- فصل دوم: نجوم
در نجوم، دانشمندان مسلمان با استفاده از سنت بطلميوسى و دستاوردهاى نجومى ايرانيان و هنديان، آثار ارزشمندى از خود باقى گذاشتند. اين تأثير آشكارا از نخستين منجم مسلمان در عصرعباسيان محمد الفزارى در سده دوم هجرى آغاز شد. زيج (جدول نجومى) او مبتنى بر كتاب سدهانته، تأليف براهما گوپتا بود. فزارى چند منظومه نجومى تأليف كرد و براى اولين بار در تاريخ اسلام اسطرلاب ساخت. اثر او به نام سند هند كبير تا زمان مأمون عباسى در سده سوم هجرى يگانه مبناى علوم نجومى اسلامى است.
يكى ديگر از اخترشناسان مشهور در نيمه دوم سده دوم و نيمه اول سده سوم ابوجعفر محمد بن موسى خوارزمى است. بيشترين فعاليت او در زمينه رياضيات است، اما با مجسطى بطلميوس نيز آشنايى كامل داشت. وى مجموعه اى زيج از مواضع سيارات و ثوابت فراهم كرد كه زيج السِند ناميده مى شود، زيرا بر اساس چند جدول هندو يا سيدهانتا است كه به بغداد رسيده بود. اين جدولها تماما باقى مانده و در نوع خود نخستين اثر نجومى اسلامى است.
ديگر منجم مشهور احمد بن عبدالله مروزى (م250تا260 ق) است كه از زندگى او اطلاعات چندانى در دست نيست. او در زمان خلافت مأمون و معتصم عباسى در بغداد از 209 تا220 ق به رصد پرداخت.
مروزى براى حل مسائل نجوم كروى و تبديل مختصات و اندازه گيرى زمان و ديگر مسائل نجومى، توابعى را تنظيم مى كرد كه معيار همه زيجهاى نجومى به شمار مى آيد. او معمولا از بطلميوس پيروى مى كرد. «نظريه خورشيد» او روشهايى براى محاسبه معادله (تعديل) خورشيد به دست مى دهد كه منجمان مسلمان از آن پيروى كرده اند. او در «نظريه ماه» براى حركتهاى طولى و عرضى نجومى ماه، چند جدول براى دوره هاى سى ساله قمرى و سالانه و ماهانه و روزانه و براى ساعت و كسرهاى ساعت تنظيم كرد. نظريه «عرض نجومى ماه»، نظريه «سيارات»، «سيارات سفلى»، نظريه «عرض نجومى سياره ها»، نظريه «اختلاف منظر»، نظريه «ديدن ماه نو (هلال)»، از جمله نظريه هاى ارزشمند او در زمينه نجوم است.
از ايرانيان سده دوم و سوم هجرى كه در زمينه نجوم فعاليت داشتند، مى توان به بنو منجم اشاره كرد. ايشان از نوادگان ابو على يحيى بن ابى منصور بوده و در دربار خلفاى عباسى منزلت داشتند. بزرگِ اين خاندان، پس از اسلام آوردن، نام خود را از «بزيست پسر فيروز» به يحيى بن منصور تغيير داد. يحيى، منجم فضل بن سهل، وزير مأمون بود و پس از او منجم مأمون شد. او در رصدخانه شماسيه بغداد و رصدخانه ديرمران فعاليت مى كرد.
سرپرستى گروههاى نجومى را نيز بر عهده داشت. بخشى از مهمترين تحقيقات نجومى او در زيج ممتحن مأمونى نگاشته شده است.
يحيى آثار متعددى نگاشته كه مهمترين آنها زيج ممتحن مأمونى يا زيج مجرب مأمونى است. او همچنين اثرى به نام مقالة فى عمل ارتفاع سدس ساعة لعرض مدينة السلام از خود به جا گذاشته است. كتاب ديگر او الرجوع و الهبوط نام دارد.
ابوالحسن على بن يحيى بن منصور منجم، بزرگترين پسريحيى، در سال 200 ق زاده شد. او مجموعه فرهنگى «خزانة الحكمة» را براى فتح بن خاقان از وزراى متوكل تأسيس كرد. ابوالحسين در سال 275 ق در سامرا درگذشت و چهار پسر به نامهاى ابوعيسى احمد، ابواحمد يحيى، ابوالقاسم عبدالله و ابوعبدالله هارون، مشهور به بنومنجم، از خود باقى گذاشت. از آثار ابوالحسين مى توان به كتاب الطبيخ و اخبار اسحاق بن ابراهيم موصلى و الشعراء القدماء والاسلاميين اشاره نمود.
در سده سوم هجرى سه برادر به نامهاى محمد، ابراهيم و حسن، معروف به «بنو صباح»، در زمينه نجوم شهرت يافتند. بنو صباح را از منجمان زبردست در نوشتن آثار نجومى دانسته اند كه با يكديگر همكارى مى كردند.
پژوهشهاى آنها درباره چگونگى حركت خورشيد طبق نظريه زمين مركزى بطلميوس مشهور است. از آثار مهم آنها ديدگاههاى محمد بن صباح درباره محاسبه سعة المشرق (گشادگى مشرق كلى) است. او سعه المشرق را از راه رصد به دست آورد. سعةالمشرق، قوسى از دايره افق را، كه دورترين محل طلوع خورشيد نسبت به محل طلوع آن در يكى از اعتدالين است، نشان مى دهد. روش او بر اساس رصدهاى سه گانه اى برنامه ريزى شده كه دو شرط اساسى آنها براساس رعايت انجام شدن آنها در فاصله هاى زمانى مساوى و در يك فصل سال است. قوس طلوع خورشيد در اين روش در سه نوبت به فاصله هاى سى روزه بر مبناى محل طلوع آن در اعتدال بهارى محاسبه مى شود.
از بنو صباح تنها كتاب رسالة فى عمل الساعات المبسوطه بالهندسه فى اى اقليم اردت باقى مانده است.
در سده سوم هجرى بنوموسى (فرزندان موسى بن شاكر خوارزمى)، از برجسته ترين دانشمندان و مهندسان ايرانى به شمار مى آمدند.
به پژوهشهاى ستاره شناسى اين برادران در مورد رصدهاى آنان در بغداد در سال 232 يزدگردى براى يافتن عرض جغرافيايى آن شهر، رصد كسوفى در سامرا و نيشابور براى يافتن اختلاف طول جغرافيايى و فاصله اين دو شهر و رصدهاى آنان در سامرا و بغداد در 226 و 237 يزدگردى براى محاسبه مقدار ميل كلى در كتاب تحديد نهايات الاماكن از ابوريحان بيرونى، اشاره شده است.
آنها همچنين به امر مأمون پژوهشهايى در زمينه تعيين اندازه محيط زمين انجام دادند. بنوموسى دو زيج تهيه كردند كه يكى از آنها را سه برادر با كمك يكديگر و دومين زيج را احمد بن موسى بن شاكر به تنهايى تأليف كرده است.
ثابت بن قرّه صابى حرّانى در سال 221 ق در حرّان زاده شد. رياضى دان، منجم، پزشك و فيلسوف برجسته اى بود كه در علم الحيل نيز تبحر داشت. او كه زبان مادرى اش سريانى بود، يونانى عربى نيز مى دانست و بيشتركتابهاى علمى او به عربى و گاهى به سريانى است. ثابت كتابهاى بسيارى را از يونانى به عربى ترجمه كرده است.
او در كتاب فى ابطاء الحركة فى فلك البروج و سرعتها بحسب مواضع التى يكون فيه من الفلكِ الخارج المركز، به پژوهش در زمينه حركت نا مرتب ظاهرى خورشيد بر مبناى فرض بطلميوس در مورد خروج از مركز مى پردازد.
از آثار ديگرث ابت در زمينه نجوم، مى توان به كتاب فى سنةالشمس (درباره سال خورشيدى) اشاره كرد. كتاب ديگر او قول فى ايضاح وجد الذى ذكره بطلميوس نيز درباره حركت ظاهرى ماه است. اثر ديگر او به نام فى حساب روية الاهله درباره قابل رؤيت بودن ماه نو است.
ابوعب
دالله محمد بن جابر بتّانى، اخترشناس و رياضى دان برجسته مسلمان، حدود سال 244 ق در حوالى حرّان به دنيا آمد. دستاوردهاى نجومى او بسيار ارزشمنداست. بسيارى از مقاديرنجومى را اندازه گيرى كرد و نظريه اقبال و ادبار اعتدالين را، كه حتى در حدود سده10هجرى / 16ميلادى در اروپا متداول بود، نپذيرفت؛ البته علم روز اين نظريه را رد مى كند.
بتانى نزد اخترشناسان دوره اسلامى از اهميت خاصى برخوردار است. او طول سال خورشيدى را 365 روز و 5 ساعت و 46 دقيقه و 24 ثانيه محاسبه كرده است.
در سده سوم و چهارم هجرى، يك ايرانى به نام ابوالحسين صوفى در زمينه نجوم شهرتى چشمگير يافت. او به خاطر ارصادات و توصيفات ستارگان مشهور شد. كتاب صورالكواكب او از آثار كلاسيك نجومى در جهان اسلام است.
صوفى نتايجى را كه خود از تحقيقات ارصادى به دست آورده بود، به شكلى كاملا واضح براى صور فلكى مطرح كرد و موضع، قدر و رنگ ستارگان را مورد بحث قرار داد. او از هر صورت فلكى دو نقش ارائه كرد؛ يكى به صورتى كه از خارج كره فلكى ديده مى شود و ديگرى چنانكه از داخل به چشم مى آيد، يعنى همانگونه كه ديده مى شوند. او همچنين كتابى درباره اسطرلاب نوشته است.
ابوسعيد احمد بن محمد بن عبدالجليل سجزى يكى ديگر از منجمان سده چهارم هجرى و معاصر با ابوريحان بيرونى است. ظاهرا او بيشتر عمر خود را در شيراز سپرى كرده و گاهى در خراسان مى زيسته است. وى در سال 389 ق كتاب فى تحصيل ايقاع النسبة المؤلفه را نوشته است.
ابوريحان بيرونى ساخت نوعى اسطرلاب موسوم به اسطرلاب زورقى را به عبدالجليل سجزى نسبت داده است. بنا به نوشته بيرونى، نكته جالب توجه در ساخت اين اسطرلاب آن است كه برخلاف ديگر اسطرلابهاى ساخته شده در جهان اسلام است كه بيرونى چند نوع از آنها را نام برده و معرفى كرده است. در اسطرلاب زورقى اساس محاسبه اندازه درجه ستارگان و سيارات بر اين فرض نهاده شده كه زمين است كه به دور خورشيد مى چرخد. اين موضوع تضادى آشكار با انديشه غالب در نجوم اسلامى دارد كه بنابر آن و براساس نظريه زمين مركزى بطلميوس حركت سيارات و اندازه گيرى درجه آنها براساس چرخش خورشيد به دور زمين به وجود مى آيد و نه حركت زمين به دور خورشيد؛ اگر چه بيرونى توضيح بيشترى درباره اين اسطرلاب و انديشه سجزى براى طراحى آن نداده است، اما اين موضوع را خلاف عقل نيز ندانسته و توضيح بيشتر درباره آن را به عهده فلاسفه طبيعى گذاشته است. درعين حال، اين موضوع نيز درخور توجه است
كه انديشه چرخش زمين به دور خورشيد و رد نظريه زمين مركزى بطلميوس درغرب، هزار سال پس از اين زمان و با كوشش يوهانس كپلروكوپرنيك به وجود آمده است.
در سده چهارم هجرى اخترشناس و رياضى دان برجسته ايرانى، ابوالوفاى بوزجانى، در اول رمضان سال 328 در بوزجان زاده شد. او از بزرگترين دانشمندان مسلمان و منشأ نوآوريها و پژوهشهاى فراوان است.
بوزجانى تحقيقات نجومى خود را در ناحيه اى از بغداد به نام «باب التبن»، در زمان حكومت عزالدوله ديلمى انجام داده است. اين محل رصدخانه شخصى بوزجانى به شمار مى آمد و همكارى او با ابوريحان بيرونى در رصد ماه گرفتگى در 387 ق در همين جا بوده است. بيرونى در خوارزم با بوزجانى در بغداد درصدد برآمدند تا با رصد، اختلاف طول جغرافيايى اين دو شهر را و در نتيجه اختلاف ساعت ميان نصف النهارهاى اين دو شهر را استخراج كنند.
بوزجانى همچنين با رصدخانه اى كه شرف الدوله از اميران آل بويه در بغداد تأسيس كرده بود، همكارى داشت.
سرپرستى آنها با ابوسهل بيژن بن رستم كوهى بود. افراد ديگرى مانند احمدبن محمد صاغانى، ابوالحسن مغربى و ابوالحسن خوزى نيز با اوهمكارى مى كردند. او همچنين به محاسبه ادوار، يعنى روزهاى گذشته از مبدأ يك تاريخ خاص براساس رصدهاى بطلميوس يا اصحاب امتحان، اقدام نموده است.
كتاب فيما يحتاج اليه الكتاب و العمال وغيرهم من علم الحساب از مهمترين آثار اوست كه آن را منازل يا منازل السبع نيز ناميده اند. سه فصل از اين كتاب درباره اعمال حساب و مساحت و چهار فصل ديگر درباره صرافى، تجارت، ماليات و غيره است. بوزجانى در باب آخر (هفتم) از منزل سوم اين كتاب به شرح ساخت آلتى براى اندازه گيرى فاصله ها، ارتفاع كوهها، عرض رودخانه ها وعمق چاهها و غيره پرداخته است. اين وسيله بر روى سطحى افقى نصب مى شد و بسيارى از كارهاى اسطرلاب را انجام مى داد.
در غرب نيز تاكنون پژوهشهاى بسيارى درباره آثار بوزجانى انجام گرفته است. پژوهش جنجال برانگيز سديو، رياضیدان و ستاره شناس فرانسوى، در1836كه ادعا مى كرد بوزجانى نُه قرن پيش از تيكوبراهه، منجم دانماركى (م 1601 م) «اختلاف سوم حركت ماه» را كشف كرده، بحثهاى بسيارى را در انجمنهاى علمى فرانسه برانگيخت.
در پايان سده چهارم هجرى، ابوالحسن بن يونس، يكى ديگراز اخترشناسان بزرگ اسلامى، در مصربه دنيا آمد.
در جوانى شاهد بود كه فاطميان مصر را تصرف كردند. وى با استفاده از ابزارهايى، از جمله اسطرلاب مسين بزرگى به قطر حدود 104متر، رصدهايى انجام داد.
او شهرت خويش را مديون زيج خود به نام زيج كبير حاكمى است كه به خليفه وقت تقديم كرد. تفاوت اين زيج با انواع پيشين، آن بود كه با فهرستى از ارصادات آغاز مى شد كه شامل كليه ارصادات خود او و پيشينيان مى گرديد و جزئيات انواع و اقسام پديده هاى نجومى از خسوف و كسوف گرفته تا قرانهاى سيارات در آن ذكر شده بود. اثر ديگرى تأليف كرد كه براى تعيين نجومى اوقات نماز بود. او كه در زمينه جدولها به رياضيات دقيق اتكا كرده بود، توانست موضع خورشيد را در طول سال در بيش از ده هزار مورد ذكركند و جدولهاى او چنان دقيق بود كه تا سده نوزدهم ميلادى بخشى از مجموعه جدولهاى كاربردى در قاهره به شمار مى آمد.
در نيمه دوم سده چهارم و اوايل سده پنجم هجرى، دانشمند بزرگ ايرانى، ابوريحان بيرونى، افزون بر نجوم، در زمينه هاى رياضيات، داروشناسى، كانى شناسى، جغرافيا و هندشناسى سرآمد زمان خود بود. او در «بيرون»، در اصطلاح كنونى «حومه» شهركاث، پايتخت خوارزم شاهيان، در سال 362 ق به دنيا آمد.
