• فصل هفتم: منطق‏

انسان در مراحل گوناگون زندگى همواره از انديشه برخوردار بوده و به انواع روشها و راههاى گوناگون از محصول فكر خويش حمايت كرده و كوشيده است تا آن را درست جلوه دهد و بر افكار ديگران چيره گرداند و لازمه اين كار استفاده از استنباط و استدلال بود.

بنابراين، مى توان گفت كه پيدايش منطق طبيعى و فلسفه و به طوركلى انديشيدن با پيدايش بشر همراه و همزاد بوده است و هميشه منطق يا همان قواعد درست انديشيدن و درست استدلال و نتيجه گيرى كردن، در هر دورهاى راهنماى افكار بشرى بوده و براى پيشبرد مقاصد انسانى مورد استفاده قرار مى گرفته است.

مسلمانان طى سده‏هاى نخستين اسلامى راه و روش منطقى خاص خود را داشتند و هنوز تحت تأثیر منطق ارسطویی قرار نگرفته بودند. اين روش منطقى را آشكارا مى‏توان در علم كلام و اصول فقه دريافت. در اين نوع منطق، مسلمانان با آن كه از منطق ارسطويى الهام مى‏گرفتند امّا به ندرت تحت تأثير آن بودند. بطور مشخّص علم اصول فقه، منطق فقها به‏شمار مى‏آمد كه ساخته مسلمانان بود و متكلمان نيز تا سده پنجم كمتر از منطق ارسطويى استفاده مى‏كردند و روش منطقى خاص خود را داشتند.

براى‏نخستين بار در جهان اسلام ابن‏مقفع، دانشمند ايرانى، به ترجمه عربى مقولات و عبارات و قياس مبادرت ورزيد و مترجمان ديگر هم رسائل منطقى را ترجمه كردند. كندى، فارابى، ابن‏سينا، بهمنياربن مرزبان و حكيم لوكَرى در اين زمينه فعاليت كردند. ولى بوعلى سينا با اينكه در كتاب شفا استخوان‏بندى منطق ارسطو را دست نزد و به طور كامل آن را شرح داد، در كتابهاى ديگر خود در اين روش منطقى (روش ارسطو) دخل و تصرف بسيار كرد. او در ديباچه كتاب منطق‏المشرقين تأكيد كرده كه همچنان بر سنت مشائيان وفادار مانده است.

خواجه نصيرالدين طوسى نيز در منطق بررسى بسيار كرد و كتابهاى متعددى را از جمله اساس‏الاقتباس، شرح منطق اشارات، تعديل‏المعيار، التجريد فى المنطق، در اين زمينه نگاشت. او منطق را هم علم و هم ابزار مى‏دانست، علم شناخت معانى و كيفيت آنها و كليد ادراك و فهم ديگر علوم تلقى كرده است.

ابن‏خلدون نیز به‏ عنوان نقاد منطق ارسطويى مطرح است. او در فصول گوناگون از كتاب مهم خود، العبر و ديوان المبتدأ و الخبر، از منطق سخن گفته است. او از ديد تاريخى به منطق نگريسته و چگونگى پيدايش آن را بيان كرده و نفوذ آن را در جهان اسلام معيّن كرده است. او به‏ صورت فشرده ماهيت منطق را تعريف كرده و سپس به ذكر مبادى و اساس آن پرداخته است.

با ظهور صدرالدين شيرازى (ملاصدرا) در سده يازدهم، فعاليت فكرى و عقلى در تمدن اسلامى به اوج خود رسيد. ملاصدرا در فصول مقدماتى كتاب الاسفار، به پيروى از مشائيان، علوم را تقسيم كرده و از منطق نيز سخن رانده است. روش منطقى او شباهت بسيارى به روش منطقى ابن‏سينا دارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا