- فلسفه ولايت فقيه
آنچه ضرورت وجود ولايت و اقتدار سياسى را توجيه مىكند، نيازمندى و نقص اجتماع است. جامعه منهاى حكومت و ولايت سياسى، جامعهاى ناقص و دچار كاستىهاى متعدّد است. بنابراين، اگر در متون دينى ما براى فقيه عادل جعل ولايت شده است، تنها براى جبران نقص جامعه اسلامى است.
معناى جعل ولايت و اعطاى زعامت و سرپرستى جامعه اسلامى به فقيه عادل، آن نيست كه افراد و آحاد مسلمين، ضعيف و ناقص و نيازمند به ولىّ و قيّم قلمداد شدهاند. بلكه نقص اجتماع بشرى است كه با تعيين ولايت سياسى برطرف مىشود.
بسيارى از فقيهان شيعه اين ولايت سياسى را در عصر غيبت از آن فقيه جامع شرايط مىدانند؛ يا از باب آنكه در ادلّه روايى، فقيه به اين سمت منصوب شده است و يا از باب آنكه در امور حسبيّه قدر متيقّن آن است كه فقيه عادل مىتواند در آنها تصرّف كند و با وجود وى، نوبت به سرپرستى و تصدّى ديگران نمىرسد.
حتّى كسانى كه ولايت سياسى را در عصر غيبت به انتخاب امّت مىدانند و منكر نصب فقيه به ولايت هستند، اعتقاد دارند كه امّت نمىتواند غير فقيه عادل را به زعامت برگزيند؛ يعنى در نهايت از ولايت انتخابى فقيه دفاع مىكنند. پس مىتوان ادّعا كرد كه نظريه سياسى شيعه در عصر غيبت بر زعامت سياسى فقيه عادل استوار است.
رسالت و وظيفه حكومت در جامعه اسلامى، تطبيق امور مختلف مسلمانان با تعاليم شريعت است. برخلاف حكومتهاى سكولار، كه تنها به برقرارى نظم و امنيت و تأمين رفاه اجتماعى در چارچوب ارزشها و اصول ليبرالى و يا در چارچوب ديگر مكاتب بشرى مىانديشند، هدف حكومت دينى تأمين اين امور به هر شكل و در هر قالب نيست. در جامعه اسلامى، انحاى روابط و مناسبات اجتماعى بايد متناسب با اصول و ارزشها و موازين اسلامى سامان يابد. شؤون مختلف اقتصاد و معيشت و مديريت و روابط حقوقى و روابط فرهنگى، همگى بايد با آهنگ دين موزون شوند. بنابراين، لازم است كه رهبر جامعه اسلامى در عين برخوردارى از توانايى و لياقت در مديريت و اداره امور كلان اجتماعى، از تبحّر كافى در شناخت اسلام و موازين و مبانى آن برخوردار باشد. از اينرو، زعيم جامعه اسلامى بايد فقيه باشد و اسلامشناسى يكى از اركان اصلى لازم براى تصدّى ولايت سياسى مسلمين است. (1)
——————
1- درسنامه اندیشه سیاسی اسلام، احمد واعظی، ص179- 181.