از آثار ارزشمند او در زمينه نجوم مى توان به كتاب الاستيعاب الوجوه الممكنة فى صنعة الاصطرلاب اشاره كرد. او در اين كتاب افزون بر پژوهش در زمينه كليه انواع شناخته شده اسطرلاب و ارائه مطالبى در زمينه تاريخچه تحول فنى اين ابزارهاى نجومى تا سده پنجم هجرى، به تفصيل به انواع اسطرلابهاى بديع و مباحث نظرى آنها پرداخته است.
كتاب ديگر او با نام تمهيدالمستقرلتحقيق معنى الممرّ نشان دهنده روش برخورد او با احكام نجومى است. او از معنى ممرّ، عبور اجرام يا نقاط فرضى آسمانى از نصف النهار يا از مقابل يكديگر را مستفاد مى كند و كاربرد رياضى آن را مطرح كرده و به مفاهيم نجومى اضافه مى كند. بيرونى پس از عرضه تمامى مطالب درباره يك مفهوم خاص، روشهاى متعدد خود را براى حل مسئله ارائه مى دهد و روشهاى پيشينيان را نقد مى كند و با اين روش اطلاعاتى در مورد آثار گذشتگان به دست مى دهد.
الغ بيگ، ديگر منجم اسلامى، در 19 جمادى الاول 796 در سلطانيه به دنيا آمد. برخلاف جدش، به جهان گشايى علاقه اى نداشت و به علم شهرت يافته است. مدرسه اى در سمرقند برپا كرد كه در آن نجوم تدريس مى شد.
گذشته از خود او، قاضى زاده رومى و غياث الدين جمشيدكاشانى نيز در آن تدريس مى كردند.
از نتايج مهم او در پژوهشهاى علمى، جداولى است كه به زيج الغ بيگ يا زيج گوركانى معروف است. اين كتاب به فارسى نوشته شده و مشتمل بر يك بخش نظرى و نتايج رصدخانه سمرقند است و بخش اخير شامل جداول محاسبه تقويم، جداول مثلثاتى، جداول اوضاع ستارگان و صورتى از ستارگان است.
- نوآورى دانشمندان اسلامى در علم نجوم
در زمينه ستاره شناسى اسلامى، به طور خلاصه دانسته هاى دانشمندان اسلامى از ترجمه آثار نجومى يونانى و به ويژه بطلميوس آغاز و با نوشتن شرحهايى بر نوشته هاى او ادامه يافت. به دنبال آن ايرادها و شكهايى بر نوشته هاى بطلميوس به وجود آمد و درست همانند پزشكى اسلامى، اين بار به طرح نظريه هايى خلاف نظر بطلميوس انجاميد. در مطالعات تاريخ علوم، اين نظريه هاى دانشمندان اسلامى به نظريه هاى «پيش كوپرنيكى» مشهور شده اند. در عين حال، پژوهشهاى عميق و مفصلى در زمينه ستاره شناسى اسلامى انجام شده است.
پژوهشهايى كه بسيار بيش از مطالعات انجام شده در زمينه پزشكى اسلامى است. از اين رو، دانسته هاى ما درباره نظريه پيش كوپرنيكى اسلامى بسيار بيش از دانسته هاى ما درباره نظريه هاى غيرجالينوسى در پزشكى اسلامى است.
مهمترين دانسته هاى نجوم اسلامى، چه در موضع نظرى آن و چه در زمينه داده هاى رصدى، از طريق ترجمه مهمترين كتاب نجومى بطلميوس، مجسطى به دست آمد. دست كم سه ترجمه و شروح متعددى بر مجسطى در عالم را مى شناسيم. مطالعه مجسطى در عالم اسلام باعث به وجود آمدن مكتبى شد كه عمده كار آن ارصاد ستارگان و تهيه جدولهاى ستارگان (درعالم اسلامى اين جداول «زيج» ناميده مى شوند) بود.
تعداد زيجهايى كه درعالم اسلام از سده دوم تا سده دوازدهم هجرى نوشته شد، به بيش از220 فقره است؛ يعنى بيشتر از تعداد آنها در همه مكتبهاى نجومى جهان. بيش از دو سوم اين زيجها امروزه به صورت خطى يا چاپى وجود دارند.
در هر كدام از اين رصدها، كه منجر به تهيه زيج مى شد، ستاره شناسان اسلامى كوشيدند هر چه دقيقتر به مشخصات نجومى ستارگان پى ببرند، و در نتيجه اين كوشش، داده هاى نجومى هر چه دقيقترى به دست آمد. يكى از مهمترين اين داده هاى نجومى تعيين طول سال شمسى، عبور متوالى دوباره كره زمين از محل اعتدال آسمانى بود. رصدهاى متواتر ستاره شناسان اسلامى بر اين اساس، يعنى براى به دست آوردن طول سال شمسى، باعث شد روشهاى متعددى نيز براى اعمال كبيسه در انواع گاه شمارى طرح شده و در نتيجه دانش بررسى گاه شماريها در گستره جهان اسلام بسيار رشد كرد.
نمونه برجسته اين گاه شماريها، گاه شمارى جلالى و تعيين طول سال شمسى توسط بتّانى و چگونگى اِعمال كبيسه هاى پنج ساله در يك دوره سى وسه ساله براى كبيسه هاى گاه شمارى جلالى توسط خازنى بود.
انجام رصدهاى پياپى براى تهيه زيجها، همچنين باعث دست يافتن ستاره شناسان اسلامى به يافته هاى نجومى مختلفى مى شد. يكى از اين يافته ها، مفهوم تقديم اعتدالين، افزايش طول دائره البروجى ستارگان بر اثر حركت گردنايى زمين در طول ساليان، به اندازه 50 ثانيه قوسى در سال است.
به تدريج ستاره شناسان اسلامى متوجه تفاوت مختصات دائره البروجى ستارگان (طول دائرة البروجى آنها) در زمان رصد خود نسبت به زمان بطلميوس شدند. تقريبا همه ستاره شناسان اسلامى مقدار اختلاف تقديم اعتدالين را نسبت به زمان زندگى بطلميوس در زيج هاى خود ذكر كرده اند. از جمله عبدالرحمان صوفى رازى در كتاب صورالكواكب خود، در تمامى موارد اين اختلاف را ذكركرده است. موضوع تقديم اعتدالين خود باعث كوشش دانشمندان اسلامى براى به دست آوردن هر چه دقيقتر اين مقدار شد كه خود رصدهاى هر چه دقيقتر، ايجاد دستگاههاى مختصات سنجى ستارگان و نيز دستگاههاى زمان سنجى را مى طلبيد. يكى از مهمترين اين كوششها توسط بتّانى، ستاره شناس مشهور و صاحب زيج الصابى، انجام شد كه مقدار تقديم اعتدالين را 2 / 50 ثانيه قوسى به دست آورد.
بر اساس تئورى زمين مركزى بطلميوس كه مورد پذيرش نسل اول ستاره شناسان اسلامى بود، زمين در مركز جهان قرار داشت و خورشيد و ماه و زمين و چهار سياره ديگر در دوايرى بر دور خورشيد مى چرخيدند. در عين حال، دو سياره نزديك به زمين بر اساس اين تئورى، يعنى عطارد و زهره، بر اساس رصدهاى پيشينيان، تنها در درجاتى معين از خورشيد دور شده و مانند سيارات ديگرمسير360 درجه را برروى دايره البروج طى نمى كردند. در تئورى زمين مركزى بطلميوس چنين تصور مى شد كه اين دو سياره بر روى خطوطى خاص كه از مركز خورشيد خارج شده و مركز آنها را در بر مى گيرد و هماهنگ با خورشيد به دور زمين حركت مى كنند. اين گونه مدل سيارهاى باعث شده بودكه مسير ظاهرى اين دو سياره بر آسمان تقريبا با چرخش آنها درعالم واقعيت هماهنگ شود، اما رصدهاى دقيق ستاره شناسان اسلامى بذر ترديد را در اين تئورى وارد كرد.
از مهمترين اين رصدها نوشته هاى ابن سينا در شرحى است كه بر مجسطى نوشت و در سده هفتم هجرى بر بازنويسى كه خواجه نصيرالدين از مجسطى پديدآورد، وارد شد. بر اساس اين نوشته، ابن سينا نوشته است كه سياره زهره را همچون خالى بر سطح خورشيد ديده است.
او در اين زمينه از دو نفر از نويسندگان پيش از خود، كه اطلاعى از آنها در دست نيست، نقل قول كرده است. اين نوشته ابن سينا موضوع ترديدهايى بسيار مهم بر نظريه زمين مركزى بطلميوس شد، چرا كه بر اساس اين نظريه، ديده شدن زهره بر سطح خورشيد، يعنى عبور آن از سطح خورشيد، ناممكن است. از اينجا خواجه نصيرالدين به عنوان شارح مجسطى، ايرادى مهم بر نظريه زمين مركزى بطلميوس وارد نمود، و آن موضوع ترتيب چرخش سيارات به دور زمين بر خلاف نظر بطلميوس است. اين ترديد طرح شده از سوى خواجه نصيرالدين در شرق عالم اسلامى و همزمان با او در غربى ترين نقطه جهان اسلام در اسپانيا (= اندلس) توسط نورالدين بطروجى اشبيلى نيز ارائه شد.
اما پيش از پرداختن به كوششهاى خواجه نصيرالدين در رد نظريه زمين مركزى بطلميوس لازم است به ديگر منتقدان آراى بطلميوس نيز نگاهى بيندازيم. بتّانى به هنگام بحث درباره به دست آوردن طول سال شمسى متوجه اختلاف اين زمان با مدت زمان مورد نظر بطلميوس شده بود. ابن هيثم دركتاب بسيار مهم خود درباره نجوم اسلامى، الشكوك على بطلميوس، به روش او در اثبات رياضى حركت سيارات به دور زمين و الگوهاى پيچيده بطلميوس براى تبيين ظاهرى اين حركات با آنچه در عالم واقعيت ديده مى شود، ايرادهاى مفصلى گرفت.
ابوريحان بيرونى در قانون مسعودى، از كليات نجومى حاكم بر مجسطى انتقاد كرد و بطروجى اشبيلى اصولا با چگونگى ترتيب گردش سيارات به دور زمين بنا بر رأى بطلميوس مخالفت ورزيد. اين ايرادها برنظريه زمين مركزى بطلميوس، با كارهاى خواجه نصيرالدين و پس از او ابن شاطر به اوج رسيد.
خواجه نصيرالدين در اثر بسيار مشهور خود، التذكره النصيرية فى الهيئة، اساسى ترين ايرادهاى خود بر آراى بطلميوس را به دقت و تفصيل شرح داده است. اين ايرادها گذشته از ترتيب گردش سيارات به دور زمين، به اثبات هندسى چگونگى گردش سيارات نيز وارد شده است.
خواجه نصيرالدين كه از دلايل ضعف تبيين حركت سيارات، بر اساس نظريه زمين مركزى بطلميوس آشنا بود، با وارد كردن مدلهاى حركت اين سيارات بر روى كره هايى تو در تو، كه در تاريخ نجوم اسلامى به «جفت طوسى» معروف شد، جدى ترين ايرادها را بر نظريه زمين مركزى بطلميوس وارد كرد.
مدتى كوتاه پس از خواجه نصيرالدين، ابن شاطر نيز مانند وى، ايرادهايى بر اثبات هندسى حركت سيارات بر اساس نظريه بطلميوس وارد كرد و پس از او مؤيدالدين عرضى دمشقى نيز نگاهى از سر انتقاد به مدل جهانى بطلميوس انداخت. مجموع كوششهاى دانشمندان اسلامى درباره نقد نظريه زمين مركزى بطلميوس، امروزه «مدلهاى پيش كوپرنيكى نجوم اسلامى» ناميده مى شوند.
امروزه تقريبا اثبات شده است كه كپلر و البته مهمتر از او كوپرنيك، پايه گذار مهمترين كشف نجومى عالم، مدل خورشيد مركزى منظومه شمسى، در ارائه اراى خود تحت تأثير دانشمندان اسلامى و از همه مهمتر خواجه نصيرالدين بوده اند. بدون شك كوپرنيك در اثر مشهور خود، درباره دوران افلاك آسمانى، تحت تأثير خواجه نصير و مدل سيارهاى او و جفت طوسى بوده است.
همه آنچه تاكنون ذكر شد، درباره مطالعات تئوريك و نظريه پردازان نجوم اسلامى بوده است. در عالم پديده هاى عينى و در حوزه ابداعات نجومى نيز دستاوردهاى دانشمندان اسلامى بسيار چشمگير است. در اين حيطه، اين پژوهشها گستره بسيار وسيعى را شامل مى شوند كه بى شك از نظر وسعت بسيار بيش از دستاوردهاى آنان در گستره دانش پزشكى و تنها قابل مقايسه با دستاوردهاى مهندسان اسلامى است.
ساخت انواع ساعتهاى آفتابى، اسطرلابها و انواع آلات رصد، زمان سنجهاى مكانيكى و كره هاى آسمانى، از جمله دستاوردهاى عملى دانشمندان اسلامى است.
ظرافت و دقت انواع اسطرلاب هاى اسلامى، امروزه تنها با دقت رايانه هاى بسيار پيشرفته قابل مقايسه است و پژوهشهاى دانشمندان اسلامى در مورد زمان سنجى، پايه گذار شاخه اى از دانش شد كه هيچ گونه پيشينه اى درغرب نداشت.
اين شاخه از علم نجوم، امروزه علم زمان سنجى ناميده مى شود. در حيطه پژوهشهاى عملى، يكى از دل چسب ترين دستاوردهاى ستاره شناسان اسلامى، كوششهاى آنان در راه تعيين انواع مختصات سياره زمين بود. در يكى از ابداعى ترين اين روشها، مأمون به ستاره شناسان خود دستور داد محيط سياره زمين را محاسبه كنند. اين افراد با مطالعه روش پيشينيان و به ويژه روش ابداعى اراتوستن، دانشمند يونانى، روشى را ابداع كردند كه بسيار جالب توجه بود. آنان در يكى از دشتهاى به نسبت هموار جنوب بغداد، به نام دشت سنجار، پژوهش خود را عملى كردند. با اندازه گيرى ارتفاع ستاره قطبى و ثبت موقعيت خود، آن قدر به سمت شمال حركت كردند تا ارتفاع اين ستاره يك درجه افزوده شد. اين مقدار پيموده شده روى زمين را محاسبه و به مقياسهاى زمان خود تبديل نمودند.
بديهى است كه اين مقدار، يك سيصد و شصتم از محيط كره زمين بود و با 360 برابركردن آن محيط كره زمين به دست مى آمد. مدتى بعد ابوريحان بيرونى روش ابداعى ديگرى، با استفاده از اسطرلاب براى به دست آوردن محيط كره زمين در اثر بسيار مشهورش، كه به ويژه در زمينه دانش زمين پيمايى نوشته شده، تحديد نهايات الاماكن، شرح داده است.
روى هم رفته، مطالعه پژوهشهاى ستاره شناسان اسلامى نشان مى دهد درست همانگونه كه در حوزه دانش پزشكى اتفاق افتاد، در حوزه ستاره شناسى نيز دانشمندان اسلامى تنها شارحان يا مترجمانى محض از آثار ارسطو، بطلميوس يا ديگران نبودند، بلكه دستاوردهاى آنان در اين زمينه بسيار قابل توجه و تا حدى بسيار فراتر از نوآوريهاى آنان بوده است.
شباهتهاى روشى مطالعه اين دو علم، يعنى پزشكى و نجوم و قالب كلى سير تكاملى آنها، يعنى ايرادهاى وارد شده از سوى دانشمندان اسلامى بر سرچشمه آنان، يعنى نجوم و پزشكى يونانى، نشان مى دهد در بررسى علوم اسلامى با جريانى كاملا منطقى، تعقل گرا و اثباتى روبه روهستيم كه پاى خود را از حيطه نگاهبانى صادق براى دانش بشرى فراتر نهاده و به توليد علم پرداخته است.
بى شك كسب اين قدرت، بدون در اختيار داشتن اسباب به وجود آورنده آن، يعنى تربيت نسل يا نسلهايى از تعقلگرايان پژوهشگر، در اختيار داشتن كتابخانه هاى بزرگ و معتبر و مهمتر از آن در اختيار داشتن مكتب علمى زاي او پوينده ممكن نبوده است.