• حج
• معنای حج
مراد از حج در متون و منابع اسلامی، از جمله منابع فقهی، عازم شدن به سمت بیت اللّه الحرام «مکه» به منظور به جا آوردن اعمال و عباداتی ویژه در زمانی خاص است.
به تعبیر برخی فقها، اصطلاح فقهیِ حج بر مجموعه اعمالی دلالت دارد که در مکان‌هایی خاص در مکه انجام می‌شوند حج از اركان اسلام است و بر هر مكلّفى در طول عمر، با دارا بودن شرايط آن، يك بار واجب مى‌شود. به حج واجب از اين جهت كه از اركان دين است «حَجّة الاسلام» گويند.
وجوب حج فورى است؛ بدين معنا كه در نخستين سال استطاعت (امکان) و توانایی بايد انجام گيرد و در صورت ممکن نبودن، در سال بعد به جا آورده مى‌شود و تأخير آن از سال استطاعت بدون دلیل، گناه كبيره است.
گاهی حج با نذر، عهد، قسم، باطل بودن حج پيشين واجب‌ مى‌شود. البته بدون فراهم آمدن يكى از اسباب وجوب، انجام دادن حج مستحب است؛ چنان كه تكرار آن در هر سال و نيز به حج بردن خانواده استحباب دارد.
• فضيلت و فلسفه حج
حج از بزرگ‌ترين شعائر آيين مقدس اسلام و ارزشمندترين عمل موجب نزدیکی به خداى متعال است و در روايات، برتر از روزه و جهاد، بلكه هر عبادتى، جز نماز شمرده شده است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «کسی که بمیرد در حالی که حجةالاسلام را به جا نیاورده باشد در صورتی که مانعی از بجا آوردن حج بوجود نیامده باشد از قبیل حاجتی که مانع انجام حج شود یا مرضی که در آن تحمل اعمال حج را نداشته باشد یا سلطان ظالمی مانع از حج شود، پس یهودی یا نصرانی بمیرد».
در مناسك حج اسرار و فوايد بی‌شماری نهفته است. در روايتى از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «حج¬گزار مهمان خدا است؛ اگر بخواهد به او عطا مى‌كند و اگر بخواهد اجابتش مى‌نمايد و اگر حاجى شفاعت كسى را نزد او نمايد مى‌پذيرد و اگر از خواستن ساكت شود، خود آغاز به عطا مى‌كند».
در روايتى ديگر از آن حضرت آمده است: «آن گاه كه حاجيان در منى استقرار مى‌يابند، منادى از جانب خدا ندا مى‌دهد: اگر خواستار خوشنودى من هستيد، من راضى شدم».
حج يعنى نزديك شدن به خدا و دور شدن از غير او. انسان با رفتن به حج، با نشانه‌ها و جایگاه‌های معنوى و ملكوتى، مأنوس می‌شود و از مظاهر دنيوى و اهل و عيال و خانه و زندگى فاصله می‌گیرد. و در واقع حج، رهبانيت مشروع است؛ زيرا راهب شدن و ترك زن و فرزند و مال كردن،  اگر چه در اسلام مورد مذمّت واقع شده است ولی ترك وطن و اهل و عيال و غير این‌ها براى انجام حج ، مشروع است. از رسول اكرم صلی الله عليه و آله روايت شده است كه آن حضرت به ابن امّ عبد فرمود: «أتَدْرِى مارَهْبانِيَّةُ اُمَّتی؛ آيا می‌دانی رهبانيت امت من چيست؟ او گفت : خدا و رسولش بهتر می‌داند. رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: الهِجْرَةُ وَالجَهادُ وَالصَّلاةُ وَالصُّوْمُ وَالحَجُّ وَالعُمْرَة؛ هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره»
احادیث متعددی به حکمت تشریع حج پرداخته‌اند.
امام علی علیه السلام در موارد گوناگون، شماری از این حکمت‌ها را یاد کرده است، از جمله تواضع مسلمانان در برابر عظمت و عزت خداوند، رهایی از تکبر، آزمایشی بزرگ برای تحمل سختی‌ها، نزدیکی مسلمانان به یکدیگر، فراهم شدن اسباب تقرب به خداوند و رحمت الهی.
حضرت فاطمه سلام‌اللّه‌علیها حج را عامل استوار ساختن دین شمرده است.
امام صادق علیه‌السلام گرد آمدن مسلمانان از نقاط مختلف جهان، آشنا شدن آنان با یکدیگر، بهره بردن از منافع گوناگون تجاری و فراگیری معارف و احادیث رسول اکرم (ص) را از حکمت‌های حج خوانده است.
امام رضا علیه‌السلام نیز برخی حکمت‌های تشریع حج را چنین برشمرده اند:
«وارد شدن به مهمان‌سرای خداوند و توبه از گناهان گذشته، بازداشتن بدن از پیروی خواست‌ها و لذایذ نفسانی، دورشدن از سنگ‌دلی و ناامیدی، برآورده شدن نیازهای مردم، بهره‌مندی انسان‌ها از منافع اقتصادی حج و آشنایی مردم با دین».
امام باقر عليه¬السّلام فرمود: «حَجَّ فَلانٌ ايْ اَفْلَحَ فَلانٌ * فلانى حج به جا آورد؛ يعنى رستگار شد»
حج، پذيرشِ عملى دعوت خداوند است. على بن ابراهيم قمى در تفسير آية 27 سورة حج «اَذِّنْ في النّاسِ بِالحَجِّ يَاءْتُوكَ رِجالاً وَ على كُلِّ ضامِرٍ يَاءْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ * و مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركب¬هاى لاغر از هر راه دورى بسوى تو بيايند.» روايتى را نقل نموده و مى¬گويد: وقتى حضرت ابراهيم عليه السّلام ساختمان خانه كعبه را تمام كرد، خداوند به او امر كرد تا مردم را به حج دعوت كند. حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود: پروردگارا! صداى من به همه مردم نمى رسد. خداوند فرمود: تو بانگ بزن و مردم را دعوت كن، رساندن آن به مردم با ماست. حضرت ابراهيم عليه السّلام بالاى مقام كه آن زمان به خانه كعبه متصل بود، رفت، مقام را بالا برد تا از كوهها بلندتر شود. در بالاى مقام، انگشتانش ‍ را در گوشهايش كرد و به سمت شرق و غرب با صداى بلند گفت: ای مردم! خداوند حج را بر شما واجب كرده است، پس دعوت پروردگارتان را اجابت كنيد. تمام انسانها اين ندا را شنيده و تمام كسانى كه در درياها يا مشرق و مغرب و يا گوشه اى از زمين بودند و تمام كسانى كه هنوز متولد نشده و در صُلب مردان يا رحم زنان بودند، اين دعوت را اجابت نموده و گفتند: لبيّك! الّلهم لبّيك؛ پس در آن زمان تمام بندگان خدا دعوت خداوند را با سخن و كلام پذيرفتند و اكنون كه به حج مى روند، سخن و كلامشان را با عمل، همراه نموده و به ميهمانى خداوند مى روند.
البته منظور، حج واقعى است كه انسان با انجام آن مرحله اى از مراحل كمال را پيموده و به منزلى از منازل قرب و وصول الى اللّه رسيده است. اين حج، توفيق الهى مى¬خواهد و بايد دعا كرد تا خداوند آن را به ما موهبت كند. راوى مى گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم : من چند چيز به خداوند بدهكار هستم در حالى كه زن و فرزند دارم و نمى توانم عمل حج را انجام دهم، براى من دعايى بياموز تا با خواندن آن از عهده بدهكاريهايم برآيم. امام صادق عليه السّلام فرمود: بعد از هر نمازى بگو «اَلَّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاقْضِ عَنّى دَيْنَ الدُّنْيا وَ دَيْنَ الاخِرَةِ» عرض كردم : بدهی و قرض دنيا را مى دانم چيست، ولى بدهی آخرت چيست؟ امام عليه¬السّلام فرمود: «بدهی آخرت حج است.» پس حج مربوط به آخرت است و چنانكه خواهد آمد، فلسفه وجوب حج ، بهره ورى از نعمتهای معنوى، الطاف پنهان خداوند و استغفار از گناهان است. حج، قصد به سوى خدا و چشم پوشى از غير خداوند است. با رفتن به حج براى كسب عنوان حاجى  و يا براى تجارت و بهره ورى از مظاهر دنيوى، بدهی آخرت پرداخت نخواهد شد!
اما نکتة بسیار باریک تر از مو آنجاست که بی شک، تمام آثار و برکات حج، در پرتو ولایت و امامتِ رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام است. اگر کعبه به همه این شرافت ها رسیده است، روح عمل و مناسکش ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر امام است.
چنانکه امام صادق علیه السلام در این زمینه می‌فرماید:
«إِذَا حَجَّ أَحَدُکُمْ فَلْیَخْتِمْ حَجَّهُ بِزِیَارَتِنَا لِأَنَّ ذَلِکَ مِنْ تَمَامِ الْحَج * هر گاه از شما کسى بحجّ میرود و مناسک خود را بجاى مى‏آورد به مدینه آید، و ما اهل بیت را زیارت کند، زیرا این کار از تمامیّت حجّ است؛ یعنى جزء آخر حجّ و مناسک آن است.»
اصلاً وجود امام به حج معنا و مفهوم می بخشد و اصلا شهر مکه به عنوان ام قرای اسلامی با وجود حجت خدا شرافت پیدا می کند. چنانکه خداوند متعال به مکّه ای سوگند یاد می کند که پیغمبر در آن باشد. مکّه ای که پیامبر در آن نباشد، جز سنگ و گِل نیست، «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَد وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَد * سوگند به این شهر، و حال آنکه تو در این شهر جاى دارى‏! سوره بلد آیه 1»
در روایت دیگر امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند در سورة آل عمران آیة 97 «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً * و هر كس داخل خانه خدا شود در امان خواهد بود» فرمود:
«مَنْ أَمَّ هَذَا الْبَيْتَ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ الْبَيْتُ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ عَرَفَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ حَقَّ مَعْرِفَتِنَا كَانَ آمِناً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة * کسی که قصد زیارت خانة خدا را نماید در حالیکه می داند این خانه ای است که خداوند به زیارت آن فرمان داده است و نیز معرفت و شناخت کاملی نسبت به حق ما اهل بیت رسول اکرم داشته باشد، این چنین شخصی در دنیا و آ خرت در امان خواهد بود.» (1)
آری اگر خداوند به مکه سوگند یاد می کند، به پاس احترام معصوم است. اگر کعبه و مسجدالحرام را به عظمت ستود و فرمود: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَليم‏ * بى‏گمان، كسانى كه كافر شدند و از راه خدا و مسجد الحرام كه آن را براى مردم، اعم از ساکن در آنجا و مسافر، يكسان قرار داده‏ايم جلوگيرى مى‏كنند، و نيز هر كه بخواهد در آنجا به ستم از حق‏ منحرف شود، او را از عذابى دردناك مى‏چشانيم. سوره حج آیه 25»
و اگر می فرماید: «أ‌‌ َ‌لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیل أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی‏ تَضْلیل‏ وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیل‏ تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیل‏ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُول * مگر ندیدى پروردگارت با صاحبان فیل چه کرد؟ آیا نیرنگشان را بر باد نداد؟ و بر سر آنها، دسته دسته پرندگانى «ابابیل» فرستاد که‏ بر آنان سنگهایى از گِلِ سخت‏ مى‏افکندند و سرانجام، خدا آنان را مانند کاه جویده شده گردانید. سوره فیل آیات 1تا 5»
اگر ابرهه با همه فیل¬هایش، به وسیله پرندگان ابابیل ذلیل می شود و فرار می کند، این همان خشم خدا است؛ اما افرادی چون ابن زبیر که حسین بن علی و علی بن الحسین علیهم السلام را تنها گذاشت و به یاری شان نشتافت اگر به درون کعبه هم پناه ببرد، کعبه با همه قداستی که دارد دیگر حرمِ امن خدا نیست و با منجنیق ویران می شود.
آری، حرمتِ کعبه به احترام امامتِ امام است. جان کعبه ولایت است. روح کعبه امامت است. اگر کسی امام را نشناخت مصداق «هر كس بميرد در حالى كه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است» خواهد بود و او اگر حتّی به درون کعبه پناه ببرد از امن الهی برخوردار نیست.
• حج، تجسّم اصول عقايد
• توحيد مجسّم‏
خلوص، در همه عباداتْ معتبر است؛ ليكن تجلّي آن در برخي از عبادات نمايان‏تر و دور راندن شرك در آن قوي‏تر و آشكارتر است. يكي از اين عبادات حج است كه توحيد در آن تجسّم يافته و از آغاز تا انجامش نمونه‏اي از توحيد و دوری از شرك است و از همين رو ترك حج، كفر قلمداد شده است. معناي تجلّي توحيد در حج اين است كه چنانچه توحيد در درجات خود تنزل كند، به حج مبدل مي‏شود و اگر حج صعود كند، به خداوند مي‏رسد يا به توحيد مبدل مي‏شود.
حج، سير به سوي خدا و رفتن براي ديدار او و تلاش براي نزديكي به خداست؛ و روشن است كه بنده جز با توحيد دائم و ناب و طرد شرك جلي و خفي به مولاي خود تقرب نمي‏جويد، از اين‏رو پيامبر گرامي‏صلي الله عليه و آله و سلم در سفر حج پس از حمل جهاز بر راحله خويش فرمود: اين حجي است كه در آن نه ريايي و نه سمعه‏اي است: «هذِهِ حَجَّةٌ لارِياءَ فيها ولاسُمْعَة». سپس فرمود: هر كس در توشه حج وي چيز حرامي باشد، خداوند حج او را نخواهد پذيرفت: «مَنْ تَجَهَّزَ وفي جِهازِهِ عَلَمٌ حَرامٌ لَمْ‏يَقْبَل الله مِنهُ الحَجَّ».
• وحي مجسّم‏
حج، وحي ممثل است، زيرا مناسك آن با وحي تجلّي يافته است و انبيا (عليهم‌السلام) اين مناسك را از فرشته امين وحي، جبرئيل ‏(عليه‌السلام) فرا گرفتند.
توضيح اينكه، حضرت ابراهيم‏ (عليه‌السلام) پس از بناي كعبه از خداي سبحان خواست تا چگونگي عبادت در آن خانه را به وي بنمايد: «اَرِنا مَناسِكَنا». پس از درخواست حضرت ابراهيم، جبرئيل‏‏ (عليهماالسلام) به محضر آن بزرگوار رسيد و پيشاپيش وي اعمال حج را انجام داد و مناسك را به صورت عيني و خارجي به او نشان داد و حضرت خليل نيز همان كارها را تكرار كرد.
اين ارائه و آموزش، امري تازه و ويژه آن حضرت نبود، بلكه آدم ‏(عليه‌السلام) در اين عرصه بر وي مقدّم بود و جبرئيل‏ (عليه‌السلام) بر او نيز ظاهر شده بود، چنان‏كه بر افضل انبيا و خاتم آنان نيز نمايان مي‏شد و رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم نيز مناسك را از وي آموخت. امام صادق‏ (عليه‌السلام) در اين باره فرمود: «خداوند جبرئيل را به سوي آدم ‏(عليه‌السلام) فرستاد. جبرئيل‏ (عليه‌السلام) به او گفت: …خداوند مرا به سوي تو فرستاد تا مناسكي را كه بدان‏ها پاكيزه مي‏شوي به تو بياموزم. پس دست آدم را گرفت و او را به جايگاه كعبه برد…»: «إنَّ الله بَعَثَ جِبرئيلَ إلي آدمَ فَقالَ: … إنَّ الله أَرْسَلَني إليكَ لاُعَلِّمَكَ المَناسِكَ الَّتي تُطَهِّرُ بِها….»
حال كه روشن شد حج، وحي ممثل است و بنيانگذار كعبه مناسك آن را با مشاهده فرا گرفته است بايد مردم به انجام آنچه كه از او به ارث برده‏اند مأمور شوند تا شايد ايشان نيز اندكي از آنچه را او ديد مشاهده كنند: «واَذِّن فِي‏النّاسِ بِالحَجِ‏ يَأتوك»، چون از «يَأتوك» در اين آيه، فهميده مي‏شود كه مقصود، آمدن مردم به نزد ابراهيم‏ (عليه‌السلام) و رسيدن بدان نكاتي است كه آن حضرت به آن‏ها رسيده است، نه آنكه فقط به مكه سفر كرده و به زيارت كعبه بيايند، زيرا اين تعبير فقط به‏معناي عمل به مناسك نيست.
تنها كساني نزد ابراهيم‏ (عليه‌السلام) مي‏آيند كه همچون او براي قيام در برابر هواپرستان و بت‏پرستان‏ و تبري از كفر و نفاق‏پيشگان، خود را آماده پذيرش هرگونه خطري‏ كرده، با عقيده و كرداري حنيف و قلبي سليم در پيشگاه خداي سبحان حاضر شوند. با توجه به اين ويژگي‏هاست كه خداوند فرمود: خاتم پيامبران‏صلي الله عليه و آله و سلم سزاوارترين فرد به ابراهيم‏ (عليه‌السلام) است: «اِنَّ اَولَي النّاسِ بِاِبرهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعوهُ وهذا النَّبِي والَّذينَ ءامَنوا»، ازاين رو آن حضرت چيزي قربان كرد كه ابراهيم‏ (عليه‌السلام) قربان نكرده بود. آن قرباني، حسين‏بن‏علي‏ (عليه‌السلام) بود.
با توجه به نكات مزبور، راز اينكه امام زمان ‏(عج) در آغاز قيام خود بر ضد ستم و براي عدل‏گستري، خود را سزاوارترين فرد به پيامبران و به‏ويژه ابراهيم خليل و رسول اكرم‏ (عليهم‌السلام) معرفي مي‏كند روشن مي‏شود: «إنَّ القائِمَ إذا خَرَجَ، دَخَلَ المسجدَالحرامَ فيَسْتَقبِلُ الكعبةُ ويَجْعَلُ ظَهْرَهُ إلي المَقامِ، ثُمَّ يُصَلِّي رَكعتَيْنِ، ثُمَّ يَقُومُ فَيَقُولُ: يا أَيّهَا النّاسُ! أنَا أَولَي النّاسِ بِآدمَ. يا أيُّها النَّاسُ! أَنا أَولَي النّاسِ بِإبراهيمَ….»
از اين همه، بُعد سياسي حج نيز آشكار مي‏شود، زيرا برائت از مشركان و دوري گزيدن و ابراز انزجار از آن‏ها و قطع دستانشان و اعلان صريح اين مواضع، مناسك سياسي حج است.

• معاد مجسّم‏
حج با مناسك خاص خود كه در هيچ عبادت ديگري يافت نمي‏شود و تأويل آن‏ها را جز خدا كس ديگري نمي‏داند، معاد مجسّم و حكايتگر روز نُشور و بيانگر روز حشر است، زيرا مردم در آنجا با وجود اختلاف زبان‏ها و رنگ‏ها، به يك ندا پاسخ مي‏گويند و يك فرياد و فرمان را اجابت مي‏كنند و جز خداي واحد قهار كسي بر آن‏ها فرمان نمي‏راند. مناسك حج نمونه‏اي از قيامت و حشر اكبر و تجسمي از حشر مردم در روز قيامت و برهنگي آنان در معاد است. در اينجا به نمونه‏هايي از تجلّي معاد در حج اشاره مي‏شود:
1. گرد آمدن حج‏گزاران در ميقات‏ها و مواقف. «اِنَّ الاَوَّلينَ والاءخِرين لَمَجموعونَ اِلي‏ ميقتِ يَومٍ مَعلوم»
2. فرار آن‏ها از غير خدا به سوي خدا، چنان‏كه امام باقر (عليه‌السلام) در تفسير «فَفِرّوا اِلَي الله» فرمود: مراد اين است كه حج به جا آوريد: حُجُّوا إلي الله عَزَّوجَلَّ.
3. عاري بودن آنان از پوشاك و مظاهر زندگي دنيوي. و پيراسته شدن آن‏ها از زيورهاي دنيوي.
4. پوشيدن لباس احرام كه جامه‏اي است شبيه كفن و براي حج‏گزار مستحب است كه در آن دو جامه كفن شود، چنان‏كه پيامبر گرامي‏صلي الله عليه و آله و سلم نيز در جامه‏هاي احرام خود كفن شد.
5. تذلّل و فروتني حج‏گزاران براي خدا، به‏گونه‏اي كه پياده و بلكه با پاي برهنه حج مي‏كنند، زيرا خداوند با چيزي بهتر از پياده‏روي عبادت نمي‏شود: «ما عُبِدَ الله بِشي‏ءٍ أَفضلُ مِنَ المَشْي». ازهمين‏رو امام حسن مجتبي ‏(عليه‌السلام) با پاي پياده بيست حج گزارد. در اين باره امام صادق‏ (عليه‌السلام) فرمود: سعي بين صفا و مروه، براي شكستن و ذلت جبّاران است: «جُعِلَ السَّعْيُ بَينَ الصَفا والمَروةِ مَذَلّةً لِلْجبّارينَ».
6. اعتراف مردم به گناهاني كه مرتكب شده‏اند.
حاصل اينكه، حج، نمايشگر و ممثّل معاد است و چون معاد كه همان بازگشت به مبدأ است شالوده اسلام كلّي و جاودانه محسوب مي‏شود، حج از مهم‏ترين مظاهر و اركان اسلام است.
شرايط وجوب
عقل، بلوغ، آزاد بودن و استطاعت، شرايط وجوب حج‌اند. بنابراين، حج بر ديوانه، نابالغ، برده و غير مستطيع واجب نيست؛ بلكه اين افراد اگر هم حج بجا آورند، كفايت از حجة الاسلام نمى‌كند. بر كسى كه به اندازۀ بجا آورن حج مال دارد، ليكن به همان اندازه هم بدهى سررسید شده دارد، حج واجب نمى‌شود.
استطاعت که شامل امکان مالی، بدنی، وسایل و تغذیه سفر، باز بودن راه و امنیت آن و وسعت وقت می‌شود.
در وجوب حجّ داشتن توشه برگشت به وطن شرط است؛ بنابراین اگر پس از برگشت از سفر حج مجبور شود، منزل مسکونی و با لباس‌های زینتی و یا لوازم منزل و کار و یا مرکب و یا سائر چیزهائی که بر حسب حال و موقعیتش احتیاج به آن‌ها دارد مثل کتب علمی، را بفروشد، حجش صحیح نخواهد بود. چنانچه در حياتش حج نگزارد، واجب است پس از مرگش از طرف او حج به جا آورند.
• اقسام حج
بنا بر همه مذاهب اسلامی، حج بر سه گونه است: تَمتُّع، قِران و اِفراد.
• حج تمتع
حجی است واجب بر ذمّه کسانی که حداقل ۴۸ میل «۱۶ فرسخ» از هر طرف از مکه فاصله دارند.
• حج قران
بر عهده کسانی است که داخل محدوده ۱۶ فرسخی مکه باشند.
• حج افراد
بر عهده کسی است که به جهت وجود مانع حج تمتع را به حج مفرده تبدیل می کند.
• توضيح اعمال عمره و حج
• احرام
مردان، بايد تمام لباسهاى دوخته را از تن در آورند و دو تكّه لباس غير دوخته بر تن كنند كه يكى را مانند لنگ بر كمر مى¬بندند و ديگر را بر شانه مى¬اندازند و با نيّتِ احرام مى¬گويند: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک» و احتياط مستحب است، پس از آن بگويند: «انّ الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک لبیک»
بانوان، مى¬توانند لباس دوخته بپوشند و بيرون آوردن آنها و پوشيدن دو تكه پارچة ندوخته بر آنها واجب نيست. پس بانوان هم نيّت كرده و لبيك¬ها را مى¬گويند.
• طواف
يكى از اعمال عمره و حج ، طواف است (هفت مرتبه به دور كعبه گشتن)
1. طواف بايد از مقابل گوشه¬اى از كعبه كه «حَجرالاسود» در آن است آغاز و در همان جا به پايان برسد.
2. خانة كعبه، در حال طواف بايد در طرف چپ طواف كننده باشد؛ بنابراين اگر در حال حركت رو به كعبه باشد يا عقب عقب برود، طواف باطل است.
3. طواف كننده بايد با طهارت طواف كند؛ يعنى با وضو باشد و غسلى بر عهدة او نباشد و نيز بدن و لباس وى پاك باشد، همانگونه كه نماز مى خواند.
• نماز طواف
1. پس از انجام طواف، بايد دو ركعت نماز، به نيّت نماز طواف بخواند
2. نماز طواف مانند نماز صبح است، ولى اذان و اقامه ندارد و مردان مى¬توانند حمد و سوره را بلند يا آهسته بخواند ولى بانوان در صورتى كه نامحرم صدايشان را مى¬شنود، بايد آهسته بخوانند.
3. نماز طواف را بايد در مسجدالحرام، نزد مقام ابراهيم علیه السلام بخواند و بنابر احتياط واجب بايد پشت مقام به جا آورد به طور كه سنگى كه مقام است بين او و خانة كعبه واقع شود.
مقام ابراهيم سنگى است كه حضرت ابراهيم علیه السلام هنگام ساختن كعبه زير پاى خود می گذاشته و اثر پاى آن حضرت بر سنگ مانده باست و اكنون در مسجدالحرام ، نزديك كعبه در يك محفظه بلورين نگهدارى مى شود.
• سعى
پس از انجام نماز طواف، بايد هفت مرتبه فاصلة بين «صفا» و «مروه» را كه امروزه به صورت سالنى ساخته شده و كنار مسجدالحرام قرار دارد بپيمايد.
• تقصير
در عمره تمتّع، پس از سعى بايد «تقصير» كند، يعنى مقدارى از ناخن يا موى سر يا صورت خود را بچيند و در عمرة مفرد مردان مى توانند به جاى تقصير، سر بتراشند.
• وقوف در عرفات
حاجيان بايد از ظهر روز نهم ذى حجّه تا مغرب همان روز در عرفات بمانند و از آنجا خارج نشوند.
• وقوف در مشعر الحرام
بعد از مغرب روز نهم ذى حجّه «شب عيد قربان » حاجيان از عرفات خارج مى شوند و براى انجام عملى ديگر از اعمال حج، به طرف مشعرالحرام حركت مى كنند.
در عرفات و مشعر، بجز ماندنِ در آنجا كار ديگرى واجب نيست گرچه مستحبات بسيارى دارد.

• اعمال روز عيد قربان
پس از طلوع آفتاب روز دهم ذى حجّه «عيد قربان» حجاج براى انجام بقية اعمال حج از مشعرالحرام بيرون آمده روانه مِنى مى شوند. اعمال روز عيد در مِنى عبارت است از:
1. رمى جمرة عقبه 
وقتى كه حجاج از مشعرالحرام به مِنى وارد مى شوند در آخر وادى سه ستون سنگى وجود دارد كه اوّلين آن ها «جمرة أولى» و دومين آنها جمرة وسطى و سومى را جمرة عقبه مى نامند، اولين كار واجب در روز عيد قربان، زدن هفت عدد سنگ به جمرة عقبه است.
2. قربانى
پس از سنگ زدن به جمرة عقبه، حجاج براى انجام يكى ديگر از واجبات حج، به قربانگاه مى¬روند و يك شتر يا گاو ، يا گوسفند قربانى مى كنند.
3. حلق و تقصير
پس از قربانى، حاجى بايد سر بتراشد«حلق» يا مقدارى از ناخن و موى خود را بچيند« تقصير».
• بيتوته در منى
يكى ديگر از واجبات حج بيتوته «ماندن در شب» به منى است. حاجيان بايد شب يازدهم ذى حجه و شب دوازدهم را از غروب آفتاب تا نيمه شب، با قصد قربت در منى باشند.
• رمى جمرات
در روز يازدهم و دوازدهم ذى حجه حجاج بايد به هر يك از سه ستون هفت عدد سنگ بزنند.
ترتيب رمى جمرات بدين گونه است ابتدا به جمرة اولى، سپس به «وسطى» و بعد از آن به «جمرة عقبه».
• طواف نساء و نماز آن
يكى از اعمال عمرة مفرده و حج، طواف نساء و نماز آن است. طواف نساء و نماز آن اختصاص به مردان ندارد، بلكه بر تمام كسانى كه عمرة مفرده يا حج به جا مى آورند واجب است. پس از انجام طواف نساء و نماز آن، زن و مردى كه به سبب احرام بر يكديگر حرام شده بودند، حلال مى شوند.
• مُحرَّمات احرام
فرد زائر پس از پوشيدن لباس احرام و نيّت و گفتن لبيّك، مُحرم مى¬باشد و در مدت احرام بايد از كارهايى كه بر مُحرم حرام است پرهيز كند. مجموع كارهاى حرام بيست و چهار تاست كه چهارتاى آن فقط بر مردان و دوتاى آن بر بانوان و بقية آن ها، هم بر مرد محرم حرام است و هم بر زن مُحرم.
• محرّمات مشترك بين زن و مرد
1. شكار حيوان صحرايى.
2. آميزش يا هرگونه استفاده شهوانى ديگر.
3. عقد كردن.
4. استمناء.
5. استعمال عطريات «گرفتن بينى از بوى بد نيز حرام است».
6. سرمه كشيدن.
7. نگاه كردن در آينه.
8. فُسوق «دروغ گفتن و فحش دادن و فخرفروشى».
9. جِدال و دعوا کردن.
10.كشتن جانورانى كه در بدن ساكن مى شوند.
11. انگشتر به دست كردن براى زينت.
12. روغن ماليدن به بدن.
13. زدودن مو از بدن.
14. بيرون آوردن خون از بدن.
15. ناخن گرفتن.
16. كندن دندان.
17. كندن درخت يا گياهى كه در محدودة حرم روييده باشد. شهر مكه و قسمتى از اطراف آن كه حدود معينى دارد «حرم» است كه داراى احكام خاصى میباشد.
18. سلاح به تن داشتن.

• آنچه فقط بر مردان حرام است 
1. پوشيدن جامة دوخته.
2. پوشيدن چيزى كه تمام روى پا را بگيريد.
3. پوشاندن سر.
4. سايه قرار دادن بالاى سر در حال حركت بين دو منزل؛ مثلاً از ميقات تا مكه.
• آنچه بر زنان محرم حرام است
1. پوشيدن زيور براى زينت.
2. پوشاندن روى خود با نقاف و روبند.

  • اعمال عمره مفرده

در طول سال كسانى كه به مكه مشرف مى شوند و حج بر آن ها واجب نيست و قصد انجام آن را ندارند يا وقت حج نيست ، بايد عمره مفرده را انجام دهند كه اعمال آن عبارت است از:
1. احرام
2. طواف
3. نماز طواف
4. سعى
5. تقصير يا حلق
6. طواف نساء
7. نماز طواف نساء
———————————-
(1) من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 251

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا