• ویژگی‌ها و صفات امام مهدی علیه‌السلام
  • چکیده

حجّت ابن الحسن عليه‏السلام در شب نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج هجرى قمرى
در سامراء به دنيا آمد. نامش، نام پيامبر (محمّد) و كنيه‏اش كنيه پيامبر و (ابوالقاسم) است. پدرش، امام حسن عسكرى عليه‏السلام و نام مادرش، نرجس بود. به هنگام وفات پدر، پنج ساله بود. در همان سن كم، از علم و حكمت برخوردار بود و به مقام امامت رسيد، چنان كه حضرت يحيى عليه‏السلام در زمان كودكى به امامت رسيد و حضرت عيسى بن مريم عليه‏السلام در گهواره پيامبر بود. (1)

القابش، حجّت، قائم، مهدى، خلف صالح، صاحب الزمان، صاحب، است. (2)

  • نصوص بر امامت

احمد بن اسحاق گفته است: خدمت ابو محمّد حسن بن على عسكرى عليه‏السلام رسيدم و عرض كردم: « يا ابن رسول الله! خليفه و امام بعد از شما كيست؟». حضرت برخاست و با سرعت داخل خانه شد. طولى نكشيد كه برگشت، در حالى كه كودكى را بر دوش داشت. و همانند ماه شب چهاردهم بود. وى، تقريباً سه ساله بود. آن‌گاه فرمود: «اى احمد بن اسحاق! اگر تو نزد خدا و امامان گرامى نبودى، فرزندم را به تو نشان نمى‏دادم. اين فرزندم، هم نام و هم كنيه رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است. او، همان كسى است كه جهان را پر از عدل و داد مى‏كند، بعد اين كه پر از ظلم و جور شده است. اى احمد! او، همانند خضر و ذوالقرنين است. به خدا سوگند! غيبتى دارد كه جز كسانى كه خدا آنان را به امامت ثابت بدارد و در تعجيل فرجش دعا كنند، از هلاكت نجات نخواهد داد». احمد بن اسحاق عرض كرد: «آيا علامتى دارد كه قلبم بدان مطمئن گردد؟». در همين حال، كودك با زبان عربى فصيح گفت: «أنا بقية الله في أرضه و المنتقم من أعدائه».

احمد گفت: از اين خبر شادمان شدم و بيرون رفتم. روز ديگر برگشتم و عرض كردم: «يا
ابن رسول الله! از خبر شما مسرور شدم. بر من منّت نهاديد. مقصود شما از سنّت خضر و
ذوالقرنين چيست؟». فرمود: «غيبت». عرض كردم: «يا ابن رسول الله! غيبت او طولانى
خواهد شد؟». فرمود: « آرى، به خدا سوگند! آن قدر طولانى خواهد شد كه اكثر معتقدان به
امامت او، از عقيده خود بر مى‏گردند، مگر كسانى كه خدا، ولايت ما را در دل آنان قرار داده و ايمان را در قلبشان ثابت كرده و تأييدشان مى‏كند. اى احمد بن اسحاق! غيبت او، به امر خدا و سرّى از اسرار الهى است. آن چه را به تو گفتم، خوب نگهدار و از نامحرمان كتمان كن. خداى را سپاس بگو تا در قيامت با ما باشى». (3)

محمّد بن على بن بلال گفته است: «حضرت ابومحمّد حسن بن على عليه‌السلام دو سال قبل از وفاتش، از جانشين خودش به من خبر داد. سه روز قبل از مرگش نيز از جانشين خود خبر داد». (4)

عمرو اهوازى گفته است: ابو محمّد عليه‏السلام فرزندش را به من نشان داد و گفت: «اين، بعد از من، صاحب شما است». (5)

محمّد بن عثمان عمرى گفته است: ابو محمّد عليه‏السلام فرزندش را در منزل خود به ما نشان داد. ما چهل نفر بوديم. فرمود: «اين، بعد از من، امام شما و خليفه من است. از او اطاعت كنيد و اختلاف نورزيد كه در دينتان به هلاكت مى‏رسيد. آگاه باشيد! بعد از اين، او را نخواهيد ديد». گفتند: «چند روزى بيش نگذشت كه ابو محمّد عليه‏السلام وفات كرد». (6)

موسى بن جعفر بن وهب بغدادى گفته است: از حضرت ابو محمّد حسن بن على عليه‏السلام
شنيدم كه فرمود: «گويا شما را مى‏بينم كه در جانشين من اختلاف داريد. آگاه باشيد! هر كس امامان بعد از رسول الله را بپذيرد، ولى فرزند مرا انكار كند، مانند كسى است كه نبوّت پيامبران را قبول كند، ولى نبّوت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را انكار كند؛ زيرا، اطاعت از آخرين ما، مانند اطاعت از اوّلين ما، و منكر آخرين فرد ما، مانند منكر اوّلين فرد ما است. بدانيد براى فرزندم، غيبتى خواهد بود كه مردم در وجود او شك خواهند كرد، جز كسانى كه خدا آنان را حفظ كند». (7)

محمّد بن عثمان عمرى گفته است: از پدرم شنيدم كه مى‏گفت: از ابو محمّد حسن بن
على عليه‏السلام از اين حديث سؤال شد كه از پدرانش رسيده كه فرموده‏اند: «زمين تا
قيامت از حجّت خالى نخواهد شد» و «اين كه هر كس بميرد، در حالى كه امام زمانش را
نشناخته، به مرگ جاهليّت خواهد مرد». حضرت فرمود: «اين مطلب، حق است، چنان كه روز حق است». پس به آن حضرت گفته شد: «حجّت و امام بعد از شما كيست؟». فرمود: «فرزندم، محمّد، بعد از من، امام و حجّت است. هر كس بميرد و او را نشناسد، به مرگ جاهليّت مرده است. آگاه باشيد! براى فرزندم غيبتى خواهد بود كه جاهلان، سرگردان مى‏شوند و اهل باطل، به هلاكت مى‏رسند. كسانى كه براى ظهورش وقتى را تعيين كنند، دروغ مى‏گويند. او، قيام مى‏كند. گويا پرچم‏هاى سفيد را در نجف بر بالاى سرش در اهتزاز
مى‏بينم». (8)

بعضی از اصحاب نقل كرده‏اند كه وقتى كنيز حضرت ابومحمّد عليه‏السلام آبستن شد، به او
فرمود: «به زودى، فرزند پسرى از تو به دنيا مى‏آيد. نام او، محمّد است. وى، قائم بعد از من است». (9)

صقر بن ابى دلف گفته است: از على بن محمّد على عليهم‏السلام شنيدم كه فرمود: «امام بعد از من، حسن، فرزندم است، بعد از حسن، پسرش قائم است كه زمين را پر از عدل و داد مى‏كند، بعد از اين كه از ظلم و جور پر شده است». (10)

  • دليل‏هاى ديگر

علاوه بر نصوص مذكور، احاديث فراوان ديگرى داريم كه براى اثبات وجود امام دوازدهم مى‏توان از آن‏ها استفاده كرد. آن احاديث، به چند دسته تقسيم مى‏شوند:

دسته يكم، احاديثى است كه از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رسيده كه خلفا و امراى بعد از خودش را دوازده نفر دانسته و فرموده: «همه، از قريش خواهند بود و به وجود آنان، دين اسلام باقى و بر پا خواهد ماند».

عامر بن سعد بن وقاص گفته است: به جابر بن سمرة نوشتم: «به من خبر بده از چيزى
كه از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيده‏اى». در جواب نوشت:

روز جمعه‏اى كه شب آن اسلمى رجم شد، از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيدم كه فرمود: «اين دين، تا قيامت بر پا خواهد ماند يا اين كه دوازده نفر خليفه كه همه از قريش هستند، بر آنان حكومت خواهند كرد». (11)

از اين قبيل احاديث، چنين استفاده مى‏شود كه:

يك- دين اسلام تا قيامت باقى خواهد ماند.

دو- در اين مدّت، دوازده نفر به عنوان خليفه پيامبر خواهند آمد كه همه آنان از قريش‏اند.

در تعيين مصاديق اين دوازده نفر خليفه، احتمالاتى داده شده كه هيچ يك از آن‏ها مستند و توجيه قابل قبولى ندارند. تنها وجه قابل قبول، عقيده اماميّه است كه امامان و خلفاى بعد از پيامبر را دوازده نفر مى‏دانند كه همه آنان از قريش و بنى‌هاشم بوده‏اند و دوازدهمين نفر آنان، محمّد بن حسن عسكرى عليه‌‌السلام است كه زنده و از نظرها غايب است، و در زمان مناسب ظهور و قيام مى‏كند و جهان را پر از عدل و داد مى‏سازد.

دسته دوم، احاديثى است كه امامان را دوازده نفر و آخرين فرد آنان را «قائم» و «مهدى» معرّفى مى‏كنند:

سلمان فارسى گفته است: خدمت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رسيدم در حالى كه حسين بر زانويش نشسته بود. چشمانش را مى‏بوسيد و دهانش را مى‏مكيد، و مى‏فرمود: «تو، سيّد و فرزند سيّد و پدر سادات هستى؛ تو، امام و فرزند امام و پدر امامان هستى؛ تو، حجّت و فرزند حجّت و پدر نُه حجت هستى كه نهمين آنان، قائم است». (12)

دسته سوم، احاديثى است كه امامان را دوازده نفر معرفى مى‏كند با ذكر نام هر يك از آنان: جابر بن عبدالله انصارى، خدمت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عرض كرد: «يا رسول الله! امامان از اولاد على ابن ابى طالب چه كسانى هستند؟». فرمود: «حسن و حسين، دو جوانان اهل بهشت؛ بعد از آن دو، سيّد العابدين در زمان خودش على بن الحسين؛ بعد از او، باقر محمّدبن على. تو -اى جابر!- او را ملاقات خواهى كرد. سلام مرا به او برسان. بعد از او، صادق جعفر بن محمّد؛ بعد از او، كاظم موسى جعفر؛ بعد از او، رضا على بن ‏موسى؛ بعد از او، تقى محمّد بن على؛ بعد از او، نقى على بن محمّد؛ بعد از او، زكّى حسن بن على؛ بعد از او، فرزندش قائم به حق، مهدى امّت كه زمين را پر از عدل و داد مى‏كند، چنان كه پر از ظلم و جور شده است». (13)

سهل بن سعد انصارى گفته است: از فاطمه، دختر رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله سؤال كردم: «امامان چه كسانى هستند؟». گفت: رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به على مى‏فرمود: «يا على! تو، بعد از من، امام و خليفه هستى. تو، نسبت به مؤمنان، از خودشان سزاوارتر هستى. وقتى تو از دنيا رفتى، فرزندت حسن شايسته‏تر است. وقتى حسن وفات كرد، حسين سزاوارتر است. وقتى حسين از دنيا رفت، پسرش على بن الحسين شايسته‏تر است. وقتى على بن الحسين وفات كرد، فرزندش محمّد سزاوارتر است. وقتى محمّد از دنيا رفت پسرش جعفر شايسته است. وقتى جعفر وفات كرد، فرزندش موسى شايسته‏تر است. وقتى موسى از دنيا رفت، پسرش على سزاوارتر است. وقتى على وفات كرد، پسرش محمّد شايسته‏تر است. وقتى محمّد از دنيا رفت، فرزندش على سزاوارتر است. وقتى على وفات كرد، پسرش حسن شايسته‏تر است. وقتى حسن از دنيا رفت، فرزندش قائم مهدى شايسته‏تر است. به دست
او، شرق و غرب زمين فتح خواهد شد». (14)

دسته چهارم، احاديثى است كه مى‏گويد، امامان، دوازده نفرند و همه معصوم:

ابوطفيل از حضرت على عليه‏السلام نقل كرده كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به من فرمود: «تو، وصى من بر اموات اهل بيتم و جانشين من بر امّت هستى. جنگ با تو، جنگ با من، و صلح با تو، صلح با من است. تو امام و پدر امامان هستى. يازده نفر امام، از نسل تو به وجود خواهند آمد كه همه مطهر و معصوم‏اند. يكى از آنان، مهدى است كه جهان را پر از عدل و داد مى‏كند. واى بر كسانى كه با آنان دشمنى كنند!». (15)

دسته پنجم، احاديثى است كه دلالت دارند كه اهل بيت تا قيامت باقى هستند:

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «ستارگان، امان اهل آسمان‏ها هستند. اگر همه ستارگان نابود شوند، اهل زمين نيز نابود خواهند شد. اهل بيت من نيز امان اهل زمين هستند. اگر اهل‏بيت من نابود شوند، اهل زمين نيز نابود خواهند شد». (16)

عبدالله بن سليمان عامرى، از حضرت صادق عليه‏السلام نقل كرده كه فرمود: «هيچ‌گاه
زمين از حجّت، كه حلال و حرام را بشناسد و مردم را به راه خدا هدايت كند، خالى نمى‏شود». (17)

ابوحمزه گفته است: خدمت امام صادق عليه‏السلام عرض كردم: «آيا زمين بى امام باقى مى‏ماند؟». فرمود: «نه؛ اگر زمين بى امام شود، فرو مى‏ريزد». (18)

وشّاء گفته است: از امام رضا عليه‏السلام سؤال كردم: «آيا زمين بدون امام باقى مى‏ماند؟». فرمود: «نه». عرض كردم: «براى ما، در اين رابطه روايت شده كه زمين بدون امام نمى‏شود مگر اين كه خدا بر بندگانش خشمناك باشد؟». فرمود: «نه؛ زمين بدون امام نمى‏شود، وگرنه فرو مى‏ريزد». (19)

از اين‌گونه احاديث، استفاده مى‏شود كه وجود امام -كه معصوم و يك انسان كامل و هدف آفرينش انسان است- براى بقاى زمين و ساكنان زمين ضرورت دارد، و زمين، هيچ‏گاه بدون وجود امام معصوم نخواهد بود. بنابراين مى‏توان گفت، اين زمان نيز خالى از وجود امام نيست، گرچه غايب و از چشم ما پنهان باشد.

اين نيز يكى مؤيّدات عقيده اماميه است كه امام عصر را فرزند بلافصل امام حسن عسكرى عليه‏السلام مى‏دانند كه در سال دويست و پنجاه و پنج هجرى به دنيا آمد و اكنون از ديده ما پنهان است و وظايف خود را انجام مى‏دهد تا زمانى كه زمينه ظهور فراهم آيد و براى اصلاح جهان قيام كند.

  • خبرهاى پى‌در‌پى به وجود مهدى و قائم

از زمان پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تا زمان امام حسن عسكرى عليهم‏السلام پيوسته، از وجود مهدى و قائم خبر داده شده است. در اين رابطه، احاديث فراوانى داريم كه در كتب حديث موجود است، به عنوان نمونه، به بعضى اشاره مى‏شود.

جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل كرده كه فرمود: «مهدى، از فرزندان من، و نامش نام من و كنيه‏اش كنيه من است. در خلقت و اخلاق، از
همه مردم به من شبيه‏تر است. غيبتى دارد كه مردم درباره‏اش به سرگردانى و ضلالت
گرفتار مى‏شوند. سپس چون شهاب ثاقب طلوع مى‏كند و جهان را پر از عدل و داد مى‏سازد،
همان طور كه از ظلم و جور پر شده است». (20)

امام حسين علیه‌السلام از پدرش على ابن ابى طالب عليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «اى حسين! نهمين فرزندت، همان قائم به حق و ظاهركننده دين و گسترش دهنده عدل است».

حسين عليه‏السلام عرض كرد: «يا اميرالمؤمنين! آيا اين امر به وقوع خواهد پيوست؟». فرمود: «آرى، به حق آن‏كه محمّد را به نبوّت مبعوث كرد و او را بر جميع مردم برگزيد. گسترش عدل به دست او، بعد از غيبت و حيرت مردمان است. ثابت نماند در آن غيبت بر دينش مگر مخلصانى که روح يقين را دريافته‏اند، همان كسانى كه خداى عزّوجلّ، در ولايت ما، از آنان پيمان گرفته، و ايمان در دلشان جاى گرفته و مورد تأييدند». (21)

امام حسن عليه‏السلام بعد از پيمان صلح با معاويه، در جواب بعض اعتراض‌كنندگان فرمود: «آيا نمى‏دانيد كه هيچ يك از ما امامان نيست مگر اين كه ناچار مى‏شود با طاغوت زمان خود بيعت كند، مگر قائم كه روح الله عيسى بن مريم، پشت سرش نماز خواهد خواند؟ زيرا خداى عزّوجلّ ولادت او را مخفى مى‏سازد و شخص او غايب مى‏شود تا اين‏كه وقتى ظهور كرد، بيعت احدى برگردنش نباشد. او، نهمين فرد از فرزندان برادرم حسين است. عمر طولانى را در حال غيبت سپرى خواهد كرد. سپس ظهور مى‏كند در حالى كه به قدرت خدا، در صورت جوانى كم‏تر از چهل سال خواهد بود. خدا به همه چيز قدرت دارد». (22)

حسين بن على ابن ابى طالب عليه‌االسلام فرمود: «قائم اين امّت، نهمين فرد از فرزندان من است. او غيبت مى‏كند و ميراثش در زمان زنده بودنش، تقسيم مى‏شود». (23)

سعيد بن جبير گفته است: از زين العابدين على بن الحسين عليه‌السلام شنيدم كه مى‏فرمود: «در قائم، سنّتى از نوح وجود دارد و آن، طول عمر است». (24)

محمّد بن مسلم ثقفى گفته است: از ابوجعفر محمّد بن على عليهماالسلام شنيدم كه مى‏فرمود: قائم، با رعب و ترس دشمنان، نصرت مى‏يابد؛ از جانب خدا تأييد مى‏شود؛ زمين برايش چيده، و گنج‏ها برايش آشكار مى‏گردد؛ سلطنت او، شرق و غرب را فرا مى‏گيرد؛ خدا به دست او، دين اسلام را بر اديان ديگر غلبه مى‏دهد، گر چه مشركان از آن كراهت داشته باشند؛ همه زمين را آباد مى‏گرداند؛ حضرت عيسى فرود مى‏آيد و با او نماز مى‏خواند». (25)

صفوان گفته است: از حضرت صادق عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: «هر كس همه امامان را
بپذيرد، ولى مهدى را انكار كند، مانند كسى است كه همه پيامبران را قبول كند، ولى محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را انكار كند». گفته شد: «يا ابن رسول الله! مهدى از اولاد كيست؟» فرمود: «پنجمين فرزند امام هفتم. شخص او از شما غائب مى‏شود و ذكر نامش برايتان حلال نيست». (26)

يونس بن عبدالرحمان گفته است: خدمت موسى بن جعفر عليه‏السلام عرض كردم: «تو قائم
هستى؟». فرمود: «من قائم به حق هستم، ولى قائمى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى‏كند و آن را پر از عدل و داد مى‏سازد، همان طور كه از ظلم و جور پر شده است،
پنجمين فرزند از نسل من خواهد بود. غيبتى دارد طولانى؛ زيرا، بر نفس خويش بيمناك
است. گروهى از عقيده خود بر مى‏گردند و گروهى ثابت قدم مى‏مانند». سپس فرمود: «خوشا بر احوال شيعيان ما كه در زمان غيبت به ما تمسّك جويند، و بر دوستى ما و برائت از دشمنانمان ثابت بمانند! آنان، از ما و ما از آنان هستيم. آنان، به امامت ما راضى، و ما از شيعه بودن آنان خوشنود هستيم. خوشا به حال آنان! خوشا به حال آنان! به خدا سوگند! آنان در قيامت با ما خواهند بود». (27)

ريّان بن صلت گفته است: خدمت حضرت رضا عليه‏السلام عرض كردم: «تو صاحب‌الامر

هستى؟». فرمود: «من، صاحب‌الامر هستم، ولى آن صاحب‌الامرى كه زمين را پر از عدل و
داد مى‏كند، بعد از اين كه پر از ظلم شده است، نيستم. من، با اين ضعف بدن، چگونه مى‏توانم او باشم؟ قائم، كسى است كه در سن سالخوردگان به صورت جوانى بسيار نيرومند
خروج مى‏كند، به طورى كه توان آن را دارد كه بزرگ‏ترين درختان را از ريشه بركند، و اگر در بين كوه‏ها فرياد بزند، سنگ‏ها فرو مى‏ريزند. عصاى موسى و خاتم سليمان با او است. او، چهارمين فرزند از نسل من است. خدا او را از نظرها غايب مى‏سازد، سپس ظاهر مى‏شود و زمين را پر از عدل و داد مى‏كند، بعد از اين كه پر از ظلم و جور شده است». (28)

عبدالعظيم حسنى گفته است: خدمت محمّد بن على بن موسى رسيدم. قصد داشتم از قائم
سؤال كنم كه آيا همان مهدى است يا غير او، كه او به من فرمود: «اى ابوالقاسم! قائم از ما، همان مهدى است كه بايد در زمان غيبت در انتظارش بود و در زمان ظهور از او اطاعت كرد. او، سومين فرزند از نسل من است. به خدايى كه محمّد را به نبّوت مبعوث كرد و ما را به امامت اختصاص داد سوگند! اگر از دنيا بيش از يك روز هم باقى نمانده باشد، خدا، آن را طولانى مى‏كند تا اين كه مهدى خروج كند و زمين را پر از عدل و داد سازد، همان طور كه پر از ظلم و جور شده است. خدا، امرش را در يك شب اصلاح مى‏كند، چنان كه امر موسى را در يك شب اصلاح كرد. موسى رفت تا آتش بياورد، ولى برگشت در حالى كه پيامبر شده بود». آن‌گاه فرمود: «افضل اعمال شيعيان، انتظار فرج است». (29)

 صقر بن ابو دلف گفت: از امام على بن محمّد بن على عليهم‏السلام شنيدم كه مى‏فرمود: «امام بعد از من، حسن، فرزندم است، و بعد از حسن، فرزندش همان قائمى است كه زمين را
پر از عدل و داد خواهد كرد بعد از اين كه ظلم و جور پر شده است». (30)

احمد بن اسحاق اشعرى گفته است: خدمت ابو محمّد حسن بن على عليهماالسلام رسيدم،
قصد داشتم از جانشين آن حضرت سؤال كنم كه آن جناب به من فرمود: «اى احمد بن اسحاق! خداى تبارك و تعالى، هيچ‌گاه زمين را از وجود حجّت تا قيامت خالى نخواهد گذاشت. به بركت وجود حجّت است كه بلا از ساكنان زمين دفع مى‏شود و باران مى‏بارد و بركات زمين خارج مى‏گردد». من عرض كردم: «يا ابن رسول الله! امام و خليفه بعد از شما كيست؟».

حضرت با سرعت داخل خانه شد. اندكى بعد از خانه خارج شد، در حالى كه كودكى را بر دوش داشت كه صورتش همانند ماه شب چهاردم و تقريباً سه ساله بود. فرمود: «اى احمد!
اگر تو نزد ما گرامى نبودى، فرزندم را به تو نشان نمى‏دادم. او، هم‏نام و هم‏كنيه رسول خدا است. وى، همان كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مى‏كند بعد از اين كه از ظلم و جور پر شده است». (31)

از احاديث مذكور و دَه‏ها حديث ديگر مانند اين‏ها، استفاده مى‏شود كه پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و امامان معصوم عليهم‏السلام به طور مرتّب و پيوسته، از وجود «امام دوازدهم» و «مهدى» و «قائم» خبر داده‏اند تا بدين وسيله، افكار مردم را براى پذيرش او آماده سازند. واقع قضيّه هم همان‏گونه شد كه خبر دادند. معلوم مى‏شود چنين برنامه‏اى از سوى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله طرح و شروع شد و از سوى امامان معصوم عليهم‏السلام ادامه يافت.

  • كسانى كه در كودكى او را ديده‏اند

گروهى از خواصّ اصحاب امام حسن عسكرى عليه‏السلام فرزندش را در زمان كودكى ديده
يا اخبارش را شنيده‏اند. از باب نمونه، به موارد زير اشاره مى‏شود:

حسن بن منذر گفته است: روزى، حمزة ابن ابوالفتح آمد و گفت: «بشارت باد! ديشب براى ابومحمّد عليه‏السلام مولودى به دنيا آمد و دستور داد آن را كتمان كنيم». گفتم: «نامش چيست؟». فرمود: «نامش محمّد و كنيه‏اش جعفر است». (32)

حكيمه خاتون، عمّه امام حسن عسكرى عليه‏السلام گفته است: «شب ولادت حضرت قائم،
من در خانه امام حسن عليه‏السلام بودم و در زمان ولادت فرزندش حضور داشتم. در آن
زمان، او را ديدم و بعد از آن هم، چندين مرتبه او را ديدم.». (33)

فتح -مولا زرارى- گفته است: از ابوعلى بن مطهّر شنيدم كه گفت: «فرزند امام حسن عسكرى عليه‏السلام را ديدم». قدّش را نيز توصيف كرد. (34)

عمرو اهوازى گفته است: حضرت ابومحمّد عليه‏السلام فرزندش را به من نشان داد و فرمود: «اين، صاحب شما است.». (35)

ابراهيم بن محمّد، از ابونصر طريف خادم نقل كرده كه گفت: «فرزند امام حسن عليه‏السلام را ديدم.». (36)

نسيم (خادم امام حسن عليه‏السلام) گفته است: دو شب بعد از ولادت صاحب‌الزمان
عليه‏السلام او را ديدم. عطسه كردم. به من فرمود: «يرحمكَ الله!». من از اين موضوع
خوشنود شدم. (37)

ابو جعفر عمرى گفته است: وقتى سيّد به دنيا آمد، ابومحمّد عليه‏السلام فرمود: «ابوعمر را حاضر كنيد». وقتى حاضر شدم، به او فرمود: «ده هزار رطل نان و دَه هزار رطل گوشت بخر و در بين بنى هاشم تقسيم كن و فلان مقدار گوسفند هم بخر و براى فرزندم عقيقه كن». (38)

ابوغانم خادم گفته است: براى ابو محمّد عليه‏السلام فرزندى به دنيا آمد. او را «محمّد» نام گذاشت. روز سوم او را بر اصحاب عرضه داشت و فرمود: «اين، صاحب شما بعد از من، و خليفه من بر شما است. او، همان قائمى است كه جهانيان در انتظار او هستند تا جهان را پر از عدل و داد كند، بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده است». (39)

محمّد بن حسن كرخى گفت، از ابو هارون شنيدم كه مى‏گفت: «صاحب‌الزمان را ديدم.
ولادت او، روز جمعه، سال دويست و پنجاه و شش بود». (40)

محمّد بن ابراهيم كوفى گفته است: ابومحمّد عليه‏السلام گوسفند ذبح شده‏اى را براى يكى از اصحاب فرستاد و فرمود: «اين، عقيقه فرزندم محمّد است». (41)

حسن بن حسين علوى گفته است: «خدمت ابومحمّد حسن بن على عليه‏السلام در سرّمن‌رأى رسيدم و ولادت پسرش قائم را تبريك گفتم.». (42)

ابراهيم دوست حضرت ابو محمّد عليه‏السلام گفته است: مولايم، ابوالحسن، چهار گوسفند براى من فرستاد و در نامه‏اى نوشت: «اين‏ها را براى فرزندم مهدى عقيقه كن. خودت از آن بخور و به شيعيان نيز بخوران». (43)

  • مكارم و كمالات حضرت مهدى عج‌الله‌تعالی‌فرجه

متأسفانه، حضرت مهدى عج‌الله‌تعالی‌فرجه از كودكى، در حال غيبت زندگى كرده و به طور مستقيم با مردم معاشرت نداشته تا كمالات ذاتى و مكارم اخلاق و علوم و معارف و سير و سلوك معنوى او را ديده و براى ما نقل كرده باشند، ولى با توجّه به آن چه در شرايط امامت گفته شد، بايد بگوييم، حضرت مهدى نيز واجد همه كمالاتى است كه در ساير امامان بوده است. او نيز معصوم از گناه و خطا و اشتباه و داراى همه معارف و علومى است كه دانستن آن‏ها براى امام ضرورت دارد. منابع علم او نيز همان منابع علوم ساير امامان است.

سيره و رفتار آن حضرت در ابعاد مختلف عبادى، اجتماعى، اخلاقى، همان سيره رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ساير امامان عليهم‏السلام است، گر چه جزئيات آن براى ما نقل نشده است. در زمان ظهور، همه آن كمالات آشكار خواهد شد. در برخى احاديث چنين آمده است:

حضرت باقر عليه‏السلام فرمود: «علم به كتاب خدا و سنّت پيامبر، در قلب مهدى ما چنان

مى‏رويد كه گياه در زمين مناسب بهترين رويش را دارد. هر يك از شما كه زمان ظهور او را درك كرد، بگويد: سلام بر شما اى اهل بيت رحمت و نبوّت و معدن علم و رسالت! سلام بر تو اى بقية الله در زمين!». (44)

باز هم امام باقر عليه‏السلام فرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام كرد، دستش را بر سر مردم مى‏نهد، حواس آنان را جمع، و عقول و افكارشان را به اكمال مى‏رساند.». (45)

امام صادق عليه‏السلام فرمود: «دانش بر بيست و هفت بخش تقسيم مى‏شود. آن چه را همه پيامبران آورده‏اند و مردم مى‏دانند، دو بخش بيش نيست. هنگامى كه قائم ما قيام كند، بيست و پنج بخش ديگر را آشكار مى‏سازد و در ميان مردم پخش مى‏كند، علاوه بر دو بخشى كه پيامبران آورده بودند كه جمعاً، بيست و هفت بخش مى‏شود». (46)

البته، از اين‏گونه احاديث، نبايد تصوّر شود كه علوم و كمالات حضرت مهدى عليه‏السلام بر علوم و كمالات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ساير امامان عليهم‏السلام برترى دارد! نه! چنين نيست! بلكه همه آن ذوات مقدّس، در علم و كمال تساوى دارند. آنان نيز واجد چنين امكاناتى بوده‏اند، ولى اوضاع و شرايط زمان، و عقل و ادراكات مردم آن زمان‏ها، براى درك چنين علومى آماده نبوده است.

——————-

1- الإرشاد، ج 2، ص 339 و إعلام الورى، ج 2، ص 214.

2- إعلام الورى، ج 2، ص 213.

3- إعلام الورى، ج 2، ص 248.

4- إعلام الورى، ج 2، ص 250.

5- إعلام الورى، ج 2، ص 252.

6- إعلام الورى، ج 2، ص 252.

7- إعلام الورى، ج 2، ص 252.

8- إعلام الورى، ج 2، ص 352.

9- كفاية الأثر، ص 290.

10- كفاية الأثر، ص 288.

11- صحيح مسلم، ص 1453.

12- ينابيع المودة، ص 308.

13- غاية المرام، ج 1، ص 163.

14- غاية المرام، ج 1، ص 216.

15- غاية المرام، ج 1، ص 193.

16- المستدرك، حاكم نيشابورى، ج 3، ص 150.

17- الغيبة، نعمانى، ص 68.

18- الغيبة، نعمانى، ص 69.

19- الغيبة، نعمانى، ص 69.

20- كمال الدين، ج 1، ص 403.

21- كمال الدين، ج 1، ص 421.

22- كمال الدين، ج 1، ص 433.

23- كمال الدين، ج 1، ص 434.

24- كمال الدين، ج 1، ص 439.

25- كمال الدين، ج 1، ص 439.

26- كمال الدين، ج 2، ص 2.

27- كمال الدين، ج 2، ص 30.

28- كمال الدين، ج 2، ص 48.

29- كمال الدين، ج 2، ص 49.

30- كمال الدين، ج 2، ص 55.

31- كمال الدين، ج 2، ص 55.

32- الإرشاد، ج 2، ص 351.

33- الإرشاد، ج 2، ص 352.

34- الإرشاد، ج 2، ص 353.

35- الإرشاد، ج 2، ص 354.

36- إعلام الورى، ج 2، ص 217.

37- بحارالأنوار، ج 51، ص 5.

38- بحارالأنوار، ج 51، ص 5.

39- بحارالأنوار، ج 51، ص 15.

40- بحارالأنوار، ج 51، ص 15.

41- بحارالأنوار، ج 51، ص 15.

42- بحارالأنوار، ج 51، ص 16.

43- بحارالأنوار، ج 51، ص 28.

44- بحارالأنوار ج 52، ص 317.

45- بحارالأنوار، ج 52، ص 328.

46- بحارالأنوار، ج 52، ص 336.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا