• اعتماد‌به‌نفس

از ضروريات اخلاقى مديران، داشتن «اعتماد‌به‌نفس» است؛ يعنى ايمان داشتن به‏ توانايى كار و مطمئن بودن به موفقيت در وظائف محوّل.

از ديدگاه اسلام، مسلمان از سويى موظف است كه هر كار و مسئوليتى را در حدّ توان خويش به عهده بگيرد و هيچ‏گاه تحت تأثير وسوسه رياست، بيش از توانايى خود، مسئوليت نپذيرد. آيه 286 از سوره مبارکه بقره به اين حقيقت اشاره دارد:

«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً الَّا وُسْعَها * خداوند هيچ‌كس را جز به اندازه توانايى او موظّف نمى‏كند».

از سوى ديگر فرار از مسئوليت، تن دادن به كارهاى بى‏ارزش و كمتر از توان و ظرفيت نيز نكوهيده و محكوم است. در نتيجه مدير مسلمان همواره بايد مسئوليتى را به‏ عهده بگيرد كه با توان و استعدادهايش متناسب باشد و پس از قبول مسئوليت نيز بايد با جدّيت و پشتكار بدان اقدام كند؛ به توانايى خويش مطمئن باشد؛ ضعف و نگرانى به خود راه ندهد و اعتماد‌به‌نفس خود را حفظ کند.

محیط کار معمولاً در معرض امواج مثبت و منفی فراوانی از جانب محیط درونی و بیرونی خود قرار می گیرد. تنها نیرویی که می‌تواند در برابر امواج منفی و دلسرد کننده مقاومت کند، اعتماد‌به‌نفس است. بودن در محیطی مثبت و رو به رشد به انسان اعتماد‌به‌نفس می‌دهد. به دنبال آن بازده کار فردی و گروهی نیز افزایش پیدا می‌کند؛ به بیان ساده‌تر سازمانی که افرادش اعتماد‌به‌نفس داشته باشند بدون شک سازمان موفقی خواهد شد. برای ایجاد و تقویت این اعتماد‌به‌نفس سازمانی باید ابتدا اهداف به صورت شفاف برای کارکنان توضیح داده شود و سپس برای رسیدن به خواسته‌ها طوری عمل نمود كه گویی امكان شكست وجود ندارد. مدیران جوامع و سازمان‌ها بایستی این اعتماد و اعتقاد را ایجاد، و سپس شکوفا کنند تا توسعه و موفقیت محقق شود؛ پس براي مديران در اين عرصه پرتلاطم و پويا ضروري است که به اعتماد‌به‌نفس و ارتقای آن در سازمان‌ها توجه و عنايت ويژه‌اي کنند.

  • ارتباط اعتماد به نفس و توکل به خداوند

همراه شدن «اعتماد‌به‌نفس» با «توكل بر خدا»، اكسير گرانبهايى مى‏شود كه مدير مسلمان را در بسيارى از صحنه‏ها به پيروزى كامل مى‏رساند و برای مديريت او پشتوانه دائمى مى‏شود.

اعتماد‌به‌نفس و توكل دو صفتی است که در طول يكديگر و مكمّل همديگر است؛ به اين معنا كه تا انسان به خدا و قدرت او باور نداشته باشد، چنان كه بايد و شايد، نمى‏تواند اعتماد‌به‌نفس داشته باشد و اطمينان نفسانى و آرامش درونى مى‏تواند نشانه‏اى از باور قلبى فرد به قدرت بی انتهای خداوند باشد. به تعبير رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيت‌الله خامنه‏اى:

«براى شخص معتقد به خدا، ميان تكيه داشتن به خود و به خدا يك نوع تلازم و توافق هست و حتى بدين اعتبار كه اتكاى به نفس يكى از ابعاد صبر محسوب مى‏گردد در واقع وسيله و موجبى براى اتكاى به خدا نيز هست؛ زيرا بى‏صبرى در برابر حوادث تلخ‏ زندگى و دهشت‌زدگى از مقابله با مصائب اختيارى، كه نمودارى از عدم اتكاى به نفس است، موجب دورى و فراموشى از خدا نيز مى‏گردد.»

  1. داشتن روحیه فعال و مشارکت در کارهای اجتماعی و توانایی ارتباط با دیگران

در فصل‌های مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی به موضوع ارتباطات به طور گسترده پرداخته شد. در این گفتار، مشارکت از زاویه اعتماد‌به‌نفس فردی مورد بررسی قرار می­گیرد. مشارکت در صورتی که برنامه‌ریزی شده باشد و از میل درونی فرد نشأت بگیرد، بسیار مفید و کارامد خواهد بود.

مشارکت از طبع اجتماعی انسان و منافع فراوانِ حاصل از این ویژگی، ریشه می‌گیرد. انسان در تعامل با ديگران استعدادهای فطری خویش را شکوفا می‌کند و به آرامش می‌رسد.

استفاده از بستر اجتماع برای تعالی، یکی از ویژگی‌های افراد با اعتماد‌به‌نفس است.

ادیان الهی به ویژه اسلام در اهمیت و ضرورت مشارکت اجتماعی توصیه‌ها و راهکارهای بسیاری ارائه نموده و بر آن تأکید داشته و آن را ضامن بقای اجتماع دانسته‌اند.

افرادی که از ایمان و اعتقادی محکم برخوردارند با اتکای به نفس و باورداشتن توانایی‌های خود از نیروی درونی قوی امداد می­گیرند و کارهایشان را به پیش می‌برند.

مي‌توان گفت که اعتماد‌به‌نفس واقعي همواره در درون خود فرد توليد مي‌شود نه از بيرون. اعتماد‌به‌نفس واقعي زاييده‌ تعهد فرد به خویش است. کسی که به باورهای خود معتققد است، هر آن چه لازم باشد انجام خواهد داد تا به خواسته‌ها و نيازهايش برسد.

مدیران و فرماندهان مسلمان و وظیفه‌شناس برای مشارکت فعالانه در کارهای اجتماعی باید درجست‌وجوي زمينه‌هاي مشترك و مشابه با دیگران باشند و اهداف، نيازها و نگراني‌ها را از نظر دیگر همنوعان خود نگاه كنند؛ چراکه نقاط مشترك، زمينه‌هاي مساعدي برای همدلي، وحدت و تفاهم است.

سازگاری با مردم، مشارکت و مدارا کردن با آنان در سایه اعتماد‌به‌نفس مسیر کامیابی و موفقیت را هموار می‌سازد.

اطمینان به خویش است که انسان را قادر می‌سازد در برابر مشکلات پایداری کند و موانع زندگی را پشت سرگذارد و بر آنها چیره شود.

کسانی که به هر دلیل اعتماد‌به‌نفس ضعیفی دارند، می‌توانند با کسب توانایی‌ها و مهارت‌های بیشتر و الگو گرفتن از اسوه‌های دینی و علمی، مهارت‌ها و باورهای خود را تقویت کنند و در سایه این توانایی‌ها در متن اجتماع به تمرین خودباوری بپردازند.

امير مؤمنان (ع) اين‏گونه مشاركت را از جمله حقوق واجب الهى بر بندگان می­شمارند و مى‏فرمايند:

«وَ لكِنْ مِنْ واجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى الْعِبادِ … التَّعاوُنُ عَلى‏ إِقامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ * اما بخشى از حقوق واجب الهى بر بندگان اين است كه براى اجراى حق در ميان خود تعاون و همكارى كنند». (1)

مدیری که با تأکید بر قدرت ایمان و آگاهی به لیاقت و کفایت خویش متکی باشد و در میدان فعالیت تنها خود را مسئول کارهای خویش بشناسد و با جدیت و امید به پیشرفت، اراده و عمل را تکیه گاه خود قرار دهد از اعتماد‌به‌نفس برخوردار است.

این مدیر ارتباط خوب بین همه کارکنان را نهادینه می‌کند؛ رفتارهای قاطع را تشویق می­کند و پاداش می‌دهد و از انتقاد سازنده و نظریات ابتکاری استقبال می‌کند؛ به اشتباهات و نواقص خود اقرار می­کند و آماده است تا از خطاهای خود، درس بگیرد. مدیر با اعتماد‌به‌نفس به تکیه زدن به هیچ مقامی به منظور حمایت از خودباوری خویش نیازی ندارد؛ ادامه پیشرفت، مهارت و دانش را برای همه اعضای سازمان می‌خواهد و همچنین قادر به انتقاد کردن و برقراری انضباط است.

در عرصه مدیریت، یک موضوع قابل تأمّل وجود دارد و آن اینکه: «چرا مدیران درجه یک، افراد درجه یک را استخدام می‌کنند و مدیران درجه دو، افراد درجه سه را؟» دلیل این موضوع این است که مدیران درجه یک و کارامد به دلیل اطمینانی که به خود دارند، هراسی از مشارکت با افراد باهوش و کارامد ندارند اما افراد درجه دو چون به اندازه کافی به خود اطمینان ندارند از مشارکت با افراد بالاتر از خود و یا همسطح خود، بیم دارند لذا افرادی را به کار می‌گیرند که از آنان فروتر باشند.

بر مدیران و فرماندهان لازم است در روابط اجتماعی و مشارکت‌ها از اعتماد‌به‌نفس خویش بهره بگیرند تا در مسیری رو به جلو، رشد و تعالی را برای سازمان خویش رقم بزنند.

  1. توانایی اقدام مستقیم و مستقیماً وارد عمل شدن

افراد برخوردار از اعتماد‌به‌نفس در رفتار خويش مستقل عمل مي‌كنند و از هر گونه وابستگي به ديگران دوري مي‌جويند. آن‌ها در رفتار فردي و اجتماعي به توانايي‌هاي خويش تكيه مي‌كنند و با توجه به استعدادهاي خود، وارد ميدان عمل مي­شوند؛ اين بدان معنا نيست كه فرد از مشاركت و مشاوره با ديگران سر باز مي‌زند، بلكه در كنار هم‌فكري و مشاركت، استقلال خويش را حفظ می­کند و زير سایه وابستگی به ديگران زندگي نمي‌كند.

بصيرت و بينايى و نگرش همه جانبه آنها به سازمان و اهداف آن، سبب دلگرمى و اعتماد‌به‌نفس دیگر مديران و همكاران او مى‏­شود. چنین مدیرایی فقط به وظیفه می‌اندیشد و برای دستیابی به هدف به پیش می‌تازد و الگوی خود را رفتار و سیره امام علی (ع) قرار می‌دهد که او می‌فرمود:

«انّى‏ وَاللَّهِ لَوْ لَقيتُهُمْ واحِداً وَ هُمْ طِلاعُ الْارْضِ كُلِّها ما با لَيْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ وَ انّى‏ مِنْ ضَلالِهِمُ الَّذى‏ هُمْ فيهِ وَالْهُدَى الَّذى‏ انَا عَلَيْهِ لَعَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ نَفْسى‏ وَ يَقينٍ مِنْ رَبّى‏ … * به خدا سوگند اگر به تنهايى با دشمن رو به رو شوم در حالى كه همه پهنه زمين را پر كرده باشند، نه اهميت مى‏دهم و نه مى‏ترسم؛ چرا كه من از گمراهيى كه آنان در آن غوطه‏ورند و هدايتى كه خود بر آنم، ژرف آگاهم و از جانب پروردگارم مطمئنم». (2)

تاريخ اسلام نمونه‏هاى زيادى از پايداري‌ها و رشادت‌هاى مؤمنان را ثبت كرده است که در جنگ‌هاى صدر اسلام، یکه و تنها وارد عمل شدند و همچون پیشوا و مقتدای خود حماسه‏آفرينى و از خود گذشتگى نشان ‌دادند.

پيامبر (ص) در بسیاری از کارزارها شجاعانه وارد صحنه مى‏شدند و بسان كوه از خود ايستادگى نشان مى‏دادند تا جايى كه على (ع) درباره آن حضرت فرمودند:

«كُنَّا إذَا احْمَرَّ ألْبَأْسُ اتَّقَيْنا بِرَسُولِ اللَّه فَلَمْ يَكُنْ احَدٌ مِنَّا اقْرَبَ الَى الْعَدُوِّ مِنْهُ * چون كارزار دشوار مى‏شد، ما خود را به‏وسيله رسول خدا نگاه مى‏داشتيم؛ چنان‏كه هيچ يك از ما از وى به دشمن نزديكتر نبود». (3)

يكى از تاريخ‏نويسان درباره جنگ احُد و پیکار دلیرانه و مستقیم آن حضرت در اين جنگ مى‏نويسد پيامبر در روز احُد سخت نبرد كرد. آن قدر تيراندازى كرد كه تمام تيرهاى آن حضرت تمام شد و كمانش شكست و زره او پاره شد.

حضرت على نیز در تمامى جنگ‌هاىِ خود با دشمنان خدا به صورت مستقیم وارد عمل می‌شدند و چنان شجاعت، سرسختى و فداكارى از خود نشان می‌دادند كه در تاريخ بشر براى آن مصداقى وجود ندارد.

آن حضرت در اين‌باره مى‏فرمايند:

«أَنَا وَضَعْتُ فِى الصِّغَرِ بِكَلاكِلِ الْعَرَبِ وَ كَسَرْتُ نَواجِمَ قُرُونِ رَبيعَةَ وَ مُضَرَ * من در كودكى، سينه‏هاى عرب را به زمين رساندم و شاخه‏هاى سربرآورده دليران قبيله‏هاى‏ ربيعه و مضر را شكستم». (4)

شیخ مفید درباره جنگ بدر مى‏نويسد: امام على (ع) همين‏طور يكى پس از ديگرى آنها (كافران و مشركان) را مى‏كشت تا اينكه نيمى از آنان را كه هفتاد نفر بودند به تنهايى از بين برد.

امام علي (ع) که اینگونه در نبرد دلیرانه می جنگند، رسيدگي به محرومان را تنها با دستورالعمل و فرمان انجام نمي‏دادند، بلکه شخصاً به رفع مشکلات مردم مي‏پرداختند؛ نان و خرما را درون کیسه مي‏گذاشتند و بر دوش مبارک حمل مي‏کردند و به فقیران مي‏رساندند.

اصحاب و ياران مي‏گفتند «يا اميرالمؤمنين ما اين‌بار را بر مي‏داريم.» حضرت پاسخ مي‏دادند که:

«رَبُّ الْعَيالِ اَحَقُّ بِحَمْلِهِ * رهبر امّت سزاوارتر است که بردارد». (5)

در حالات بقیه ائمه کرام (ع) نیز شاهدیم چگونه مستقیما و شخصا به حل و فصل کار مردم می‌پرداختند.

 امام سجاد (ع) با وجود آن همه دعاها و مناجات‌هاي طولاني و کم‏نظير از جامعه‏ خود و نيازها و واقعيت‌هاي زمانش غافل نيست بلکه در ميدان وظايف اجتماعي و اخلاقي نيز پيشوايي الگو و نمونه هستند.

براستي جاي تأمل و پندآموزي و همچنين شگفتي دارد که زينت عبادتگران، سرور سجده‏گزاران و مقتداي زاهدان و متقيان با آن همه سجده‏هاي طولاني و شب زنده‏داري‌هاي مداوم، هزینه زندگي صد خانواده محروم مدينه را مستقیما متکفل بوده و نيازهاي آنان را شخصا براورده مي‏ساخته است.

ابوحمزه ثمالي مي‏گويد: امام زين‏العابدين در تاريکي شب، نان و نواي مستمندان را بر دوش مبارک مي‏کشيدند و به طور ناشناس آن را انفاق مي‏کردند. امام آنچنان بر این کار و رسیدگی به محرومان مداومت نشان دادند که وقتی بدن شريفشان را براي غسل دادن به مغسل بردند، بر پشت مبارک، همانند زانوي شتر پينه ديدند و آن به دلیل باري بود که همواره شخصا به دوش مي‏کشيد و به سوي خانه‏هاي تهي‌دستان و مسکينان مي‏بردند». (6)

در سیره بزرگان دین نیز ملاحظه می­شود که در اجرای آنچه وظیفه خود تشخیص می­دادند، درنگ نمی‌کنند و مستقیما وارد عمل می‌شوند.

  1. برخورداری از استقلال رأی و عمل

یکی از ابعاد اعتماد به نفس داشتن، استقلال فکری و عملی در هنگام ارائه نظر است. از آنجا که رأي و نظر با طي دو مرحله فکر و عمل به فعليت مي رسد، تحقق استقلال راي نيز به عدم اسارت فکري و عملي هنگام ارائه افکار منوط است. آزادی فکری و عملی به خود متکي بودن و تحليل افکار به دور از هرگونه غوغا‌سالاري‌هاست.

استقلال رأی باید با استقلال عمل همراه باشد. اگر انسان در فکر خود از وابستگیها، تقليد و تحجر اسارت­بار، آزاد، و شناختش نسبت به موضوع مورد نظر کافي باشد و بتواند تحليل دقيق و واقعي از آن ارائه کند، اما در مرحله عمل دچار محدوديت گردد، باز هم نمي‌توان آن را استقلال دانست.

لازمه مستقل فکر کردن و مستقل عمل نمودن، باورداشتن توانایی‌های خویش است. خودباوری و اعتماد‌به‌نفس، باور نمودن خویش و گسستن رشته‌های وابستگی یک طرفه به دیگران است؛ این بدان معنا نیست که افراد خودباور از اجتماع دوری می‌کنند، بلکه آنچه با اعتماد‌به‌نفس ناسازگار است وابستگی است. کسی که خود را به دیگران وابسته می‌داند و به خود ایمان ندارد، فاقد اعتماد‌به‌نفس است.

 کسی که دارای اعتماد‌به‌نفس است به دو نکته باور دارد: یکی آن که خود را از دیگران جدا ساختن و استقلال مطلق، شدنی نیست و دوم آن که وابستگی کامل به دیگران نادرست و ویرانگر است. بدین ترتیب راه میانه‌ای برمی‌گزیند و از ترکیب درست استقلال و وابستگی به شیوه متعادلی می‌رسد و آن را در زندگی به کار می‌گیرد؛ می‌داند همان طور که خود نیازمند کمک دیگران است، دیگران نیز به کمک او نیاز دارند؛ از این رو آماده کمک رسانی به دیگران است. پس استقلال به معناي انکار ديگران و دستاوردهاي آنان و خود را برتر از ديگران ديدن نيست.

گاهی افراد به خود‌باوری‌های کاذبی نیز دچار می‌شوند که از لحاظ شدت و پافشاری آن‌ها در برخی ویژگی‌ها قابل تشخیص است؛ مثل کسی که توان انجام دادن کاری را به تنهایی ندارد و عملاً نیز چنین چیزی ممکن نیست، ولی مُصرّانه خود را توانمند به آن می‌داند. افراد خودباور خود را به همان شکل که هستند می‌پذیرند. بنابراین افرادی با خودباوری ضعیف به تقلید از دیگران در زمینه‌های مختلف اقدام می‌کنند؛ دوست دارند به همان شکل و قیافه خودشان باشند و افکار خود را داشته باشند؛ تمام مسائلی را که به آن‌ها مربوط می‌شود نیز به همان شکل که باور دارند می‌پذیرند؛ به دنبال این نیستند که از کارهای دیگران تقلید کنند و یا مثل آن‌ها باشند.

شخصِ خود باور در مورد مسائل مربوط به زندگیِ خود با استقلالِ بیشتری عمل می‌کند؛ به دیگران وابسته نیست مگر در زمانی که چنین ارتباطی با دیگران لازم و ضروری باشد. چنین فردی می‌داند که در کارهای زندگی خود باید شخصاً فعالیت‌هایش را انجام دهد و همچنین می‌داند که برخی فعالیت‌ها نیاز به همکاری دیگران نیاز دارد. اما فردی که دارای خودباوری بسیار ضعیف است، مستقل عمل نمی‌کند؛ به دیگران وابسته است و حتی شاید در مسائل کاملا شخصی به دخالت دیگران نیاز داشته باشد. فردی با خودباوری کاذب حتی در کارهایی که به همکاری دیگران نیاز دارد، نیز به استقلال عمل تمایل دارد.

