- فوائد امام غائب
صدها سال است که جامعه بشري از فيض ظهور حجّت خدا محروم گرديده و امت اسلامي از درک محضر رهبري آسماني و پيشوايي معصوم، بيبهره مانده است. به راستي وجود او در غيبت و زندگي او در پنهاني و دور از دسترس همگان چه آثاري براي جهان و جهانيان دارد؟ آيا نميشد در نزديکيهاي دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غيبت خويش از شيعيان نباشد؟
اين سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جايگاه امام و حجّت الهي سرچشمه ميگيرد.
به راستي جايگاه امام در مجموعه هستي چگونه است؟ آيا همه آثار وجودي او به آشکار بودن او وابسته است؟ آيا او تنها براي رهبري و پيشوايي مردمان است يا وجود او براي همه موجودات داراي اثر و برکت است؟
- امام محور هستي
از نظر شيعه و براساس تعاليم ديني، امام، واسطه فيض رسانيِ پروردگار به همه پديدههاي جهان آفرينش است. او در نظام هستي محور و مدار است و بيوجود او عالم و آدم، جن و ملک و حيوان و جمادي نميماند.
از امام صادقعليه السلام سؤال شد آيا زمين بدون امام باقي ميماند؟ حضرت فرمود:
«اگر زمين بدون امام بماند هر آينه فرو ميرود». (1)
اينکه او در رساندن پيامهاي خدا به مردم و راهنمايي آنها به سوي کمال انساني، واسطه است و هر فيض و لطفي در اين بخش به سبب وجود او به همگان ميرسد، امري روشن و بديهي است. زيرا از ابتدا خداوند متعال از طريق پيامبران و سپس جانشينان آنها قافله بشري را هدايت کرده است. ولي از کلمات معصومينعليهم السلام استفاده ميشود که وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطهاي براي رسيدن هر نعمت و فيضي از ناحيه پروردگار به هر موجود کوچک و بزرگي است. به بيان آشکارتر همه موجودات، آنچه از فيوضات و عطاياي الهي دريافت ميکنند از کانال امام ميگيرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمتها و بهرههاي ديگري که در طول حيات خود دارا هستند.
در فرازي از زيارت جامعه کبيره که يک دوره امامشناسي است اينگونه آمده است:
«بِکُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِکُمْ يَخْتِمْ وَبِکُمْ يُنَزِّلُ الغَيْثَ وَبِکُمْ يُمسِکُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ *
اي امامان خداوند به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نيز آن را پايان ميدهد و به سبب وجود شما باران را فرو ميفرستد و به برکت وجود شما آسمان را نگهداشته است از اينکه بر زمين فرود آيد، جز به اراده او». (2)
بنابراين آثار وجودي امام تنها به ظهور و آشکاري او خلاصه نميشود بلکه وجود او در عالم حتّي در غيبت و نهانی زيستن سرچشمه حيات همه موجودات و مخلوقات الهي است و خدا خود اينگونه خواسته است که امام که موجود برتر و کاملتر است واسطه دريافت و رساندن فيوضات و دادههاي الهي به ساير پديدهها باشد و در اين عرصه فرقي بين غيبت و ظهور او نيست. آري همگان از آثار وجود امام بهره ميگيرند و غيبت امام مهديعليه السلام در اين جهت خللي ايجاد نميکند. جالب اينکه وقتي از امام مهديعليه السلام درباره نحوه بهرهمندي از آن حضرت در دوره غيبت، سؤال ميشود ميفرمايد:
«وَاَمّا وَجهُ الاِنتِفاعَ بي في غَيْبَتي فَکَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ اِذا غَيَّبَتْها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ * بهرهمندي از من در روزگار غيبتم، مانند سود بردن از خورشيد است آن گاه که به وسيله ابرها از چشمها پوشيده است». (3)
تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت او به قرار گرفتن خورشيد در پسِ ابر، نکتههاي فراواني دارد که به برخي از آنها اشاره ميشود:
خورشيد در منظومه شمسي مرکزيّت دارد و کرات و سيّارات به دور او حرکت ميکنند چنان که وجود گرامي امام عصر مرکز نظام هستي است.
«بِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنيا وَبِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَري وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرضُ وَالسَّماء * به سبب بودن او دنيا باقي است و به برکت وجود او، عالم روزي ميخورند و به خاطر وجود او زمين و آسمان، استوار مانده است». (4)
آفتاب، لحظهاي از نورافشاني دريغ نميکند و هر کس به اندازه ارتباطي که با خورشيد دارد از نور آن بهره ميگيرد. چنان که وجود وليّ عصر واسطه دريافتِ همه نعمتهاي مادي و معنوي است که از ناحيه پروردگارِ جهان به بندگان ميرسد ولي هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع کمالات، بهرهمند ميگردد.
اگر اين آفتابِ پشت ابر نباشد، شدت سرما و تاريکي، زمين را غير قابل سکونت خواهد کرد. چنانکه اگر عالم از وجود امام محروم بماند سختيها و نابسامانيها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگي را غير ممکن ميسازد.
حضرت مهدی علیهالسلام در نامهاي به شيخ مفيد خطاب به شيعيان خود ميفرمايد:
«اِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِکُمْ وَ لاناسينَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْلا ذلِکَ لنَزَلَ بِکُمُ اللّأواءَ وَاصْطَلَمَکُمُ الْأَعْداء *
ما هرگز شما را به حال خود رها نکردهايم و هرگز شما را از ياد نبردهايم و اگر نبود (عنايات پيوسته ما) حتماً سختيها و بلاهاي فراواني به شما ميرسيد و دشمنان شما را نابود ميکردند». (5)
بنابراين آفتاب وجود امام بر عالم وجود ميتابد و به همه هستي فيض ميرساند و در اين ميان براي بشريت و به ويژه جامعه مسلمينِ معتقد به او برکات و خيرات بيشتري دارد که به نمونههايي از آن ميپردازيم:
- اميد بخشي
از سرمايههاي مهم زندگي، اميد است. اميد مايه حيات و نشاط و پويايي است. اميد عامل حرکت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب اميد به آيندهاي روشن و سراسر شور و اشتياق است. شيعه، پيوسته و در طول تاريخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختيها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نيروئي بزرگ و پشتوانهاي استوار، او را به ايستادگي و تسليم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته است؛ اميد به آينده سبز مؤمنين و دين باوران بوده است. آيندهاي که خيالي و افسانهاي نيست؛ آيندهاي که نزديک است و ميتواند نزديکتر باشد. زيرا آن که بايد رهبري قيام را به عهده گيرد زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و اين من و تو و مائيم که بايد آماده باشيم.
- پايداري مکتب
هر جامعهاي براي حفظ تشکيلات خود و ادامه راه تا رسيدن به مقصد مورد نظر، نياز به وجود رهبري آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهي او در مسير صحيح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگي براي افراد است تا در يک سازماندهي منظّم، دستاوردهاي قبلي را حفظ کنند و به تقويت برنامههاي آينده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در ميان جمعيّت و افراد خود نباشد از ترسيم خطوط اصلي و ارائه راهکارهاي کلّي، کوتاهي نميکند و به واسطههاي گوناگون، نسبت به راههاي انحرافي، هشدار ميدهد.
امام عصرعليه السلام گرچه در غيبت است ولي وجود او عامل جدّي براي حفظ مکتب شيعه است. او با آگاهي کامل از توطئههاي دشمنان، به شيوههاي مختلف، مرزهاي فکري شيعيان را پاسداري ميکند و آن گاه که دشمن فريبکار با وسيلهها و ابزارهاي گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه ميگيرد، با هدايت و ارشاد عالمان و برگزيدگان، راههاي نفود او را ميبندد.
براي نمونه، عنايت حضرت مهديعليه السلام به شيعيان بحرين را از زبان علاّمه مجلسي ميشنويم:
در روزگار گذشته، فرمانروايي ناصبي بر بحرين حکومت ميکرد، که وزيرش در دشمني با شيعيان آنجا، گوي سبقت را از او ربوده بود. روزي وزير بر فرمانروا وارد شد و اناري را به دست او داد، که به صورت طبيعي اين واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه و ابوبکر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول اللَّه». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانهاي آشکار و دليلي نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو دربارهي شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر کنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند که از مذهب خود دست ميکشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخيّر ميکنيم؛ پاسخي قانع کننده بياورند يا جزيه بدهند (6) و يا اين که مردانشان را ميکشيم زنان و فرزندانشان را اسير ميکنيم و اموالشان را به غنيمت ميبريم.
فرمانروا، رأي او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آنگاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلي روشن نياوريد، شما را ميکشم و زنان و فرزندانتان را اسير ميکنم يا اينکه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوي فراوان به اين نتيجه رسيدند که از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آنگاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يکي از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوي صحرا برو و به امام زمانعليه السلاماستغاثه کن و از او، راه رهايي از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست.
آن مرد چنين کرد، ولي موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخي دريافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمّد بن عيسي نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زاري از حضرت، درخواست کمک کرد. چون آخر شب شد، شنيد مردي خطاب به او ميگويد: اي محمّد بن عيسي! چرا تو را به اين حال ميبينم و چرا به سوي بيابان بيرون آمدهاي؟ محمّد بن عيسي از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: اي محمّد بن عيسي! منم صاحب الزمان (عج)، حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسي گفت: اگر تو صاحب الزماني، داستان مرا ميداني و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست ميگويي. تو به دليل آن مصيبتي که بر شما وارد شده است، به اينجا آمدهاي. عرض کرد: آري، شما ميدانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: اي محمدبن عيسي! در خانهي آن وزير درخت اناري است. هنگامي که درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبي به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روي انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روي آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا ميروي و به او ميگويي که من پاسخ تو را در خانهي وزير ميدهم. چون به خانهي وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! کيسهي سفيدي خواهي يافت که قالب گِلي در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانهي ديگر اينکه به فرمانروا بگو: که معجزهي ديگر ما اين است که چون انار را دو نيم کنيد، جز دود و خاکستر چيزي در آن نيست!
محمدبن عيسي از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آنچه امام زمانعليه السلام فرموده بود، آشکار گشت.
فرمانرواي بحرين با ديدن اين معجزه به تشيّع گرويد و دستور داد وزير حيلهگر را به قتل رساندند.
(7)
- خودسازي
قرآن کريم ميفرمايد:
«وَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ * اي پيامبر به مردم بگو عمل کنيد، (ولي بدانيد) که خداوند و پيامبر و مؤمنان، کارهاي شما را ميبينند. سوره توبه آیه 105»
در روايات آمده است که مراد از «مؤمنون» در اين آيه شريفه، امامان معصومعليهم السلام هستند. (8)
بنابراين، اعمال مردم به نظر امام زمانعليه السلام ميرسد. و آن بزرگوار از پس پرده غيبت، شاهد و ناظر کارها است. اين حقيقت اثر تربيتي بزرگي دارد و شيعيان را به اصلاح کارهاي خود واميدارد و از اين که در برابر حجّت خدا و امام خوبيها به زشتيها و گناهان آلوده شوند باز ميدارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکي، بيشتر باشد، آئينه دل و جانش، صفاي بيشتري مييابد و اين روشني و زلالي در گفتار و رفتار او آشکارتر ميگردد.
- پناهگاه علمي و فکري
پيشوايان معصومعليهم السلام، معلّمان و مربّيان اصلي جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهرهها بردهاند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصرعليه السلام ممکن نيست ولي آن معدن علوم الهي به راههاي مختلف، گره از مشکلاتِ علمي و فکري شيعيان باز ميکند. در دوره غيبت صغري، بسياري از سؤالات مردم و علما، از طريقِ نامههاي امام که به توقيعات مشهور است پاسخ داده ميشد. (9)
امام عصرعليه السلام در جواب نامه اسحاق بن يعقوب و سؤالهاي او، نوشته است:
«خداوند تو را هدايت کند و ثابت قدم بدارد؛ اما اينکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سئوال کردي، بدان که بين خدا و هيچ کس خويشاوندي نيست و کسي که مرا انکار کند از من نيست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است و اما اموال تان را تا پاکيزه نکنيد قبول نميکنيم؛
و اما اموالي که براي ما فرستادي از آن رو ميپذيريم که پاکيزه و طاهر است. و کسي که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است. و چگونگي استفاده از من، مانند بهرهمندي از خورشيدِ پشت ابر است و من امان مردم روي زمين هستم همانطوري که ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از اموري که سودي برايتان ندارد پرسش نکنيد و خود را در آموختن آنچه از شما نخواستهاند به زحمت نيفکنيد و براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد که همان، فرج شماست، سلام بر تو اي اسحاق بن يعقوب و سلام بر هر کسي که پيرو هدايت است». (10)
پس از غيبت صغري هم بارها علماي شيعه، مشکلات علمي و فکري خود را با امام خويش مطرح کرده و پاسخ آن را دريافت نمودهاند.
مير علاّم يکي از شاگردان مقدس اردبيلي چنين ميگويد:
نيمه شبي در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت عليعليه السلام بودم ناگاه شخصي را ديدم که به سمت حرم ميرود، به سوي او رفتم چون نزديک شدم؛ ديدم که شيخ و استادم ملا احمد مقدّس اردبيلي است. خود را از او پنهان کردم.
نزديک حرم مطهر شد در حالي که در بسته بود؛ ناگاه ديدم در گشوده شد و داخل حرم گرديد! و پس از مدتي کوتاه از حرم خارج شد، و به سمت کوفه متوجه گرديد.
به دنبال او روانه شدم به طوري که مرا نميديد تا آن که داخل مسجد کوفه گرديد و در نزد محرابي که اميرالمؤمنينعليه السلام را در آن ضربت زدهاند قرار گرفت و مدّتي در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بيرون رفت و به سمت نجف متوجه گرديد من همچنان دنبال او بودم تا آنکه به مسجد حنانه رسيد؛ ناگاه بدون اختيار سرفهام گرفت چون صداي مرا شنيد برگشت نگاهي به من کرد و مرا شناخت. فرمود: مير علام هستي؟ گفتم: آري! گفت: اينجا چه ميکني؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت عليعليه السلام شدي تا حال با شما هستم. شما را به حق اين قبر قسم ميدهم که سرّ اين واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم به من خبر دهيد!
فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم آن را به کسي نگويي! چون به او اطمينان دادم فرمود: گاهي که برخي مسائل بر من مشکل ميشود براي حل آن به اميرالمؤمنينعليه السلام متوسل ميشوم. امشب نيز مسئلهاي براي من مشکل شد و در آن فکر ميکردم؛ ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم.
چون به حرم مطهر رسيدم چنان که ديدي درِ بسته بر روي من گشوده شد. پس داخل شده به خدا ناليدم که جواب آن را از آن حضرت دريابم ناگاه از قبر مطهر ندايي شنيدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائمعليه السلام سؤال کن زيرا که او امام زمان توست. پس به نزد محراب مسجد کوفه آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده جواب شنيدم و اکنون به منزل خود ميروم». (11)
- هدايت باطني و نفوذ روحاني
امام و حجّت خدا وظيفه رهبري و هدايت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادي را که آماده دريافت نور هدايت او هستند، راهنمايي کند. براي انجام اين مأموريت الهي، گاهي آشکارا و بيپرده، با انسانها ارتباط برقرار ميکند و با گفتار و کردار زندگيساز خود، راه سعادت و بهروزي آنها را نشان ميدهد و زماني ديگر با استفاده از قدرت ولايت خود که نيروي غيبي و الهي است در درون قلبها اثر ميگذارد و با توجهي ويژه و عنايتي خاص، دلهاي آماده را، مايل به خوبيها و زيباييها ميکند و راه رشد و کمال آنها را هموار ميسازد. در اين بخش، نيازي به حضور ظاهري امام و ارتباط مستقيم با او نيست بلکه هدايتها از راههاي دروني و ارتباطات قلبي انجام ميگيرد.
امام عليعليه السلام در بيان اين بخش از فعاليّتهاي امام ميفرمايد:
«خداوندا، جز اين نيست که بايد حجّتي از سوي تو در زمين باشد تا خلق را به سوي آئين تو راهنمایی کند. و اگر وجود ظاهري او از مردم پنهان باشد ولي بيشک تعاليم و آداب او در دلهاي مؤمنين پراکنده است و آنها براساس آن عمل ميکنند». (12)
امام غايب از طريق همين هدايتها به کار نيروسازي براي قيام و انقلاب جهاني، همّت ميگمارد. و آنها که شايستگيهاي لازم را دارا باشند تحت تربيت ويژه امام، براي حضور در رکابِ آن حضرت آماده ميشوند و اين يکي از برنامههاي امام غايب است که به برکت وجود او انجام ميشود.
- ايمني از بلاها
بدون ترديد، امنيّت از اصليترين سرمايههاي زندگي است. پديد آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگي و حيات طبيعي موجودات را در معرض نابودي قرار داده است و کنترل آفتها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادّي ممکن است ولي عوامل معنوي نيز در آن تأثير فراواني دارد. در روايات پيشوايان ما، وجود امام و حجت الهي، در مجموعه جهان آفرينش، به عنوان عامل امنيّت زمين و اهل آن شمرده شده است.
امام مهديعليه السلام خود فرموده است:
«وَ اِنِّي لَاَمانٌ لِاَهْلِ الْاَرْضِ * وجود من موجب ايمني (از بلاها) براي ساکنان زمين است». (13)
وجود امام، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدي که انجام ميدهند به عذابهايِ سخت الهي گرفتار آيند و طومار حيات زمين و اهل آن در هم پيچيده شود.
قرآن کريم در اين باره، خطاب به پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله وسلم ميفرمايد:
«وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِم… * (اي رسول ما) تا زماني که تو در ميان ايشان (مسلمانان) هستي، خداوند هرگز آنها را به عذاب (عمومي) گرفتار نخواهد کرد. سوره انفال آیه 33»
حضرت ولي عصر که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نيز به عنايت خاص خود بلاهاي بزرگ را به ويژه از جامعه شيعيان و فرد فرد آنها دور ميکند؛ گرچه در بسياري از موارد، شيعيان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست ياريگر او را در بالاي سر خود نشناسند!
آن گرامي در مقام معرفي خود فرموده است:
«أَنَا خاتَمُ الْاَوْصِياءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلي وَ شِيعَتِي * من آخرين جانشين پيامبر خدا هستم و خداي تعالي به [سبب وجود] من بلاها را از خاندان و شيعيانم دور ميکند». (14)
——————————–
(1) کافي، ج 1، ص 201.
(2) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه کبيره. توضيح اينکه اين زيارت از امام هاديعليه السلام نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالي است و پيوسته مورد عنايت خاص عالمان شيعه بوده است.
(3) احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.
(4) مفاتيحالجنان، دعاي عديله.
(5) احتجاج، ج 2، ش 359، ص 598.
(6) پولي که غير مسلماناني که در پناه حکومت اسلامي زندگي ميکنند، در برابر تأمين امنيّت و برخورداري از امکانات به دولت اسلامي ميپردازند.
(7) بحارالانوار، ج 52، ص 178.
(8) کافي، ج 1، باب عرض الاعمال، ص 171.
(9) ر.ک: کمالالدين، ج 2، باب 45، صص 286 – 235.
(10) همان، ح 4، ص 237.
(11) بحارالانوار، ج 52، ص 174.
(12) اثباتالهداة، ج 3، ح 112، ص 463.
(13) کمالالدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.
(14) کمالالدين، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.