- حجیّت سنّت
ابتدا مناسب است، تعریفی از خود کلمهی حجیّت ارائه دهیم و سپس به این موضوع بپردازیم.
حجیّت، یا همان حجّت، در لفظ به معنای برهان، دلیل، سند و مدرک است و آن چیزی را گویند که بتوان با آن مطلبی را ثابت کرد.
و در اصطلاح یعنی حکمی که اگر مطابق با واقع بود، یعنی مطابق امر الهی بود و انجام ندهیم عُذری و دلیلی در پیشگاه خداوند برای توجیه نداشته باشیم و مستحق عقاب و شکنجه باشیم؛ و اگر مطابق با واقع نبود یعنی إمری بود که از سوی خداوند نبود و انجام دادیم عذابی برای ما نخواهد بود.
حال این حکم و حجیّت ممکن است نتیجه عقل انسان باشد و ممکن است از راه نقل، یعنی آیات قرآن یا روایات معصومین (ع) به دست آید؛ که اگر انسان، چه عقلاً و چه نقلاً یقین پیدا کرد که حکمی، حکم خداست، موظّف است آن را انجام دهد.
حال ما در این قسمت به این موضوع خواهیم پرداخت که آیا روایات می توانند برای ما حجّیت داشته باشند، یعنی آیا با روایات می توان به حکم الهی رسید و یقین پیدا کرد که آن حکم الهی است تا موظّف به انجام آن حکم الهی باشیم؟
لذا با توجه به اینکه سنّت از نگاه شیعه شاملِ، قول، فعل، تقریر پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) است، اثبات حجیّت هر یک نیازمند استدلال جداگانه است. لذا ابتدا حجیّت سنت «احادیث» رسول اکرم را مورد بررسی قرار می دهیم و سپس حجیّت سنت «احادیث» ائمه را دنبال خواهیم کرد.
- حجیّت سنّت پیامبر اکرم (ص)
در این قسمت میخواهیم ثابت کنیم که روایاتی که از سوی نبی مکرم اسلام (ص) به دست ما رسیده و یا به بیان دیگر اندیشه، رفتار و گفتار پیامبر (ص) حجتها و احکام الهی بوده و انعکاس دهندهی ارادهی خداوند متعال میباشند و باید به آنها عمل کنیم. یا به عبارت دیگر حکم کنیم این رفتار همان چیزی است که خداوند از تمام بندگان انتظار دارد که انجام دهند تا به سعادت دنیا و آخرت دست یابند. اثبات این موضوع را، هم میتوان با دلیل عقلی انجام داد و هم دلیل نقلی یعنی با آیات قرآن.
1- دلیل عقلی برای اثبات حجیّت سنّت رسول اکرم (ص)
قبل از اثبات عقلی این موضوع، باید ابتدا به این نکته توجه شود که ما زمانی میتوانیم عقلاً بگوئیم اعمال و رفتار پیامبر (ص) برای ما حجّت است که معصوم بودن ایشان ابتدا برای ما به اثبات برسد؛ یعنی ما باید ابتدا مطمئن شویم که ایشان هیچ گونه خطائی، چه عمداً و چه غیر عمد نداشتهاند تا بعد با توجه به منتسب بودن ایشان از سوی خداوند متعال برای هدایت بشر؛ حکم کنیم که رفتار و گفتار ایشان هم منتسب به خداست و همان چیزی است که خداوند از تمام بشر انتظارِ انجام آن را دارد.
لذا با اثبات معصوم و بی خطا بودن نبی مکرم اسلام (ص) خود به خود عقل انسان به این حکم می کند: بشری که هیچ خطائی در گفتار و رفتار ندارد و ادعای نبوّت از سوی خداوند متعال را هم دارد باید اعمالش و گفتارش سر لوحهی تمام اعمال و رفتار ما باشد و با جان و دل آن را در امورات زندگیمان پیاده کنیم.
- دلیل عقلی برای معصوم بودن پیامبر (ص):
اولاً باید بدانیم که هدف خداوند از خلقت انسان این بوده که انسان با انجام دادن اعمال اختیاری، مسیر تکامل خود را به سوی کمال نهائی بپیماید.
در ثانی انسان برای انجام امورات اختیاری که صحیح و طبق خواست الهی باشد باید شناخت صحیح نسبت به کارها داشته باشد که این شناخت به دلیل ضعف عقل بشر در درک تمام مصالح و مفاسد امور مادی و معنوی و غیبی، امکان پذیر نبوده و نیاز به یک راهنما از سوی خداوند دارد که این نعمت الهی در قالب پیامبر برای بشریّت فرستاده شده است.
حال اگر آن انسانهایی که خداوند برای هدایت بشر به سوی آنها فرستاده عاری از خطا و اشتباه نباشند و نتوان به تمام اعمال آنها مُهر تأیید زد چگونه میتوان از آنها پیروی کرد؟ چگونه می توان تشخیص داد که کدام عمل یا گفتار او همان چیزی است خداوند به آن دستور داده است؟
لذا از آنجا که خداوند حکیم است و حکیم کار لغو و بیهوده انجام نمیدهد، خداوند هم برای اینکه فلسفهی خلقت خویش از انسان را محقق کند، آنها را معصوم و عاری از هر گونه اشتباه قرار داده است تا هدف نهائی که هدایت بشر و رسیدن آن به قلههای سعادت است حاصل شود.
لذا با این مقدمه خواهیم دانست که رسول گرامی اسلام (ص) مانند سایر فرستادگان الهی معصوم و عاری از اشتباه و خطا بوده است و پیروی از تمام اعمال و گفتار ایشان بدون کمترین شک و تردیدی باید انجام پذیرد؛ و این توضیح، همان دلیلی است که حجّت بودن سنّت رسول گرامی اسلام (ص) را برای ما اثبات می کند.
2- دلیل نقلی برای اثبات حجیّت سنّت رسول اکرم (ص)
برای اثبات حجیّت سنّت رسول گرامی اسلام، راه دیگری وجود دارد که به دلیل نقلی مشهور است. ما در این قسمت با کمک آیات قرآن و سیره و روش مسلمانان به این موضوع خواهیم پرداخت که سنّت رسول گرامی اسلام (ص) عین اراده و عین حکم الهی است و باید آنرا پذیرفته و در زندگانی پیاده کنیم.
شمار زیادی از آیات قرآن تصریح بر معتبر بودن سنّت پیامبر (ص) نمودهاند که میتوان آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
الف) حجیّت داوری پیامبر (ص)
یکی از فلسفههای رسالت پیامبران الهی داوری و پایان دادن به مشاجرات و اختلاف هاست. پیداست چنین مسئولیتی از پیامبر (ص) نیز خواسته شده است. امّا این فلسفه زمانی به تحقق میرسد که داوری ایشان برای مردم حجیّت داشته باشد.
لذا قرآن مؤمنانی را میستاید که داوری پیامبر (ص) را شنیده و اطاعت میکنند:
«إِنَّمَا كاَنَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُواْ إِلىَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * گفتار مؤمنان چون به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميان آنان داورى كند فقط اين است كه گويند: شنيديم و اطاعت كرديم و آنان خود كامياب شدگانند. سوره نور آیه 51».
و در جای دیگر به مردان و زنان گوشزد میکند که پس از داوری پیامبر (ص) حق اظهار نظر و تغییر رأی را ندارند:
«وَ مَا كاَنَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضىَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لهُمُ الخِيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا * هيچ مرد مؤمن و زن مؤمن را سزاوار نيست كه وقتى خدا و رسولش امرى را صادر فرمودند، باز هم در امور خود، خود را صاحب اختيار بدانند، و هر كس خدا و رسولش را نافرمانى كند، به ضلالتى آشكار گمراه شده است. سوره احزاب آیه 36».
در جای دیگر خداوند اطاعت از رسول اسلام (ص) به درجهی اعلا میرساند و نشانهی مؤمن را اولاً قرار دادن پیامبر (ص) به عنوان داور برشمرده و ثانیاً پذیرفتن و تسلیم محض در مقابل حکم رسول الله (ص):
«فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يجِدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا * قسم به خداى تو كه اينان (به حقيقت) اهل ايمان نمىشوند مگر آنكه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حَكَم كنند و آن گاه به هر حكمى كه كنى اعتراض نداشته باشند و كاملًا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند. سوره نساء آیه 65».
آیا درخواست چنین تسلیم محضی از مسلمانان به معنای اعتبار بخشیدن تمام عیار و بدن حدّ و مرز به داوری که بخشی از سنّت رسول الله (ص) نیست؟
ب) برابری اطاعت از پیامبر (ص) با اطاعت الهی
در برخی از آیات، اطاعت از پیامبر (ص) برابر با اطاعت خداوند دانسته شده است:
«مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ الله * هر كه رسول را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است. سوره نساء آیه 80».
در برخی از آیات دیگر پس از فرمان مؤمنان به اطاعت الهی، به آنان امر شده تا از پیامبر (ص) نیز اطاعت کنند:
«يَأَيهَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ * اى اهل ايمان، فرمان خدا و رسول را اطاعت كنيد. سوره نساء آیه 59».
در برخی آیات پیش دستی بر پیامبر (ص) همانند پیش دستی و جلو افتادن از خدا شمرده شده است و این کار مورد نکوهش قرارگرفته است:
«يَأَيهَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَينَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ * اى كسانى كه ايمان آوردهايد (در هيچ كار) بر خدا و رسول تقدّم مجوييد. سوره حجرات آیه 1».
با نگاه به این آیات و آيات مشابه که برای کوتاهی بحث بیان نشد، انسان میبیند، همانگونه که اطاعت الهی به صورت مطلق و فراگیر مطرح شده بر اطاعت مطلق پیامبر (ص) نیز تأکید شده است و این أمر نشان از عصمت مطلق پیامبر (ص) و انطباق کامل کردار و گفتار ایشان به خواست الهی است و این بحث را آیهی 3 سورهی نجم مورد تأیید قرار میدهد. آنجا که خداوند هر گونه سخن از روی هوی و هوس را از پیامبر (ص) نفی میکند:
«وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهْوَى* و هرگز از روى هوى و هوس سخن نمىگويد».
ج) معرفی پیامبر (ص) به عنوان الگوی نمونه
معرفی پیامبر (ص) به عنوان اسوه و نمونهی حسنه، بدین معناست که ایشان آینهی تمام نمای انسان کامل است و تمام جوانب زندگی ایشان میتواند سرمشق دیگران قرار گیرد. همانگونه که خداوند در قرآن چنین میفرماید:
«لَّقَدْ كاَنَ لَكُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا * براى شما اگر به خدا و روز قيامت اميد داريد و خدا را فراوان ياد مىكنيد، شخص رسول اللَّه مقتداى پسنديدهاى است. سوره احزاب آیه 21».
بدون تردید چنین معرفی و دامنهی اطاعتی به معنای اعتبار و حجیّت تمام شئونات ایشان أعم از گفتار و رفتار واجب اطاعت بودن آن بزرگوار است.
د) لزوم تمسک به تمام آموزه های پیامبر (ص)
در قرآن رساترین آیه برای حجیّت سنّت رسول الله (ص) این آیه است:
«مَا ءَاتَئكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَئكُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ * و هر دستورى كه رسول به شما داد بگيريد و از هر کاری نهيتان كرد آن را ترك كنيد و از خدا بترسيد كه خدا عقابى سخت دارد. سوره حشر آیه 7».
در این آیه خداوند فرموده «مَا ءَاتَئكُمُ» یعنی هر آن چیزی که از پیامبر صادر می شود، أعم از رفتار و گفتار و تقریر و کتابت.
و نیز توصیه به تقوا و هشدار از کیفر سخت الهی نشان از اعتبار سنّت پیامبر (ص) است.
- حجیّت سنّت ائمه اطهار (علیهم السلام)
ابتدا لازم است بیان شود که منظور از سنّت ائمه، همان گفتار، رفتار و تقریرات و یا به بیان دیگر تأییدات ائمه (ع) است که در قالب روایات به دست ما رسیده است. برای اثبات حجیّت سنّت ائمه نیز میتوان از دو دلیل عقلی و نقلی کمک گرفت.
1- دلیل عقلی
برای اثبات حجیّت سنت ائمه نیز مانند حجّت سنّت پیامبر (ص) لازم است ابتدا مقدمه ای به شرح زیر بیان شود:
اولاً باید بدانیم که هدف خداوند از خلقت انسان این بوده که انسان با انجام دادن اعمال اختیاری، مسیر تکامل خود را به سوی کمال نهائی بپیماید.
در ثانی انسان برای انجام امورات اختیاری که صحیح و طبق خواست الهی باشد باید شناخت صحیح نسبت به کارها داشته باشد که این شناخت به دلیل ضعف عقل بشر در درک تمام مصالح و مفاسد امور مادی و معنوی و غیبی، امکان پذیر نبوده و نیاز به یک راهنما از سوی خداوند دارد که این نعمت الهی در قالب پیامبر برای بشریّت فرستاده شده است.
حال اگر آن انسانهایی که خداوند برای هدایت بشر به سوی آنها فرستاده عاری از خطا و اشتباه نباشند و نتوان به تمام اعمال آنها مهر تأیید زد چگونه می توان از آنها پیروی کرد؟ چگونه می توان تشخیص داد که کدام عمل یا گفتار او همان چیزی است خداوند به آن دستور داده؟
لذا از آنجا که خداوند حکیم است و حکیم کار لغو و بیهوده انجام نمیدهد، خداوند هم برای اینکه فلسفهی خلقت خویش از انسان را محقق کند، آنها را معصوم و عاری از هر گونه اشتباه قرار داده است تا هدف نهائی که هدایت بشر و رسیدن آن به قلههای سعادت است حاصل شود.
با این مقدمه خواهیم دانست که رسول گرامی اسلام (ص) مانند سایر فرستادگان الهی معصوم و عاری از اشتباه و خطا بوده است و پیروی از تمام اعمال و گفتار ایشان بدون کمترین شک و تردیدی باید انجام پذیرد؛ و این توضیح، همان دلیلی است که حجّت بودن سنّت رسول گرامی اسلام (ص) را برای ما اثبات میکند.
حال همین دلایل عقلی به انسان میگوید که جانشینان پیامبر (ص) که همانند پیامبر (ص) وظیفهی هدایتِ امّت، سامان دادن به نظام اجتماعی با تشکیل حکومت اسلامی و رفع انواع اختلافها و … را بر عهده دارد نیز باید معصوم و عاری از هر گونه اشتباه باشد؛ و بالطبع مانند پیامبر (ص) تمام حرکات و اعمال و گفتار ایشان سرمشق قرار خواهد گرفت. تنها با این تفاوت که ایشان دارای مقام نبوّت نبوده و از وحی رسمی آسمانی بهره نمیگیرند.
این أمر به زیبایی در کلام نورانی پیامبر (ص) منعکس شده که میفرمایند:
«تو (حضرت علی علیه السلام) نسبت به من به منزلهی هارون هستی نسبت به موسی، إلا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود». (1)
2- دلیل نقلی
قرآن و سنت نبوی به عنوان دلایل نقلی حجیّت سنّت ائمه اطهار بیان میشوند؛ یعنی برای اعتبار و مورد تأیید بودن قول، فعل و تقریرات ایشان از آیات قرآن و احادیث نبی مکرم اسلام (ص) میتوان بهره جست.
الف) قرآن
ابتدا باید دانست که آیاتی در قرآن وجود دارد که بر امامت و پیشوایی علی (ع) و پس از ایشان ائمه معصومین دلالت دارد. از قبیل آیهی ولایت که خداوند در این آیه چنین میفرماید:
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ * ولىّ امر، و ياور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى خواهند بود كه نماز به پا داشته و به فقرا در حال ركوع زكات مىدهند (که به اتفاق مفسّران مراد از مؤمنانی که در حال رکوع زکات می دهند على عليه السّلام است). سوره مائده آیه 55».
«يَأَيهَّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهَدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ * اى فرستاده ما آنچه را از ناحيه پروردگار به تو نازل شده (جانشینی علی (ع)) را به مردم برسان و اگر نرسانى، اصلاً پيام پروردگار را نرساندى و خدا تو را از (شر) مردم نگه مىدارد زيرا خدا كافران را هدايت نمىفرمايد. سوره مائده آیه 67».
و با دلایل عقلی نیز معصومیت ایشان از هر گونه خطا و اشتباه بیان گردید که در نتیجه حجیّت داشتن سنّت ائمه (ع) بود.
برخی آیات دیگر ایشان را همسان با نبی مکرم اسلام (ص) معرفی کرده و بر ضرورت پیروی از آنان، همچون پیروی از رسول خدا تأکید شده است؛ مانند:
«يَأَيهَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُ * اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد، و رسول و صاحبان امر را. سوره مائده آیه 59».
مقصود از «أُوْلىِ الْأَمْرِ* صاحبان امر» با توجه به برخی روایات، اهل بیت پیامبر (ص) هستند و آنچه این مدعا را ثابت میکند آن است که اطاعت از ایشان همسان اطاعت از رسول گرامی اسلام (ص) برشمرده شده است.
حال اگر مقصود از «أُوْلىِ الْأَمْرِ» کسانی جز ائمه معصوم باشند، چنانکه عموم مفسّران اهل سنت قائل هستند منظور حاکمان، امیران و فرماندهان سپاه هستند، چگونه میشود از آنها اطاعت بی چون چرا کرد در حالی که آنها عاری از اشتباه نیستند و اعمال و رفتار آنان در طول تاریخ نمایان است که چه جنایتهایی که کردهاند.
و این چگونه با منطق قرآن سازگار است که خود را کتاب هدایت بنامد و سپس دستور به اطاعت از افرادی دهد که چنین اعمالی از آنان سر زده است.
علاوه بر این آيه، آیهی دیگری وجود دارد که طبق نظر همهی مفسّران شیعه و مفسّران منصف اهل سنّت دربارهی اهل بیت پیامبر اسلام (ص) نازل شده است و اثبات کننده معصوم بودن ایشان از هر گونه خطا و اشتباه است که بالطبع بعد از اثبات معصومیّت آن بزرگواران، اثبات پیروی و حجیّت تمام اعمال صادره از آنها به اثبات خواهد رسید؛ زیرا معصوم عاری از اشتباه است و هر کاری که از او سر میزند منعکس کننده ارادهی الهی و کاری است که مورد رضایت الهی است.
و آیهی مورد بحث این شریفه است:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمْ تَطْهِيرًا * خدا چنين مىخواهد كه هر رجس و پلیدی را از شما خانواده (نبوت) ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند. سوره احزاب آیه 33».
چنانچه پیش از این نیز گفته شد، پیش زمینهی اثبات حجیّت سنّت و پایه و اساس آن، اثبات عصمت است که در این آیه به صراحت در بارهی اهل بیت (ع) بیان شده است.
ب) سنّت نبوی
یکی دیگر از راههایی که میتوان به واسطهی آن اعتبار سنّت ائمه (ع) را فهمید، سنّت و احادیث نبوی است. در سنّت نبوی به دو صورت از اعتبار سنّت ائمه سخن به میان آمده است، یک بار به صورت خاص که ناظر به امیر المؤمنین علی (ع) است و یک بار به صورت عام سخن به میان آمده که ناظر به همهی ائمه (ع)میشود.
البته آنچه در مورد امیر المؤمنین علی (ع) به صورت خاص گفته شده در حقیقت تمام ائمه را در بر میگیرد و فقط در لفظ حدیث ما میبینیم که نام مبارک علی (ع) وارد شده است، وگرنه در حقیقت منظور رسول خدا همهی امامان پس از خود بوده است.
مثلاً در حدیث منزلت: «أنتَ مِنّي بِمَنزلة هارون مِن موسى، إلّا أنّه لا نَبيّ بَعدي * تو نسبت به من به منزلهی هارون هستی نسبت به موسی، إلا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.» که در ظاهر تنها امیر المؤمنین علی (ع) مانند هارون معرفی شده است، امّا در حقیقت تمام ائمه چنین جایگاهی را، برخوردارند.
همچنین روایتی از پیامبر اسلام (ص) است که از پیشوایی امامان سخن به میان آمده:
«لَا يَزَالُ هَذَا الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَة * بدانید اسلام همواره سرافراز خواهد بود تا زمانی که دوازده جانشین باشند». (2)
البته در خصوص این جانشینی امامان روایات فراوانی وجود دارد که حدیث (ثقلین) بهترین گواه بر این ادعاست. در این روایت که بخشی از خطبهی پیامبر (ص) در حجت الوداع است، چنین آمده است:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ * من میان شما دو چیز گرانبها به یادگار گذاشته ام که اگر به آنها چنگ زنید (دست در دست آنها گذارید) هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و اهل بیتم، و آنها هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در حوض بر من خواهند پیوست». (3)
عموم محدثان اهل سنّت در کنار محدثان شیعه روایت را به همین صورت نقل کردهاند.
———————————
(1) البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص 102.
(2) الغيبة (للنعماني)، ص 124.
(3) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص 233.