افراد خودباور، استقلال رأی دارند؛ یعنی خودشان تصمیم می‌گیرند، فکر می‌کنند و مسیر فکری خود را در زمینه‌های مختلف تعیین می‌کنند. بر اساس خط مشی فکری خود به کارها پاسخ می‌دهند و به راحتی از افکار و عقاید دیگران پیروی نمی‌کنند مگر اینکه با تحلیل و بررسی، آن افکار را در جریان فکری خود بپذیرند و ادغام کنند.

مدیری که به تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های خویش اعتماد دارد، کورکورانه از مقاصد اطرافیان خویش پیروی نمی‌کند. خداوند در قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

«لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ * (ای رسول) اگر تو، پس از اين آگاهي، از هوس‌هاي آنها  پیروی کني، مسلما از ستمگران خواهي بود. سوره بقره آیه 145».

ایمان به باورها در سخنی از امام صادق (ع) از لحاظ شدت و استحکام با آهن مقایسه شده است:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَشَدُّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِيدِ إِنَّ الْحَدِيدَ إِذَا دَخَلَ النَّارَ لَانَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ قُتِلَ وَ نُشِرَ ثُمَّ قُتِلَ لَمْ يَتَغَيَّرْ قَلْبُهُ * مؤمن از تكه آهن هم سخت‏تر است؛ زيرا آهن هنگامى كه در آتش گذاشته شود نرم مى‏گردد، ولى مؤمن اگر كشته شود و بار ديگر زنده شود و بازکشته گردد، دلش تغيير نمى‏كند». (7)

بنا‌بر‌این می‌توان گفت استقلال رأی و عمل، نتیجه خودباوری است.

افراد با ایمان که اعتماد‌به‌نفس قوی دارند، تصويري نسبتاً ثابت از توانايي‌ها و ويژگي‌هايي چون احساس اعتماد‌به‌نفس، استقلال و خلاقيت دارند و به راحتي تحت تأثير نفوذ عوامل محيطي قرار نمي‌گيرند. اين افراد به دليل توانايي ابراز وجود، آشناي گروه‌هاي اجتماعي هستند و در آنها نفوذ دارند. در نتيجه مي‌توانند جهت و مسير فعاليت گروه‌ها را نيز تعيين کنند. آنها مستقل از اجتماع اظهارنظر مي‌کنند و می­توانند حتي تحت فشارهاي اجتماعي، استقلال فکري خود را حفظ نمايند. از اين‌رو کمتر با جماعت، هم رنگي مي‌کنند مگر آن که با مشاهدات شخصي آنها مطابق باشد. آنها همچنين کمتر دچار اضطراب مي‌شوند و به ادراکات و واکنش‌هاي خود اعتماد می­کنند و اطمينان دارند که مي‌توانند تلاش‌هاي خود را به نتيجه مطلوب برسانند.

اینکه انسان چه اندازه خود را می‌شناسد و خود را می‌پذیرد در رأی و عمل او منعکس می‌شود. اندیشه‌های هر فرد و رفتارهایی که از خود در زمینه‌های مختلف نشان می‌دهد، نشانگر درجات خودباوری اوست.

بايد توجه کرد که اعتماد‌به‌نفس، ثابت و بدون تغییر نيست و همواره با تغييراتي رو به رو است؛ يعني اعتماد‌به‌نفس هر فرد ممکن است بر اساس تأثير رويدادهاي خاص و يا تغييرات درون فردي کم و يا زياد شود.

فرد بزرگسال به راحتی می‌تواند درجه خودباوری خود را از خویش تغییر دهد و یا اجازه دهد تأثیرات محیطی به کاهش آن اقدام کنند یا با مقاومتی که از خود نشان می‌دهد، دائما در تلاش برای افزایش خودباوری خویش باشد.

افراد خودباور پیچ و خم شخصیت و درون خود را بررسی می‌کنند و به همان اندازه که می‌دانند، کاستی‌هایی هم دارند و باید به فکر جبران آنها باشند؛ ویژگی خوب و کامل خود را همواره مد نظر دارند؛ به آنها افتخار می‌کنند و همواره مقابل چشم خود دارند. افرادی با خود باوری ضعیف، شناخت خوبی از خود و آگاهی کاملی از ویژگی‌های خود ندارد و این ابهام موجب می‌شود ضعف‌ها و ویژگی‌های منفی را گسترش دهند و باور خود را در مورد خود خدشه‌دار سازند.

به طور کلی می‌توان گفت برخی از راه‌های رسیدن به استقلال رأی و عمل عبارت است از:

1- کسب آگاهی و شناخت از خود

2- کسب آگاهی و شناخت از موضوع مورد تأمل

3- دوری از پیش‌داوری و احساسات آنی

4- مقاوم بودن در برابر جوسازی‌ها

  1. پذیرش ناکامی و شکست و نهراسیدن از آن

«احساس عدم دستیابی به هدف مورد نظر در فرد، همان احساس شکست است. باید دید چرا احساس شکست، واکنش های متفاوتی را در افراد به دنبال دارد؛ چرا برخی کمتر و برخی بیشتر شکست می­خورند و چگونه است که شکست برای برخی پلی به سمت پیروزی است و برای برخی خیر.

وقتی اهداف فرد با توانایی‌ها و انگیزه‌های او تناسب نداشته باشد، طبیعی است که از رسیدن به موفقیت بازمی‌ماند و بیشتر از دیگران طعم شکست را می­چشد. بنابراین تلقی از شکست با هدف گزینی، گره خورده است. اگر هدف از توانایی فراتر باشد و فرد دچار قضاوت بیمارگونه نسبت به توانمندی‌های خودش شده باشد، طبیعی است که شکست خواهد خورد. اما اگر اهداف با توانایی‌ها و انگیزه فرد متناسب باشد، وی می‌تواند با به کارگیری تمام توان به خواسته‌هایش برسد. نکته این جاست که واکنش و تلقی افراد نسبت به شکست، کلیدی‌ترین نکته در ادامه موفقیت‌ها یا شکست‌های افراد است.

از این رو بهترین تلقی این است که فرد از ناکامی‌ها برای رسیدن پیروزی پل بسازد. بنابراین با تغییر نگرش خود می‌توان شکست‌ها و ناکامی‌ها را به عنوان محدودیت پذیرفت.

آگاهی از محدودیت‌ها و پذیرش اشتباهات می‌تواند تصویر واقع بینانه‌تری از کارها به انسان ارائه کند. قبول شکست و ناکامی به عنوان واقعیت در زندگی به کسب تجربه برای رسیدن به پیروزی کمک می‌کند. تجربه کردن نااميدي و شکست، فرد را با ضعف‌های خود آشنا می‌کند. افراد با اعتماد‌به‌نفس شکست را به عنوان عاملی برای شناخت این کمبودها می‌پذیرند؛ چون کمک مي‌کند در آينده بهتر عمل کنند. پس در واقع، شکست، فرصتي براي موفقيت است.

پذیرفتن مسئولیت سرنوشت زندگی خویش از ویژگی­های اعتماد‌به‌نفس است. کسی که خود و توانایی‌هایش را باور دارد، مسئولیت یکایک کارهای خود را می‌پذیرد و در نتیجه هم موفقیت‌هایش را محصول عملکرد خود می‌داند و هم شکست‌هایش را پیامد عملکرد خویش می‌بیند.

از ویژگی‌های افراد نترس از شکست و با اعتماد‌به‌نفس، مخاطره‌پذیری است. کسانی که اعتماد‌به‌نفس قوی دارند برای رسیدن به اهداف خود آماده پذیرش هر خطر احتمالی هستند و موانع به جای آن که آنها را ناامید و دلسرد کند، آنان را به چالش فرا‌می‌خواند. این گونه افراد پذیرفته‌اند که هیچ‌کاری به طور مطلق بی‌خطر نیست.

مسلمانان در جنگ احد به دليل سرپيچى از فرمان پيامبر ()ص نتوانستند، پيروزى اوليه را نگه دارند و شكست خوردند، اما اين شكست مقطعى بود. هر چند خسارت‌هاى مادى زيادى ديدند، تجربه سازنده‏اى نصيب آنها شد.

نيت شركت كنندگان در جنگ احد يكسان نبود؛ عده‏اى انگيزه‏هاى دنيوى و عده‏اى ديگر انگيزه‏هاى اخروى داشتند و در طى نبرد و رفتارى كه مسلمانان از خود نشان دادند، پرده از روى اين حقيقت برداشته شد. اين جنگ در حقيقت، صحنه آزمايشى بود كه در آن خدا خواه از هواخواه باز شناخته شد.

پس از بازگشت به مدینه، هنوز مسلمانان در حال درمان مجروحان جنگ احد بودند كه رسول خدا (ص) براى تعقيب دشمن فرمان حركت دادند و قيد كردند تنها كسانى بايد به جنگ بيايند كه در احد شركت داشته‏اند.

برخى از دلايلى كه در توجيه اين دستور مى‏توان ذكر كرد، اينهاست:

1- انگيزه كسانى كه در احد شركت كرده بودند براى گرفتن انتقام از دشمن قويتر بود.

2- اعتماد‌به‌نفس كسانى كه در جنگ صدمه خورده بودند، افزايش مى‏يافت.

3- رسول خدا با اين دستور از يارى كسانى كه در احد شركت نكرده بودند، اعلام بى‏نيازى كرد و ضربه روحی به دشمنان در حال حرکت به سوی مدینه بود.

رسول خدا، كه تنها قصد ترسانيدن دشمن را داشتند، وقتى به محلى به نام حمراءالاسد رسيدند به رزمندگان دستور دادند هيزم بسيارى گردآورند و شبانه در پانصد نقطه آتش افروختند به گونه‏اى كه از فاصله‏هاى دور قابل مشاهده بود. دشمن با ديدن اين صحنه احساس ترس، و فرار نمود. با اين حال، پيغام دادند كه هر جا باشيد به سراغتان مى‏آييم. اما پيامبر و ياران پاسخ دادند خدا ما را بس است و او بهترين ياور ماست.

غزوه حمراءالاسد در سايه فرماندهى رسول خدا (ص) كه با اعمال شیوه افروختن آتش درگيرى به همراه نداشت و رسول خدا با اين كار، خاطره تلخ جنگ احد را از خاطره‏ها زدود، فرصت تبليغات را از مخالفان گرفت. شكى نيست كه منافقان و يهود، شكست پيامبر را انتظار داشتند، اما اين رفتار حضرت به آنها فهماند كه خيال باطل در سر دارند و روحيه رزمندگان اسلام با اين كار تقويت و بازسازى شد.

 از سوى خداى متعال نيز مبارزان حمراء الاسد مورد تشويق قرار گرفتند و آيه زير درباره آنها نازل شد:

«الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما اصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ اَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا اجْرٌ عَظيمٌ* الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ انَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ‏ فَزادَهُمْ ايمانًا وَ قالُوْا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الوَكيلُ * آنان كه دعوت خدا و رسولش را اجابت كردند، پس از آنكه به آنها رنج و الم رسيد براى هر كس از آن‏ها كه نيكوكار و پرهيزگار شد، اجرى بزرگ است. آن مؤمنانى كه چون مردم به آنها گفتند دشمن بر شما گرد آمده‏اند، پس از آنان بترسيد، پس بر ايمانشان بيفزود و گفتند خدا ما را بس است و نيكو ياورى است. سوره آل عمران آیه 172 و 173».

ميزان پيروزى و شكست، تنها آمار كشتگان و مجروحان نيست. شكست واقعى زمانى است كه افراد زنده و تندرست، خود را ببازند. اما كسانى كه خود را نبازند و پس از شكست در صدد جبران كاستي‌ها برآيند، در حقيقت شكست نخورده‌اند؛ چرا که در حوادث تلخ و شيرين است كه مؤمنان راستين شناخته مى‏شوند.

«اِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْايَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ امَنوُا … * اگر به شما زخمى رسيد به دشمنان شما نيز زخمى مانند آن رسيد و اين روزگار را ميان مردم مى‏گردانيم تا مؤمنان [از غير مؤمنان‏] بازشناخته شوند. سوره آل عمران آیه 140».

———————

(1) نهج البلاغه، خطبه 207.

(2) همان، نامه 31.

(3) همان، حکمت 252.

(4) همان، خطبه 234.

(5) کوکب دری، ج 2، ص 131.

(6) بحار الانوار، ج 46، ص 66.

(7) همان، ج 67، ص 178.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا