• ذلّت و حقارت نفس

ذلّت نفس؛ به معنای تحمل نكردن مصائب و عادت به اظهار عجز در ناملايمات در برابر مردم است. افراد ذلیل، نسبت به حوادث و اتفاقات، نفوذپذیری و تأثیرپذیری دارند. افراد بی‌شخصیت برای آبرو و شخصیت خود ارزشی قائل نیستند و خیری در ارتباط با آنان وجود ندارد. امام علی علیه‌السلام در این‌باره فرمودند:

«مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَرْجُ خَيْرَهُ * کسی که شخصیتش در نظر خود او خوار و بی‌مقدار شده، به خیرش امیدوار مباش.» (1)

از منظر امام علی علیه‌السلام این‌گونه افراد نه تنها خیری به انسان نمی‌رسانند بلکه منشأ شر هستند:

«مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّه * کسی که برای خودش شخصیت قائل نیست، از شرّ او ایمن نباش.» (2)

این دسته انسان‌ها، انسان‌های خطرناکی هستند مخصوصاً اگر به مقام و ثروتی دست یابند. زیرا برای حفظ منافع خود دست به هر کاری می‌زنند و از گناه کردن باکی ندارند. پس نباید از شرشان ایمن بود.

یکی از این گناهان، دروغ است. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره ارتباط اختلال روانی دروغ‌گویی و عدم عزت نفس می‌فرمایند:

«لَا يَكْذِبُ الْكَاذِبُ إِلَّا مِنْ مَهَانَةِ نَفْسِهِ * دروغ‌گو دروغ نمی‌گوید، مگر به سبب حقارتی که در وجود خود احساس می‌کند.» (3)

و امام علی علیه‌السلام نیز ریشه دورویی و نفاق را حقارت نفس دانسته و فرموده‌اند:

«نِفَاقُ الْمَرْءِ مِنْ ذُلٍّ يَجِدُهُ فِي نَفْسِهِ * دورویی انسان به خاطر حقارتی است که در وجود خود احساس می‌کند.» (4)

امام صادق علیه‌السلام نیز ارتباط تکبر و عدم عزت نفس را این‌چنین بیان فرموده‌اند:

«مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ * هیچ انسانی تکبر و فخرفروشی نمی‌کند، مگر به علت احساس حقارتی که در وجود خود می‌یابد.» (5)

بنابراین کسی که شخصیتش را گرامی داشت و عزت نفس پیدا کرد، رفتار نامناسب و نابهنجاری از وی سر نمی‌زند و کسی که شخصیتش تحقیر شد و احساس لذت و خواری کرد از ارتکاب هیچ رفتار ناشایسته‌ای روی‌گردان نیست.

هر زمان که احساس کرامت نفس و عزت انسان جریحه‌دار شود و به هر طریقی شخصیت وی صدمه ببیند و تحقیر شود، به طور طبیعی و فطری عکس‌العمل نشان می‌دهد، مگر کسانی که در اثر افراط در گناه و غوطه‌ور شدن در فساد، عزت نفس انسانی خود را دفن کرده و به فرموده قرآن، سوره شمس، آیه‌ 10:

«قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها * و هر كس نفسش را آلوده سازد زيانكار خواهد گشت.»

گاهی افراد فکر می‌کنند، عزت نفس و ارزشمندی در گرو بهره‌وری هر چه بیشتر از دنیا و لذات و شهوات و هوای نفس است؛ در حالی که چنین نیست. عزت نفس در اصل نگهداری نفس از گناه است که انسان را خوار می‌کند.

به فرموده امام علی علیه‌السلام:

«إِنَّ النَّفْسَ لَجَوْهَرَةٌ ثَمِينَةٌ مَنْ صَانَهَا رَفَعَهَا وَ مَنِ ابْتَذَلَهَا وَضَعَهَا * به راستی که نفس (شخصیت انسانی) گوهر گران‌بهایی است که هر کس آن را حفظ کند تعالی می‌یابد و هر کس آن را پست گرداند فرومی‌افتد.» (6)

امام صادق علیه‌السلام نیز می‌فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا، وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا * همانا خداوند امور مؤمن را به او واگذار نموده اما به او اجازه ذلیل بودن را نداده است.» (7)

  • ریشه احساس حقارت نفس در کودکی

انسان‌ها ذاتاً علاقه‌مندند مورد احترام و اکرام دیگران قرار گیرند و این شامل همه طبقات، از بزرگ‌سال وخردسال می‌شود. کودکان هم که سرمایه‌های عظیم و ارزنده جامعه‌اند، از این قاعده مستثنی نیستند، تربیت ناصحیح و شخصیت ندادن به فرزند از کودکی باعث رفتارهای غیراخلاقی در بزرگ‌سالی می‌شود.

اکثر مجرمان و بزهکاران اجتماعی از کسانی بوده‌اند که در کودکی شخصیتشان تحقیر شده و یا تحت فشارهای توهین و تحقیر قرار داشته‌اند و در بزرگسالی نیز روی خود کار نکرده‌اند.

کسانی که از کودکی شخصیتشان تحقیر شده و با داد و فریاد، فحش و سرزنش بزرگ شده‌اند و شبکه‌ ارتباطی خانواده‌ آنان ناسالم بوده است، در بزرگی در مقابل افراد متمکن، زورگو سر فرود آورده و به بیگانه دل باخته‌اند.

این خانواده‌ها با برخوردهای خشن و بی‌اعتبار کردن بچه‌ها و بعضی از مربیان در محیط‌های آموزشی با برچسب‌های بد، کودکان را از خود می‌رانند و از کلاس طرد کرده و با طعنه، سرزنش، تحقیر، مسخره کردن، نمره کم دادن، تحت فشار قرار دادن و توبیخ کردن در جمع، موجب فشار شدید روحی کودک می‌شوند و او را به پرتگاه سقوط می‌کشانند.

اگر بزرگسالان در مورد کوچک‌ترها چنین روشی را اعمال کنند در آینده دو گونه رفتار ممکن است از آنان بروز کند:

– در حالت اول؛ هنگام توهین، سریعاً رفتار نابهنجار و غیرعادی از خود بروز می‌دهد که این رفتار و عکس‌العمل، به صورت پرخاشگری، اذیت و آزار دیگران، بی‌ثباتی فکری، بی‌رغبتی، بی‌دقتی، بی‌علاقگی به درس و یا به حالت افسردگی در محیط خانه و مدرسه بروز خواهد کرد. این ناهنجاری‌ها در مراحل حاد، منجر به بزه‌کاری‌های اجتماعی خواهد شد و نمونه‌ این رفتار را در بزرگی، بر روی فرزندان و اطرافیان خود پیاده خواهند کرد.

– در حالت دوم؛ همانند آتشی زیر خاکستر تهدید و توهین‌ها را می‌پذیرند و چیزی نمی‌گویند ولی وقتی کمی رشد کردند و زمینه و یا موقعیتی فراهم گردید، مثل فنری که قبلاً فشرده شده، ناگهان باز شده و عاصی و سرکش می‌شوند.

اگر در جامعه و در محیط‌های آموزشی، از کودکی با شیوه‌ آزادمنشانه، همراه با ارزش‌گذاری به شخصیت افراد و احیای عزت و کرامت نفس، رفتار شود و با احساسات و عواطف کودکان برخوردی سالم گردد، جامعه عوض می‌شود، افراد باشخصیت و کریم پرورش می‌یابند و دیگر جایی برای جوانان بزهکار، عاصی و مجرم به وجود نمی‌آید. رفتار آزادمنشانه و محترمانه و درک احساسات کودک سبب می‌گردد که او احساس قدر و ارزش کند.

کسانی که با عزت نفس پرورش یافته‌اند، همواره در مقابل کسانی که خواسته‌اند آنان را تحقیر کنند و یا هویت دینی و یا فرهنگی را از آنان بگیرند، ایستادگی کرده‌اند و همین احساس رضایت و ارزش، به رشد شخصیت آن‌ها کمک خواهد کرد تا این حالت را همواره در خود حفظ کنند و کاری نکنند که آن را از دست بدهند.

از دیگر ریشه‌های ذلّت، ترس، طمع به دنیا و دنیادوستان و دنیاداران، احساس نیازمندی به مردم، پرده‌برداری از مشکلات شخصی خود در زندگی و ادا نکردن حقوق دیگران است.

از دیدگاه قرآن، تربیتی سازنده است که انسان را متوجه ارزش‌های وجودی و کرامت نفس خود کند تا در حفظ عزت نفس خویش بکوشد و انسانی مؤمن، آزاده، و مفید برای خود و جامعه‌ خویش باشد.

امام عزیزمان امام حسین علیه‌السلام که اسوه عزت و شهامت بودند در این باب سخنی ارزشمند به یادگار گذاردند:

«مَوْتٌ فِي عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَيَاةٍ فِي ذُلٍّ * مُردن با عزّت و شرافت برتر از زندگی همراه با حقارت و ذلّت است.» (8)

  • راه‌های درمان ذلّت

دقت در مفاسد ذلّت و ضعف نفس و تمرین برای عزّت نفس از راه‌های مفید برای درمان است.

مطالعه در زندگی بزرگ‌منشان و دلاوران و افراد با عزّت به ویژه معصومین علیهم‌السلام می‌تواند از راه‌های ایجاد انگیزه برای معالجه باشد.

————–

1- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 263.

2- غررالحکم و دررالکلم، ص 337.

3- الإختصاص، النص، ص 232.

4- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 458.

5- كافي (ط – دارالحديث)، ج ‏3، ص 761.

6- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 231.

7- الكافي (ط – دارالحديث)، ج ‏9، ص 502.

8- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏44، ص 192.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا