• فهم موضوع‏

مناظره و گفتگو در خلأ صورت نمى‏گيرد، بلكه حتماً در باره مسئله و موضوع خاصى رخ مى‏دهد. يكى از ابتدايى‏ترين شرايط تحقق يك مناظره سازنده و سودمند اين است كه طرفين مناظره نسبت به موضوع بحث و همه ابعاد و جوانب آن آگاهى كافى داشته باشند. آگاهى پيشين طرفين از موضوع بحث، موجب مى‏شود، دقيقاً بدانند كه در صدد اثبات يا نفى چه چيزى هستند و براى اثبات نظريه خود بايد از كجا آغاز كنند و در كجا بحث را پايان دهند. اصولًا سازماندهى بحث و جلوگيرى از دخالت مسائل حاشيه‏اى منوط به تعيين و شناخت دقيق موضوع بحث است وگرنه حاصلى جز اتلاف وقت‏ و انرژى هيچ اثری نخواهد داشت.

قرآن كريم، در سوره آل‏عمران، آیه 66 كسانى را كه بدون اطلاع از موضوع بحث و حقيقتِ مسئله به مجادله و بحث مى‏پردازند، به شدت مذمت كرده است:

«ها أنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فيما لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ * [اى اهل كتاب] شما كسانى هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفت‌وگو و ستيز كرديد چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفت‌وگو مى‏كنيد؟! و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.»

مطابق با تفسير نور، اين آيه تذكّر و هشدارى است به اهل كتاب، كه: شما در مورد آنچه بدان علم و آگاهى داريد، اشكال‏تراشى و سؤالات بى‏جا مى‏كنيد. با آن‌كه شما زندگى طبيعى حضرت عيسى علیه‌السلام و نياز او به غذا و مسكن و لباس را ديده‏ايد، ولى باز هم در مورد فرزند خداوند بودن او به گفت‌وگو نشسته‏ايد. گروهى او را دروغگو و گروهى فرزند خدا مى‏پنداريد. و يا در شناخت حضرت محمّد صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله كه نشانه‏هايش در تورات و انجيل آمده و براى شما شناخته شده است، به بحث و گفت‌وگو مى‏پردازيد. شما كه درباره معلومات، اهل جدال و بحث هستيد و به نقطه‏ توافقى نمى‏رسيد، ديگر چه كار به مسأله‏اى داريد كه در مورد آن علم نداريد؟ مثل اين‌كه مذهب حضرت ابراهيم علیه‌السلام چه بوده است؟

پيام‏هایی که از این آیه دریافت می‌شود این است که افراد لجوج، حتّى در امور روشن به نزاع مى‏نشينند. اگر سرچشمه‏ مباحثات، تحقيق باشد ارزش دارد، ولى اگر براى طفره رفتن باشد، مورد انتقاد است. (1)

در سوره اعراف، آیه 169 نیز می‌خوانیم:

«...أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ …* …آيا پيمان كتاب (خدا) از آنها گرفته نشده كه بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگويند…»

در سوره يونس، آیه 39 نیز می‌فرماید:

«بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمينَ * (ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند) بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده است! پيشينيان آن‌ها نيز همين گونه تكذيب كردند پس بنگر عاقبت كار ظالمان چگونه بود!»

امام صادق عليه‌السلام فرمودند:

«خداوند، این امت را به دو آیه از کتابش ویژه گردانید. [اول این‌که] تا علم نداريد، حرفى نزنيد و حضرت آیه 169، از سوره اعراف را تلاوت کرد. [دوم این‌که] تا علم نداريد، حرفى را ردّ نكنيد. سپس حضرت آیه 39، سوره یونس را تلاوت کرد.» (2)

جلال‏الدين مولوى، در مثنوى معنوى، داستان مشاجره و گفتگوى چهار نفر را آورده است. در اين داستان، پيامد ناگوار عدم فهم موضوع گفتگو و عدم دقت در سخن طرف مقابل، به تصوير كشيده شده است. داستان از اين قرار است كه چهار نفر يكى فارس‏زبان، ديگرى آذرى‏زبان، سومى عرب‏زبان و نفر چهارم رومى، با مقدار اندكى پول، قصد تهيه ميوه‏اى را داشتند. اما هركدام تقاضاى متفاوتى داشت: يكى مى‏گفت با اين پول بايد «انگور» بخريم، ديگرى به شدت با اين پيشنهاد مخالفت كرده، مى‏گفت بايد «عنب» خريدارى كنيم، نفر سوم نيز با هر دوى آنان مخالفت جدى مى‏كرد و طالب «ازوم» بود و چهارمى نيز با هر سه مخالفت مى‏كرد و مى‏گفت بايد «استافيل» تهيه كنيم. كار آنان به كشمكش و مشاجره كشيده شد:

مشت بر هم مى‏زدند از ابلهى * پُر بدند از جهل و از دانش تهى‏

مولوى مى‏گويد كاش شخصى سخندان و حكيم در آنجا بود و موضوع مسئله را براى آنان مشخص مى‏كرد و سخن هر كدام را به ديگرى مى‏فهماند، تا معلوم مى‏شد كه گفت‌وگو و مشاجره آنان از اساس بيهوده و باطل است:

صاحب سرى عزيز صد زبان * گر بدى آنجا بدادى صلحشان‏

تصحیح جهان‌بینی افراد و تصحیح فهم و درک آنان از حقیقت یک موضوع را می‌توان به عنوان راهی معقول برای رفع این‌گونه اختلافات ذکر کرد.

————

1- تفسير نور، ج ‏2، ص 83.

2- تفسير نور الثقلين، ج ‏2، ص 91.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا