- انحطاط اخلاقى حكومت اسلامى
يكى از نتايج مسلّم فتوحات اسلامى سرازير شدن بخش عظيمى از غنايم هنگفت به مركز خلافت اسلامى بود. زمانى مدينه در عصر خلفاى راشدين، دورهاى شام به عنوان مركز خلافت امويان و دورهاى نيز بغداد به عنوان پايتخت خلافت عباسيان شاهد تجمل و تنعم بود. اين شرايط، تنآسايى، دنياپرستى و تبعيت از هوسهاى مهارناپذير خلفا را در پى داشت؛ امرى كه به زير پا نهادن اصول اخلاقى و ارزشهاى مذهبى در جامعه اسلام منجر شد.
يكى از عوارض دنياپرستى، رشد رذايل اخلاقى در جامعه است؛ اوصاف زشتى چون خودخواهى، نفعطلبى، تفاخر دروغين نسبت به يكديگر، حرص و آز و طمع سيرىناپذير، سستی و خودباختگى، ذلت و خوارى در برابر بيگانگان، نفاق و ريا، كينه و حسد، دروغگويى، خيانت، دشمنى و شهوتپرستى، ظلم و ستم، رشوهخوارى، كسالت و تملق در اين شرايط بهوجود آمده و جامعه را به انحطاط سوق مىدهد.
يكى از بهترين تجليات اين انحطاط، افراط خلفاى عباسى در بر پا داشتن جشن اعياد چون فطر و قربان، نوروز، سده، مهرگان و يا اعياد قبطى و مسيحى بود. در اين ايام، فسق و عياشى
نمايندگان دربار به نهايت مىرسيد. خوانندگان و نوازندگان و رقاصههاى بدكاره در اين جشنها حاضر مىشدند و مظاهرى از انحطاط اخلاقى دربار خلافت اسلامى را به نمايش مىگذاردند.
افزون بر اين، رويدادهاى ديگرى چون جشن عروسى خلفا، ميلاد نوزادان آنان و جشن ظفرمندى سپاهيان و يا تعيين ولايتعهدى خلفا نيز از مظاهر پرشكوه و توأم با اسراف و تجمل دربار خلافت بود، جشن عروسى مأمون خليفه عباسى با پوراندخت، دختر حسن بن سهل ايرانى بهترين نمونه تجمل دربار خلافت اسلامى است، چنان كه آوردهاند در شب عروسى سينىهاى زرّين پر از جواهر و گوهر و ياقوت كه بر سر عروس و داماد مىريختند و يا هدايا و خلعتهاى شگفت كه ميان ميهمانان تقسيم مىكردند، از اوج تجمل و دنياگرايى و اسراف دربار خلافت اسلامى حكايت دارد.
از جمله كسانى كه در ميان خلفاى عباسى به سبب خوشگذرانى، انحطاطْ به فرمانروايى وى راه يافت، مستعصم آخرين خليفه عباسى است. او به مجالس لهو و لعب و بادهگسارى و شنيدن غنا و موسيقى عشق مىورزيد. نديمهها و اطرافيانش همگى با وى پيوسته غرق در لذات و خوشگذرانى بودند. مردم ناراضى بارها نامههايى حاوى اشعار و مطالب تهديدآميز براى خليفه مىفرستادند، اما او هرگز به آنها اعتنايى نمىكرد. در يكى از اين نامهها چنين آمده است:
به خليفه بگو بس است! چيزى را كه نمىخواستى، بر سرت آمد. آگاه باش كه انواع مصيبتهاى عجيب بر تو نازل شده است. برخيز و گرنه هلاكت و نابودى تو را فرا مىگيرد و هم شكست و بىآبرويى و ضرب و غارت و چپاول نصيبت مىشود.
نيز نقل كردهاند كه وى زمانى به حاكم موصل نامه نوشت و از او گروهى مطرب و نوازنده درخواست كرد و اين در حالى بود كه نماينده هولاكو از وى براى حمله به بغداد منجنيق و آلات جنگى مىخواست. حاكم موصل گفت: به خواستههاى اين دو نفر بنگريد و بر اسلام و مسلمانان گريه كنيد.
افزون بر اين، دنياگرايى حكمرانان و خلفاى اسلامى، انحطاط نظام سياسى تمدن اسلامى را نيز در پى داشت. انس و عادت اربابان قدرت به تنآسانى و راحتطلبى، شجاعت و دلاورى آنها را از ميان برد و در فساد و تباهى غرقشان نمود. بدين رو بدفرجامى دولت فرا رسيد و زمينه زوال و سقوط نظام سياسى فراهم مىشد.