- امام جواد علیهالسلام
اسم آن بزرگوار محمد است و کنیۀ مشهور او ابا جعفر الثانی و ابن الرضا، و لقب مشهور ایشان جواد و تقی است.
عمر مبارک ایشان بیست و پنج سال است، و پس از زهرای مرضیه کسی در میان اهل بیت دیده نمیشود که عمری چنین کوتاه داشته باشد. تولد آن بزرگوار، شب جمعه دهم ماه رجب سال 195 هجری در مدینه واقع شد و شهادت آن بزرگوار به دستور معتصم عباسی (برادر مأمون الرشید) به دست ام الفضل زن امام جواد و دختر مأمون عباسی در آخر ذیالقعدة سال 220 ه.ق واقع شد.
مدت امامت ایشان تقریباً هفده سال است؛ زیرا هشت ساله بود که پدر بزرگوارش از دنیا رفت و آن حضرت به امامت رسید.
- وساطت برای رفع مشکل
مرحوم شیخ طوسی، کلینی و دیگر بزرگان آوردهاند: در اوایل خلافت معتصم عبّاسی، شخصی از اهالی سجستان به همراه امام محمّد جواد علیهالسلام و نیز عدّهای دیگر، راهی مکّه معظّمه گردید.
شخص سجستانی گوید: در بین راه، جهت استراحت در محلّی نشسته بودیم و سفره غذا پهن بود، ما با عدّهای از افراد مختلف مشغول خوردن غذا گشتیم.
من به حضرت خطاب کردم و اظهار داشتم: یاابن رسول اللّه! فدایت گردم، در شهر ما شخصی از دوستان و محبّان شما، از طرف حکومت، مسئول امور مردم میباشد. مالیات زیادی را بر من مقرّر کرده است که بپردازم، در حالی که من توان پرداخت آن را ندارم، چنانچه ممکن باشد نامهای برایش بنویسید تا ملاحظه حال مرا نماید و تخفیفی دهد؟
امام علیهالسلام فرمود: او را نمیشناسم.
عرض کردم: ای سرورم! او از دوستان و علاقهمندان به شما اهل بیت عصمت و طهارت میباشد؛ و من مطمئنّ هستم که نامه شما سودمند خواهد بود.
و چون سخن و تقاضای من به اتمام رسید، حضرت قلم و کاغذی را در دست مبارک خود گرفت و این عبارات را نگاشت:
«به نام خداوند بخشاینده مهربان، حامل نامه از جنابعالی و نیز از عقیدهات تعریف و تمجید کرد، توجّه داشته باش که خوشبختی تو در گرو رفتار و کردارت میباشد؛ بنابراین، سعی کن نسبت به دوستان و همنوعان خود دلسوز باشی، همانا خداوند متعال فردای قیامت تو را در مقابل اعمال و کردارت مؤاخذه و مورد بازجویی قرار میدهد».
بعد از آن نامه را امضاء نمود و تحویل من داد.
پس از آن که وارد سجستان شدم و نامه حضرت را به والی – که به نام حسین بن عبداللّه نیشابوری معروف بود – دادم، او نامه را گرفت و بوسید و بر چشم خود نهاد و سپس آن را گشود و خواند و به من خطاب کرد و گفت: خواستهات چیست؟
گفتم: مأمورین شما مالیات سنگینی بر من بستهاند و توان پرداخت آن را ندارم.
سپس دستور داد: مالیات را از من بردارند و چون سخت در مضیقه بودم نیز مبلغی را لطف کرد.
- علم امام
در زمان آن حضرت، مأمون به یحیی بن اکثم گفت: مسألهای برای ابی جعفر (امام محمّد تقی) عنوان کن که در آن بماند و پاسخی نتواند!
آن گاه یحیی گفت: ای اباجعفر! چه گویی درباره مردی که با زنی زنا کرده، آیا رواست که او را به زنی گیرد؟
امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «او را رها کنند تا از نطفه وی و نطفه دیگری پاک گردد، زیرا بعید نیست که با دیگری هم آمیزش کرده باشد. پس از آن، اگر خواست او را به زنی گیرد، زیرا که مَثَل او مانند مَثَل درخت خرمایی است که مردی به حرام از آن خورده، سپس آن را خریده و به حلال از آن خورده است».
یحیی درمانده شد! (1)
————-
1-تحف العقول، ص 453.