• استدلال‏طلبى و حق‏محورى‏

يكى ديگر از شرايط تحقق گفت‌وگوى سازنده و مناظره سودمند، اين است كه طرفين گفتگو حقيقتاً قصد پيروى از واقعيت و حقيقت بر اساس مستندات معقول و مقبول داشته باشند. هيچ يك از طرفين نبايد به هر قيمتى، در صدد اثبات سخن خود باشد، بلكه هر دو طرف بايد بنا را بر پذيرش حق و سخنان مستدل بگذارند، و هرگاه هر كدام از آنان متوجه اشتباه خود شد صادقانه به اشتباهش اعتراف نمايد. و هرگز خطاهاى معرفتى و علمى خود را با خطاهاى اخلاقى نپوشاند.

قرآن كريم، در آيات متعددى، بر اين حقيقت تأكيد كرده است كه در هر گفت‌وگويى همواره بايد دانش و پيروى از دانش، به‏عنوان مسئله‏اى بنيادين و محورى مورد توجه قرار گيرد. قرآن كريم، همچنين مجادله از روى جهل و گمان را گناهى بس بزرگ به حساب آورده و آن را علامت و نشانه‏اى از وجود رذايلى اخلاقى، مانندخودبزرگ‏بينى، دروغگويى، حق‏ستيزى و حق‏گريزى، در درون فرد مجادله‏گر دانسته است.

كسانى كه در باره آيات خدا- بدون حجتى كه براى آنان آمده باشد مجادله مى‏كنند، [اين ستيزه‏] در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آورده‏اند [مايه‏] عداوت بزرگى است. اين‏گونه، خدا بر دل هر متكبر زورگويى مهر مى‏نهد. همان‌گونه که در سوره غافر، آیه 35 می‌فرماید:

«الَّذينَ يُجادِلُونَ فى آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ * همان‌ها كه در آيات خدا بى‏آنكه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله برمى‏خيزند (اين كارشان) خشم عظيمى نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آورده‏اند به بار مى‏آورد اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر جبّارى مُهر مى‏نهد!»

مطابق با تفسیر المیزان؛ كسى كه از حق رویگردان شود و از هواى نفس پيروى كند و در نتيجه شك و ترديد در دلش جايگزين گردد، و بر هيچ سخنى هر چند هم علمى باشد اعتماد نمى‏كند و به هيچ حجتى كه او را به سوى حق راهنمايى مى‏كند دل نمى‏بندد، چنين كسى آيات خدا را هم در صورتى كه با مقتضاى هواى نفسش مخالف باشد، بدون هيچ برهانى رد مى‏كند و براى رد آن، به باطل جدال مى‏نمايد. (1)

در سوره غافر، آیه 56 نیز آمده است:

«إنَّ الَّذينَ يُجادِلُونَ فى آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أتاهُمْ إنْ فى صُدُورِهِمْ إلّا كبْرٌ ما هُمْ بِبالِغيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ * كسانى كه در آيات خداوند بدون دليلى كه براى آن‌ها آمده باشد ستيزه‏جويى مى‏كنند، در سينه‏هايشان فقط تكبّر (و غرور) است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسيد، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بيناست!»

این آیه علت مجادله را كبر، بیان مى‏كند و مى‏فرمايد: عاملى كه ايشان را وادار به اين جدال مى‏كند، نه حس جست‌وجوى از حق است و نه شك در حقانيت آيات تا بخواهند با مجادله، حق را روشن كنند، و حجت و برهانى هم ندارند، تا بخواهند با مجادله، آن حجت را اظهار بدارند بلكه تنها عامل جدالشان آن كبري است كه در سينه دارند. آرى، آن كبر است كه ايشان را وادار كرده در برابر حق جدال كنند، و به وسيله آن حقِ صريح روشن را، باطل جلوه دهند. (2)

در سوره انبياء، آیه 24 نیز می‌خوانیم:

«أمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلي بَلْ أكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ *آيا آن‌ها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: دليلتان را بياوريد! اين سخن كسانى است كه با من هستند، و سخن كسانى [پيامبرانى‏] است كه پيش از من بودند! امّا بيشتر آن‌ها حق را نمى‏دانند و به همين دليل (از آن) روى گردانند.»

خداوند در این آیه به رسول خدا فرمان مى‏دهد كه از مناظره کنندگان دليل بخواهد.

ذكر دليل، خود يكى از اصطلاحات فن مناظره است، و حاصل معناى آن اين است شخص از طرف مناظره خود كه مدعى است، دليل بخواهد، و در ضمن بگويد من از تو دليل مى‏خواهم به خاطر اين كه خودم دليلى بر خلاف ادعاى تو دارم.

در اين آيه نيز خداى تعالى پيامبرش را دستور مى‏دهد كه به اين مشركين بگويد: دليل بر مدعاى خود را بياوريد براى اين‌كه ادعا بدون دليل پذيرفته نيست، و عقل اجازه نمى‏دهد كه انسان آن را پذيرفته، و به آن اعتماد كند، و دليل اين‌كه من از شما دليل می‌خوام کتاب‌های آسمانى است كه از نزد خداى سبحان نازل شده، اين كتاب‌ها با ادعاى شما سازگار نبوده بلكه مخالف سرسخت بت‏پرستى هستند، اين قرآن يكى از كتب آسمانى است كه ذكر و كتاب معاصر است، و ساير كتب آسمانى، مانند تورات و انجيل و غيره همگى الوهيت و وجوب عبادت را منحصر در خداى تعالى مى‏كنند. در ادامه اشاره مى‏كند به اين‌كه: اكثر مردم، ميان حق و باطل را تميز نمى‏دهند. (3)

و در سوره إسراء، آیه 36 آمده است:

«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئولًا * و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.»

پيروى از علم و پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم، در حقيقت حكمى است كه فطرت بشر آن را امضاء مى‏كند.

آرى انسان فطرتا در مسير زندگيش- در اعتقاد و عملش- جز رسيدن به واقع و متن خارج، هدفى ندارد، او مى‏خواهد اعتقاد و علمى داشته باشد كه بتواند قاطعانه بگويد واقع و حقيقت همين است و بس. (4)

—————-

1- ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 502.

2- ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 517.

3- ترجمه الميزان، ج ‏14، ص 386.

4- ترجمه الميزان، ج ‏13، ص 126.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا