• حلم و بردبارى‏

«حلم» یعنی آرامش نفس به گونه‌ای که غضب به راحتی آن را تحت تأثیر قرار ندهد و از اموری که مطابق میلش نیست، به سرعت تأثیر نپذیرد. به عبارت دیگر، صبر و استقامت در برابر حوادث و امور محرک خشم را حلم می‌گویند.

راغب در كتاب مفردات مى‏گويد: حلم به معنى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب است و از آنجا اين حالت از عقل و خرد ناشى مى‏شود، گاه حلم به معنى عقل و خرد نيز به كار رفته است.

نقطه مقابل غضب و خشم لجام گيسخته، حلم و بردبارى و خويشتن دارى است، و همان گونه كه از امام حسن عليه السلام نقل شده كه وقتى از حضرتش درباره تفسير حلم سؤال كردند فرمود: «كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلكُ النَّفْس * حلم فرو بردن غضب و تسلّط بر نفس است». (1)

و نشانه آن حسن برخورد با افراد و معاشرت بالمعروف است، همان گونه كه در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: «لَيْسَ بِحَليمٍ مَنْ لَمْ يُعاشِر بِالْمَعْروُفِ مَنْ لابُدَّ لَهُ مِنْ مُعاشِرَتِهِ * كسى كه نسبت به افرادى كه ناچار است با آنها معاشرت كند خوش رفتارى نداشته باشد، حكيم و بردبار نيست». (2)

افرادى هستند كه بر اثر عجز و ناتوانى بردبارى پيشه مى‏كنند، و در واقع داراى فضيلت حلم‏ نيستند چرا كه هر وقت قدرت پيدا كردند، دست به انتقام دراز مى‏كنند، همان گونه كه در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏خوانيم: «لَيْسَ الحَليمُ مَنْ عَجَزَ فَهُجِمَ وَ اذا قَدَرَ انْتَقَمَ، انَّما الْحَليمُ مَنْ اذا قَدرَ عَفى * كسى كه به خاطر عجز و ناتوانى ساكت شود و اقدام به كارى نكند و به هنگام توانايى انتقام بگيرد حليم و بردبار نيست. حليم كسى است كه به هنگام توانايى ببخشد». (3)

به هر حال حلم و بردبارى همه كس مخصوصاً براى رؤساء و مديران و سرپرست‏هاى خانواده‏ها، يكى از باارزش‏ترين فضائل اخلاقى است كه سبب پيشرفت و تعالى و حسن مديريت و جذب دل‏ها و حل مشكلات عظيم است.

حلم، از سنت‌های انبیاء علیهم‌السلام است و موجب برتری مقام، نزد خدا می‌شود. در سوره آل‌عمران، آیه 134 نیز یکی از صفات عالی پرهیزکاران، فروخوردن خشم گفته شده است:

«وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ * و خشم خود را فرو مى‏برند و از خطاى مردم درمى‏گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.»

در اهميت اين فضيلت اخلاقى چند روايت زير را كه به عنوان گلچينى از روايات اين باب برگزيده‏ايم كافى به نظر ميرسد.

1- در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم كه: «الا اخْبِرُكُمْ بِاشْبَهَكُمْ بِى‏ اخْلاقاً؟ قالُوا بلى يا رَسُولُ اللَّه فَقالَ احْسَنَكُمُ اخْلاقاً وَ اعْظَمَكُمْ حِلْماً وَ ابَرَّكَمُ بِقَرابَتِهِ وَ اشَدَّكُمْ انْصافاً مِنْ نَفْسِهِ فى الْغَضَبِ وَ الرَّضا * آيا به شما خبر بدهم كداميك از شما از جهت اخلاق به من شبيه تريد؟ عرض كردند آرى اى رسول خدا. فرمود: آن كس كه از همه خوش‏خوتر، و بردبارتر و نيكوكارتر نسبت به خويشاوندانش و با انصاف‏تر در حال خشم و خشنودى بوده باشد». (4)

2- در حديث ديگرى از همان بزرگوار چنين نقل شده است: «ما جُمِعَ شَىْ‏ءٌ الى شَىْ‏ءٍ افْضَلُ مِنْ حِلْمٍ الَى عِلْمٍ * چيزى با چيزى همراه نشده كه برتر از همراهى حلم با علم باشد». (5)

3- در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏خوانيم كه فرمود: «اشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ الْجَهْلَ بِالْحِلْمِ * شجاع‏ترين مردم كسى است كه با نيروى علم بر جهل غالب آيد». (6)

شبيه همين معنى از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «اقْوَى النَّاسِ مَنْ قَوِى عَلى غَضَبِهِ بِحِلْمِهِ * قوى‏ترين مردم كسى است كه با نيروى حلمش بر غضبش چيره شود». (7)

4- در حديث ديگرى از همان حضرت مى‏خوانيم: «انَّ افْضَلَ اخْلاقِ الرِّجالِ الْحِلْمُ * برترين اخلاق مردان حلم است». (8)

5- در حديث جالب ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين مى‏خوانيم: «انَّ المُؤمِنَ لِيُدْرِكَ بِالْحِلْمِ وَاللّينَ دَرَجَةَ الْعابِدِ الْمُتَهَجِّدِ * شخص مؤمن با حلم و نرمش به مقام عبادت‏كننده شب زنده‏دار مى‏رسد». (9)

اين تعبير به خوبى نشان مى‏دهد كه حلم و بردبارى از عبادات مهم در پيشگاه پروردگار است.

6- روزى على عليه السلام شنيد كه مرد (نابخردى) قنبر را دشنام مى‏دهد و گويى قنبر مى‏خواست به او پاسخ دهد، امام فرمود: قنبر! او را رها كن تا خدا را راضى و شيطان را خشمگين و دشمنت را (با شرمندگى) كيفر داده باشى. سپس فرمود: «فَوَالَّذى‏ خَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَءَ النَّسَمَةَ ما ارْضى الْمُؤمِنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الْحِلْمِ، وَ لا اسْخَطَ الشَيْطانَ بِمِثل الصَّمْتِ، وَ لا عُوقِبَ الْاحْمَق بِمِثْلِ السكوتِ عَنهُ * قسم به خدايى كه دانه را در زير خاك شكافته، و انسان را آفريده هيچ شخص مؤمنى پروردگارش را به چيزى مانند حلم خشنود نساخته و شيطان را به چيزى مانند خاموشى به هنگام غضب خشمگين نكرده، و احمق را به چيزى همانند سكوت، مجازات ننموده است». (10)

7- از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين نقل شده: «مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ قادِرٌ عَلى انفاذِهِ وَ حَلُمَ عَنْهُ، اعْطاهُ اللَّه اجَرَ شَهيدٍ * كسى كه خشم خود را فرو برد، در حالى كه قدرت بر انجام كارى مطابق آن دارد و حلم و بردبارى پيشه كند، خداوند اجر شهيدى به او مى‏دهد». (11)

9- اين بحث را با حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام پايان مى‏دهيم- هر چند روايات در اين زمينه فراوان است- در اين حديث آمده است كه امام عليه السلام خدمتكارى داشت و او را به دنبال كارى فرستاده بود، ولى تأخير كرد، امام شخصاً به دنبال او رفت، ديد در گوشه‏اى خوابيده است (و گرما بر او غلبه كرده بود) امام بالاى سر او نشست و مدتى او را باد زد تا آسوده بخوابد، هنگامى كه بيدار شد امام (با محبت و بردبارى مخصوصى) به او فرمود: اين كار درست نيست كه هم شب بخوابى و هم روز، شب را بخواب و روز را براى ما بگذار. (12)

اين رفتار كه نهايت محبت و تواضع و بردبارى امام را مى‏رساند مى‏تواند سرمشقى براى افراد عصبانى باشد كه در اين‏گونه موارد از هر گونه خشونت چشم بپوشند و راه حلم را در پيش گيرند.

  • آثار حلم و بردباری

حلم و بردبارى آثار بسيارى در زندگى انسان‏ها دارد، از جمله اين كه:

انسان را از خطرات غضب كه گاهى تا آخر عمر دامان انسان را رها نمى‏كند نجات و رهايى مى‏بخشد.

ديگر اين كه مايه عزت و آبرو است، چرا كه همه مردم حلم و بردبارى را در مقابل افراد نادان و لجوج دليل بر شخصيت و ظرفيت و عقل مى‏شمرند، لذا در بعضى از اخبار از على عليه السلام آمده است: «مَنْ حَلُمَ سادَ * آن كس كه حلم پيشه كند، بزرگ و سرور مى‏شود». (13)

اضافه بر اين حلم در برابر نادان سبب مى‏شود كه مردم به يارى حليم و بر ضد نادان قيام مى‏كند به همين دليل در حديثى مى‏خوانيم كه اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد: «انَّ اوَّلَ عِوَضٍ الْحَليمِ مِن خِصْلَتِهِ انَّ النَّاسَ كُلُّهُم اعْوانُهُ عَلى خَصْمِهِ * نخستين نتيجه‏اى كه شخص بردبار و حليم از حلم خود مى‏گيرد اين است كه مردم به يارى او در مقابل دشمن جاهلش بر مى‏خيزند». (14)

به علاوه حلم سبب عزت و آبرو است در حالى كه خشم آميخته به جهل سبب آبروريزى است. در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است: «ما اعَزَّ اللَّهُ بِجَهْلٍ قَطُّ وَ لا اذَلَّ بِحِلْمٍ قَطُّ * خداوند هيچ كس را به خاطر جهلش عزيز نمى‏كند، همان گونه كه هيچ كس را به خاطر حلمش ذليل نخواهد كرد». (15)

كوتاه سخن اين كه حلم و بردبارى در زندگى براى انسان بركات زيادى دارد، و بهترين سخن در اين زمينه سخنى است كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است مى‏فرمايد: «فَامّا الْحِلْمُ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَميلِ، وَ صُحْبَةُ الْابْرارِ، وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَهِ، وَ رفُعٌ مِنَ الخَساسَةِ، وَ تَشهِّى الْخَيرِ، وَ يُقَرِّبُ صاحِبَهُ منْ مِعالِى الدَّرَجاتِ، وَ الْعَفوِ وَ الْمَهلِ وَالْمَعْروُفِ وَالصَّمْتِ، فَهذا ما يَتَشَعَّبَ لِلْعاقِلِ بِحِلْمِهِ» آن حضرت در اين حديث شريف و پر معنى ده نتيجه مثبت براى حلم بيان كرده و مى‏فرمايد: «از آثار حلم، انجام كارهاى خوب، همنشينى با نيكان، بالا رفتن شخصيت انسان، برطرف شدن خسّت و پستى، طالب خيربودن، به مقامات عالى رسيدن، از عفو بهره گرفتن و به مردم فرصت دادن، كار نيك بجا آوردن و سكوت (در برابر نادان) پيشه كردن، اين‏ها امورى هستند كه عاقل به خاطر علمش از آن بهره مى‏گيرد». (16)

  • راه­های کسب حلم و بردباری

حلم و بردبارى مانند ساير صفات انسان داراى سرچشمه‏ها و انگيزه‏هاى متعددى است، سرچشمه حلم را مى‏توان امور زير شمرد:

الف) سلطه بر نفس و مالكيت خويشتن، سبب مى‏شود كه انسان در برابر ناملائمات از كوره در نرود، و گرفتار خشم و آشفتگى‏ها نشود، اميرمؤمنان على عليه السلام در تعريف حلم اشاره‏اى به اين سرچشمه فرموده است آنجا كه مى‏گويد: «انَّمَا الْحِلْمُ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلْكُ النَّفسِ * حلم، فرو بردن خشم و مالكيت نفس است». (17)

ب) بلندى همت و شخصيت بالا از امورى است كه به انسان اجازه نمى‏دهد خشم خويش را آشكار كند، و دست به كارهاى غير منطقى که مخصوص افراد خشمگين كم ظرفيت است بزند. اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد: «الْحِلْمُ وَ الْاناةُ تُوْأمانِ يُنتجُهُما عُلْوُ الهِمَّةِ * بردبارى و خونسردى در برابر حوادث فرزندان دوقلويى هستند كه از همت بلند متولد شده‏اند». (18)

ج) ايمان به خدا و توجه به ذات پاك و صفات او و از جمله حلم خداوند در برابر عاصيان و طاغيان نيز مى‏تواند سرچشمه ديگرى براى اين فضيلت اخلاقى باشد.

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «الْحِلْمُ سِراجُ اللَّهِ يَسْتَضيئى بِهِ صاحِبُهُ الى جَوارِهِ وَ لا يَكُونُ حَليماً الّا الْمَؤيِّدُ بِانْوارِ اللَّهِ وَ بِانْوارِ الْمَعْرفَةِ وَ التّوحيدِ * حلم چراغ پر فروغ الهى است كه دارنده آن از آن بهره مى‏گيرد، و به سوى جوار قرب خدا پيش مى‏رود، و انسان نمى‏تواند حليم باشد، مگر اينكه با انوار الهى و انوار معرفت و توحيد تأييد گردد». (19)

د) علم و عقل و آگاهى بر نتايج مثبت حلم و پيامدهاى منفى خشم و غضب نيز عامل ديگرى براى پيدايش اين فضيلت اخلاقى در وجود انسان‏ها است، اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد: «الْحِلْمُ نورٌ جُوْهَرُهُ الْعَقْلُ * حلم و بردبارى نورى است كه جوهره آن عقل است». (20) و در تعبير ديگرى مى‏فرمايد: «بِوُفُورِ الْعَقْلِ يَتَوَفَّرُ الْحِلْمُ * با افزايش عقل بر ميزان حلم و بردبارى نيز افزوده مى‏شود». (21)

و نيز در حديثى از همان بزرگوار مى‏خوانيم: «عَلَيْكَ بِالْحِلْمِ فَانَّهُ ثَمَرَةُ الْعِلْمِ * بر تو باد به حلم و بردبارى كه ميوه درخت علم است». (22)

  • موارد استثناء:

با اين كه حلم از فضائل بسيار برجسته و از خوهاى شايسته انسانى است، ولى مواردى پيش مى‏آيد كه حلم در آنجا پسنديده نيست و اين گونه استثنائات در ساير فضائل اخلاقى نيز ممكن است پيدا شود مثلًا در مواردى كه حلم و بردبارى سبب جرأت و جسارت جاهلان متعصب مى‏شود و بر فشار و فساد و عصيان خود مى‏افزايند در اينجا حلم پسنديده نيست بايد عكس العمل مناسبى نشان داده شود تا او سكوت كند.

در مواردى كه حلم و بردبارى به زيان جامعه و يا مكتب و عقيده انسان تمام مى‏شود در آنجا نيز حلم و سكوت غلط است. و نيز در مواردى كه حلم نشانه ضعف و ذلت محسوب مى‏شود حلم كار خوبى نيست.

————————–

(1) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 102.

(2) كنزالعمال، حديث 5815، جلد 3، صفحه 130.

(3) غررالحكم، حديث 7529.

(4) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 152، شبيه همين معنى با كمى تفاوت در وسائل الشيعه جلد 11، صفحه 211 آمده است.

(5) همان، صفحه 212.

(6) شرح فارسى غرر، جلد 2، صفحه 450.

(7) همان، صفحه 435.

(8) همان، صفحه 488.

(9) مستدرك الوسائل، جلد 11، صفحه 288 (كتاب الجهاد).

(10) سفينة البحار، ماده حلم.

(11) جامع الاحاديث، جلد 13، صفحه 479، حديث 12.

(12) اصول كافى، جلد 2، صفحه 112، حديث 3 و 7.

(13) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 208، حديث 1.

(14) غررالحكم، جلد 2، ص 66.

(15) اصول كافى، جلد 2، صفحه 112.

(16) تحف العقول، صفحه 19.

(17) شرح غررالحكم، جلد 3، صفحه 741، حديث 3859.

(18) نهج البلاغه، كلمات قصار، حديث 460.

(19) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 422، حديث 61.

(20) شرح غررالحكم، جلد 1، صفحه 311، حديث 1185.

(21) همان، جلد 3، صفحه 221، حديث 4274.

(22) همان، جلد 4، صفحه 285، حديث 6084.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا