- اطاعتپذیری
اطاعتپذیری به معني پذيرش فرمان ديگري است. با توجه به اينکه «طوع» در عربي به معني «رغبت» و «خواستن» است، ميتوان گفت «طاعه»، پذیرش فرمان با رغبت است.
اطاعتپذیری در فرهنگ اسلامی اصلی شناخته شده و ممدوح است؛ زیرا لازمه كار منسجم و قوام و دوام آن به اطاعت افراد از مافوق بستگی تام دارد و فرمانبرى کارکنان از مدیران، بسان رشتهاى، اعضاى سازمان را به يكديگر مرتبط مىسازد و هر گونه سهلانگارى در آن به نظم و انسجام سازمان خدشه وارد مىكند.
امير مؤمنان (ع)، رهبر و رئيس ملّت را در جايگاه رهبرى چنين توصيف مىكنند:
«مَكانُ الْقَيِّمِ مِنَ الْامْرِ مَكانَ النِّظامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ * جايگاه سرپرست نظام چون رشتهاى است كه دانهها را گرد هم مىآورد و نظام مىبخشد». (1)
واضح است كه اين نظم و پيوستگى تا حدّ زيادى به فرمانبرى و اطاعت مردم بستگی دارد.
قرآن کریم در چندین آیه به این موضوع به عنوان رکن اصلي نظام مديريت پرداخته و از آن جمله است:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ * اي کساني که ايمان آوردهايد! اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر (اوصياي پيامبر) را. سوره نساء آیه 59».
اين آيه درباره يکي از مهمترين مسائل اسلامي يعني رهبري و مدیریت بحث ميکند و مراجع واقعي مسلمين را در مسائل مختلف ديني و اجتماعي مشخص ميسازد. نخست به مردم باايمان دستور ميدهد که از خداوند اطاعت کنند. بديهي است براي يک فرد باايمان همه اطاعتها بايد به اطاعت پروردگار منتهي شود و هرگونه رهبري بايد از ذات پاک او سرچشمه گيرد، و طبق فرمان او باشد؛ زيرا حاکم و مالک تکويني جهان هستي او است و هرگونه حاکميت و مالکيت بايد به فرمان او باشد؛ همچنان که امام علي (ع) اطاعت الهی را برترین فضیلت میدانند:
«أَطِعِ اللَّهَ فِي جُمَلِ أُمُورِكَ فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَا سِوَاهَا * در همه کارت خدا را اطاعت و پیروی کن؛ زیرا اطاعت خدا بر همه چيز افزونی دارد». (2)
این آیه شریفه در مرحله بعد، فرمان به پيروي از پيامبر (ص) ميدهد؛ پيامبري که معصوم است و هرگز از روي هوي و هوس، سخن نميگويد؛ پيامبري که نماينده خدا در ميان مردم است و سخن او سخن خدا است و اين منصب و موقعيت را خداوند به او داده است. بنابراين اطاعت از خداوند، مقتضاي خالقيت و حاکميت ذات او است، ولي اطاعت از پيامبر (ص) مولود فرمان پروردگار است.
مرحله سوم فرمان به اطاعت از اولواالامر ميدهد که از متن جامعه اسلامي برخاسته، و حافظ دين و دنياي مردمند و رهبری جامعه را عهدهدار هستند.
قرآن مجيد بارها از پيروان خويش خواسته است كه امر رهبر را اطاعت كنند و حتى آن را در كنار اطاعت اوامر الهى واجب شمرده است:
«وَ اطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ * و خدا و پيامبرش را فرمان بريد و كشمكش ننماييد که(باعث میشود) سست شويد و شوكت شما بر باد رود! سوره انفال آیه 46».
چنين ضرورتى در تشكيلات سازمانی به طور جدّىتر مطرح است و بايد گفت اساسىترين ركن چنين تشكيلاتى به سلسله مراتب و فرمانبرى کارکنان از مدیران بستگى دارد و بدون رعايت سلسله مراتب به ويژه از سوى مديران و فرماندهان ميانى و عالى از فرماندهى كلّ، اساس آن متزلزل میگردد و انهدام آن قطعى است.
اطاعتپذیری شاید در عمل، دشوار باشد، ولی برکات و نتایج عظیمی دارد. طبق فرموده مولاي متقيان، علي (ع)، در پرتو اطاعت پیروان است که امامت و رهبری رنگ میگیرد و عظمت مییابد:
«فرَضَ اللهَ…الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَة * خداوند واجب گردانید… طاعت و پیروی را برای بزرگ شمردن مقام امامت». (3)
در هر اجتماع، مجموعه و یا سازمان برای ایجاد نظم و انسجام و هماهنگی و همسو نمودن اهداف در جهت رسیدن به هدف نهایی، همه باید با یکدیگر هماهنگ باشند و این هماهنگی در سایه فرمانبرداری از اصول و قوانین به وجود میآید.
امیرالمؤمنین (ع) پس از نصب مالک به فرماندهی، طی نامهای به آشکارا به دو سردار، زیادبننصر و شُرَیحبنهانی (از سرداران لشکرش) دستور میدهد که گوش به فرمان و مطیع مالک اشتر باشند:
«وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَيْكُمَا وَ عَلَى مَنْ فِي حَيِّزِكُمَا مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِيعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً * مالک بن حارث اشتر را بر شما و بر پیروان شما امیر و فرمانروا گردانیدم؛ پس فرمان او را بشنوید و پیروی نمایید و او را ( برای خود) زره و سپر قرار دهید». (4)
اطاعت از ما فوق تا جایی مورد قبول است که به مخالفت با احکام خدا نینجامد. مدیر خیانتکاری که طالب همکاری برای توطئه علیه نظام اسلامی است یا در جهت سوءاستفاده از بیتالمال اِعمال دستور میکند به هیچ وجه نباید اطاعت شود.
شاهد این سخن، کلامی گهربار از امیرمؤمنان علی (ع) است:
«لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق * اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست». (5)
از آنجا که هر الگو، سياست و راهبردي در شأن جامعه اسلامي، سازمانهای اسلامي و مديران و کارکنان مؤمن و مسلمان نيست، نبايد از هر قانوني و سياستي و الگويي پيروي کرد.
گاهي اطاعتپذيري موجب کفر ورزيدن انسان به خداوند متعال ميشود؛ همانطور که در قرآن کریم آمده است:
«فَاصبِر لِحُكمِ رَبِّكَ وَ لا تُطِع مِنهُم ءاثِمًا أوْ كَفُورا * پس در برابر فرمان پروردگارت شکيبايي کن و از آنان، گناهکار يا ناسپاسگزار، فرمان مبر. سوره انسان آیه 24».
قرآن در مورد اکرام و احترام به والدين نيز با همه تأکیدی که دارد در موضع شرک به خدا، اطاعت از پدر و مادر را نهي مي کند. نهي اطاعتپذيري از مادر و پدر در قرآن کريم مؤيد این مطلب است که اطاعتپذيري امري است که بر بسياري از کارها حاکم است؛ حتي بر وظيفه احترام به پدر و مادر؛ لذا شناخت مواضع اطاعت و عدم اطاعت از اهمیت بسیاری برخوردار است و نیاز به بصیرت و حقگرایی را بیش از پیش آشکار میسازد.
- رعایت سلسله مراتب
اطاعتپذیری در فرهنگ سازمانی تحت عنوان رعایت سلسله مراتب اصلی قابل احترام است. مقصود از سلسله مراتب، جریان و توزیع قدرت از رأس هرم سازمان تا پایینترین سطوح سازمانی است که به این قدرت، اختیار و حقِ دستور نیز گفته میشود.
اگر هر کس در سازمان، خود را به اطاعت از مافوقش موظف نماید به حفظ نظم سازمانی کمک نموده است به این معنا که وحدت فرماندهي (هر شخصي فقط بايد از يك نفر دستور بگيرد) و وحدت جهت (يك نفر بايد مسئول تمام فعاليتهايي باشد كه هدف عملكردي يكسان دارند) در کارها حفظ میگردد.
در کلام امیر مؤمنان (ع) اطاعت از مافوق حقی است که بر گردن زیردستان است و این حق با پیروی و اطاعت ادا میشود. ایشان اطاعتپذیری و رعایت سلسله مراتب را عاملی برای اصلاح امور میدانند و سرپیچی از آن را باعث ذلّت و خواری برمیشمرند:
«و حق من بر شما پیروی و فرمانبرداری است و اینکه از فرمان من رو برنگردانید و در کاری که صلاح بدانم کوتاهی ننمایید و در سختیهای راه حق فرو روید (متحمل رنجها گردید تا حق را بیابید) پس اگر شما اینها را درباره من به جا نیاورید کسی از کجرو شما نزد من خوارتر نیست، پس او را به کیفر بزرگ میرسانم و نزد من رخصت و رهایی برای او نیست و شما (نیز) این پیمان را از کارگزاران خود بگیرید و از خود به ایشان ببخشید چیزی را که خدا به آن کار شما را اصلاح میفرماید (آنها را خوار ننمایید تا به کمک آنان به دشمن پیروزی یابید)». (6)
حضرت علی (ع) اطاعت از مافوق و رعایت سلسله مراتب را جزئی از حکمت میدانند:
«مِنَ الْحِكْمَةِ طَاعَتُكَ لِمَنْ فَوْقَكَ [مَنْ فَوْقَكَ] وَ إِجْلَالُكَ مَنْ فِي طَبَقَتِكَ وَ إِنْصَافُكَ لِمَنْ دُونَك * از حكمت فرمانبردارى تو از كسى كه بالاتر از تو باشد و تعظيم كردن كسى كه در مرتبه تو باشد و انصاف و عدل تو براى كسى كه پستتر از تو باشد». (7)
امام علی (ع) اهمیت اطاعت را در هر مرتبه از مقام اینگونه تبیین میفرمایند:
«أَطِعْ مَنْ فَوْقَكَ يُطِعْكَ مَنْ دُونَك * بالاتر از خود را فرمان ببر تا پایین تر از تو فرمانبردارت باشد». (8)
نياز به سلسله مراتب از مهمترين شاخصهاي هر مجموعه سازماني است. بر تمام کارکنان و مدیران سازمان لازم است که سلسله مراتب سازمانی را در هر وضعیتی رعایت کنند. همانطور که رعایت حلقههای این زنجیره، نظم سازمانی را به همراه دارد، عدم رعایت آن نیز مشکلاتی به دنبال خواهد داشت. سردرگمی و تشویش افراد سازمان در تصمیمگیریها یکی از این مشکلات است. همیشه برای تصمیم نهایی و قاطع به جایگاهی نیاز است که سخن آخر را بیان کند. از دیگر مشکلات عدم رعایت سلسله مراتب، ایجاد تفرقه و ناهماهنگی در میان حلقههای زنجیره سازمان است. اگر حلقهای خود را از مدار خارج کند و در مسیر تصمیمات قرار نگیرد، پارگی و سستی نظام را به دنبال میآورد.
- اجرای صحیح دستورات و فرامین
اجرای فرمانها به صورت صحیح، نیازمند شرایط گوناگونی است.
اولین شرط، داشتن دانش و آگاهی لازم از نوع دستور و فرمان است. وقتی افراد نسبت به دستورهایی که برایشان صادر میشود، شناخت کافی داشته باشند، بهتر از عهده آن برمیآیند تا زمانی که نقاط کور و مجهولات فراوان سرراهشان باشد.
از این رو، اولین گام برای اجرای صحیح فرمانها درک واقعی از آن است.
پس از شناخت دستور و درک ارزشمندی آن، عامل مهم دیگری که تمام ابعاد اجرایی را تحتالشعاع قرار میدهد، ناظر دانستن قدرتی برتر بر عملکرد است. در سازمانی که قانون «إنّ اللهَ يَري * خداوند میبیند» حکمفرماست، همه مديران و تمام عناصر مؤثر در سازمان، کار خود را در راستاي رضای خدا ميبينند. این قانون برتر، نیروی انگیزشی فراوانی در میان عناصر سازمانی ایجاد میکند تا هر اقدامی در مسیری حق به پیش رود.
اگر مديران، نظارت خدا و کار براي او را جزء ارزشها و سياستهاي اصلي سازمان تعريف، و بر اساس آن تصميمگيري کنند، گام اصلی را در جهت اجرای برنامههای سازمانی برداشتهاند. در سازمانی که اطاعتپذیری از مافوقش در حقيقت اطاعت پذيري از خدا به شمار میرود، کار و فعالیت عين عبوديت، و نتيجه تلاشها قرب به خداوند است.
در مديريت الهی، ایمان و تقوا، زمينهاي ارزشمند براي افزايش اطاعتپذيري و ايجاد روحيه کار و تلاش بین مديران مياني، عملياتي و کارکنان است. کار و تلاش در جامعه مؤمنان متقی، مانند معامله و تجارت با خداوند متعال است.
هنگام اجرای قوانین باید به رهبران و ویژگیهای شخصیتی آنان دقت و توجه نمود. افرادی ارزش اطاعت و فرمانبرداری دارند که راهشان راه هدایت و رستگاری باشد؛ این دقت نظر عین کیاست و هوشیاری است. امام صادق (ع)، در سخنی گرانقدر اقتدا نمودن به انبیا و اولیا را راه افراد با کیاست معرفی نمودند و فرمودند:
«هيچ راهى براى مؤمن زيرك، سالمتر از اقتدا نيست؛ چرا كه اقتدا راهى است واضح و مقصدى است صحيحتر و درستتر از راههاى ديگر؛ چرا كه راههاى ديگر مثل راه عقل، چنان كه بعضى او را مناط اعتبار مىدانند، وفا به جميع احكام شرع نمىكند و استقلال نيز ندارد و به مدد شرع محتاج است و راههاى ديگر به طريق اولى. خداوند عالم به حبيب خود و عزيزترين خلق خود كه محمّد است مىفرمايد: كه اى حبيب من، پيغمبران و فرستادگان من به خلق گروهىاند راه يافته از جانب من، پس به طريقه ايشان اقتدا كن و خداوند عزوجل فرمود: «سپس به تو وحی کردیم که اقتدا کن به کیش پاک ابراهیم که او هرگز به خدا شرک نورزید»، پس اگر برای دین الهی مسلکی و راهی محکمتر از اقتدا میبود، هر آینه دوستان خود را به آن مسلک میخواند». (9)
در اجرای صحیح فرمانها باید در نظر داشت که گاهی روی گرداندن از افراد نالایق از اطاعت امر ایشان بهتر است. فردی که تربیت یافته مکتب قرآن است در اطاعتپذیری خویش به فرموده قرآن اقتدا میکند:
«فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِينَ، وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ، وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهِينٍ، هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ، عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِيمٍ، أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنِينَ * از تکذيبکنندگان اطاعت مکن. آنها دوست دارند نرمش نشان دهي تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشي همراه با انحراف از مسير حق) و از کسي که بسيار سوگند ياد ميکند و پست است اطاعت مکن؛ کسي که بسيار عيبجوست و به سخن چيني آمد و شد ميکند، و مانع کار خير، و متجاوز و گناهکار است؛ علاوه بر اينها کينه توز و پرخور و خشن و بدنام است. سوره قلم آیات 8 – 14».
اگر هر یک از اعضای سازمان از دستور اطاعت نکند، نتیجهای جز تفرقه و اختلاف نخواهد داشت و بدون ترديد، تفرقه و اختلاف براى هر سازمانی زيانآور بلكه نابود كننده است و نتیجهای جز ركود، انحطاط، ضعف و زبونى نخواهد داشت.
تاريخ نيز گواهى مىدهد كه تفرقه و تشتّت در هر تشكيلاتى رخنه كرده، فرجامش را تباه ساخته و دشمن را بر او چيره كرده است؛ به عنوان نمونه: معاويه پس از اینکه بين نيروهاى امام على (ع) تفرقه و اختلاف انداخت بىدرنگ دست به تهاجم و غارت زد و سربازان خود را به سوى مناطق تحت نفوذ امام گسيل داشت و شهرهاى مرزى را به آشوب كشيد؛ همچنين پس از شهادت آن امام همام با اعزام نيروهاى جاسوس و مزدور خود، شيعيان را دچار پراكندگى و تفرقه ساخت و در نهايت مقام خلافت را غصب، و رهبر واقعى مردم- يعنى امام حسن (ع) را- خانهنشين كرد و بر سر جامعه اسلامى آن آمد كه نبايد مىآمد.
- حقپذیری
در بخش شجاعت به تفصیل به موضوع حقپذیری پرداخته شد. در این گفتار نیز حقپذیری به عنوان یکی از ابعاد اطاعتپذیری مورد بررسی قرار میگیرد.
کسانی میتوانند از حق و حقیقت پیروی کنند که مصلحت الهی را بر منفعت شخصی خویش ترجیح بدهند و سینه خویش را برای پذیرش حقایق گشاده سازند.
حقپذیری برکات بسیاری دارد که شناخت آن به کسب این روحیه کمک میکند؛ یکی از این برکات عزیز شدن است. امام صادق (ع) می فرمایند:
«الْعِزُّ أَنْ تَذِلَّ لِلْحَقِّ إِذَا لَزِمَكَ * عزت این است که هر گاه ملازم حق شدی در برابرش خاضع باشی». (10)
حضرت صادق (ع) ترجیح حق بر باطل را، حتی اگر باعث متضرّر شدن باشد از حقیقت ایمان میدانند و میفرمایند:
«إِنَّ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ إِنْ ضَرَّكَ عَلَى الْبَاطِلِ وَ إِنْ نَفَعَك به راستی از حقیقت ایمان است که حق را گرچه به تو زیان رساند بر باطل ترجیح دهی؛ گرچه (باطل) به تو سود رساند». (11)
حضرت امام علي (ع) در نامهاي به مردم مصر هنگامي که مالک اشتر را براي فرماندهي آنها برگزيد، پس از معرفي ايشان ميفرمايد:
«فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ فِيمَا طَابَقَ الْحَق * به سخنان او گوش دهيد و از دستورهای او تا زماني که با حق مطابقت دارد اطاعت پذيري کنيد». (12)
از نظر جناب لقمان حکیم، انسان عاقل در برابر حق خاضع است. ایشان خطاب به پسرش فرمود:
«تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَكُنْ أَعْقَلَ النَّاس * در برابر حق فروتنى كن تا عاقلترين مردمان باشى». (13)
بنابراین یکی از نیازمندیهای مدیر مدبر و لایق، قاطعیت در برابر اجرای حق است؛ چنانکه امام علی (ع) فرمودند:
«يَحْتَاجُ الْإِمَامُ إِلَى قَلْبٍ عَقُولٍ وَ لِسَانٍ قَئُولٍ وَ جَنَانٍ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ صَئُول * مدیر نیازمند سه چیز است: قلب اندیشمند و متفکر، زبان گویا و دل پر جرأت و قاطع در برابر اجرای حق». (14)
شایسته است مدیر با سینهای گشاده سخن حق را بپذیرد و از شنیدن حقایق از زبان هرکسی حتی زیردست و یا کارمند خود، ناراحت و خشمگین نشود. مدیر باید هم حق بگوید و هم حق بشنود و البته هر مسلمان حق طلب باید چنین باشد.
برای حق پذیر و حق مدار بودن باید اعتقاد قلبی به درست بودن حق داشت و سپس به آن عمل نمود. برای کسب این باور و توانایی برای درک حقیقت باید با موانع حقیقتخواهی آشنا بود. برخی از این عوامل عبارت است از:
- لجاجت و تعصب
در باب اطاعت از حق، دوری از تعصّب و غرضورزی یک اصلِ مهم است. اغراض شخصی یکی از عواملی است که حجاب دیدن حق و پذیرفتن حق میشود.
استوارترین پایه بندگی خدا، تسلیم و فروتنی در برابر حق است و در مقابل، هرگونه تعصب و لجاجت، مایه دوری از حق و محرومشدن از سعادت است. نمونه آشکار لجاجت و تعصب بیجا، تقلیدهای کورکورانه و به دور از تحقیقِ مردم از گذشتگان خویش است که مانعی بزرگ در راه پذیرش سخن حق به شمار میآید. خداوند در قرآن کریم در اینباره میفرماید:
«وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ * و هنگامي که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پيروي کنيد. ميگويند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروي مينماييم. آيا اگر پدران آنها، چيزي نميفهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروي خواهند کرد)؟! سوره بقره آیه 170».
بنابراین آیه، مشرکان گفتار پیامبر (ص) را انکار نمیکردند، بلکه به قدری گرفتار تعصب بودند که آیین نیاکانشان را بر آن مقدم میشمردند.
لجاجت و تعصب بر چشم و گوش انسان پرده میافکند تا آن جا که او را به پافشاری در عقیده نادرستش وامیدارد. بدین ترتیب، آنچه برای او اهمیت دارد، تنها عقیده خود اوست و دیگر سخنها برای او ارزشی ندارد؛ حتی اگر بر زبان پیامبری جاری شود. لجاجت و تعصب نادرست، انسان را از پذیرفتن حق باز میدارد.
- ناآگاهی
دانش و آگاهی از اصلیترین عوامل شناخت حقیقتها و واقعیتها و در مقابل، جهل و نادانی یکی از سببهای انکار حق است. نمونهای از انکار حق را که از جهل و گمراهی برخاسته بود در زندگی خوارج میبینیم. این گروه اگر چه مردمانی عابد و زاهد بودند ولی بر اثر جهل و نادانی به پیکار با امیر مؤمنان علی (ع) برخاستند و در برابر آن حضرت به شدت ایستادند. به عقیده علی (ع)، آنها کسانی بودند که «حق را می جویند، ولی آن را نمییابند و بر خطا میروند».
بنابراین از ویژگیهای انسانهای حقجو، مبارزه با نادانی و تلاش آنها برای کسب علم و آگاهی بیشتر خواهد بود.
- غفلت از یاد خدا
آثار رفتار نادرست انسان به ویژه غرق شدن در لذتهای دنیا و آلوده شدن به گناهان، این است که پرده بر قلب و چشم و گوش انسان میافتد و او را از خدا بیگانه میکند و شیطانها را بر او مسلط میسازد به گونهای که راه بازگشت به روی او بسته میشود؛ زیرا شیطانها و افکار شیطانی از هر سو او را احاطه میکنند و البته این، نتیجه عمل خود انسان است. بدیهی است که چنین کسی از حق و حقیقت بیگانه میشود؛ زیرا او در اسارت شیطانها به سر میبرد. گروه شیطانها نیز همواره با حق و حقیقت در ستیز به سر میبرند. خداوند رئوف در قرآن کریم میفرماید:
«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ * و هر کس از ياد خدا رويگردان شود، شيطان را به سراغ او ميفرستيم پس همواره قرين اوست و آنها (شياطين) اين گروه را از راه (خدا) بازميدارند در حالي که گمان ميکنند هدايتيافتگان حقيقي آنها هستند. سوره زخرف آیات 36 و 37».
- حسد و کینه
به سبب کینهجویی و حسدورزی، انسان نقاط قوت و مثبت دیگران را انکار میکند و زیر بار سخن حق نمیرود. گاهی نیز انسان حسود و کینه توز حاضر میشود نابود شود، ولی حق را نپذیرد؛ حقیقتی که خداوند در قرآن اینگونه بدان اشاره کرده است:
«وَ إذ قالُوا اللّهُمَّ إن کانَ هذَا هُوَ الحَقُّ مِن عِندِکَ فَاَمْطِرْ عَلینا حِجارةً مِنَ السَّمآءِ اَوِ ائتِنَا بِعذابٍ ألیمٍ * و (به یاد بياور) زماني را که گفتند: پروردگارا! اگر اين حق است و از طرف توست، باراني از سنگ از آسمان بر ما فرود آر يا عذاب دردناکي براي ما بفرست! سوره انفال آیه 32».
بنابراین حسد و کینه از بزرگ ترین موانع حقپذیری است.
- تکبر و خود بزرگ بینی
یکی از عوامل روانی و گرایشهای نفسانی، که انسان را از اندیشه درست و شناختن راه سالم باز میدارد، کبر و خودخواهی است. خطر تکبر این است که انسان را در برابر دستورهای الهی سرکش میسازد و او را از بندگی راستین خداوند دور میکند. نمونهای از این گونه تکبر را در وجود شیطان میبینیم؛ آنگاه که خداوند، او را با صراحت به سجده بر آدم دستور داد، اطاعت نکرد و از امر خدا سر پیچید. خداوند در قرآن میفرماید:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِينَ * و یاد کن هنگامی که به فرشتگان گفتیم «برای آدم سجده و خضوع کنید»، همگی سجده کردند، جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و (به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد. سوره بقره آیه 34».
خودبزرگبینی شیطان سبب شد که میان او و پذیرش حق، حجابی پدید آید. در نتیجه به فرمان خدا اعتراض کند؛ اعتراضی که مایه کفر و راندن او از درگاه الهی شد.
- هوا و هوس
از حضرت علی (ع) روایت است که فرمودند: «ای مردم! همانا از دو چیز بر شما می ترسم: هواپرستی و آرزوهای طولانی؛ پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می دارد و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد میبرد».
در قرآن کریم آمده است:
«فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان که آنان تنها از هوسهاي خود پيروي ميکنند و آيا گمراه تر از آن کس که پيروي هواي نفس خويش کرده و هيچ هدايت الهي را نپذيرفته است، کسي پيدا ميشود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نميکند. سوره قصص آیه 50».
انسان گرفتار هوا و هوس حق و حقیقت را با منافع خویش در تضاد میبیند. از این رو، همواره به رویارویی با آن میپردازد و همیشه از آن گریزان است.
به راستی، هوا و هوس، به منزله گرد و غباری است که بر روی حقیقت مینشیند و انسان را از دیدن حق بیبهره میکند.
پیروی از هوا و هوس، انسان را در مادیات غرق و در نتیجه، او را از حق و حقیقت دور میسازد.
- رفاه و راحت طلبی
انسان راحت طلب همواره به فکر خویش است و در برابر چیزی که رفاهطلبیِ او را تهدید کند، واکنش منفی نشان میدهد. چنین فردی هرگز حاضر نیست از لذتهای نفسانی خویش فاصله بگیرد.
پس از شناخت برکات حقپذیری و آشنایی با موانع پذیرش حق، مدیران و فرماندهان و همه کسانی که در مواضع حساس تصمیمگیری میان حق و باطل واقع میشوند، باید از عقل و تدبیر انسانی نیز بهره گیرند و با بینشی عمیق در مسیر درست گام بردارند.
- سازگاری با ارزشها و هنجارهای سازمان
یکی از ابعاد اطاعتپذیری در سازمان، سازگار شدن با ارزشها و هنجارهای سازمان است؛ به بیان بهتر، پایه اصلي «مديريت» در سازمان، «اطاعتپذيري مبتني بر ارزشها» است.
منظور از ارزشها و هنجارهای سازمانی، تمام اصول، استانداردها و اقداماتی است که مدیران وکارکنان طبق آن فعالیت، و برای ایجاد آن تلاش میکنند. ارزشها و هنجارها فرهنگ سازمان را تشکیل میدهد. این بايدهاي سازمانی به اعضا ميگويد كه چه موضوعی در سازمان آنها مهم، و آنها لازم است به چه موضوعاتی توجه كنند. هنجارها، در واقع هدایت کننده افراد در موقعیتهای گوناگون است.
پس از آشنایی با مفهوم ارزشها و هنجارها و به طور کلی فرهنگ سازمان، ضرورت پیروی از این فرهنگ توسط اعضا آشکار میشود.
کارامدی هر سازمانی به ارزشهای حاکم بر آن وابستگی جدی دارد. هر اندازه کارکنان و مدیران، سازگاری و هماهنگی بیشتری با ارزشهای سازمان داشته باشند از مقبولیت، اطاعتپذیری و کارایی بیشتری برخوردار خواهند بود؛ اما افراد بیگانه با ارزشها، غالباً نافرمانی را راهی برای رسیدن به اهداف خود مییابند.
تطابق با فرهنگ سازمانی فوایدی دو سویه برای سازمان و کارکنان دارد: از یک سو، انعطافداشتن و اطاعتپذیری نسبت به ارزشها، افراد را به سمت براورده شدن نیازهای سازمان سوق میدهد و از سوی دیگر، کارکنان با این دید که فرهنگ سازمانی به آنان هویتی سازمانی میبخشد و در شکلگیری رفتار آنان تأثیر بسزایی دارد، بیشتر به سازگاری با آن اهتمام میورزند.
در سازمانی که ارزشها و هنجارها بر آموزههای اسلام مبتنی است، افراد پیرو منطق قرآن هستند و آیات آن را سرلوحه امور خویش قرار میدهند:
«وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ * و خدا و پيامبر را اطاعت کنيد تا مشمول رحمت شويد. سوره آل عمران آیه 132».
اطاعت از اصول عقلی و هنجارها در فرهنگ اسلامی، اصل شناخته شده است. امام علی (ع) در این زمینه میفرمایند:
«أَطِعِ الْعَاقِلَ تَغْنَم * از عاقل اطاعت کن تا نفع ببری». (15)
از سویی بىاعتنايى به ارزشها موجب مىشود كه شعار «هدف وسيله را توجيه مىكند» به صورت یک اصل حاكم درآيد و آرمانها و اصول اخلاقى ناديده گرفته شود.
تمام گرفتاريها، ناامنيها، دشواريها و ضلالتهايي که مردم بدان گرفتارند، همگي در اثر تضادها، برخوردها و ناسازگاريها است؛ مانند برخورد عدالت با ظلم، هدايت با ضلالت، آگاهي و ناآگاهي، کفر و ايمان که همه انبيا و امامان معصوم در معرکه اين تضادها درگير بودهاند و يک عمر، نستوه و پايدار ماندند و به وظايف خود به بهترين شکل عمل کردند.
- برخورداری نبودن از روحیه تملق و چاپلوسی
قدردانی و تشکر از کسانی که برای انسان زحمت میکشند و به رشد او کمک میکنند، وظيفهای الهي است. اما گاهی این تشکر و ستایش از حدّ خویش فراتر میرود و به مرز تملّق میرسد.
چاپلوسى يا تملق يعنى چربزبانى، خوشامدگويى، به دروغ و ريا و تظاهر سخن گفتن و كسى را ستودن يا اظهار كوچكى و ارادت نمودن؛ و چاپلوس يعنى متملق، رياكار، چرب زبان؛ كسى كه گفتارش مخالف پندار و كردارش باشد و كسى كه به شيرين سخنى و چربزبانى، مردم را بفريبد.
تملّق و اظهار فروتنی بیش از حد، ممکن است فرد مورد ستایش را به دام خودپسندي، غرور، تکبر و دیگر صفات ناپسند بکشاند و راه رشد و تکامل را بر روي وی ببندد. حضرت علی (ع) که به پیامد این عمل بسیار آگاه بود، هر گاه در مقابل صورت، مورد ثنا قرار میگرفت مىفرمود:
«اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعَلَمُ بِى مِنْ نَفْسِى وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْهُمْ، اللَّهُمَّ اجْعَلْنا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنا ما لا يَعْلَمُونَ * خدایا تو به من از من داناتری و من به خود از آنها داناترم. خدایا قرار ده ما را بهتر از آنچه ایشان گمان میبرند (میستایند) و آنچه (از زشتیها) را که برای ما نمیدانند (و تو میدانی) بیامرز». (16)
زمينه آلوده شدن به اين رذيله اخلاقى در عموم اقشار جامعه هست؛ حتى ممكن است ثروتمندان، قدرتمندان، دانشمندان و فرادستان نسبت به مستمندان، ضعيفان، جاهلان و فرودستان، چاپلوسى كنند، ولى به طور معمول، افراد فرودست بيش از فرادستان به آن آلوده مىگردند.
- انگيزههاى چاپلوسى
منشأ آلودگىهاى اخلاقى، هواهاى نفسانى است و نفس امّاره براى ارضاى خواهشهاى خويش، حد و مرزى نمىشناسد. به همين دليل، شمارش همه انگيزههاى آن نيز كار آسانى نيست. برخى از اسباب و انگيزههاى تملّق و چاپلوسى عبارت است از:
1- رياستطلبى
جاذبه ظاهرى جاه و مقام، سبب آلودگى به رذيله چاپلوسى مىشود و افراد رياستطلب براى حفظ مقام خويش يا رسيدن به مقامى برتر به تملّق تن مىدهند.
رياستطلب هم از فرادست و هم از فرودستان خويش، تملق مىكشد؛ او نزد فرادست خود به اين دليل چاپلوسى مىكند كه او را در پستش ابقا كند، و يا به مقام بالاتر منصوب کند و تملق فرودستان را مىگويد تا او را در رسيدن به جاه و مقام يا حفظ آن همراهى كنند.
2- ضعف ايمان
مؤمنان، كه از انديشه سالم و ايمان و اعتقاد صحيح برخوردارند به رذيله چاپلوسى آلوده نمىشوند؛ چرا كه به خوبى دريافتهاند همه نعمتها در دايره اراده الهى است و بدون مشيت او كسى به چيزى نمىرسد؛
«قُلِ اللَّهُمِّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ انَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءً قَديرٌ * بگو خدايا فرمان روايى از آنِ توست؛ به هر كس بخواهى عطا مىكنى و از هر كس بخواهى بازپس مىگيرى؛ هر كس را اراده كنى عزّت مىبخشى و هر كس را بخواهى خوار مىسازى. خوبى به دست توست و تو بر هر چيزى قادرى. سوره آل عمران آیه 26».
3- نادانى
انسان آگاه و خردمند، پيش از هر اقدامى، فرجام آن را مىنگرد؛ در صورت سودمند بودن، اقدام مىكند و هر خردمندى مىداند كه در تملّق و چاپلوسى، آبروى آدمى از كف مىرود و آنچه به دست مىآيد، محبوبيت كاذب يا رياست زودگذر است و چنين دستاوردى با آن سرمايه، هرگز قابل قياس نيست؛ چنان كه اميرمؤمنان (ع) فرمودند:
«بَذْلُ ماءِ الْوَجْهِ فِى الطَّلَبِ اعْظَمُ مِنْ قَدْرِ الْحاجَةِ * هزينه كردن آبرو در برابر درخواست همواره از مقدار نياز بزرگتر است». (17)
4- احساس حقارت
همه كسانى كه به رذيله چاپلوسى آلوده شدهاند به شكلى از كمبود شخصيت و حقارت درونى رنج مىبرند و براى جبران آن به تملقگويى روى مىآورند در حالى كه چاپلوسى نه از حقارت آنان مىكاهد و نه بر شخصيت طرف مقابل مىافزايد.
چاپلوسی، معمولاً برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت میگیرد. آن گاه که انسان از محیط ارزشهای خدایی خارج میشود و ارزشهای مادی ملاک برتری او قرار میگیرد، اسارت او آغاز میشود؛ حاضر میشود از عزت و بزرگمنشی خود بگذرد تا به اهداف حقیر دنیوی و پست و مادی خویش دست یابد. امام صادق (ع) این قباحت را در سخنی گرانقدر بیان فرمودند:
«مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّه * چقدر برای انسان باایمانی زشت است که میل و علاقه او به چیزی او را به ذلت و خواری بکشاند!». (18)
فرد چاپلوس، افزون بر اینکه مرتکب دروغ، نفاق و میدان دادن به ستمگر میشود، شریک جرم زیانها و خسارتهای وارد شده از ناحیه وی نیز به شمار میرود. پیامبراکرم (ص) در نکوهش چاپلوسی و مدح بیجا میفرمایند:
«اَحْثُّوا التُّرابَ فی وُجُوهِ الْمَدّاحینَ * به صورت چاپلوسان و مداحان خاک بپاشید». (19)
بدون تردید، رشد و ترویج فرهنگ چاپلوسی و چاپلوس پروری در هر سازمان، سبب آلودگی فرهنگی و اخلاقی محیط کار میشود و به مرور، افراد غیر کارامد سرپرستی کارها را به دست میگیرند که به کاهش ارتباط افراد سالم و کاردان و نیز ضعیف شدن بهرهوری و در نتیجه به فرو پاشی سازمان منجر خواهد شد.
هیچ فرد چاپلوسی جرأت تملقگویی و دگرفریبی به خود راه نخواهد داد مگر اینکه اطرافیان ضعیفالنفس و چاپلوس پرور برای ارضای حقارتهای ذاتی خود از او حمایت کنند.
تملق از زشتترین صفاتی است که ضربه شدیدی به کرامت انسان میزند. از این رو باید حد افراط و تفریط ثنا و ستایش را شناخت. امیرمؤمنان علی (ع) در سخنی حد بالا و حدّ پایین ثنا را اینگونه بیان میفرمایند:
«الثَّناءُ بِأکْثَرِ مِنَ الْاِسْتِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الْاِسْتِحْقاقِ عَیٌّ اَوْ حَسَدٌ * ستایش بیش از حد شایستگی، تملق است و ستایش کمتر از حدّ شایستگی، درماندگی است یا حسد». (20)
———————–
(1) نهج البلاغه، خطبه 146.
(2) تصنیف غرر الحکم، ص 181.
(3) نهج البلاغه ، حکمت 244.
(4) همان، نامه 13.
(5) همان، حکمت 165.
(6) همان، نامه 50.
(7) تصنیف غرر الحکم، ص 59.
(8) همان، ص 345.
(9) مصباح الشریعه، ص 370.
(10) بحار الانوار، ج 75، ص 228.
(11) همان، ص 229.
(12) نهج البلاغه، نامه 38.
(13) بحار الانوار، ج 1، ص 136.
(14) تصنیف غرر الحکم، ص 340.
(15) همان، ص 56.
(16) نهج البلاغه، حکمت 96.
(17) تصنیف غرر الحکم، ص 361.
(18) بحار الانوار، ج 75، ص 374.
(19) نهج الفصاحه، ص 170.
(20) نهج البلاغه، حکمت 347.