• اهمیت خداشناسی

قرآن كريم به سه مسأله ريشه­اي و اعتقادي بيشتر از سائر مسائل مي پردازد و چنين بيان مي­دارد كه نظام هستي را مبدئي است كه جهان از آنجا شروع شده و معادي است كه سرانجام حركت جهان به آن سمت منتهي مي شود و مسيري است يعني رسالت كه راه واصل بين آغاز و انجام است و تمامي معارف دين بدون واسطه و يا با واسطه به همين سه بخش برمي گردد؛ آغاز، توحيد است و انجام، معاد است و مسير، رسالت.

به حضرت علي عليه السلام منسوب است كه در سخني كوتاه اهميت و فراگيربودن اين سه مسأله را چنين بيان مي دارد: «از رحمت الهي كسي برخوردار است كه بداند از كجا آمده، در كجا هست و به كجا خواهد رفت»؛ يعني خدا را بشناسد و به معاد علم پيدا كند و راه و خطي را كه از مبدأ‌ حركت مي كند و به معاد مي رسد بفهمد؛ چون هر علمي انسان را به سعادت ابد نمي رساند و علم نافع ویژگی­هاي دارد كه در علوم ديگر يافت نمي شود. كسي كه در اين سه مسأله ي فراگير بينديشد و آنها را باور كند از رحمت خاص خداوند برخودار مي گردد.

در بين اين سه مسأله ي ريشه اي بهترين و جامعترين موضوعي كه قرآن درباره آن بحث هايي گسترده دارد، اعتقاد تحقيقي به توحيد است؛ يعني اعتقادي كه برمحور علم، آگاهي و معرفت باشد نه اعتقاد تقليدي؛ ‌زيرا خداوند اعتقاد تقليدي را علم نمي نامد.

  • ضرورت و فوائد خدا شناسي

اهميت سرشار مباحث خدا شناسي و آثار عميق آن بر حيات آدمي به هيچ وجه قابل انكار نيست. تا آن جا كه شواهد و قرائن تاريخي نشان مي دهد، شناسايي مبدأ هستي همواره يكي از دغدغه هاي اصلي بشر بوده و بخش عمده اي از منابع گوناگون تاريخي به توصيف مبدأ عالم يا همان «خدا» و بيان رابطه او با انسان و جهان پرداخته است. حضور گسترده و پوياي عقايد خداشناسانه درتاريخ انديشه آدمي، گوياي بخشي از اهميت حياتي مبدأ شناسي است.

اهميت خداشناسي را مي توان از جهت آثار آن در حيات فردي و جمعي انسان ها نيز مورد توجه قرار داد. ترديدي نيست كه زندگاني انسان خداشناس با حيات ملحدانه فردي كه به وجود خدا باور ندارد، تفاوتي بنيادين دارد. همچنين با مقايسه حيات دو انسان خدا باور كه هريك تصويرخاصي از خداي خويش دارند، تفاوت هايي اساسي آشكار مي شود و اين همه از آن روست كه اعتقاد آدمي به خدا و برداشتي كه از اوصاف او دارد، در شئون مختلف حيات او و در انگيزه ها، نيت ها، داوري ها وكردارهاي او كاملاً مؤثر است و دريك كلام معنا و مفهوم خاصي به زندگي او مي بخشد و شخصيت و هويت ويژه اي براي او به ارمغان مي آورد.

همانگونه که در آینده خواهیم گفت مرتبه­ای از معرفت خداوند به صورت فطری در نهاد انسانها جای گرفته و با هستی آنها عجین گشته است. با این حال، این شناخت فطری شناخت اجمالی و ابتدایی است و از این رو نمی­تواند به تنهایی تأمین کننده کمال خداشناسی باشد، بلکه صرفاً زمینه­ای مناسب برای رشد و تعالی معرفت انسان به خدای خویش است.

 از این رو انسانی که از این معرفت فطری و اولیه غفلت نمی­ورزد، خود را نیازمند آن می­بیند که در این مسیر گام­های بلند دیگری بردارد و همین نیاز، یکی از مهمترین عوامل گرایش انسان به تحصیل شناختی گسترده تر و عمیق­تر است.

با این حال، متکلمان اسلامی به منظور تأکید بیشتر بر لزوم حرکت در راه خداشناسی، دلایل را بر ضرورت تأمل و اندیشه ورزی در این حوزه بیان کرده­اند که برای نمونه به دو دلیل اشاره می­کنیم:

  1. دفع ضرر احتمالی:

قاعده دفع ضرر احتمالی، از قواعد عقلی است که مضمون آن حکم عقل به دفع ضررمحتمل است؛ بنابراین اگر انسان درباره چیزي احتمال ضرر بدهد، از نظر عقل، دفع آن ضرر احتمالی واجب است.

چکیده این دلیل آن است که تمام انسانهای روی زمین را می­توان از یک نظر به دو دسته تقسیم نمود:

1 خدا پرستان (بصورت اعم).

2 مادی ها (با انواع متعددشان).

تمام انسانهای روی زمین از این نظرکه معتقد به مخلوقیت عالم هستند و یا جهان را ازلی می­دانند، به دو بخش می توان تقسیم نمود، هر کدام از این دو گروه منطقی دارند:

 ما خداپرستان معتقدیم این جهان و آنچه در آن است را سازنده­ای حکیم دانا و توانا ساخته و انسان مسئول است و مکلف و از طرف خداوند برای تمام کارهایش حکمی مشخص فرستاده شده، پرونده­ای دقیق دارد؛ و تمام کردارش از کوچکترین تا بزرگترین در آن ثبت شده است که پس از مرگ رسیدگی می­شود:

«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ * هر چه را که انجام داده باشد از خوبی یا بدی همگی، حتی باندازه یک ذره خواهد دید. سوره زلزال آیه 7 و 8».

و سرانجام پس از حساب یا در بهشت قرار می­گیرد که:

«وَ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْينُ‏ وَ أَنتُمْ فِيهَا خَلِدُون * در بهشت آنچه دل می خواهد و چشم از آن لذت می برد وجود دارد و شما در آن جاوید هستید. سوره زخرف آیه 71».

و یا در جهنم برای ابد خواهد بود که:

«كلُّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَاب * هرگاه پوستهای تن آنها در آن بریان گردد و بسوزد پوست های دیگری بجای آن قرار می دهیم تا کیفر را بچشند. سوره نساء آیه 56».

 اما مادی­ها می­گویند: انسان متولد می­شود، زندگی می­کند و می­میرد، یعنی حاصل تمام استدلالات گوناگون و سخنان آنها که کتاب­ها، مجلات و نشریات و روزنامه ها را پر کرده و آن همه دستگاه های تبلیغاتی را به راه انداخته اند، همه به همین سه کلمه بازگشت می­کند، درست همان سخنی که قرآن از قول مادیگرایان آن عصر نقل فرموده که می­گفتند:

«وَ قَالُواْ مَا هِىَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نحْيَا وَ مَا يهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ * جز همین زندگی دنیا چیز دیگری نیست، می میریم و زنده می شویم (یعنی ما میمیریم و گروهی بعد از ما به دنیا می آیند) و این روزگار است که ما را هلاک می سازد. سوره جاثیه آیه 24».

با توجه به این مقدمه روشن می­شود: اگر ما برای تحقیق درباره ادعای مادی­ها قدمی برنداریم ایراد و اشکال مهمی پیش نخواهد آمد؛ و زیانی متوجه ما نخواهد شد.

آری مسلما مسئله­ای پیش نخواهد آمد ولی آیا می توان نسبت به معتقدات خداپرستان بی تفاوت بود؟ مگر نه این است که خطری عظیم و ابدی (دوزخ) در پیش است و احتمال چنین خطری هر چند درصد آن کم باشد با توجه به عظمت محتمل، آیا عقل انسان را ملزم به تحقیق و بررسی نمی­کند؟ آیا عقل نمی­گوید تحقیق کن، ببین آیا این سخن درست است یا خیر؟! مسلما عقل انسان را به تحقیق ملزم می­سازد این همان قانون دفع ضرر و محتمل است که عقل آنرا صحیح می شمارد.

راستی آیا ما در امور زندگی خود آنجا که احتمال خطر کمی می­دهیم بررسی و جستجو نمی کنیم؟ چند مورد احتمال زیان را می­توان نشان داد که انسان در پی بررسی آن برنیامده باشد؟!

بنابراین در پاسخ سئوالات بالا می­گوئیم: عقل ما را ملزم به تحقیق می­سازد تا گرفتار خطر نشویم، بلکه لزوم تحقیق و بررسی در چنین مواردی آن قدر واضح است که بعضی از دانشمندان بحث عقائد فرموده اند: «فطرت انسان در چنین مواقعی او را ملزم به تحقیق می کند».

احادیثی که از پیشوایان بزرگ اسلام در این باره رسیده همین مطلب را می­رساند:

خادم امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) نقل می کند یکی از زندیقان (منکران وجود خدا) خدمت آن حضرت رسید، امام به او فرمود: «اگر سخن شما درست باشد که نیست آیا سرانجام ما و شما مساوی نخواهیم بود و نه این است که نماز، روزه و زکات و اعتقادات ما به ما زیانی وارد نمی­سازد؟ آن شخص ساکت شد، سپس امام (ع) فرمود: اما اگر سخن ما درست باشد که درست است شما هلاک شده اید و ما نجات یافته­ایم».

بنابراین آنجا که احتمال خطر عظیمی در پیش است، عقل، ما را ملزم به تحقیق می کند. با توجه به این حقیقت است که می گوئیم ادله خدا پرستان بایستی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. پس هر انسانی که از ظهور پیامبران الهی و دعوت آنان به خداپرستی و انجام برخی تکالیف و نیز ادعای آنان مبنی بر وجود جهان دیگر اندک اطلاعی داشته باشد، اگر به گفته آنان ایمان نیاورد، حداقل احتمال درستی آن را خواهد داد.

  1. وجوب شکر منعم:

شکی نیست که انسان در زندگانی خویش از نعمت های فراوانی برخوردار است که خودش آنها را به خویشتن نداده است، بلکه ازسوی موجود دیگری به او بخشیده شده است. از طرف دیگر، عقل انسان سپاس گزاری از کسی که به او نعمت بخشیده را کاری لازم می شمارد، پس بر انسان لازم است که منعم خویش را سپاس گوید و از آنجا که سپاس گزاری از یک موجود، منوط بر شناختن اوست، عقل انسان حکم می­کند که باید در مسیر شناخت منعم حقیقی (که همان خداوند است) گام بردارد.

حاصل آنکه با توجه به نقش تعیین کننده خداشناسی در حیات انسان و نیز با توجه به داوری عقل درباره لزوم دفع ضرر و زیان احتمالی و لزوم سپاسگزاری از شخصی که نعمت داده باید گفت که اندیشه ورزی در باب شناخت مبدأ متعالی، نه تنها عملی سودمند و شایسته که کاری لازم وبایسته است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا