• عصمت امام

دانشمندان شیعه از صدر اسلام تا کنون بر ضرورت عصمت پیامبران و دیگر پیشوایان معصوم علیهم‌السلام دلایل گوناگونی را ارائه داده‌اند؛ این دلایل را می‌توان در دو دسته بسیار کلی عقلی و نقلی (قرآن و روایات) جای داد.

  • عصمت امام در قرآن

اعتقاد شیعه امامیه این است که امام و پیشوای امت اسلامی پس از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله باید از خطا و گناه معصوم باشد. این مطلب با استفاده از آیات و روایات قابل اثبات است، و ما در اینجا به دو نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1) آیه اطاعت از اولی الامر:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ… * ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید. سوره نساء، آیه 59».

خداوند در این آیه، مؤمنان را به پیروی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و اولی الامر (صاحبان امر) فراخوانده است و این پیروی مطلق است و مشروط به هیچ قید و شرطی نیست. به عبارت دیگر، قرآن از اهل ایمان می‌خواهد به صورت مطلق، از اولی‌الامر پیروی کنند، بدون آنکه موردی را استثنا کرده باشد. به عنوان نمونه، خداوند متعال در قرآن کریم لزوم اطاعت والدین را به مواردی اختصاص می‌دهد که والدین فرزند خود را دعوت به شرک نکنند، و اگر والدین فرزند خود را دعوت به شرک کردند، اطاعت آن‌ها را لازم نمی‌داند: «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما * و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند، و اگر آن دو كوشيدند تا چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من سازى، از ايشان اطاعت مكن‏. سوره عنکبوت آیه 8».

از سوی دیگر، ممکن نیست خداوند انسان را به پیروی از گناه و معصیت یا خطا و انحراف دعوت کند. با توجه به این مقدمات، روشن می‌شود که آیه مورد بحث بر عصمت اولی‌الامر دلالت دارد، زیرا اگر آنان معصوم نباشند و احتمال خطا یا گناه در مورد آنان برود، امر به پیروی مطلق از آنان صحیح نبوده، لازم است قرآن کریم، اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که در آن گناه یا خطایی از سوی اولی‌الامر سرنزده باشد. آوردن اولی‌الامر در کنار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و تکرار نکردن لفظ «أَطيعُوا» شاهدی بر این مدعاست، زیرا پیامبر معصوم است و هرگز به خطا یا معصیت فرمان نمی‌دهد. پس اگر احتمال این امور برای اولی‌الامر می‌رفت، می‌بایست با آوردن قیدی، اطاعت از اولی‌الامر در موارد گناه و خطا از حوزه آیه خارج می‌گشت.

در روایات نبوی مصادیق «اولی الامر» علی علیه‌السلام و یازده امام از نسل علی علیه‌السلام معرفی شده است. مثلاً پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شرکای خود را از کسانی ذکر می‌کند که عنوانشان در آیه فوق در کنار اسم پیامبر و خدا ذکر شده است: «شُرَكَائِي‏ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي- وَ أَنْزَلَ فِيهِمْ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- أَطِيعُوا اللَّهَ… ». حضرت علی علیه‌السلام آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، پیامبر فرمود: «أَنْتَ أَوَّلُهُم‏ … علی جان! تو اولین آن‌ها هستی…». (1)

و یا حضرت علی علیه‌السلام در دوره خلافت عثمان در حضور جمعی از آنان می‌خواهد که واقعاً بگویند که آیات «أولی الامر»، «ولایت» و «تبلیغ» در حق چه کسی نازل شده است، آیا مگر در حق غیر علی علیه‌السلام نازل شده است؟ آیا مگر ابوبکر و عمر نبودند که بعد از نزول آیات فوق از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پرسیدند: آیا این آیات تنها به علی اختصاص دارد؟ «پس ابوبکر و عمر از جا بلند شدند و گفتند : ای رسول خدا ! این آیات در خصوص علی علیه‌السلام نازل شده است.». (2) پیامبر در جواب فرمود: «بله ! این آیات در خصوص علی علیه‌السلام و اوصیای من تا روز قیامت است.» (3)

و حسکانی از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که از آن حضرت درباره آیه فوق سؤال شد که در جواب فرمود: «در حق علی‌ابن‌ابی‌طالب علیه‌السلام نازل شده است.» (4)

2) آیه ابتلاء ابراهیم علیه‌السلام:

«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ به کلماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ * و چون ابراهیم را پرودگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید [خداوند به او] فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از فرزندانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به ستمگران نمی‌رسد. سوره بقره، آیه 124».

استدلال این آیه در گرو روشن شدن مقصود از امامت (اماماً) و ستمگران (الظالمین) است.

ممکن است گفته شود مقصود از امامت در این آیه، همان نبوت است و آیه از اعطای مقام پیامبری به ابراهیم علیه‌السلام پرده بر می‌دارد. ولی این سخن با ظاهر آیه یاد شده و قراین و شواهد موجود سازگار نیست، زیرا اولاً ظاهر تعبیر «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ…» آن است که این سخن الهی نخستین وحی الهی به ابراهیم علیه‌السلام نبوده، بلکه پیش از آن نیز وی مورد خطاب وحی قرار داشته و به مقام پیامبری رسیده بوده است. درخواست امامت برای فرزندان نیز شاهد دیگری بر این مدعاست؛ زیرا بسیار بعید و از مقام ابراهیم علیه‌السلام به دور است که بی‌درنگ پس از اولین وحی‌ای که به او می‌رسد، چنین درخواست بزرگی به خداوند عرضه دارد. ثانیاً، درخواست ذکر شده حاکی از آن است که ابراهیم علیه‌السلام در آن زمان دارای فرزندانی (اسحاق و اسماعیل) بوده است و از سوی دیگر، و به تصریح قرآن کریم، (5) ابراهیم علیه‌السلام در سن پیری و در حالی که سالیانی از نبوت و پیامبری گذشته بود، دارای فرزندانی گردید.

بنابراین، با توجه به شواهد یاد شده، مقصود از امامت در این آیه، نبوت نیست، بلکه مقصود از آن حفظ تشریع الهی و اجرای قوانین و احکام شریعت در جامعه و در یک کلام، راهبری الهی امت به سوی اهداف و مقاصد شریعت است و این همان معنایی است که مسلمانان در مورد جانشین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در نظر دارند.

اما در مورد معنای «ظلم» در آیه‌ مورد بحث چه می‌توان گفت؟ می‌دانیم که «ظلم» در زبان عربی معنایی بسیار گسترده دارد؛ ظلم در مقابل عدل و به معنای «قرار دادن شیء در غیر جایگاه شایسته آن» است. از این رو، هر گونه گناه و معصیتی نوعی ظلم به شمار می‌آید و از آنچه که واژه «الظالمین» در آیه، صیغه جمع و دارای «ال» است، معنای عمومیت را می‌رساند. در نتیجه، مقصود این خواهد بود که هر گونه ظلمی و هرگونه گناه و معصیتی مانع از رسیدن شخص به مقام امامت است؛ مقامی که در آیه از آن به پیمان الهی (عَهدی) تعبیر شده است. بنابراین، شخصی که در دوران تکلیف، حتی مرتکب یک گناه گردیده باشد، شایسته رسیدن به مقام امامت نخواهد بود و این نتیجه، چیزی جز لزوم عصمت نیست.

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان در توضیح این مطلب به نکته‌ای اشاره می‌کنند. ایشان مردم را در یک تقسیم عقلی به چهار دسته تقسیم می‌کنند:

1) کسی که در تمام عمر خود ظالم است.

2)کسی که در طول عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده است.

3) کسی که در ابتدای عمر خود ظالم بوده ولی در انتها ظالم نبوده و ظلم را کنار گذاشته است.

4)کسی که در ابتدای عمر ظالم نبوده و در انتها ظالم شده است. ابراهیم علیه‌السلام والاتر از آن است که امامت را برای گروه اول و چهارم درخواست کند و درخواست او، تنها به گروه دوم و سوم مربوط می‌شده است. خداوند نیز، در پاسخ او، امامت یکی از دو گروه اخیر، یعنی گروه سوم را نفی کرده است و در نتیجه تنها گروه چهارم شایستگی امامت دارند که عبارتند از کسانی که در طول عمر خود مرتکب هیچ ظلم (و گناهی) نشده‌اند و با توجه به معنای گسترده ظلم، چنین  اشخاصی معصومان‌اند. (6)

به این ترتیب، از آیه مورد بحث دریافت می‌شود که یکی از شرایط امامت، عصمت است و شخص غیرمعصوم به این مقام نائل نمی‌گردد. این معنا در روایات نیز مورد تأیید قرار گرفته است. برای مثال، در حدیثی از پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است که خدا در پاسخ ابراهیم علیه‌السلام فرمود: «کسی که برای بتی سجده کرده باشد، هرگز او را امام قرار نخواهد داد و چنین شخصی شایستگی امامت ندارد.» (7)

  • عصمت امام در روایات

در اینجا به چند روایت که در رابطه با عصمت امامان است اشاره می‌کنیم:

ابن عباس از پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل می‌کند که فرمود:

«من و علی و حسن و حسین و نه فرزند از نسل از حسین پاک و معصموم هستیم». (8)

حدیث نبوی معروف به حدیث ثقلین نیز بر عصمت عترت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دلالت دارد.

این حدیث در کتب شیعه و سنی به صورت متواتر نقل شده است. در این روایت اهل بیت هم طراز قرآن قرار داده شده و تصریح شده که آن دو از هم جدا نشدنی و باید به هر دو تمسک شود، و در صورت متوسل شدن به هر دو هرگز ضلالت و گمراهی در پی نخواهد داشت. (9)

روشن است اگر عترت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معصوم نباشند، هرگز نباید هم طراز و عِدل قرآن شمرده و تأکید شود که تمسک کننده به آن دو مصون از خطا و ضلالت خواهد بود. این نوع تأکید بر عصمت قرآن و عِدل آن یعنی اهل بیت دلالت روشن دارد.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در روایت دیگر در وصف علی علیه‌السلام و امامان از نسل وی فرمود:

«فَإِنَّهُمْ‏ خِيَرَةُ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ…». (10)

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله همچنین از دو فرشته کاتب نامه اعمال علی علیه‌السلام خبر می‌دهد که هیچ گناهی از آن حضرت ننوشتند. (11) آن حضرت با اشاره به آیه «اولی‌الامر» مصداق آن را معصومان می‌داند و به همین علت، امر به اطاعت از ایشان شده است.

«خداوند متعال امر به اطاعت از اولی الامر کرد، زیرا ایشان معصوم و پاک هستند و امر به معصیت خداوند نمی‌کنند». (12)

«از علی علیه‌السلام اطاعت کنید، زیرا او پاک و معصوم است و کسی را گمراه و شقی نمی‌کند‏». (13)

در این روایت علت امر به اطاعت علی علیه‌السلام همان صفت طهارت و عصمت آن حضرت ذکر شده است که رهاورد آن عدم ضلالت و گمراهی و افتادن در شقاوت است.

پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در برخی از روایات به جای تصریح به صفت امامان از لوازم آن مانند علی علیه‌السلام معیار، ملازم و همراه حق و بالعکس؛ علی علیه‌السلام ملازم با قرآن وبالعکس، علی علیه‌السلام فاروق و ملاک تشخیص حق و باطل است.

الف) علی علیه‌السلام معیار حق

«على با حق است و حق با على است و يك چشم برهم زدن از هم جدا نمى‏شوند تا كنار حوض كوثر مرا ببينند». (14)

«على با حق است و حق با على است؛ خدايا حق را با علی علیه‌السلام بگردان هر كجا كه او بگردد». (15)

فخر رازی با اشاره به روایت اخیر می‌نویسد:

«هر کس در دینش به علی علیه‌السلام اقتدا کند، به تحقیق هدایت شده است و دلیل بر این مطلب کلام پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است…». (16)

ب) علی علیه‌السلام ملازم قرآن و بالعکس

«عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ مَعَه لَا يَفْتَرِقَان حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏». (17)

«عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ و لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏». (18)

ج) علی علیه‌السلام مرجع تشخیص حق و باطل

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در روایات متعدد حضرت علی علیه‌السلام را صدیق اکبر و فاروق امت توصیف نموده است:

«او (علی علیه‌السلام) صدیق اکبر و فاروق این امت است که حق را از باطل جدا می‌کند». (19)

«به زودى پس از من فتنه‏اى بر پا خواهد شد پس هر گاه چنين گشت به على بن ابیطالب تمسك جوئيد، پس به تحقیق او اولین کسی است که در روز قیامت مرا می‌بیند و با من مصافحه می‌کند. او صدیق اکبر و فاروق این امت است که حق را از باطل جدا می‌کند و او امیر و پیشوای مومنان است». (20)

یکی دیگر از احادیثی که عصمت ائمه را اثبات می‌کند ، حدیث معروف به «سفینه» است: «آگاه باشید که مَثَل اهل بیت من در میان شما مانند کشتی نوح است. هر کس سوار شد نجات می‌یابد و هر کس از آن تخلف نماید غرق خواهد شد». (21)

—————–

1- شواهدالتنزیل، ج 1، ص 189.

2- «فَقَامَ ابوبَکر و عُمر فَقَالا: یا رسولَ الله هؤلاء الآیات خاصَه فی علیٍّ …»؛ تفسیر کبیر، ج 10، ص 144، ذیل آیه.

3- «بَلی فِیه وَ فِی أوصِیائی إلی یَومِ القِیامَه…»؛ الغدیر، ج 1، ص 165.

4- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 312، شواهدالتنزیل، ج 1، ص 190.

5- «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي‏ عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاق‏»؛ سوره ابراهیم، آیه 39.

6- المیزان، ج 1، ص 274.

7- «مَنْ‏ سَجَدَ لِصَنَمٍ‏ مِنْ دُونِي لَا أَجْعَلُهُ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاما …»؛ بحارالانوار، ج 25، ص 201.

8- «أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ‏ مَعْصُومُونَ…»؛ ینابیع‌الموده، ج 2، ص 316 و بحارالانوار، ج 25، ص 201.

9- مسند احمد، ج 3، ص 59 (11561) و ص 26 (11211).

10- بحارالانوار، ج 25، ص 406.

11- بحارالانوار، ج 25، ص 193و 194.

12- « إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّه‏…»؛ کتاب سلیم بن قیس، ص 406.

13- «أَطِيعُوا عَلِيّاً فَإِنَّهُ مُطَهَّرٌ مَعْصُومٌ‏ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى…»؛ علل الشرایع، ج 1، ص 175.

14- «عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِ‏ وَ الْحَقُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍ‏ وَ لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَة…»؛ تاریخ بغداد، ج 14، ص 321 و تاریخ دمشق، ج 42، ص 449.

15- «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ اللَّهُمَ‏ أَدِرِ الْحَقَ‏ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُمَا دَار...»؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 633 و مناقب خوارزمی، ص 104.

16- «مَن‏ اقتَدى‏ في‏ دينِه‏ ِبه علی بن أبي طالب عليه السّلام فقد اهتَدى، و الدليل قوله صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله…»؛ تفسیر کبیر، ج 1، ص 210.

17- المعجم الاوسط، ج 5، ص 135 و الصواعق المحرقه، ص 124.

18- فرائد السمطین، ج 1، ص 177.

19- «هَذَا الصَّدِّيُقِ‏ الْأَكْبَرُ، وَ هَذَا فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل…»؛ المعجم‌الکبیر، ج 6، ص 265.

20- «سَتَكُونُ‏ بَعْدِي‏ فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ‏ ذَلِكَ‏ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ یَرانِی وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ الصدیق الاکبر وَ هُوَ الْفَارُوقُ هذه الأمه يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل‏ وهو یعسوب المؤمنین…»؛ اسدالغابه، ج 6، ص 265 و الأصابه، ج 7، ص 294.

21- «ألا مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق‏...»؛ بحارالانوار، ج 23، ص 105 و تفسیر روح المعانی، ج 25، ص 23.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا