- اصلاح زندگی دنیوی انسان، ابتداییترین هدف اخلاق
امروزه نقش اخلاق در پیشرفت دنیوی انسان غیرقابل انکار است.
یکی از مصادیق این پیشرفت، اصلاح اجتماعی و روابط بین فردی است.
در حدیثی از امام علی علیهالسلام درباره تأثیر حُسن خُلق در جلب و جذب مردم و استحکام رابطه دوستی در میان آنها چنین آمده است:
«مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ كَثُرَ مُحِبُّوهُ وَ أَنِسَتِ النُّفُوسُ بِهِ * کسی که اخلاقش نیکو باشد، دوستانش فراوان میشوند و مردم به او انس میگیرند». (1)
کارکرد مثبت فضایل اخلاقی را، در توسعه اقتصادی نیز نمیتوان نادیده گرفت. همانطور که در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیهالسلام میخوانیم:
«فِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاق * گنجهای روزیها، در اخلاق خوب و گسترده، نهفته شده است». (2)
و «مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ * کسی که اخلاقش بد باشد، روزی او تنگ میشود». (3)
آرامش روانی و درونی، حل مسایل خانوادگی، جلوگیری از مفاسد اداری و تقویت وجدان کاری، توسعه سیاسی، استقرار عدالت اجتماعی، احترام به حقوق دیگران و مسئولیتپذیری، پیشگیری از جرایم و حتی مشکلات قضایی را میتوان در پرتو اخلاق مشاهده کرد.
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام درباره تأثیر اخلاق نیکو بر آبادانی دیار میخوانیم:
«إِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ * نیکوکاری و حُسن اخلاق، خانهها (و شهرها) را آباد و عمرها را زیاد میکند». (4)
و در حدیثی دیگر امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
«اگر ما امید و ایمانی به بهشت و ترس و وحشتی از دوزخ و انتظار ثواب و عقابی نمیداشتیم، شایسته بود به سراغ مکارم اخلاقی برویم، چرا که آنها راهنمای نجات و پیروزی و موفقیت هستند». (5)
این حدیث به خوبی نشان میدهد که فضائل اخلاقی نه تنها سبب نجات در قیامت است بلکه زندگی دنیا نیز بدون آن سامان نمییابد!
اصلاح و ساماندهی زندگی دنیوی انسان و حل مشکلات شخصی، خانوادگی و اجتماعی به عنوان یک هدف فرعی در اخلاق، مطرح است، اما متأسفانه گروهی از مردم، تنها برای همین هدف، به دنبال اخلاق میروند. مقصد آنان تنها رسیدن و بهرمندی از مادّیات و دنیا است. عدّهای با مشتری برخورد خوبی دارند اما هدفشان از این نوع برخورد، جذب مشتری و رسیدن به سود بیشتر است.
آنها مسائل اخلاقی را تنها از این نظر رعایت میکنند که با منافع مادی در ارتباط مستقیم است؛ مثلًا یک مؤسسه اقتصادی اصل امانت و صداقت را رعایت میکند و تمام اطلاعاتی را که به مشتریان یا مراجعه کنندگان میدهد حقیقی است، تنها برای اینکه سرمایههای مردم را به سوی خود جذب کند و سود کلانی از این طریق نصیبش شود.
بزرگترین عیب این گونه اخلاق که پشتوانهای جز سودجویی ندارد، این است که فرد، برای اخلاق، هیچ اصالتی قائل نیست؛ چرا که در همه جا به سودجویی میاندیشد.
از دیدگاه این افراد، باید باطن و نفس خویش را اصلاح نموده و ملکات نفسانی را تعدیل کرد تا صفات نیکی که مردم و جامعه آن را میستایند حاصل شود. هدف از اصلاح و تهذیب نفس (اخلاقی شدن)، برای این افراد، جلب توجه و حمد و ثنای مردم است.
بسیاری از کتابهای اخلاقی غربی و شرقی تنها این هدف را تعقیب میکنند.
جمعی از افراد، از این فراتر رفته، اخلاق را نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر مصالح جامعه بشری طلب میکنند؛ زیرا معتقدند اگر اصول اخلاقی در جامعه انسانی، متزلزل گردد، دنیا مبدل به جهنم سوزانی میشود که همه اهل آن در عذاب خواهند بود و تمام مواهب مادی که میتواند آسایش و رفاه برای مردم جهان بیافریند، مبدل به هیزمی برای روشن نگه داشتن این جهنم سوزان میگردد.
این گونه افراد گرچه در سطح بالاتری فکر میکنند، ولی بالاخره اخلاقی را که آنها میطلبند نیز، بر اساس سودجویی و جلب منفعت و آسایش و رفاه، استوار است، نه بر پایه اصالت دادن به فضائل اخلاقی.
آیا پشتوانه اخلاق همین است و بس، یا این گونه آثار باید به عنوان مسائل جنبی در علم اخلاق مورد توجه قرار گیرد؟
در مکتبهای مادی که برای اخلاق، پشتوانه الهی وجود ندارد، استقبال از شهادت در مسیر آرمانهای والا، نوعی حرکت انتحاری و بی معنی است و سخاوتهایی که سبب بخشش اکثر اموال انسان میگردد، نوعی جنون محسوب میشود و عفت و پارسایی؛ ضعف نفس، و زهد و بیاعتنایی به زرق و برق عالم ماده؛ دلیل بر ناآگاهی و سادهلوحی است.
بدیهی است این نوع اخلاق، کمال نفسانی برای انسان نمیآورد فقط وسیلهای برای کسب درآمد و یا وجاهت و مقام است.
کوتاه سخن این که، قویترین و عالیترین پشتوانه اخلاق، ایمان به خدا و احساس مسؤولیت در پیشگاه اوست. ایمانی که فراتر از مسائل مادی است و با چیزی نمیتوان آن را مبادله کرد، همه جا با انسان است و لحظهای از او جدا نمیشود و همه چیز در برابر آن کوچک و کمرنگ است.
————————————————
1- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 255.
2- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 255.
3- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 264.
4- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 68، ص 395.
(5) «لَوْ كُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَى نَاراً وَ لَا ثَوَاباً وَ لَا عِقَاباً لَكَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِيلِ النَّجَاح»؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 11، ص 193.