• فوائد امام غائب

صدها سال است که جامعه بشري از فيض ظهور حجّت خدا محروم گرديده و امت اسلامي از درک محضر رهبري آسماني و پيشوايي معصوم، بي‏بهره مانده است. به راستي وجود او در غيبت و زندگي او در پنهاني و دور از دسترس همگان چه آثاري براي جهان و جهانيان دارد؟ آيا نمي‏شد در نزديکي‏هاي دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غيبت خويش از شيعيان نباشد؟

اين سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جايگاه امام و حجّت الهي سرچشمه مي‏گيرد.

به راستي جايگاه امام در مجموعه هستي چگونه است؟ آيا همه آثار وجودي او به آشکار بودن او وابسته است؟ آيا او تنها براي رهبري و پيشوايي مردمان است يا وجود او براي همه موجودات داراي اثر و برکت است؟

  • امام محور هستي

از نظر شيعه و براساس تعاليم ديني، امام، واسطه فيض رسانيِ پروردگار به همه پديده‏هاي جهان آفرينش است. او در نظام هستي محور و مدار است و بي‏وجود او عالم و آدم، جن و ملک و حيوان و جمادي نمي‏ماند.

از امام صادق‏عليه السلام سؤال شد آيا زمين بدون امام باقي مي‏ماند؟ حضرت فرمود:

«اگر زمين بدون امام بماند هر آينه فرو مي‏رود». (1)

اينکه او در رساندن پيام‏هاي خدا به مردم و راهنمايي آنها به سوي کمال انساني، واسطه است و هر فيض و لطفي در اين بخش به سبب وجود او به همگان مي‏رسد، امري روشن و بديهي است. زيرا از ابتدا خداوند متعال از طريق پيامبران و سپس جانشينان آنها قافله بشري را هدايت کرده است. ولي از کلمات معصومين‏عليهم السلام استفاده مي‏شود که وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطه‏اي براي رسيدن هر نعمت و فيضي از ناحيه پروردگار به هر موجود کوچک و بزرگي است. به بيان آشکارتر همه موجودات، آنچه از فيوضات و عطاياي الهي دريافت مي‏کنند از کانال امام مي‏گيرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت‏ها و بهره‏هاي ديگري که در طول حيات خود دارا هستند.

در فرازي از زيارت جامعه کبيره که يک دوره امام‏شناسي است اينگونه آمده است:

«بِکُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِکُمْ يَخْتِمْ وَبِکُمْ يُنَزِّلُ الغَيْثَ وَبِکُمْ يُمسِکُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ *

اي امامان خداوند به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نيز آن را پايان مي‏دهد و به سبب وجود شما باران را فرو مي‏فرستد و به برکت وجود شما آسمان را نگهداشته است از اينکه بر زمين فرود آيد، جز به اراده او». (2)

بنابراين آثار وجودي امام تنها به ظهور و آشکاري او خلاصه نمي‏شود بلکه وجود او در عالم حتّي در غيبت و نهانی زيستن سرچشمه حيات همه موجودات و مخلوقات الهي است و خدا خود اينگونه خواسته است که امام که موجود برتر و کاملتر است واسطه دريافت و رساندن فيوضات و داده‏هاي الهي به ساير پديده‏ها باشد و در اين عرصه فرقي بين غيبت و ظهور او نيست. آري همگان از آثار وجود امام بهره مي‏گيرند و غيبت امام مهدي‏عليه السلام در اين جهت خللي ايجاد نمي‏کند. جالب اينکه وقتي از امام مهدي‏عليه السلام درباره نحوه بهره‏مندي از آن حضرت در دوره غيبت، سؤال مي‏شود مي‏فرمايد:

«وَاَمّا وَجهُ الاِنتِفاعَ بي في غَيْبَتي فَکَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ اِذا غَيَّبَتْها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ * بهره‏مندي از من در روزگار غيبتم، مانند سود بردن از خورشيد است آن گاه که به وسيله ابرها از چشم‏ها پوشيده است». (3)

تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت او به قرار گرفتن خورشيد در پسِ ابر، نکته‏هاي فراواني دارد که به برخي از آن‏ها اشاره مي‏شود:

خورشيد در منظومه شمسي مرکزيّت دارد و کرات و سيّارات به دور او حرکت مي‏کنند چنان که وجود گرامي امام عصر مرکز نظام هستي است.

«بِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنيا وَبِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَري وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرضُ وَالسَّماء * به سبب بودن او دنيا باقي است و به برکت وجود او، عالم روزي مي‏خورند و به خاطر وجود او زمين و آسمان، استوار مانده است». (4)

آفتاب، لحظه‏اي از نورافشاني دريغ نمي‏کند و هر کس به اندازه ارتباطي که با خورشيد دارد از نور آن بهره مي‏گيرد. چنان که وجود وليّ عصر واسطه دريافتِ همه نعمت‏هاي مادي و معنوي است که از ناحيه پروردگارِ جهان به بندگان مي‏رسد ولي هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع کمالات، بهره‏مند مي‏گردد.

اگر اين آفتابِ پشت ابر نباشد، شدت سرما و تاريکي، زمين را غير قابل سکونت خواهد کرد. چنانکه اگر عالم از وجود امام محروم بماند سختي‏ها و نابساماني‏ها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگي را غير ممکن مي‏سازد.

حضرت مهدی علیه­السلام در نامه‏اي به شيخ مفيد خطاب به شيعيان خود مي‏فرمايد:

«اِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِکُمْ وَ لاناسينَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْلا ذلِکَ لنَزَلَ بِکُمُ اللّأواءَ وَاصْطَلَمَکُمُ الْأَعْداء *

ما هرگز شما را به حال خود رها نکرده‏ايم و هرگز شما را از ياد نبرده‏ايم و اگر نبود (عنايات پيوسته ما) حتماً سختي‏ها و بلاهاي فراواني به شما مي‏رسيد و دشمنان شما را نابود مي‏کردند». (5)

بنابراين آفتاب وجود امام بر عالم وجود مي‏تابد و به همه هستي فيض مي‏رساند و در اين ميان براي بشريت و به ويژه جامعه مسلمينِ معتقد به او برکات و خيرات بيشتري دارد که به نمونه‏هايي از آن مي‏پردازيم:

  1. اميد بخشي

از سرمايه‏هاي مهم زندگي، اميد است. اميد مايه حيات و نشاط و پويايي است. اميد عامل حرکت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب اميد به آينده‏اي روشن و سراسر شور و اشتياق است. شيعه، پيوسته و در طول تاريخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختي‏ها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نيروئي بزرگ و پشتوانه‏اي استوار، او را به ايستادگي و تسليم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته است؛ اميد به آينده سبز مؤمنين و دين باوران بوده است. آينده‏اي که خيالي و افسانه‏اي نيست؛ آينده‏اي که نزديک است و مي‏تواند نزديک‏تر باشد. زيرا آن که بايد رهبري قيام را به عهده گيرد زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و اين من و تو و مائيم که بايد آماده باشيم.

  1. پايداري مکتب

هر جامعه‏اي براي حفظ تشکيلات خود و ادامه راه تا رسيدن به مقصد مورد نظر، نياز به وجود رهبري آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهي او در مسير صحيح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگي براي افراد است تا در يک سازماندهي منظّم، دستاوردهاي قبلي را حفظ کنند و به تقويت برنامه‏هاي آينده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در ميان جمعيّت و افراد خود نباشد از ترسيم خطوط اصلي و ارائه راهکارهاي کلّي، کوتاهي نمي‏کند و به واسطه‏هاي گوناگون، نسبت به راههاي انحرافي، هشدار مي‏دهد.

امام عصرعليه السلام گرچه در غيبت است ولي وجود او عامل جدّي براي حفظ مکتب شيعه است. او با آگاهي کامل از توطئه‏هاي دشمنان، به شيوه‏هاي مختلف، مرزهاي فکري شيعيان را پاسداري مي‏کند و آن گاه که دشمن فريبکار با وسيله‏ها و ابزارهاي گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه مي‏گيرد، با هدايت و ارشاد عالمان و برگزيدگان، راههاي نفود او را مي‏بندد.

براي نمونه، عنايت حضرت مهدي‏عليه السلام به شيعيان بحرين را از زبان علاّمه مجلسي مي‏شنويم:

در روزگار گذشته، فرمانروايي ناصبي بر بحرين حکومت مي‏کرد، که وزيرش در دشمني با شيعيان آن‏جا، گوي سبقت را از او ربوده بود. روزي وزير بر فرمانروا وارد شد و اناري را به دست او داد، که به صورت طبيعي اين واژه‏ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه و ابوبکر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول اللَّه». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانه‏اي آشکار و دليلي نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو درباره‏ي شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر کنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند که از مذهب خود دست مي‏کشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخيّر مي‏کنيم؛ پاسخي قانع کننده بياورند يا جزيه بدهند (6) و يا اين که مردان‏شان را مي‏کشيم زنان و فرزندان‏شان را اسير مي‏کنيم و اموال‏شان را به غنيمت مي‏بريم.

فرمانروا، رأي او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آن‏گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلي روشن نياوريد، شما را مي‏کشم و زنان و فرزندان‏تان را اسير مي‏کنم يا اين‏که بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت‏وگوي فراوان به اين نتيجه رسيدند که از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آن‏گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يکي از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوي صحرا برو و به امام زمان‏عليه السلام‏استغاثه کن و از او، راه رهايي از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست.

آن مرد چنين کرد، ولي موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخي دريافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمّد بن عيسي نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زاري از حضرت، درخواست کمک کرد. چون آخر شب شد، شنيد مردي خطاب به او مي‏گويد: اي محمّد بن عيسي! چرا تو را به اين حال مي‏بينم و چرا به سوي بيابان بيرون آمده‏اي؟ محمّد بن عيسي از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: اي محمّد بن عيسي! منم صاحب الزمان (عج)، حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسي گفت: اگر تو صاحب الزماني، داستان مرا مي‏داني و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست مي‏گويي. تو به دليل آن مصيبتي که بر شما وارد شده است، به اين‏جا آمده‏اي. عرض کرد: آري، شما مي‏دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: اي محمدبن عيسي! در خانه‏ي آن وزير درخت اناري است. هنگامي که درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبي به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روي انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‏ها بر روي آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا مي‏روي و به او مي‏گويي که من پاسخ تو را در خانه‏ي وزير مي‏دهم. چون به خانه‏ي وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! کيسه‏ي سفيدي خواهي يافت که قالب گِلي در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه‏ي ديگر اين‏که به فرمانروا بگو: که معجزه‏ي ديگر ما اين است که چون انار را دو نيم کنيد، جز دود و خاکستر چيزي در آن نيست!

محمدبن عيسي از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن‏چه امام زمان‏عليه السلام فرموده بود، آشکار گشت.

فرمانرواي بحرين با ديدن اين معجزه به تشيّع گرويد و دستور داد وزير حيله‏گر را به قتل رساندند.

(7)

  1. خودسازي

قرآن کريم مي‏فرمايد:

«وَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ * اي پيامبر به مردم بگو عمل کنيد، (ولي بدانيد) که خداوند و پيامبر و مؤمنان، کارهاي شما را مي‏بينند. سوره توبه آیه 105»

در روايات آمده است که مراد از «مؤمنون» در اين آيه شريفه، امامان معصوم‏عليهم السلام هستند. (8)

بنابراين، اعمال مردم به نظر امام زمان‏عليه السلام مي‏رسد. و آن بزرگوار از پس پرده غيبت، شاهد و ناظر کارها است. اين حقيقت اثر تربيتي بزرگي دارد و شيعيان را به اصلاح کارهاي خود وامي‏دارد و از اين که در برابر حجّت خدا و امام خوبي‏ها به زشتي‏ها و گناهان آلوده شوند باز مي‏دارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاکي، بيشتر باشد، آئينه دل و جانش، صفاي بيشتري مي‏يابد و اين روشني و زلالي در گفتار و رفتار او آشکارتر مي‏گردد.

  1. پناهگاه علمي و فکري

پيشوايان معصوم‏عليهم السلام، معلّمان و مربّيان اصلي جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره‏ها برده‏اند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصرعليه السلام ممکن نيست ولي آن معدن علوم الهي به راههاي مختلف، گره از مشکلاتِ علمي و فکري شيعيان باز مي‏کند. در دوره غيبت صغري، بسياري از سؤالات مردم و علما، از طريقِ نامه‏هاي امام که به توقيعات مشهور است پاسخ داده مي‏شد. (9)

امام عصرعليه السلام در جواب نامه اسحاق بن يعقوب و سؤال‏هاي او، نوشته است:

«خداوند تو را هدايت کند و ثابت قدم بدارد؛ اما اينکه درباره منکران از خاندان و عموزادگان ما سئوال کردي، بدان که بين خدا و هيچ کس خويشاوندي نيست و کسي که مرا انکار کند از من نيست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است و اما اموال تان را تا پاکيزه نکنيد قبول نمي‏کنيم؛

و اما اموالي که براي ما فرستادي از آن رو مي‏پذيريم که پاکيزه و طاهر است. و کسي که اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است. و چگونگي استفاده از من، مانند بهره‏مندي از خورشيدِ پشت ابر است و من امان مردم روي زمين هستم همانطوري که ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از اموري که سودي برايتان ندارد پرسش نکنيد و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‏اند به زحمت نيفکنيد و براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد که همان، فرج شماست، سلام بر تو اي اسحاق بن يعقوب و سلام بر هر کسي که پيرو هدايت است». (10)

پس از غيبت صغري هم بارها علماي شيعه، مشکلات علمي و فکري خود را با امام خويش مطرح کرده و پاسخ آن را دريافت نموده‏اند.

مير علاّم يکي از شاگردان مقدس اردبيلي چنين مي‏گويد:

نيمه شبي در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت علي‏عليه السلام بودم ناگاه شخصي را ديدم که به سمت حرم مي‏رود، به سوي او رفتم چون نزديک شدم؛ ديدم که شيخ و استادم ملا احمد مقدّس اردبيلي‏ است. خود را از او پنهان کردم.

نزديک حرم مطهر شد در حالي که در بسته بود؛ ناگاه ديدم در گشوده شد و داخل حرم گرديد! و پس از مدتي کوتاه از حرم خارج شد، و به سمت کوفه متوجه گرديد.

به دنبال او روانه شدم به طوري که مرا نمي‏ديد تا آن که داخل مسجد کوفه گرديد و در نزد محرابي که اميرالمؤمنين‏عليه السلام را در آن ضربت زده‏اند قرار گرفت و مدّتي در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از مسجد بيرون رفت و به سمت نجف متوجه گرديد من همچنان دنبال او بودم تا آنکه به مسجد حنانه رسيد؛ ناگاه بدون اختيار سرفه‏ام گرفت چون صداي مرا شنيد برگشت نگاهي به من کرد و مرا شناخت. فرمود: مير علام هستي؟ گفتم: آري! گفت: اينجا چه مي‏کني؟ گفتم: از آن زمان که داخل حرم حضرت علي‏عليه السلام شدي تا حال با شما هستم. شما را به حق اين قبر قسم مي‏دهم که سرّ اين واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم به من خبر دهيد!

فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم آن را به کسي نگويي! چون به او اطمينان دادم فرمود: گاهي که برخي مسائل بر من مشکل مي‏شود براي حل آن به اميرالمؤمنين‏عليه السلام متوسل مي‏شوم. امشب نيز مسئله‏اي براي من مشکل شد و در آن فکر مي‏کردم؛ ناگاه به دلم افتاد که باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال کنم.

چون به حرم مطهر رسيدم چنان که ديدي درِ بسته بر روي من گشوده شد. پس داخل شده به خدا ناليدم که جواب آن را از آن حضرت دريابم ناگاه از قبر مطهر ندايي شنيدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم‏عليه السلام سؤال کن زيرا که او امام زمان توست. پس به نزد محراب مسجد کوفه آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده جواب شنيدم و اکنون به منزل خود مي‏روم». (11)

  1. هدايت باطني و نفوذ روحاني

امام و حجّت خدا وظيفه رهبري و هدايت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادي را که آماده دريافت نور هدايت او هستند، راهنمايي کند. براي انجام اين مأموريت الهي، گاهي آشکارا و بي‏پرده، با انسان‏ها ارتباط برقرار مي‏کند و با گفتار و کردار زندگي‏ساز خود، راه سعادت و بهروزي آن‏ها را نشان مي‏دهد و زماني ديگر با استفاده از قدرت ولايت خود که نيروي غيبي و الهي است در درون قلب‏ها اثر مي‏گذارد و با توجهي ويژه و عنايتي خاص، دل‏هاي آماده را، مايل به خوبي‏ها و زيبايي‏ها مي‏کند و راه رشد و کمال آن‏ها را هموار مي‏سازد. در اين بخش، نيازي به حضور ظاهري امام و ارتباط مستقيم با او نيست بلکه هدايت‏ها از راه‏هاي دروني و ارتباطات قلبي انجام مي‏گيرد.

امام علي‏عليه السلام در بيان اين بخش از فعاليّت‏هاي امام مي‏فرمايد:

«خداوندا، جز اين نيست که بايد حجّتي از سوي تو در زمين باشد تا خلق را به سوي آئين تو راهنمایی کند. و اگر وجود ظاهري او از مردم پنهان باشد ولي بي‏شک تعاليم و آداب او در دلهاي مؤمنين پراکنده است و آن‏ها براساس آن عمل مي‏کنند». (12)

امام غايب از طريق همين هدايت‏ها به کار نيروسازي براي قيام و انقلاب جهاني، همّت مي‏گمارد. و آن‏ها که شايستگي‏هاي لازم را دارا باشند تحت تربيت ويژه امام، براي حضور در رکابِ آن حضرت آماده مي‏شوند و اين يکي از برنامه‏هاي امام غايب است که به برکت وجود او انجام مي‏شود.

  1. ايمني از بلاها

بدون ترديد، امنيّت از اصلي‏ترين سرمايه‏هاي زندگي است. پديد آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگي و حيات طبيعي موجودات را در معرض نابودي قرار داده است و کنترل آفت‏ها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادّي ممکن است ولي عوامل معنوي نيز در آن تأثير فراواني دارد. در روايات پيشوايان ما، وجود امام و حجت الهي، در مجموعه جهان آفرينش، به عنوان عامل امنيّت زمين و اهل آن شمرده شده است.

امام مهدي‏عليه السلام خود فرموده است:

«وَ اِنِّي لَاَمانٌ لِاَهْلِ الْاَرْضِ * وجود من موجب ايمني (از بلاها) براي ساکنان زمين است». (13)

وجود امام، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدي که انجام مي‏دهند به عذاب‏هايِ سخت الهي گرفتار آيند و طومار حيات زمين و اهل آن در هم پيچيده شود.

قرآن کريم در اين باره، خطاب به پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله وسلم مي‏فرمايد:

«وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِم… * (اي رسول ما) تا زماني که تو در ميان ايشان (مسلمانان) هستي، خداوند هرگز آن‏ها را به عذاب (عمومي) گرفتار نخواهد کرد. سوره انفال آیه 33»

حضرت ولي عصر که مظهر رحمت و مهر پروردگار است نيز به عنايت خاص خود بلاهاي بزرگ را به ويژه از جامعه شيعيان و فرد فرد آن‏ها دور مي‏کند؛ گرچه در بسياري از موارد، شيعيان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست ياري‏گر او را در بالاي سر خود نشناسند!

آن گرامي در مقام معرفي خود فرموده است:

«أَنَا خاتَمُ الْاَوْصِياءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلي وَ شِيعَتِي * من آخرين جانشين پيامبر خدا هستم و خداي تعالي به [سبب وجود] من بلاها را از خاندان و شيعيانم دور مي‏کند». (14)

——————————–

(1) کافي، ج 1، ص 201.

(2) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه کبيره. توضيح اينکه اين زيارت از امام هادي‏عليه السلام نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالي است و پيوسته مورد عنايت خاص عالمان شيعه بوده است.

(3) احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.

(4) مفاتيح‏الجنان، دعاي عديله.

(5) احتجاج، ج 2، ش 359، ص 598.

(6) پولي که غير مسلماناني که در پناه حکومت اسلامي زندگي مي‏کنند، در برابر تأمين امنيّت و برخورداري از امکانات به دولت اسلامي مي‏پردازند.

(7) بحارالانوار، ج 52، ص 178.

(8) کافي، ج 1، باب عرض الاعمال، ص 171.

(9) ر.ک: کمال‏الدين، ج 2، باب 45، صص 286 – 235.

(10) همان، ح 4، ص 237.

(11) بحارالانوار، ج 52، ص 174.

(12) اثبات‏الهداة، ج 3، ح 112، ص 463.

(13) کمال‏الدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.

(14) کمال‏الدين، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا