راه سوم: گواهی قراین و شواهد
راه دیگر باز شناختن پیامبران حقیقی از مدعیان دروغین پیامبری آن است که انسان با نظر به مجموعهای از قراین و شواهد به حقانیت یک پیامبر یقین پیدا کند و به طور قطعی دریابد که او فرستاده خداوند است. این قراین و شواهد، هر یک به تنهایی موجب ایجاد ظن به صدق پیامبر میگردد، اما همراهی آنها با یکدیگر، ظن یاد شده را چنان تقویت میکند که دیگر هیچ جایی برای احتمال مخالف باقی نمیماند.
شایان ذکر است که روش گردآوری شواهد و قراین یکی از روشهای عقلانی و رایج بشری برای دستیابی به واقعیت هاست. این روش در دادرسیهای قضایی نیز کاربرد فراوانی دارد و بسیار میشود که قاضی، با تأمل در مجموعه شواهدی که به نفع یا بر علیه متهم ارائه شده است، به نتیجه روشنی دست مییابد و بر اساس آن، حکم قاطعی صادر میکند. همچنین عالمان علوم اجتماعی مورخان و حتی پژوهشگران علوم طبیعی نیز، در موارد بسیاری برای رسیدن به نتایج روشن، از همین روش استفاده میکنند.
به هر تقدیر، یکی از کاربردهای این روش تشخیص حقانیت مدعی پیامبری است.
اینک به برخی از قراین و شواهدی که مجموعه آن به اثبات پیامبری یک شخص میانجامد، اشاره میکنیم:
- ویژگیهای اخلاقی و نفسانی:
یکی از شواهد صدق ادعای پیامبری آن است که به اصول اخلاقی پیابند و از نفسی پاک و روحی بلند برخوردار و مظهر کمالات و فضایل انسانی باشد و در حیات او هیچ سابقهای از زشتکاری، دنیاپرستی، جاه طلبی و تمام امور یکه با موازین اخلاقی ناسازگارند، به چشم نخورد. بدیهی است اگر چنین انسان که مظهر امانت و پاکدامنی و صداقت و درستی است، مدعی نبوت شود، حالات روحی و فضایل اخلاقی او شاهدی قوی بر راستگویی او خواهد بود.
- ویژگیهای محیط:
وضعیت محیط که شخص مدعی در آن رشد یافته و دعوت خود را عرضه کرده است، قرینه دیگری بر صدق مدعای او خواهد بود؛ ظهور شخص مدعی پیامبری در جامعهای که از پیشرفت علمی و اخلاقی قابل ملاحظهای برخوردار نیست و مبارزه آن شخص با اندیشههای انحرافی حاکم بر جامعه، شاهد دیگری بر صدق اوست.
- پیروان:
با تأمل در وضعیت کسانی که دعوت شخص مدعی پیامبری را پذیرفتهاند، میتوان به شاهدی دیگر دست یافت؛ گرویدن انسانهای فهیم و پاکدامن به شخص مدعی، قرینهای بر حقانیت اوست؛ اما اگر پیروان او را افراد کم خرد و بی تقوا، که به انواع انحرافات فکری و عملی آلودهاند، تشکیل دهند، میتوان به کذب ادعای او اطمینان یافت.
- راهکارها:
قرینه دیگر بر پیامبری آن است که شخص مدعی برای دستیابی به اهداف و مقاصد خویش از راههای معقول و عادلانه، که با اصول فطری و اخلاقی همخوانی دارد، بهره گیرد و هیچ گاه حاضر نگردد که رهبری خود و گسترش دعوتش را بر پایههای فریبکاری و بی عدالتی استوار کند.
- ثبات قدم و پایبندی به اصول اولیه دعوت:
از دیگر قراین و شواهد حقانیت مدعی پیامبری آن است که اولاً، تا پایان، به اصول اولیه دعوت خود پایبند باشد نه آنکه هر از چند گاهی، دچار تبیدل رأی گردد و اصولی مخالف با تعالیم قبلی خود عرضه کند؛ ثانیاً، در برخورد با سختیها و دشواریهایی که بر سر راه رسالت اوست، ثبات قدم داشته، اهل عقب نشینی و تزلزل در مقابل دشمنان نباشد.
- تعالیم:
محتوای آموزهها و تعالیم شخصی که مدعی نبوت است، گواهی دیگری بر صدق یا کذب او خواهد بود؛ ارائه معارف معقول و جامع در زمینه خدا، انسان و جهان و نیز عرضه تعالیمی که متضمن دعوت به فضایل اخلاقی و دوری از رذایل نفسانی است، از حقانیت آورنده آن و ارتباط او با منبع الهی حکایت میکند.
همن گونه که گفتیم، هر یک از قراین یاد شده (یا موارد مشابه آن) ممکن است به تنهایی برای اثبات قطعی نبوت کافی نباشد، اما ضمیمه شدن برخی از آنها با برخی دیگر احتمال هر گونه کذب و فریبی را درباره شخصی که ادعای رسالت الهی دارد، از بین میبرد. با مروری بر تاریخ پیامبران، روشن میشود که بسیاری از پیروان آنان با اتکا بر دلالت قراین و شواهدی از این دست، به حقانیت آنان پی برده و به آیین آنان گرویدهاند.
نمونه اين رويكرد، برخورد قيصر روم با نامه پيامبر اسلامصلي الله عليه و آله و سلم است كه به وسيله «دحيه كلبي» جوان خوشسيماي مشهور عرب براي او ارسال شده بود.
قيصر روم، نامه را گشود؛ نامهاي كه اينگونه نگارش يافته بود: «از محمد بن عبداللّه (ص) به بزرگ روم. درود بر پيروان هدايت. من تو را به آيين اسلام دعوت ميكنم، اسلام آور تا در امان باشي. خداوند به تو دو پاداش (از ناحيه خود و زير دستانت) ميدهد. پس، اگر از آيين اسلام رويگرداني، گناه اريسيان (قومت) نيز بر تو است. اي اهل كتاب! شما را به يك اصل مشترك دعوت ميكنيم: غير خدا را نپرستيم و كسي را همراه او قرار ندهيم و برخي از ما بعضي ديگر را به خدايي نگيرد. پس، هرگاه آنان (دعوت شدگان) از آيين حق سربرتافتند، بگو: گواه باشيد كه ما مسلمانيم. محمّدصلي الله عليه و آله و سلم پيامبر خدا». (1)
قيصر دستور داد تا يكي از كشيشان، نامه را ترجمه كرد. اين اسقف سپس افزود: اين، همان پيامبري است كه ما در انتظار او بوديم و حضرت عيسی (ع) بدان نويد داد؛ امّا قيصر درصدد برآمد تا از ويژگيهاي زندگي او اطلاعاتي به دست آورد. وي دستور داد كه در سراسر شام گردش كنند تا شايد كسي از زندگي و شيوه رفتار پيامبر خبر داشته باشد. در همان روزها ابوسفيان با گروهي از قريش براي بازرگاني در شام به سر ميبردند. مأموران قيصر آنان را نزد او بردند و قيصر از آنها پرسيد: آيا در ميان شما كسي هست كه پيامبر را بشناسد و نسبش به او نزديك باشد؟ ابوسفيان گفت: من و او از يك طايفه هستيم. قيصر دستور داد تا ابوسفيان در جلو و ديگران در پشت سر او قرار گيرند كه اگر پاسخهاي او بر خلاف واقع باشد، به قيصر اشاره كنند. با اين كيفيّت، قيصر پرسشهاي زير را آغاز كرد:
حسب و نسب او (محمّد) در ميان شما چگونه است؟
از حسب و نسب شريف برخوردار است (ذو نسب).
در نياكان او تا كنون كسي چنين ادّعايي (پيامبري) داشته است؟
نه، هرگز.
آيا قبل از ادّعاي نبوّت، به كذب و دروغ متّهم بود؟
نه، هرگز! (او مرد راستگويي بود و ما او را به كذب متّهم نميكرديم).
پيروان او از مردم ضعيف و پابرهنهاند يا اشراف؟
از ضعيفان و پابرهنگانند.
پيروان او رو به زيادي است يا كمي و كاستي؟
روز به روز زياد ميشوند و افزايش مييابند.
كسي از پيروان او تا به حال مرتدّ شده و از او برگشته است؟
نه، تا كنون كسي از او برنگشته است.
آيا او اهل حيله و مكر و نادرستي در كارهاست؟
نه، اهل اين كارها نيست.
آيا تا كنون با او نبرد كردهايد؟
بلي با او جنگيدهايم.
جنگ و پيكارتان با او چگونه است؟ پيروزيد يا مغلوب؟
گاهي او چيره ميشود و ما مغلوب، و گاهي بالعكس.
قيصر گفت: اين نشانههاي پيامبري است، سپس پرسيد:
شما را به چه كارهايي فرمان ميدهد؟
فرمان ميدهد كه تنها خداي يكتا را پرستش كنيم و شرك نياوريم؛ و فرمان ميدهد كه از آنچه پدرانمان پرستش ميكردند، دست بكشيم؛ و به نماز و روزه و عفّت و راستگويي و اداي امانت و وفاي به عهد فرمان ميدهد.
قيصر گفت: اينها شواهد و قراين و ويژگيهاي پيامبر است. من ميدانستم او خواهد آمد، ولي گمان نميكردم از شما باشد.
از اين گفتوگو معلوم ميشود كه قيصر روم، مرد خردمند و كارآزمودهاي بوده است و از دستآوردهاي عقل، بهره كافي داشته است. لذا، در پايان كار به دحيه كلبي گفت: به پيامبر سلام برسان و اداي كلمه شهادتين و اسلام آوردنم را به او خبر ده. (2)
راه های دیگر
افزون بر سه راه یاد شده، راه های دیگری برای شناخت حقانیت پیامبران الهی مطرح گردیده است که در اینجا به دو مورد اشاره می کنیم:
- محتوای دعوت:
با تأمل و دقت در مضمون تعالیم کسی که مدعی پیامبری است، میتوان به صدق یا کذب او پی برد، زیرا تعالیم انبیای الهی مباحث بسیار عمیق و گستردهای را در زمینه شناخت خدا و اوصاف او، مبدأ و منتهای هستی، تاریخ پیامبران و امم پیشین و… عرضه میکند و قوانین عادلانه و جامعی در اختیار انسانها میگذارد که متضمن سعادت فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی آنهاست. عظمت این معارف و تعالیم تا آنجاست که عقل، بشری بودن آن را ممتنع میداند و حکم میکند که قطعاً از سوی خداوند نازل شده است.
این راه، در حقیقت فراهم کننده یکی از قراینی است که در دلیل سوم به آن اشاره شد.
- جامع و کامل بودن مدعی پیامبری:
شکی نیست که پیامبران کاملترین مردمان زمانه خود میباشند، زیرا اگر شخص کاملتری از آنان وجود داشته باشد، حکمت خداوند اقتضا دارد که شخص کاملتر را به پیامبری برگزیند.
با توجه به این مقدمه، راه دیگری برای شناخت پیامبران حقیقی برای ما مشخص میشود که اگر شخصی ادعای نبوت کرد و با نظر در احوال او مشخص شد، که اولاً، از نظر ادراکات نظری و اعمال او در اوج کمال است (به حقایق امور، به صورت خطا ناپذیر آگاهی دارد و نیز دارای ملکه اعمال نیک و اخلاق پسندیده است)؛ ثانیاً، با تعالیم خویش ناقصان را به کمال شایسته آنها میرساند، چنین شخصی قطعاً دارای سفارت الهی و مقام نبوت است.
——————————-
(1) بحارالأنوار، ج 20، ص 376.
(2) بحارالأنوار، ج 20، ص 378.