• عصمت امام علی علیه‌السلام در قرآن و روایات

از جمله آیاتی که بدون هیچگونه تردید بر امامت اهل بیت علیهم‌السلام دلالت دارد، آیه مبارکه تطهیر است که درباره‌ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و خاندان پاک او نازل شده است زیرا:

خداوند متعال در قرآن کریم خبر داده است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام معصوم از گناه هستند چنانکه در این‌باره فرموده است:

«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً * خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند». (1)

در این جهت تردیدی وجود ندارد که آیه تطهیر درباره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، علی علیه‌السلام و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام نازل شده است. زیرا احادیث بسیاری بر این مطلب دلالت دارد که از طریق شیعه و سنی روایت شده و در منابع معتبر فریقین ثبت و ضبط گردیده است که از باب نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1- عبدالله بن جعفر طیار از نواده‌های حضرت ابوطالب درباره نزول این آیه شریفه چنین می‌گوید:

«هنگامی که رسول خدا مشاهده نمود که رحمت الهی در حال فرود آمدن است، فرمود: صدایشان کنید که بیایند، صدایشان کنید که بیایند.

صفیه پرسید: چه کسی را صدا کنیم ای رسول خدا؟ فرمود: اهل بیتم را، علی و فاطمه و حسن و حسین را. آن‌ها را حاضر کردند. پس آن حضرت عبای خود را بر روی آن‌ها افکند و سپس دست‌هایش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: بار خدایا! اینان اهل بیت و آل من هستند. پس درود فرست بر محمد و آل محمد. در این هنگام بود که این آیه نازل شد: «خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند»». (2)

2- ام‌المؤمنین عایشه همسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌گوید:

«بامدادی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در حالی که عبای نشانه‌داری پشمینه و از موی سیاه که کاروانی از شتر در حال حرکت، بر آن نقش شده بود بر دوش داشت، از خانه خارج شد که حسن‌بن‌علی آمد، پس او را در زیر عبای خود جای داد، سپس حسین آمد، او را هم در زیر عبا جای داد، آنگاه فاطمه آمد، او را هم در زیر عبا جای داد، پس از آن علی آمد و  او را نیز زیر عبا جای داد و سپس آیه تطهیر را قرائت نمود.» (3)

3- ام‌المؤمنین ام‌سلمه که از زنان بسیار موثق رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است در شأن نزول آیه تطهیر چنین می‌گوید:

«آیه تطهیر در خانه من بر رسول خدا نازل شد. در آن موقع در اتاق هفت نفر حضور داشتند: جبرئیل و میکائیل و علی و فاطمه و حسن و حسین و پیغمبر خدا. من هم بر درگاه اتاق نشسته بودم و به رسول خدا گفتم: ای رسول خدا! من از اهل بیت نیستم؟ آن حضرت فرمود: تو بانویی نیکو سرانجامی، تو از زنان پیغمبری». (4)

مرحوم محدث بحرانی در کتاب غایه‌المرام و عده دیگری از محدثان عالی مقام شیعه و حتی برخی از دانشمندان بزرگ اهل سنت از عامربن‌واثله روایت کرده‌اند که گفته است:

«من در روز شوری، در آن مجلس حاضر بودم و شنیدم که علی علیه‌السلام خطاب به اصحاب شوری می‌فرمود: مردم ابوبکر را خلیفه کردند، با این که من به خدا سوگند، به امر خلافت شایسته تر و سزاوارتر از او بودم و ابوبکر بعد از خودش عمر را به خلافت منصوب کرد با این که من به خلافت سزاوارتر بودم، و اکنون عمر مرا در ردیف پنج نفر دیگر در شوری قرار داده و ششمی آن‌ها نام برده، و امتیازی برایم قائل نشده است، با این که اگر بخواهم می‌توانم با آن‌ها (اهل شوری) احتجاج کنم و ادله‌ای بر آن‌ها اقامه کنم که نتوانند آن را انکار کرده و دگرگون نمایند.

سپس فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا در میان شما کسی هست که آیه تطهیر: «خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» درباره‌اش نازل شده باشد، و رسول خدا غیر از من و فاطمه و حسن و حسین را در زیر عبای خیبری خود جای داده و فرموده باشد، پروردگارا! اینان اهل بیت من‌اند، پلیدی و آلودگی را از ایشان دور کن و آنها را کاملاً پاک و پاکیزه گردان؟ همه حاضران در پاسخ آن حضرت گفتند: نه، به خدا سوگند!» (5)

همچنین شیخ‌الاسلام حموینی در کتاب «فرائد السمطین» در ضمن یک حدیث مفصل از سلیم‌بن‌قیس هلالی نقل کرده است که گفت:

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در اجتماع مهاجر و انصار که در زمان حکومت عثمان در مسجد پیامبر گرد آمده بودند و هر کدام فضایل و سوابق خود را بر می‌شمرند و از آن حضرت نیز خواستند تا او هم در این‌باره سخنی بگوید، حضرت خطاب به مهاجر و انصار فرمود: «… ای مردم! آیا می‌دانید هنگامی که خداوند در کتابش این آیه را نازل نمود: «خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» پیامبر خدا من و فاطمه و دو پسرم حسن و حسین را جمع کرد و رواندازی فدکی بر روی ما افکند و فرمود: خدایا اینان اهل بیت من و فامیل و نزدیکان من‌اند. آنان را ناراحت می‌کند آنچه مرا ناراحت می‌کند و مرا آزار می‌دهد آنچه آنان را آزار دهد و مرا دلتنگ می‌سازد آنچه آنان را دلتنگ می‌سازد. پس رجس و پلیدی را از ایشان دور کن و آنان را پاک و پاکیزه گردان».

ام‌سلمه عرض کرد: ای رسول خدا من هم با شما هستم؟ فرمود: تو عاقبت به خیری، ولی این آیه فقط درباره من و برادرم و دخترم و دو پسرم و نه نفر دیگر از فرزندان پسرم حسین به طور خاص نازل شده و احدی غیر از آنان در این آیه با ما همراه و شریک نیست».

همه حاضران گفتند: ما شهادت می‌دهیم که ‌ام‌سلمه این مطلب را برای ما نقل کرد و ما همین مطلب را از پیامبر پرسیدیم و آن حضرت برای ما مثل حدیث ام‌سلمه را نقل فرمود. (6)

همچنین در مورد عصمت علی علیه‌السلام در روایات شواهد بسیاری وجود دارد که به عنوان مثال می‌توان به روایت ثقلین در کتب شیعه (7) و اهل سنت (8) اشاره کرد.

روايت ثقلين به طور متواتر (9)، از شيعه و سنى نقل شده است. از دو جمله «اگر به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید» (10) و جمله «آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند» (11) مى‏توان براى عصمت، استدلال كرد؛ زيرا چنگ زدن به كتاب و عترت، براى هميشه از گمراهى، جلوگيرى مى‏كند و لازمه اين، عصمت عترت پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است و همچنين، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت «جدا نخواهند شد» (12) به معناى عصمت آن‌هاست. (13)

در هر صورت از جمله امورى كه به وضوح از حديث شريف استفاده مى‏شود عصمت و حجيت اقوال و افعال اهل‏بيت عليهم السلام، و به تعبير ديگر، حجيت سنّتِ اهل‏بيت عليهم‌السلام است، كه اين مطلب را از چند موضع حديث مى‏توان اثبات كرد:

الف) اقتران اهل‏بيت به كتاب خدا؛ آن كتابى كه به نصّ قرآن هرگز در او باطل راه نخواهد داشت. پر واضح است كه صدور هر مخالفتى با قرآن -چه از روى عمد يا سهو يا غفلت- افتراق و جدايى از قرآن به حساب مى‏آيد، اگر چه عنوان معصيت بر آن صادق نباشد، همانند مخالفت‌هایی كه با سهو يا غفلت و نسيان همراه باشد.

استاد توفيق ابوعلم، نويسنده مصرى مى‏گويد: «پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اهل بيت خود را به كتاب عزيز خداوند مقرون ساخته است، كتابى كه هرگز در او باطل نفوذ نخواهد كرد و هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد. واضح است كه صدور هر نوع مخالفت با احكام دين افتراق و جدايى از قرآن محسوب مى‏گردد، در حالى كه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خبر از عدم جدايى اين دو داده است. از همين رو، حديث دلالتى ظاهر و آشكار بر عصمت اهل بيت دارد. و پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كه اين حديث را در مواقف بسيارى ذكر كرده در پى اين هدف است كه امّت خود را صيانت كرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسك به اين دو نموده، تا در امور مختلف -اعم از اعتقادات و فروع- به ضلالت و گمراهى گرفتار نشوند…». (14)

ب) در روايت مسلم‌بن‌حجاج و ديگران در مورد حدیث ثقلین، آمده است كه پيامبر قبل از سفارش به كتاب و عترت فرمود: «بدرستي كه من انساني هستم كه گمان مي‌رود كه مرگم نزديك باشد پس بايد فرستاده پروردگار را اجابت كرد». (15) اين مقدمه دلالت دارد بر اين‏كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در صدد است تا براى بعد از خود مرجعى دينى معيّن كند، كه عهده‌دار وظايف او تا روز قيامت گردد. مى‏دانيم كه جانشين پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در اداىِ وظايف، همانند خود حضرت بايد از عصمت برخوردار باشد.

ج) پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله طبق حديث مسلم، قرآن را اين‏گونه توصيف مى‏كند: در آن هدايت و نور است و آن به مثابه ريسمانى است كه هر كس به آن چنگ زند بر هدايت واقعى است و هر كس كه آن را رها سازد بر ضلالت است. همين حكم براى عترتى است كه مقرون به كتاب خدا و عِدل آن شده است.

د) طبق روايت احمد‌بن‌حنبل، حضرت فرمود: «هرگز جدا نخواهند شد تا این که وارد بر حوض شوند» (16) تعبير به «هرگز (در آینده)» (17) تصريح به جدا نشدن قرآن و عترت از يكديگر تا روز قيامت است. و عدم افتراق كنايه از مخالفت نكردن -ولو سهوى- عترت با هيچ يك از تعليمات قرآن است و اين معنا تنها با عصمت اهل‏بيت عليهم‌السلام تناسب دارد. و اگر در مواردى اهل بيت خطاكار باشند، قطعاً از قرآن جدا شده‏اند، زيرا در قرآن هيچ‏گونه خطا و سهوى وجود ندارد.

هـ) در برخى از روايات ثقلين درباره قرآن مى‏خوانيم: «قرآن ريسمانى كشيده شده از آسمان به سوى زمين است.» (18) آسمان محلّ نزول رحمت است. از همين رو امر شده كه دست‏ها را هنگام دعا به سوى آسمان بالا بريم. قرآن مانند ريسمان و حلقه وصلى بين خدا و بندگان است، هركس به آن تمسك كند به طور حتم از سرچشمه زلال معارف الهى بهره‏مند شده است. عترت پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نيز اين طور است. هر كس به آنان اقتدا كرده و از آنان اطاعت كند به منبع فيض و كمال مطلق رسيده و به سعادت دنيا و آخرت واصل شده است و اين مستلزم عصمت اهل‏بيت، همانند قرآن است.

و) در روايت ترمذى از پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده: «نظر و تأمل كنيد كه چگونه حقّ مرا در مورد اين دو جانشين مراعات خواهيد كرد.» (19) اين تعبير به تنهايى دلالت بر لزومِ اطاعت آن دو به طور مطلق دارد و لذا با عصمت سازگار است.

ز) در غالب روايات آمده است: «اگر به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد» (20) كه با «هرگز» (21) به كار رفته است؛ يعنى با تمسك به كتاب و عترت -كه هرگز از يكديگر جداپذير نيستند- هرگز گمراه نخواهيد شد و اين، تنها با عصمت سازگارى دارد، زيرا مخالفت با واقع نيز نوعى ضلالت و گمراهى است و هر كه معصوم نباشد اين احتمال در حقّ او صادق است. در نتيجه لازم مى‏آيد كه تبعيّت‌كننده از اهل‌بيت عليهم‌السلام ايمن از ضلالت به طور مطلق نباشد، در حالى كه اين معنا مخالف با ظاهر بلكه نصّ و صريح حديث ثقلين است.

مقصود به تمسك و اخذ به كتاب و عترت مجرّد دوست داشتن آن دو و احسان و اكرام و احترام به آن‌ها و اداى حقوق واجب و مستحب آن دو نيست؛ همان‏گونه كه از كلام برخى از اشخاص -كه عادتشان وارونه جلوه دادن حقايق است همانند ابن‌حجر مكى- استفاده مى‏شود، زيرا به طور حتم اين معنا خلاف ظاهر بلكه نصّ روايات است.

ح) در برخى از روايات ثقلين مى‏خوانيم كه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: «بر اين دو پيشى نگيريد كه هلاك خواهيد شد.» (22) اين تعبير نيز به نوبه خود دلالت بر عصمت كتاب و عترت دارد.‏ (23)

و در روایات بسیاری از کتب شیعه مصداق عترت ائمه معصومین و امامان شیعه معرفی شده‌اند. (24) در تمام روایاتی که از روایت ثقلین ذکر شده واژه عترت قرین اهل بیت آمده است که در واقع بیانگر معنای عترت و مصادیق آن می‌باشد. چنان که وقتی سؤال می‌شود «عترت کیست؟» معصوم می‌فرماید اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عترت است. (25)

همچنین در روایات بسیاری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اوصافی را به علی علیه‌السلام نسبت می‌دهند که دلالت صریح بر عصمت علی علیه‌السلام:

پيغمبر فرمود: لا يجوز أحد عن الصّراط إلّا و كتب له علىّ الجواز. «در روز بازپسين هيچ كس از صراط دوزخ عبور نمى‏كند، مگر آنكه على‌بن‌ابيطالب براى او پروانه عبور را بنويسد». (26)

پيغمبر فرمود: علىّ قسيم الجنّة و النّار «على تقسيم كننده بهشت و آتش است». (27)

پيغمبر فرمود: علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ «على با قرآن است و قرآن با على است». (28)

پيغمبر فرمود: علىّ منّى و أنا منه «على از من است، و من از على هستم». (29)

پيغمبر فرمود: علىّ منّى كنفسى و كرأسى من بدنى «نسبت على با من مثل نسبت نفس من با من است، و مثل نسبت سر من با بدن من است». (30)

پيغمبر فرمود: علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ، اللهمّ أدر الحقّ معه حيث دار. «على با حقّ است و حقّ با على است، بار پروردگارا حقّ را به حركت و گردش درآور هر جا كه على مى‏گردد و حركت مى‏كند». (31)

پيغمبر فرمود: علىّ خير البشر، من أبى فقد كفر. «على بهترين افراد بشر است‏». (32)

——————

1- «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»؛ سوره احزاب، آیه33.

2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 147.

3- صحیح مسلم، ج 2، ص457 و کتاب الفضائل اهل بیت، چاپ بیروت، دارالفکر و ینابیع‌الموده، ج 1، ص54 و درالمنثور، ج 5، ص 198.

4- تفسیر درالمنثور، ج 5، ص 198.

5- غایه المرام، ص 294، باب 69. نگارنده می‌گوید: این حدیث شریف که معروف به حدیث مناشده می‌باشد به صورت مبسوطی در کتب روایی شیعه آمده است ولی دانشمندان اهل سنت که دیده‌اند حدیث مزبور مسأله خلافت را خدشه‌دار می‌سازد به طور پراکنده قسمت‌هایی از آن را ذکر نموده و از نقل همه آن خودداری کرده‌اند اما ابن مغازلی شافعی آن را تا استشهاد به آیه تطهیر آورده است. جهت اطلاع بیشتر به کتاب بحارالانوار، ج 31، ص 315 تا 329 و خصال شیخ صدوق، ص 553- 563 و مناقب ابن مغازلی، ص 112 تا 118 و ارشادالقلوب دیلمی، ج 2، ص 259 تا264 و امالی شیخ طوسی و سایر کتب مربوطه مراجعه فرمایید.

6- فرائد السمطین، ج 1، ص 316.

7- بصائرالدرجات، ج 1، ص413- 414 و کافی، ج 1، ص 294؛ ج 3، ص 423؛ ج 2 ص 415 وکفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، 127، 137، 163، 265 و الغیبه (للنعمانی)، ص 43، 55، 73 و الامالی (للصدوق)، ص 415، 523  و رجال الکشی، ص 219 و  مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 11، ص374 و  عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، ج 1، ص57 و 229 و کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج 1، ص 279، 240، 234، 235، 236، 237، 238، 239- معانی‌الاخبار، ص90 و 91 و الامالی (للطوسی): ص 162، 255 و اعلام‌الوری به اعلام‌الهدی (ط القدیمه)، ص 396 و بشاره المصطفی، ج 2، ص 275، 288، 137و  اقبال الاعمال (ط القدیمه): ج 1، ص 454.

8- فضائل الصحابه: ج 1، ص211 و انساب الاشراف، ج 2، ص111و المعرفه و التاریخ لیعقوب‌بن‌سفیان، ج 1، ص 295 و المعجم الصغیر: ج 1، ص 135 و اتحاف الخیره المهره به زوائد المسانید العشره، ج 1، ص 237 و الجامع (للترمذی): ج 2، ص963 و المطالب العالیه به زوائد المسانیدالثمانیه: ج 16، ص142- جامع ترمذی: ج 2، ص962- مسند ابی یعلی: ج 2، ص 376 و  البحرالزخار بمسند البزاز: ج 3، ص90 و امالی الخمیسیه للشجری، ج 1، ص 145و جزء ابی‌الطاهر، ح 143 و 144 و الطبرانی، معجم الکبیر الطبرانی، ج 3، ص 65 و مستدرك علی الصحیحین: ج 3، ص110و…

9- متواتر در لغت به معنای پیاپی و مکرّر است و حدیث متواتر، حدیثی است که شمار راویان آن در هر طبقه زمانی، به مقداری باشد که احتمال تبانی در جعل حدیث، نزدیک به غیرممکن باشد. در مورد احادیث متواتر، احتمال نقل درست مضمون حدیث، از معصوم گوینده آن، قطعی می‌باشد.

10- «ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا».

11- «إنّهما لن يفترقا».

12- «لن يفترقا».

13- امامت پژوهى (بررسى دیدگاه‌های اماميه، معتزله و اشاعره)، ص 182.

14- اهل‏البيت- فاطمة‌الزهراء، ص 75.

15- إنّما أنا بشر يوشك أن يأتى رسول ربّى فأجيب.

16- لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض.

17- لن.

18- حبل ممدود من السماء الى الارض.

19- فانظروا بم تخلّفو نى فيهما.

20- ما إن أخذتم بهما لن تضلّوا.

21- لن.

22- فلا تقدّموهما فتهلكوا.

23- شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج 2، ص 101.

24- الأمالی ( للصدوق)، ص 36، 240، 523 و عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 55،57 و کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج 1، ص 240، 245، 337 و معانی الاخبار (ابن بابویه)، ص 91 و 94 و وسائل الشیعه، ج 27، ص 189 و بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، ص 48 و 50 و کافی، ج 1، ص 208- 209 و الامامه و التبصره من الحیره: 42، 43، 45 و کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر: 91، 29، 44، 66، 76، 42، 89، 104و تحف العقول: ص 416 و الغیبه (للنعمانی)، ص 72 و الخصال، ص 479.

25- کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 237.

26- «لا يجوز أحد عن الصّراط إلّا و كتب له علىّ الجواز»؛ التحصين لأسرار ما زاد من كتاب اليقين (لابن طاووس)‏، ص 559.

27- «علىّ قسيم الجنّة و النّار»، العلل الوارده فی الاحادیث النبویه للدار القطنی،حدیث 1482.

28- «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ»؛ المستدرک علی الصحیحین: ح 4566 و المعجم الصغیر الطبرانی، ح 722 و تاریخ دمشق لابن عساکر، ج 20، ص360، ح  19567.

29- «علىّ منّى و أنا منه»؛ بحارالانوار، ج 38، ص 74.

30-«علىّ منّى كنفسى و كرأسى من بدنى»، الامالی (للصدوق)،ص 89.

31- «علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ، اللهمّ أدر الحقّ معه حيث دار»؛ تاریخ بغداد، ج 16، ص 463، ح 4788 و کشف الاستار، ح 3073.

32- «علىّ خير البشر، من أبى فقد كفر»؛ الکامل فی الضعفاء، ج 5، ص 14، ح 4080 و تاریخ بغداد، ج 8، ص 444، ح 2517.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا