام، از ویژگیهای خاص خویش برخوردار است. و چه بسا، همین ویژگیها است که سبب برخی تفاوتهای حقوقی بین زن و مرد شده است، بی آن که کمترین اختلافی را در انسانیت و ارزشهای انسانی بین آنان پدید آورد. بنابراین مناسب است که در آغاز از وجوه اشتراک زن و مرد سخن گوییم و سپس از وجوه تفاوت.
1- اشتراک ها و تساوی ها
الف) زن، انسانی همچون مرد
با مطالعه متون اسلام و بویژه قرآن کریم به خوبی روشن میشود که از نگاه اسلام، زن انسانی است همچون مرد، با همه ویژگیها و لوازم انسانیت.
از نظر اسلام، انسانیت انسان، به روح او وابسته است و نه تن او، و روح انسانی به مذکر و مؤنث تقسیم نمیشود. این همسانی مرد و زن در برخورداری از انسانیت را، از ابعاد مختلف و گوناگون، در متون دینی میتوان یافت.
ب) در آفرینش
زن و مرد، در آفرینش کاملا یکسان و مساویاند، هم نسبت به مبدأ و چگونگی آفرینش و هم نسبت به هدف آفرینش.
از نظر مبدا آفرینش؛ زن و مرد، هر دو از یک مبدأ و گوهر پدید آمدهاند، و این سخن هم نسبت به اولین انسان، از زن و مرد ( آدم و حوا) صادق است و هم نسبت به فرزندان دختر و پسر آنان در ادامه نسل بنی آدم.
قرآن کریم تصریح میفرماید که در نخستین آفرینش، زنان از همان آفریده شده اند که مردان.
چنانکه در ادامه نسل بنی آدم، همه آنان را، اعم از زن و مرد، آفریده از یک واقعیت میداند.
از نظر هدف آفرینش؛ زن به خاطر همان هدف آفریده شده است که مرد برای آن آفریده شده است. این همسانی، هم نسبت به هدف غایی از آفرینش نوع انسان صادق است و هم نسبت به هدف نزدیک مربوط به آفرینش هر یک از دو صنف زن و مرد.
از یک سو در برخی آیات قرآن هدف غایی و نهایی آفرینش مطلق انسان و از جمله زن، استکمال او در پرتو عبادت معرفی شده است.
و در برخی آیات دیگر به تصریح و به تاکید، برابری زن و مرد در بهره مندی از مزایای سلوک راه تکامل و عبودیت و یا ابتلا به عذابهای ناشی از مخالفت با این راه را، اعلام نموده است و سرنوشتی واحد را برای مؤمن و مؤمنه، صالح وصالحه و یا کافر و کافره و مشرک و مشرکه معرفی کرده است.
از سوی دیگر، نسبت به هدف نزدیک آفرینش هر یک از دو صنف زن و مرد، سکونت و آرامش یافتن هر یک را در کنار دیگری، به عنوان هدف معرفی فرموده است.
همان طور که زن را آرامش بخش مرد معرفی کرده، آرامش خود او را نیز در کنار مرد تأمین نموده است. لحن آیات قرآن در این زمینه به گونهای است که در عین اعلام نیاز هر یک از زن و مرد به دیگری، به اصالت و استقلال هر یک از دو صنف اشارت داشته و هیچ صنفی را طفیلی صنف دیگر قرار نمیدهد.
ج) در ماهیت انسانی و لوازم آن
وقتی که زن و مرد در ابعاد مختلف آفرینش، از اصل همسانی برخوردار باشند، طبعاً به لحاظ برخورداری از ماهیت انسانی و لوازم آن نیز یکسان بوده و از ارزش مساوی بهره مند خواهند بود و هیچکدام موجودی درجه دوم تلقی نخواهد شد.
د) در داشتن استعدادها و امکانات
نتیجه طبیعی همانندی زن و مرد در آفرینش و اتحاد در ماهیت انسانی، آن است که هر دو برای رسیدن به تکامل و هدف نهایی آفرینش انسان، از استعدادها و امکانات یکسانی برخوردارند و زن و یا مرد بودن، موجب هیچ گونه مزیت و یا محرومیتی نمیشود، هر دو از روح الهی بهره مندند و هر دو از ساختاری معتدل برخوردار.
هر دو دارای ابزار شناختی و ادراکی یکسانی هستند و نهاد هر دو بر فطرت الهی سرشته شده است.
آسمان و زمین و آنچه در آن است، خورشید و ماه و شب و روز به یکسان مغلوب هر دو قرار داده شده است، و هر دو یکسان از تعلیم الهی، و نعمت بیان، بهره مندند و بالاخره هر دو همانند هم و در کنار هم مخاطب خداوند و پیامبران و بهره مند از هدایت آنان قرار گرفته اند.
ر) تساوی ارزشی زن و مرد
لازمه قهری و نتیجه طبیعی تساوی و یکسانی مرد و زن در آفرینش و ماهیت انسانی و برخورداری از استعدادها و امکانات مساوی، و امکان برابر در پیمودن راه تکامل، تساوی ارزشی زن و مرد است.
زن با کسب کمالات، به همان سان ارجمند خواهد بود که مرد؛ و با کسب رذایل، همان گونه بی ارزش خواهد شد که مرد.
در این جا سخن از ارزشها و یا ضد ارزشهای اکتسابی است. زنان در بهره مندی از ارزشهایی همچون: ایمان، سبقت در ایمان، عمل صالح، تقوا، هجرت، علم و دانش و… با مردان تفاوتی ندارند، چنانکه در انحطاط ناشی از کسب رذایلی چون: کفر، شرک و نفاق با مرد اختلافی ندارند. هرچند عموم و اطلاق خطابات و بیانات قرآنی، بیانگر این تساوی ارزشی یا ضد ارزشی است ولی در عین حال برای رفع هر گونه ابهام، نه تنها قرآن کریم در بسیاری از موارد به تفصیل اما به یکسان از مردان و زنان بهره مند از این اوصاف ارزشی یا ضد ارزشی نام می برد، بلکه در هنگام ارائه الگوهای مثبت و منفی، از زنان نیک و بد، در کنار مردان نیک و بد یاد میکند و به عنوان مثال، از حضرت حوا همسر حضرت آدم، ساره همسر حضرت ابراهیم، مادر یحیای پیامبر همسر حضرت زکریا، مادر مریم همسر عمران، حضرت مریم مادر حضرت عیسی، مادر و خواهر حضرت موسی، آسیه همسر فرعون مصر، دختران شعیب پیامبر و بلقیس ملکه سبا به نیکی یاد میکند و در برابر، از زن نوح، زن لوط و زن ابی لهب به زشتی نام می برد، و در این مسیر تا بدانجا پیش می رود که زنانی پاک و مؤمن، همچون آسیه و مریم را به عنوان الگوی مؤمنین، و زنانی همچون همسر نوح و همسر لوط، را به عنوان الگوی کافرین معرفی میفرماید و با این معرفی، استقلال شخصیت وی را نیز (چه مثبت و چه منفی) به نمایش میگذارد.
2- ویژگی ها و تفاوت ها
هرچند گرایشات افراطی به تساوی حقوقی زن و مرد از یک سو، و ظلم تاریخی وارد بر زنان از سوی دیگر، ممکن است سخن گفتن از تفاوتهای زن و مرد را با مشکل و قضاوت پیشینی منفی روبرو سازد، اما حقیقت آن است که واقعیات عینی تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارند، و تفاوت زن و مرد هم از نظر جسمی و بدنی و هم از نظر روحی و عاطفی آنقدر روشن است که انکار آن، همچون انکار بدیهیات است.
البته واضح است که سوء استفاده مردان از این تفاوتهای طبیعی و ذاتی هرگز نمیتواند دلیلی بر نفی و انکار این تفاوتها باشد، بلکه بر عکس، فقط با شناخت این تفاوتها است که میتوان به تنظیم روابط حقوقی عادلانهای متناسب با این واقعیات برای زن و مرد اقدام نماید.
تفاوت زن و مرد –چه به صورت درست و چه به صورت نادرست– از دیرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفهای همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نیز به گونهای دیگر مورد توجه دانشمندان علوم روان شناسی و جامعه شناسی قرار دارد.
قبل از بیان برخی از این ویژگیها و تفاوتها باید به این نکتة مهم توجه داشت که از دیدگاه اسلام، این تفاوتها به هیچ وجه به این که مرد یا زن جنس برتر است و دیگری جنس پائین تر و پست تر و ناقص تر مربوط نیست.
خداوند حکیم از این تفاوتها منظور دیگری داشته است؛ و این تفاوتها را برای این به وجود آورده است که پیوند خانوادگی زن و مرد را محکمتر کند و شالوده وحدت آنها را بهتر بریزد.
خداوند این تفاوتها را به این منظور ایجاد کرده است که به دست خود، حقوق و وظائف خانوادگی را میان زن و مرد تقسیم کند؛ و این تفاوتهای بین زن و مرد را به منظوری شبیه اختلافات میان اعضای یک بدن ایجاد کرده است، اگر هر یک از چشم و گوش و دست و ستون فقرات را در وضع مخصوصی قرار داده است نه از آن جهت است که با دو چشم به آنها نگاه میکرده و نظر تبعیض داشته و به یکی نسبت به دیگری جفا روا داشته است.
خلاصه آن که این نوع اختلافات بین زن و مرد، تأثیری در ماهیت و ارزشهای انسانی آنها نداشته، بلکه نشانة از حکمت آفریدگار است. تفاوتی حکیمانه و تناسبی سازگارانه است که نوع انسان را به دو صنف زن و مرد تقسیم می کند تا هر یک مکمل وجود دیگری شود نه آن که موجب قضاوتی ارزش گذارانه و یا تبعیضی ظالمانه در حقوق گردد.
پس از بیان این مقدمه اینک به بیان برخی از مهمترین ویژگیها و تفاوتهای زن و مرد میپردازیم:
الف) ویژگیها و تفاوتهای جسمی و بدنی
یکی از اختلافات جسمی مرد و زن، اختلافات اندامی مربوط به تولید نسل است. بر اساس این اختلاف طبیعی، نقش پدر در تولد فرزند بسیار ضعیف تر و کم اهمیت تر از نقش مادر است که می بایست در مدتی طولانی نزدیک به ۹ ماه جنین را پرورش دهد و این بار سنگین و امانت بزرگ را با همه عوارضی که دارد با خود حمل کند.
اختلاف اندامی دیگر به تغذیه فرزند مربوط می شود، زن به گونه ای آفریده شده است که به طور طبیعی قادر است فرزند خود را در دو مرحله به بهترین شکل تغذیه کند و بهترین و مناسب ترین غذاها را در اختیار او قرار دهد، یکی مرحله جنینی و تغذیه جنین از خون مادر، و دیگری مرحله پس از تولد و تغذیه طفل از شیر مادر.
سومین اختلاف جسمی مرد و زن –در وجه غالب– به قدرت و نیروی بدنی و چگونگی رشد مربوط می شود. اختلافات دیگر؛ از این قرار است:
مرد به طور متوسط درشت اندام تر است و زن کوچک اندام تر، مرد بلند قدتر است و زن کوتاه تر، مرد خشن تر است و زن ظریف تر، صدای مرد کلفت و خشن تر و صدای زن نازک تر و لطیف تر، رشد بدنی زن سریعتر و رشد بدنی مرد کندتر است، حتی گفته می شود جنین دختر از جنین پسر، سریعتر رشد می کند.
رشد عقلانی مرد و نیروی بدنی او از زن بیشتر است. مقاومت زن در مقابل بسیاری از بیماری ها از مقاومت مرد بیشتر است. زن زودتر از مرد به مرحله بلوغ می رسد و زودتر از مرد هم از نظر تولید مثل از کار می افتد دختر زودتر از پسر به سخن می آید. مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است ولی با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموعه بدن، مغز زن بزرگتر است. ریه مرد قادر به تنفس هوای بیشتری از ریه زن است، ضربان قلب زن، از ضربان قلب مرد سریعتر است.
ب) ویژگی ها و تفاوتهای روحی و عاطفی
این تفاوتها دو گونه است: کمی و کیفی.
مقصود از تفاوتهای کمی آن دسته از ویژگیهایی است که هر یک از زن و مرد، به دلیل انسان بودن از آن برخوردارند و از این جهت مطلق اند. ولی در مقدار برخورداری، در مقام مقایسه، یکی بیشتر و دیگری کمتر برخوردار است.
اختلاف در وجه تعقل، اراده و دور اندیشی، محاسبه گری و امثال آن و نیز عاطفه، احساسات و مهرورزی مهمترین نمونه این نوع از تفاوتها است.
در اغلب موارد، –و نه همیشه– مردان از تعقل، اراده و دوراندیشی بیشتری برخوردارند و متقابلا زنان از عاطفه و احساسات زیادتری بهره مندند. و این تفاوت –چنانکه قبلا اشارت شد– خود دلیلی از حکمت الهی است، چرا که در غیر این صورت نه نهاد خانواده شکل می گرفت و نه مادری عاشقانه فرزندش را در آغوش میکشید و شیره جانش را در کام او میریخت و نه مردی به تدبیر زندگی همت میگماشت.
مقصود از تفاوتهای کیفی ویژگی هایی است که به انسان بودن زن یا مرد مربوط نمی شود، بلکه به زن یا مرد بودن انسان مربوط می گردد و به همین دلیل کیفیت آنچه را که مرد دارد با آنچه را که زن دارد متفاوت است (و نه کمیت آن) و یا آن که اصلاً آنچه را که مرد دارد زن ندارد و بالعکس.
عالیترین نمونه این تفاوتها، نوع احساسات هر یک از مرد و زن نسبت به دیگری است که در اختلاف بین زن و مرد در دلربایی و دل دادگی، حمایت خواهی و حمایتگری تجلی مییابد. و جالب اینجاست که دست آفرینش، همه وسایل دلربایی را به زن عطا کرده است چنانکه همة ابزار لازم برای حمایتگری را نیز به مرد بخشیده است.
بعد از ذکر مقدمه بحث اینک سراغ اصل بحث خود رفته و حقوقی که زن در فرهنگ اسلامی دارد را بیان میکنیم.
3- حقوق خانوادگى زن
خانواده يك واحد كوچك اجتماعى است كه قرآن كريم براى همه افرادش حقوقى در نظر گرفته و اين حقوق در برابر وظايفى است كه هر يك از اعضاى خانواده نسبت به همديگر دارند؛ بنابراين همان گونه كه مرد در برابر وظايفى كه نسبت به همسر و فرزندان خود دارد،حقوقی نیز دارد، زن نيز در برابر وظايفى كه در زندگى به عهده او نهاده شده، از حقوقى برخوردار است. حقوق زن در خانواده متفاوت است؛ از اين رو بر شوهر به عنوان همسر و بر فرزندان به عنوان مادر، حقوقى دارد.
بعضى از اين حقوق عبارتاند از:
الف) حقوق زن بر همسر
- حق رفتار شايسته
قرآن كريم بر خلاف ملل گذشته و اعراب جاهليت كه با زنان رفتار بد و برخورد ناشايست داشتند، مؤمنان را اين گونه چنين مورد خطاب قرار مىدهد:
« يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ …. عَاشرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف * اى كسانى كه ايمان آورديد! … با زنان رفتار شايسته داشته باشيد. سوره نساء آیه 19».
- حق مسكن
قرآن كريم دستور مىدهد در همان مکانی كه خودتان ساكن هستيد، براى زنانتان جايى فراهم كنيد:
«أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِن * آنها را هر جا خودتان سكونت داريد و در توانايى شما است سكونت دهيد و به آنها زيان نرسانيد تا كار بر آنان تنگ شود. سوره طلاق آیه 6».
اين آيه درباره زنان مطلقه است؛ ولى به مفهوم اولویت از آن برمىآيد كه اصل حق مسكن، امر مسلمى است كه مرد بايد آن را رعايت كند.
- پرداخت هزینه های زندگی
همة نيازهاي متعارف و متناسب با وضعيت زن از قبيل مسكن، لباس، غذا، وسایل منزل و هزينه هاي درماني و بهداشتي و هر آنچه را به صورت عادت يا احتياج لازمةزندگي وي باشد مرد وظیفه دارد پرداخت نماید.
- پرداخت مهریه
مهریه به مالی گفته میشود که مرد در هنگام وقوع عقد نکاح به همسر خود میپردازد یا مکلف به پرداختِ آن میشود. بر اساس منابع فقه اسلامی، مهریه را شوهر به زن میپردازد،
«وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً * مهر زنان را (به طور كامل) به عنوان يك بدهى به آنها بپردازيد و اگر آنها با رضايت خاطر، چيزى از آن را به شما ببخشيد، آن را حلال و گوارا مصرف كنيد. سوره نساء آیه 4».
- آراستن مرد برای زن
شوهر بايد با پوشش و لباس مناسب، وضعيت ظاهری خودش را براي همسر آراسته نمايد. تمیزی و خوشبوئی ریسمان عشق و محبت زنا شوئی را محکم تر می کند.
- بر آوردن نیاز جنسی زنان توسط همسر
از آنجائیکه آراسته کردن وضع ظاهر حق زن است، بر آورده کردن تمایلات جنسی او به صورت ضرورت و نیاز نیز حق اوست، خداوند در این باره میفرماید:
«نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُم * زنان شما کشتزار شما هستند. سوره بقره آیه 223» .
بنابراین آن رسیدگی که باید به زمین کشتزار کرد اینجا نیز باید کرد و نباید از آن غافل شد.
- کمک در کارهای منزل
از ديگر حقوق زن، آن است كه شوهر در كارهاي منزل هر چه از دستش برآيد همسرش را ياري دهد، مخصوصاً زماني كه زن مريض و رنجور باشد يا كسالتي داشته باشد كه انجام كارهاي منزل باعث زحمت و اذيت وي مي شود.
همان گونه که رفتار رسول خداو امیر المؤمنین علی (ع) در منزل چنین بوده است. رسول خدا صلّيالله عليه وآله به علي عليهالسّلام فرمود:
«خدمتگزار همسر بودن گناهان بزرگ را ميپوشاند و غضب خدا را خاموش ميکند و مهريه حورالعين است و بر حسنات و نيکي ميافزايد و درجات را بالا ميبرد».
- حفظ اسرار زن
شوهر نبايد اسرار همسرش را فاش كند. منظور اسراري است كه مخصوص زن و شوهر است، شوهر نبايد به هيچ وجه از اين مسائل خصوصي پيش دیگران سخن بگوید. البته زن نیز باید این نکته را رعایت کند.
ب) حقوق مادر بر فرزندان
- حق احسان
قرآن كريم در آيههاى متعدد، ضمن دعوت به يكتاپرستى و نهى از پرستش غير خداوند، نيكى به پدر و مادر را توصيه كرده، به آن فرمان مىدهد؛ گويى نيكى به پدر و مادر در دومين مرحله از اهميت قرار دارد:
«وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً * خدا را بپرستيد و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. سوره نساء آیه 36».
احسان، مفهوم وسيع و دامنه دار است كه به يك يا چند كار نيك محدود و منحصر نيست و هر كار شايستهاى كه منفعت مادى يا معنوى براى انسان در برداشته باشد، احسان شمرده مىشود؛ پس انفاق و رسيدگى به امور مادى و معيشتى پدر و مادر، احسان به آنها است:
- حق احترام
قرآن كريم احترام به پدر و مادر به ويژه در دوران پيرى را واجب و لازم مىداند و از كلام تند و برخورد ناشايست با آنان نهى مىفرمايد:
«وَ قَضىَ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَهُّمَا أُفٍ وَ لَا تَنهْرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا * پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد، هرگاه يكى از آن دو يا هر دوى آنها به سن پيرى برسند كمترين اهانتى به آنها روا مدار و بر آنها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوانه به آنها بگو. سوره اسراء آیه 23».
بنابراين، همان گونه كه مرد در خانواده از حق و حقوقى برخوردار است، زن نيز حق و حقوقى دارد و هيچ فرقى بين اين دو از اين جهت نيست.
4- حقوق اقتصادى زن
قرآن كريم انواع و اقسام ارتباطات مالى و اقتصادى را براى زن، بى مانع دانسته و استقلال و آزادى كامل براى او قائل شده است تا بتواند در اموال شخصى خود هرگونه كه مىخواهد، دخل و تصرف كند بدون اين كه كسب و موافقت شوهر لازم باشد؛ اعم از اينكه آن اموال پيش از ازدواج به دست آمده باشد يا پس از آن؛ از راه كسب و كار به دست آمده باشد يا از راه ارث و امثال آن.
مىتوان منابع دارايى زن را در امور زير خلاصه كرد كه قرآن كريم نسبت به همه آنها براى زن استقلال و مالكيت تام قائل است:
- كار و دستمزد
قرآن كريم بر خلاف دوران جاهليت كه هيچ گونه حق كار و دستمزدى براى زن قائل نبودند و همه دسترنج او را پدر يا شوهرش تصاحب مىكردند، اعلام مىكند كه زنان مانند مردان مالك بهره كار و زحمات شان هستند.
- ارث
قرآن كريم به صراحت مىفرمايد: زنان مانند مردان، از اموالى كه پدر و مادر و نزديكان به جاى مىگذارند، سهم دارند.
- مهریه
در جاهليت، مهر به زنان تعلق نمىگرفت و اگر در بعضى قبايل، چيزى شبيه مهر مرسوم بود، در واقع قيمت زن بود كه اولياى زن آن را تصاحب مىكردند؛ اما قرآن با صراحت و قاطعيت دستور مىدهد كه مهر زنان را بدهيد.
5- حقوق اجتماعى و سياسى زنان
قرآن كريم همان گونه كه در ديگر امور براى زن شخصيت حقوقى قائل است، در مسائل اجتماعى و سياسى نيز براى او شخصيت حقوقى قائل است؛ از اين رو دخالت زن را مانند مرد در همه فعاليتهاى اجتماعى و شئون سياسى، تا آنجا كه خلاف شئون او نباشد، جايز مىداند و هيچ فرقى ميان آن دو نمىگذارد؛ براى مثال يكى از مسائل سياسى و اجتماعى، مسئله بيعت است كه قرآن كريم آن را به عنوان نمونهاى از فعاليتهاى اجتماعى و سياسى براى زن ذكر كرده كه نشان مىدهد زنان مومن بعد از فتح مكه با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بيعت كردند و ايشان به فرمان خداوند رعايت شروط را مبناى اين بيعت قرار داده است:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرينَهُ بَيْنَ أَيْديهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصينَكَ في مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم * اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند و با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند، تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند و در هيچ كار شايستهاى مخالفت فرمان تو نكنند، با آنها بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب كه خداوند آمرزنده و مهربان است! سوره ممتحنه آیه 12».
بنابراين، زن مىتواند در همه مسائل سياسى و اجتماعى فعاليت كند؛ زيرا از هر نوع آزادى اجتماعى در بيان و قلم، حقوقى مساوى با حقوق مردان دارد. او مىتواند مشاغل مناسبى براى خود در اجتماع انتخاب كند و از حقوق برابر با مردان برخوردار باشد.
مهاجرت از جمله فعاليتهاى سياسى زنان در صدر اسلام است كه در برخى آيات به آن اشاره شده و در شان نزول آيه 10 سوره ممتحنه گفته شده است كه ام كلثوم دختر عقبه بن ابى محيط با پاى پياده از مكه به مدينه مهاجرت كرد و هنگامى كه مشركان براى برگرداندن او به مدينه آمدند اين آيه شريفه نازل شد:
«فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلىَ الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لهُّمْ وَ لَا هُمْ يحِلُّونَ لهُنَّ * هرگاه آنان را مؤمن يافتيد آنها را به سوى كفار باز نگردانيد؛ نه آنها براى كفار حلال هستند و نه كفار براى آنها».
پس تمجيد قرآن از مهاجران و مجاهدان با مال و جان در راه خدا و ترغيب آنان به هجرت در راه خدا فقط به مردان اختصاص ندارد؛ چرا كه خطاب «يا ايها الذين امنوا» عام است و شامل همه مؤمنان اعم از: زن و مرد مىشود.
نمونه بارز فعاليتهاى سياسى، اجتماعى زنان، دفاع حضرت فاطمه عليها السلام از حريم ولايت است كه در بسيارى از كتب تاريخى بيان شده، و نيز حضور ايشان به همراه ديگر زنان در جنگ احد و مداواى مجروحان به خصوص بستن زخمهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم.
از آنجا كه فاطمه زهرا عليها السلام معصومه است و عمل ايشان حجت شرعى براى تمام مؤمنان به شمار مىرود مىتواند رفتار ايشان در خصوص فعاليتهاى سياسى، اجتماعى الگويى براى زنان جامعه اسلامى باشد، همچنين حضور فعال زنان در داستان كربلا تاييدى ديگر بر اين اين نقش است.
لذا شاید بتوان به صورت خلاصه برخی حقوق زن در جامعه را چنین بر شمرد:
- کار و دریافتِ حقوق
- حق رأی و اعلام نظر
- حق مالکیت
بر طبق این قانون زنان اجازه دارد، تا داراییهای خود را مستقل از شوهران خود حفظ و نگهداری نمایند. با ظهور اسلام، این اولین بار بود که چنین قانونی در مورد حمایت از حقوق زنان تصویب می شد، و زنان از یک هویت حقوقی مستقل و قانونی برخوردار می شدند.
- حق تحصیل
- حق شرکت و راه اندازی جنبشها
شاید بتوان دو نمونه از جنبش های بارز تاریخی را دفاع حضرت زهرا (س) در مقابل قاصبین ولایت و بیدار سازی زینب کبری (س) را در حرکت امام حسین (ع) را نام برد؛ که بعدها پیرو همین حرکتها زنان مسلمانان دوشا دوش مردان و برخی اوقات جلوتر از آنان منشأ حرکت های اصلاحی و آزادی خواه و عدالت طلب در دنیا بوده اند؛ مثل جریان تنباکو و فتوای میرزای شیرازی و نیز انقلاب اسلامی ایران.