• قضا و قدر

از جمله مسائل مهمی که به دنبال بحث از توحید افعالی و اینکه در عالم هستی تنها خداوند بزرگ، فاعل و انجام دهنده­ی امور است مطرح می­گردد، مسأله­ی قضا و قدر است. این مسأله با آنچه که امروزه به «سرنوشت» معروف است، ارتباط نزدیکی دارد و نه تنها ذهن متکلمان را به خود مشغول ساخته است، بلکه یکی از مسائل اساسی در زندگی هر انسانی است. خداباوران مسأله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهی تفسیر می­کنند؛ اما کافران آنرا در چارچوب حتمیت­های برخواسته از علل و اسباب مادی محصور می­سازند.

برای تبیین و توضیح این مسأله ابتدا به بررسی معنا و تعریف قضا و قدر می­پردازیم:

  • معناي قدر و قضا

واژه قدر به معنای اندازه، و تقدیر به معنای سنجش و اندازه­گیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن است. و واژه قضا به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن استعمال می­شود.

منظور از تقدیر الهی اینست که خدای متعال برای هر پدیده­ای اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرارداده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می­یابد. و منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آنرا به مرحله نهایی و حتمی می­رساند.

به این بیان، مرحله تقدیر، قبل از از مرحله قضاء و دارای مراتب تدریجی است و شامل مقدمات بعید و متوسط و قریب می­شود و با تغییر بعضی از اسباب و شرایط، تغییر می­یابد، مثلاً سیر تدریجی جنین از نطفه و علقه و مضغه تا حد یک جنین کامل، مراحل تقدیر آنست که شامل مشخصات زمانی و مکانی نیز می­شود. ولی مرحله قضاء دفعی و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرایط، و نیز حتمی و غیر قابل تغییر است «وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مى‏گويد: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى‏شود. سوره بقره آیه 117».

  • قضا و قدر بر اساس نظام علي و معلولي

در نظام علت و معلول، قضا منطبق مي­شود بر وجوبي كه يك شيء (معلول) از ناحيه علت تامه­اش بدست مي­آورد. در واقع وقتي خداوند مي­خواهد يك شيء موجود شود، آن شيء حتماً‌ موجود خواهد شد. لذا علت تامه آن را فراهم مي­كند تا آن شيء‌ به عنوان معلول به مرحله­ي وجوب برسد. لذا قدر منطبق مي­شود بر تك تك شرائط و عللي كه بايد در كنار هم جمع شوند تا علت تامه شيء شكل گيرد.

بنابراین می­توان گفت که قضا، نهایی شدن تقدیرهاست. زیرا هر شی­ای می تواند در شرایط زمانی و مکانی گوناگونی واقع شود و این همان تقدیر اوست و قضا یکی از این شرایط را حتمی می­سازد. مثلاً بیماری که در بستر است دو تقدیر برایش قابل تصور است: یکی مراجعه به طبیب و معالجه و در نهایت، بهبودی و دیگری ماندن در بستر و عدم مداوا و در نتیجه بدتر شدن حال مریض. اما در صورت انتخاب هر یک از این دو شیوه، نتیجه­ی آن رقم خواهد خورد و این قضا است.

نتيجه آنكه قضا و قدر الهي، چيزي بيرون از نظام علي و معلولي عالم نيست، ‌كه اين نظام خودش نيز به تدبير الهي ايجاد شده است، در واقع خداوند قضا و قدر خود را از طريق علل و معلول­هايي كه آفريده، جاري مي­كند.

 به بیانی دیگر، از ميان قضا و قدر، تنها قضا یک صورت بيشتر ندارد و آن حتميتش مي­باشد زیرا از میان شرایط گوناگون یکی اتفاق می­افتد اما قدر، صورت­های مختلفی دارد و به نسبت زمان­ها و مکان­ها و شرایط گوناگون تغییر می­کند؛ چرا كه از تعریف قضا و قدر روشن شد که قضا پس از قدر محقق می­شود. یعنی ابتدا شرایط گوناگون تحقق یک شیء موجود است و سپس یکی از آنها قطعی و محقق خواهد شد. به همین خاطر گفته می­شود که قضا حتمی است ولی قدر و تقدیر ممکن است حتمی شود و ممکن است غیر حتمی بماند.

براي مثال، ممکن است اگر شخصی صله رحم نکند عمرش شصت سال رقم بخورد و اگر کسی صله رحم کند تقدیر عمرش 90 ساله باشد. روي همين اساس است كه در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است: «كساني كه به خاطر گناهان خود مي­ميرند، تعدادشان از آنها كه به عمر طبيعي زندگي مي­كنند، بيشتر است».

مثالی ديگري که می­تواند مسأله­ی قضا و قدر را برای ما روشن­تر کند، شخص خیاطی است که می­تواند بر روی یک پارچه اندازه­های مختلفی را ببرد و خیاطی کند اما وقتی که اندازه گیری او به پایان رسید و پارچه را برش داد دیگر اندازه­ی لباس قطعی شده و تغییر آن امکان ندارد. در اين مثال می­توان گفت قدر همان اندازه­های مختلفی است که می­تواند روی پارچه برش داده شود كه قابل تغيير است و قضا همان برش و قطعی شدن اندازه­ای خاص است كه ديگر تغيير نخواهد كرد.

  • اقسام قضا و قدر

برای روشن شدن فضای بحث می­توان قضا و قدر را به دو دسته تقسیم کرد: «قضا و قدر علمی و قضا و قدر عینی».

  • قضا و قدر علمي

منظور از «قدر يا تقدير علمی» عبارتست از علم ازلی خداوند سبحان به حدود و خصوصیات وجود یک شیء، قبل از آفرينش آن شيء.

«قضای علمی» هم همان علم خدا به تحقق و وجود یک شیء است؛ يعني خدا از ازل مي­داند كه هر يك از اشياء در شرايط خاصي و تحت تأثير اسباب و علل خاصي موجود مي شوند. بنابراين مي­شود گفت كه علم پيشين خداوند به خصوصيات اشياء و ضرورت وجود آنها، همان قدر و قضاي علمي است. پس قضا و قدر علمي به علم الهي باز مي­گردد و از شاخه­هاي صفت «علم» به شمار مي­آيد، بر این اساس، خداوند می­داند که هر شیئی با چه خصوصیات و اوصافی و در چه شرایطی پا به عرصه وجود می­گذارد و چگونه به هستی خویش ادامه می­دهد و این همان حقیقتی است که گاه از آن به «سرنوشت» یاد می­کنند.

  • قضا و قدر عینی

«قدر يا تقدیر عینی» تعیین و مشخص کردن خصوصیات و اوصاف ذاتی و عارضی موجودات از سوی خداوند است و «قضای عینی» ضرورت وجود گرفتن شیء از طرف خداوند و موجود شدن شیء از طریق نظام اسباب و علل است.

با توجه به معناي قضا و قدر عيني چند نكته روشن مي­شود:

  1. قضا و قدر عيني از شئون خلق و ايجاد خداوند است و مي­توان آن را به صفت خالقيت بازگرداند؛ حال آنكه گفتيم قضا و قدر علمي به صفت علم باز مي­گردد.
  2. تقدير عيني هر شيء بر حسب مرتبه وجود آن متفاوت است. براين اساس، تقدير موجودات مجرد عبارت است از تعيين حدود ذاتي و ماهیتی آنها؛ ولي در ماديات، شامل شرايط زماني و مكاني و خصوصياتي كيفي و كمي و اوصاف عرضي می­شود؛ مانند زيبايي، سلامتي و….

  • قضا و قدر و اختيار انسان

يكي از مهمترين مسائلي كه در ارتباط با قضا و قدر مطرح مي­شود، نسبت آن با اختيار انسان است. قضا و قدر علمي مقتضي آن است كه خداوند از پيش بداند كه اعمال آدمي با چه خصوصياتي و در چه شرايطي واقع مي­شود. همچنين بر اساس قضا و قدر عيني، اراده الهي در شكل گيري اعمال انسان و تعين يافتن آنها دخالت دارد. پس قضا و قدر علمي و عيني همه­ی موجودات آسمانی و زمینی و وجود همه­ی انسان­ها و افعال انسان­ها را شامل می­شود، اینجاست که سؤالي پیش می آید که در طول تاریخ مورد اختلاف متکلمان بوده است که اگر افعال انسان که موجب ثواب و عقاب است هم، در قضا و قدر الهی جا داشته باشد آیا موجب سلب اختيار انسان و جبر او می­شود یا نه؟ به بیان دیگر اگر افعال انسان مطابق قضای الهی باشد پس حتمی و جبری است و در نتیجه ثواب و عقاب بی معنا خواهد بود. این تفکر از همان صدر اسلام در بین مسلمانان شکل گرفت، بعنوان مثال در کتب روایی ذکر شده که هنگام بازگشت از جنگ صفین پیرمردی به حضرت علی علیه السلام گفت: یا امیرالمؤمنین به ما خبر ده که آیا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهی بوده یا خیر؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «قسم به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید هیچ گامی بر نداشتید و در هیچ دره­ای وارد نشدید و بر بالای هیچ بلندی و تپه­ای قرار نگرفتید مگر اینکه تمام اینها تحت پوشش قضا و قدر الهی بود. پیرمرد گفت: پس ما در این مسیر مجبور بوده و بر این رنج­ها و زحماتی که متحمل شدیم هیچ گونه پاداشی نخواهیم داشت. امام عليه السلام فرمود: آرام باش، خداوند هم در رفتن به شام و هم در برگشت آن به شما پاداش عظیمی خواهد داد. شما در هیچ حال از این حالت مجبور نبودید تا پاداشی نباشد. پیرمرد گفت: چگونه مجبور نبودیم و حال آنکه قضا و قدر ما را به جبر به سوی شام برد و برگرداند؟ حضرت فرمود: این چه سخنی است که می گویی؟ تو پنداشته­ای که قضاء لازم و قدر حتم است که بخواهیم و یا نخواهیم واقع شود؟ این چنین نیست زیرا اگر این بود، ثواب و عقاب معنا نداشت، وعده و وعید باطل بود، امر و نهی بی جا بود، گناهکاران را خداوند ملامت نمی­کرد، نیکوکاری را نمی­ستود. این سخن، سخنِ بت پرستان و لشکریان شیطان و گواهان دروغگو و کوردلان راه نایافته است. خداوند ما را به کار نیک امر فرموده و ما را مُخیر ساخت و از کار زشت ما را نهی کرد و بر حذر داشت و تکالیفی آسان برای ما مُقرر فرمود و کسی که او را نافرمانی کند مغلوبش نساخته و آن کس که از او فرمان برد مجبور نگشته است. خداوند پیامبران را بیهوده نفرستاد و آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست را بیهوده نیافرید. این پندار غلط کافران است وای بر حال کافران از آتش جهنم». (1)

بنابراين قضا و قدر علمي، به افعال انسان به طور مطلق تعلق نمي­گيرد؛ بلكه متعلق قضا و قدر، عمل انسان با تمام خصوصيات آن است كه از جمله مي­توان به اختياري بودن آن و تأثير اراده و قدرت انسان در وقوع آن اشاره كرد. پس خداوند از ازل مي­داند كه انسان با بهره گيري از اختيار خود، اعمال خاصي را انجام مي­دهد كه در اينصورت، نه تنها علم خداوند و قضا و قدر علمي او با اختيار انسان منافاتي ندارد؛ بلكه آن را تأكيد نيز مي­كند.

درباره قضا و قدر عيني نيز پاسخ مشابهي وجود دارد؛ تأثير قضا و قدر عيني خداوند در وقوع افعال بندگان، به صورت مستقيم و مباشر نيست؛ بلكه اين تأثير، از مسير اسباب و علل و در چارچوب نظام عِلّي و معلولي عالم تحقق مي­پذيرد و از آنجا كه اراده انسان يكي از مبادي عِلّي افعال اختياري اوست، قضا و قدر (در مورد افعال اختياري) از مجراي اراده و اختيار انسان تأثير مي­گذارد و اين نوع از قضا و قدر نيز با اختيار انسان همراه بوده و ضديتي با آن ندارد.

حدیث مذكور نيز در واقع جمعی است بین قائل بودن به قضا و قدر و همچنین مخیر بودن و مجبور نبودن انسان و بیان می­کند که ایمان به قضا و قدر انسان را مجبور نمی­کند بلکه او مختار است.

در نتيجه باید گفت که قائل شدن به قضا و قدر علمي و عيني، نه تنها اختیار انسان را نفی نمی­کند بلکه آن را تأیید و تأکید می­کند.

توضیح اینکه کسانی که قائلند قضا و قدر موجب جبر انسان می­شود می­گویند: خدا در ازل می­دانست که انسان افعالش را با چه خصوصیاتی انجام می­دهد و اگر خداوند به فعل انسان علم داشته باشد اختیاری برای او باقی نمی­ماند.

در پاسخ می­گوییم: علم ازلی خدا به صدور هر فعلی از فاعل خود بصورت مطلق تعلق نگرفته است بلکه علم خدا به این تعلق گرفته است که هر فاعلی بر اساس خصوصیاتی که دارد فعلش را انجام دهد مثلاً علم خدا به این تعلق گرفته که آتش بدون آگاهی حرارت ایجاد کند اما در مورد انسان خداوند به این علم  دارد که با خصوصیت اختیار و آزادی فعل از انسان صادر شود. بنابراین علم خدا به وجود انسان و مختار بودن او تعلق گرفته است.

  • قضا و قدر و توحيد در خالقيت

مسأله­ی دیگری که در بحث قضا و قدر توجه به آن ضروری است این است که خدا قضا و قدر را به خودش منتسب می­کند و در واقع پذیرش این مسأله پذیرفتن شاخه­ای از توحید خداست. به این معنا که تنها خداست که حدود و شرایط اشیاء را مقدر می­کند و بر طبق آن حدود و شرایط اشیاء را حتمی می­سازد. به همین جهت در روایات اهلبیت علیهم السلام بر ایمان به قدر تأکید شده و فرموده اند که مؤمن بدون ایمان به قَدَر مؤمن نخواهد بود.

رسول خدا صلوات الله عليه و آله فرمود: «هیچ یک از شما ایمان نمی­آورد تا زمانی که به قدر خیر یا شر، شیرین یا تلخ، ایمان آورد.» (2)

سر این تأکید این است که قضا و قدر از شعبه­های خلقت خدا است و خداوند بر طبق آن خلق می­کند و در مباحث توحید گفته شد که یکی از مراتب توحید، توحید در خالقیت است به این معنا که تنها خالق و آفریننده، خداست. بنابراین ایمان به قضا و قدر نوعی توحید در خالقیت است. همچنین ایمان به قضا و قدر علمی، ایمان به علم خداست، همانطور که اعتقاد به حتمیت وجود اشیاء و قضاء الهی ایمان به قدرت خداست. و به همین خاطر خداوند قضا و قدر را به خودش مستند می سازد و می فرماید: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً  * خدا براى هر چيزى اندازه‏اى قرار داده. سوره طلاق آیه 3» و همچنین می­فرماید: «وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * و چون اراده آفريدن چيزى كند تنها مى‏گويد باش و آن شیء بدون درنگ هست مى‏شود. سوره بقره آیه 117».

بنابراین اعتقاد به قضا و قدر به این معنا نیست که از یک طرف افعال انسان تنها مستند به خدا باشد، به گونه­ای که مجبور بودن انسان را در پی داشته باشد، اما از سوی دیگر افعال انسان تنها مستند به خود انسان هم نیست به گونه­ای که هیچ رابطه­ای بین فعل انسان و خدا وجود نداشته باشد بلکه افعال انسان در عین اینکه حقیقتاً مستند به انسان است، مستند به خدا نیز هست و اوست که تأثیر خاص را در هر یک از افعال انسان­ها می­آفریند.

  • قضا و قدر در قرآن و روايات

اکنون به سراغ منابع دینی خود یعنی قرآن و روایات می­رویم و مسأله قضا و قدر را از نگاه آنها دنبال می­کنیم.

خدای سبحان از نوح علیه السلام چنین حکایت می­کند: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً  يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً  * از پروردگارتان طلب مغفرت كنيد كه او بسيار آمرزنده است كه اگر چنين كنيد ابر­های آسمان را مرتب بر شما مى‏باراند و به وسيله اموال و فرزندان ياري­تان مى‏كند و برايتان باغها رويانيده و نهرها جارى مى‏سازد. سوره نوح آیه10تا12» در این آیه نوح علیه السلام بیان می­دارد که استغفار، سبب نزول باران و زیاد شدن اموال و جریان رودها می­شود. در واقع در این آیه استغفار بعنوان علت این امور شناخته شده است و منظور از آن، این است که رجوع به خدا و به پا داشتن دین و احکام او جامعه را به سعادت پیش خواهد برد و روی گرداندن از خدا، جامعه را شقی خواهد کرد و جامعه، مختار است که هر یک از این دو راه را انتخاب کند.

و آیات فراوان دیگری هم در قرآن وجود دارد که به بیان نتیجه­ی حتمی برخی اعمال انسانها می­پردازد و در واقع بیان می­کند که رقم زدن هر نوع تقدیری از جانب انسانها، قضای خاصی را در پی خواهد داشت.

در دسته­ای دیگر از آیات صریحا مسأله­ی قضا و قدر مطرح شده است از جمله:

«إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ * ما هر چيزى را با اندازه‏گيرى قبلى آفريديم. سوره قمر آیه 49». یعنی حدود و شرایط هر چیزی نزد خداوند حاضر است. و خداوند افعال خود را بر طبق تقدیرات انجام می­دهد.

«الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدي * پروردگارى كه اجزاى عالم را از عدم به وجود آورد و هر يك را در جايى قرار داد كه بايد قرار مى‏داد و پروردگارى كه هر چيزى را داراى حدود و اندازه‏اى كرد به طورى كه براى رسيدنش به هدف نهايى از خلقتش مجهز باشد. سوره اعلي آیه 2-3»؛ یعنی خدا مخلوقات خود را به آنچه که برایشان تقدیر شده هدایت می­کند.

در روایات وارده از اهلبیت علیهم السلام نیز مسأله­ی قضا و قدر مطرح شده که در اینجا تعدادی از آنها را ذکر می­کنیم:

در روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده که در ضمن آن، حضرت (ع) قدر را چنین تعریف فرموده­اند: «هِيَ الْهَنْدَسَةُ وَ وَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْبَقَاءِ وَ الْفَنَاءِ وَ الْقَضَاءُ هُوَ الْإِبْرَامُ وَ إِقَامَةُ الْعَيْن‏ * قدر اندازه­گیری و قرار دادن حدود زندگی و مرگ است و قضا قطعی شدن و وجود یافتن شیء می­باشد.» (3)

رسول خدا (ص) فرمودند: «قَدَّرَ اللَّهُ الْمَقَادِيرَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِخَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ * خدا تقدیرها را پنجاه هزار سال قبل از خلقت آسمان­ها و زمین تقدیر کرد.» (4)

نکته­ی پایانی که آنرا متذکر می­شویم اینکه در برخی از روایات از تعمق در مسأله­ی قضا و قدر نهی شده است. برای نمونه در کتاب توحید شیخ صدوق روایتی از امام علی عليه السلام است که مفهوم آن چنین است: «قدر سری از اسرار خدا و پوششی از جانب خدا و حرزی از خداست که از خلق خدا پنهان مانده و بندگان به حقیقت آن دست نخواهند یافت.»

باید توجه شود که آن چه در روایات از آن نهی شده این است که انسان سعی کند به کنه مقدرات الهی دست یابد و بر آنها  اشراف پیدا کند اما معلوم است که مصلحتی در این اشراف نیست و چه بسا مضر هم باشد بنابراین همانطور که تفکر در ذات خدا ممنوع است، تفکر درباره­ی کُنه و حقیقت تقدیرات الهی نیز ممنوع است چون بالاتر از توان بشر است و موجب حیرت و فساد او می­شود. اما فهم معنای اجمالی قضا و قدر مورد نهی ائمه عليهم السلام نیست؛ چرا که اگر تأمل در معنای قضا و قدر حرام بود ائمه عليهم السلام سؤال درباره­ی آنها را پاسخ نمی­دادند در حالیکه روایات فراوانی هست که در آن اهلبیت عليهم السلام به بیان معنای قضا و قدر پرداخته­اند.

  • فوايد اعتقاد به قضا و قدر الهي

از همین جا اهمیت اعتقاد به مسأله­ی قضا و قدر آشکار می­شود زیرا چنانچه بیان شد اعتقاد به این مسأله، اعتقاد به توحید الهی در خالقیت اوست. ایمان به قضا و قدر موجب می­شود که انسان به همه­ی آنچه که خدا برایش مقدر کرده است با نگاه حکمت و مصلحت بنگرد زیرا قضا و قدر از افعال خدا است و همه­ی افعال خدا از روی حکمت و مصلحت است، اگر چه ممکن است کسی این حکمت و مصلحت را نفهمد. بنابراین کسی که خدا سلامتی را برایش مقدر کرده به مصلحت اوست و کسی هم که بیماری را برایش مقدر کرده به مصلحت اوست و همچنین سایر امور مانند سختی و آسانی، فقر و غنا و… . این نگاه باعث صبر بر شداید و مصیبت ها می­شود زیرا فرد می­داند که پشت این امور مصلحت و حکمت خداست و کم کم به مقام رضا منتهی می­شود که در اخلاق اسلامی از عالی­ترین مراتب قابل دستیابی برای انسان است. همچنین علم و ایمان به قضا و قدر الهی باعث از بین رفتن حرص و طمع به دنیا می­شود زیرا مقدرات خدا خیر انسانهاست. بنابراین کسی که به قضا و قدر ایمان دارد دچار اضطراب و حسادت و… نمی­شود. کسی که به قضا و قدر راضی است ایمان و فضیلت و درجه­اش بالا می­رود؛

خداوند سبحان مي­فرمايد: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ * از آنچه از دستتان مى‏رود غمگين نشويد، و به آنچه به شما مى‏رسد خوشحالى مكنيد، كه خدا هيچ متكبر و فخر فروش را دوست نمى‏دارد. سوره حديد آیه23»؛ اگر به معلوم بودن مقدرات نزد خداوند ایمان داشته باشیم و اینکه همه­ی آنها از روی حکمت و علم و قدرت خداست هیچ گاه بر آنچه از دست می­دهیم غم نخواهیم خورد و بخاطر آنچه که به دست می­آوریم بیش از حد شادمان نمی­شویم.

بنابراین، کسی که پیدایش حوادث را تابع ارادة حکیمانة خدای متعال و مستند به تقدیر و قضاء الهی می­داند از پیشامدهای ناگوار نمی­هراسد و در برابر آنها خود را نمی­بازد و به جزع و فزع نمی­افتد بلکه با توجه به اینکه این حوادث جزئی از نظام حکیمانة جهان است و طبق مصالح و حکمت­هایی رخ داده و می­دهد با آغوش باز از آنها استقبال می­کند و ملکات فاضله­ای از قبیل صبر و توکل و رضا و تسلیم را بدست می­آورد.

در عین حال، باید توجه داشت که برداشت نادرست از مسأله قضا و قدر و توحید در تأثیر استقلالی، موجب سستی و تنبلی و زبونی ستم­پذیری و شانه خالی کردن زیر بار مسئولیت­ها نشود و بدانیم که سعادت و شقاوت جاودانی انسان در گرو فعالیت­های اختیاری خود اوست:

«لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت * انسان، هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. سوره بقره آیه 286».

——————————————

1- الکافی، ج 1، ص 157.

2- توحید صدوق باب قضا و قدر.

3- الکافی، ج 1، ص 158.

4- توحید صدوق باب قضا و قدر.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا