- حكمت
حكمت در لغت به معناي منع و علم آمده است؛ ابن فارس مي نويسد كه (حَكَمَ) به معناي منع از ظلم است و لجام اسب را حَكَمه گفته اند؛ چون آن را از چموشي باز مي دارد. حكمت در باب علم نيز بازداشتن از جهل است. در فرهنگهاي متأخر نيز حكمت را به معناي عقل، خرد، دانايي و إحكام را به معناي اتقان، محكم كاري و دقت دانسته اند.
معاني اصطلاحي حكمت
حكمت در اصطلاح نيز به دو معنا آمده است:
1. شناخت حقايق اشياء آن گونه كه هستند.
2. انجام فعلي بر وجه احسن و اكمل و مطابق مصالح كل هستي و خلقت.
بنابراين معنای حكمت آن است كه فاعل، افعالش در غايت اتقان و كمال باشد. براي اثبات اين معنا از حكمت، علاوه بر استشهاد به پديدههاي منظم و شگفت انگيز عالم طبيعت و كمال و زيبايي بي نظير مخلوقات الهي، مي توان به ادله عقلي نيز تمسك جست. در اين جا به دو استدلال اشاره مي كنيم:
دليل اول
ناقص بودن و عدم اتقان فعل، ناشي از جهل فاعل به فعل متقن است و يا از عدم قدرت او سرچشمه مي گيرد و يا آن كه معلولِ بيهوده كاري و گرايش او به انجام كارهاي عبث و لغو است. تمام اين عوامل در مورد خداوند منتفي است؛ زيرا او عالم مطلق و قادر مطلق است و انجام فعل عبث و بيهوده نيز از ساحت مقدس او ممتنع است؛ بنابراين كليه علل مفروض براي نقصان فعل در مورد خداوند منتفي است و در نتيجه، همه افعال او در غايت كمال است.
دليل دوم
بين هر فاعلي با فعلش نوعي سنخيت برقرار است؛ زيرا فعلِ فاعل، در واقع تجلّي وجود فاعل و جلوهاي از ذات اوست؛ بنابراين فاعلي كه ذاتش از همه جهات كامل است؛ يعني خداي سبحان، فعلش نيز از هر جهت كامل خواهد بود.
بنابراين يكي از اوصاف الهي حكمت و يكي از اسماء الهي، حكيم است و حكيم كسي است كه هم معرفت او به اشياء در غايت درستي است و هم فعل او در غايت استواري است. بنابراين خداوند متعال به هر دو معنا حكيم است؛ معرفت او به اشياء، كاملترين معارف است؛ چرا كه علمش به هستي كاملترين علمهاست و نيز افعالش محكمترين فعلهاست.
حكمت در قرآن و روايات
خداي تعالي در قرآن كريم بيش از100 مرتبه به حكمت و حكيم بودن توصيف شده است و اين توصيف گاه به انتساب خودش وگاه به لسان فرشتگان و پيامبران آمده است. حكمت الهي به معناي اتقان و كمال نيز، در برخي آيات و روايات نيز مطرح شده است. براي مثال در آغاز سوره هود مي خوانيم: «الر * كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ * الر * اين (قرآن) كتابى است كه آياتش همه يك غرض را مىرساند، غرضى كه وقتى شكافته شود به صورت آيات مفصل در مىآيد، كتابى است از ناحيه خداى حكيم و آگاه. سوره هود آیه 1»؛
اميرمؤمنان نيز در بيان حكمت الهي فرمود: «قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأحكَمَ تَقدِيرُهُ مُبتَدِعِ الخَلائِقِ بِعِلمِهِ وَ مُنشِئِهِم بِحُكمِهِ بِلَا اقتِداء و لا تَعلِيمٍ وَ لا احتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَكِيمٍ * آنچه را آفريد اندازه گيري كرد و پس از اندازه گيري آن را متقن ومستحكم قرار داد. (خداوندي كه) با دانش خويش آفريدگان را پديد مي آورد و با حكمت خويش آنان را ايجاد مي كند؛ بدون آنكه (ازكسي) پيروي كند و بياموزد يا نمونه (آفرينش) آفريدگار دانايي را به كار بندد (و از او تقليدكند)». (1)
از نتايج حكمت الهي به اين معنا، آن است كه نظام هستي را بهترين نظام ممكن بدانيم؛ چرا كه جهان، با تمام وسعت بيكرانش، فعل خداوند است و حكمت الهي مقتضي آن است كه فعل او به بهترين وكاملترين صورت ممكن انجام پذيرد.
همچنين به فرموده قرآن: «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ * اين صنع و آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن آفريده او از كارهايى كه شما انجام مىدهيد مسلّماً آگاه است. سوره نمل آیه 88»؛
خداوند ما را نيز دعوت كرده كه بدو اقتدا كنيم و حكيم باشيم. پيامبر صلوات الله عليه فرمود: «إنَّ اللهَ يُحِبُّ إذا عَمَلَ أحَدكُم عَمَلاً أن يَتَّقِنه * خداوند دوست دارد اگر يكي از شما عملي انجام مي دهد در نهايت اتقان باشد.» (2)
اميرمومنان در نهج البلاغه نمونه هاي بسياري از حكمت الهي را درخلقت انسان و آسمان ها و حيوانات مانند طاووس بيان كرده است. ايشان در خطبه 91 نهج البلاغه مي فرمايد: «خداي تعالي از وسعت قدرت و توانايي خود و شگفتيهاي اموري كه گوياي نشانههاي حكمت اوست چيزهايي به ما نشان داده كه ما را بي اختيار به معرفت و شناخت او دعوت مي كند و در نوآوريهاي، آثار هنرمندي و نشانههاي حكمتش را آشكار ساخت. پس آنچه آفريد حجت و دليل بر ربوبيت و كمال الوهيت اوست.»
————————————–
(1) نهج البلاغه خطبه 191.
(2) نهج الفصاحه حدیث 746.