- علم و دانش امام و حدود آن
در نگاه شیعه، امام از دانش گسترده و علم خاصی برخوردار است، علومی که از راههای عادی کسب دانشهای بشری به دست نمیآید و از این رو به آن علم لدنّی یا خدادادی میگویند.
- علم امام از نظر عقل
مهمترین هدف رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، تعلیم و تزکیه انسانها بود. علاوه بر قرائت و تعلیم قرآن، در موارد لازم آیات را تفسیر میکرد و مبهمات آن را شرح میداد. به ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید آنها اشاره میکرد. احکام و قوانین شریعت را که به وسیله وحی دریافت میکرد در اختیار مردم قرار میداد. عقاید صحیح را گسترش میداد و با عقاید باطل و خرافات مبارزه مینمود. مردم را به مکارم اخلاق دعوت میکرد و از اخلاق زشت بر حذر میداشت. نسبت به همه این علوم و معارف، از طریق وحی اطلاعات کامل و کافی برخوردار بود و به همین جهت میتوانست این مسئولیت بزرگ را به خوبی انجام دهد و پیروانش را به سوی صراط مستقیم انسانیت هدایت کند.
امام نیز چون تداوم دهنده راه پیامبر است و اهداف او را دنبال میکند باید واجد همه این علوم باشد، تا بتواند مسئولیتهای پیامبر را دنبال کند وگرنه تداوم دین ضامن اجرای معتبری نخواهد داشت. به همین دلیل باید امام از همه علوم پیامبر برخوردار باشد.
- علم امام در احادیث
در احادیث فراوان، علم به علوم و معارف و احکام شریعت یکی از شرایط ضروری امام به شمار رفته است؛ به عنوان نمونه، امام رضا علیهالسلام فرمود: «همانا خدای متعال به پیامبران و امامان توفیقاتی عطا میکند و از خزینه علوم و حکمتها برخوردارشان میسازد که دیگران چنین موهبتهایی را ندارند، پس علمشان برتر از علم مردم عصرشان خواهد بود؛ چنان که در قرآن آمده است: «آیا کسی که مردم را به حق دعوت میکند شایسته پیروی است یا کسی که خود را در هدایت یافتن نیاز به دیگری دارد، چگونه داوری میکنید؟» (1)
و نیز فرمود: «آن کس که به او حکمت داده شد خیرات فراوانی به او داده شده است.» (2)
وقتی خدا بندهاش را برای امور بندگانش برگزید شرح صدر به او عطا میکند، چشمههای حکمت را در قلبش جاری میسازد، و علوم خود را پیوسته به او الهام میکند، پس از دادن جواب عاجز نمیشود و در یافتن حق سرگردان نمیگردد. (3)
حضرت علی علیهالسلام فرمود: «ای مردم! شایستهترین مردم برای امامت کسی است که در اداره امور از همه قویتر و به احکام الهی عالمتر باشد…». (4)
و نیز امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «امام، اعلم به حلال و حرام و واجبات و مستحبات و احکام خداست، او از همه مردم بی نیاز و مردم به او محتاجاند». (5)
باز ایشان فرمودند: «راه سعادت را از کسانی بیاموزید که اهل آن هستند، (اهل بیت) آنان زنده کننده علم و میراننده نادانی میباشند. حکمشان شما را از دانش آنان خبر میدهد، سکوتشان از نحوه گفتارشان اطلاع میدهد. ظاهرشان از باطنشان خبر میدهد. هیچگاه با دین مخالفت نمیکنند و در آن اختلاف ندارند». (6)
همچنین آن بزرگوار در توصیف اهل بیت فرمود: «دین را چنان که باید تعقل کردند، فرا گرفتند و به کار بستند، نه این که تنها بشوند و به دیگران نقل کنند. راویان دانش بسیارند ولی پاسداران آن اندکند». (7)
- حدود علم امام
حدود علم امام را باید در محدوده علوم نبوت و انجام مسئولیت رسالت از جانب خدا و هدایتهای ضروری بشر دانست. باتوجه به «برهان لطف» میتوان چنین برداشت کرد که چون بشر از راه تأمین سعادت نفسانی و اخروی خود آگاه نیست، به هدایتهای الهی و ارسال پیامبران نیاز دارد. بنابراین، پیامبر مجموع آنچه را که مردم در پیمودن مسیر بندگی نیاز دارند را از جانب خدا دریافت میکند و در اختیار آنان قرار میدهد، امام نیز چون جانشین پیامبر و ادامهدهنده راه اوست باید آنها را بداند. علوم ضروری رسالت و امامت را در چند بخش میتوان خلاصه کرد:
1) امور عبادی: که در تأمین سعادت اخروی بزرگترین نقش را دارند، مانند انواع عبادتها؛ مانند: نماز، روزه، حج، دعا، صدقات، خیرات، جهاد، و در یک کلام انواع واجبات و مستحبات شرعی.
پیامبر و امام از کیفیت انجام تکالیف، مقدمات و شرایط، و همه مسائل مربوط به آن، کاملاً آگاهاند و مردم را هدایت میکنند.
2) محرمات تعبدی: که از موانع راه به حساب میآیند. از قبیل رباخواری، رشوه، شرب خمر، ظلم به بندگان، غصب اموال مردم، تقلب در معاملات، کمفروشی، گرانفروشی، زنا، لواط و دیگر محرمات نظیر اینها. پیامبر و امام از همه این امور و مسائل کاملاً آگاهاند و مردم را از ارتکاب آنها بر حذر میدارند.
3) اصول عقاید: خداشناسی و معاد اساس دعوت پیامبر و امامان بوده است. گرچه توجه به خدا و معاد در فطرت بشر نهاده شده و با عقل و تفکر میتواند بدانها راه یابد ولی چون امری است که غالباً مورد غفلت واقع میشود نیاز به راهنماییهای پیامبر و امامان دارد تا فطرتش را بیدار سازد و در تکمیل این شناخت مهم و سرنوشت ساز یاریش کنند. و بدین وسیله حجت بر بندگان تمام گردد. در تأمین این هدف بود که نخستین انسان بر روی زمین پیامبر بود. بنابراین باید پیامبر و امام خود به اصول عقاید کاملاً ایمان داشته و با مسائل مربوط به آن آشنا باشند تا بتوانند مردم را بدان سوی دعوت کنند.
4) اخلاقیات: رعایت اخلاق نیک و دوری و پرهیز از زشتیها در تأمین سعادت اخروی و دنیوی انسانها بزرگترین نقش را دارد. گرچه درک حسن اخلاق نیک و زشتی اخلاق رذیله، در فطرت بشر نهاده شده و با تأمل و تفکر میتواند به شناخت آنها راه یابد، ولی چون بشر غالباً اسیر خواستههای نفسانی و غرایز نیرومند حیوانی است، در شناخت خوبیها و بدیها و التزام به آنها نیاز به راهنما دارد. به همین جهت، تزکیه نفوس به عنوان یکی از اهداف پیامبر به شمار رفته است. بنابراین پیامبر و امام باید اخلاق نیک و بد را به طور کامل بشناسند و خود نیز به اخلاق نیک آراسته و از اخلاق زشت منزه باشند تا به وسیله علم و عمل، مردم را بدان سوی دعوت کنند و مقتدا و امام باشند.
5) امور اجتماعی و سیاسی: یعنی احکام و قوانین مربوط به حکومت و اداره امور اجتماعی، سیاسی مسلمانان، مانند قضا، قصاص، حدود، دیات، تعزیرات، جهاد، دفاع، خمس، زکات، غنائم جنگی، اموال دولتی و دیگر امور از این قبیل، چون یکی از مناصب پیامبر اسلام زمامداری و اداره جامعه اسلامی بود و اداره جامعه نیاز به احکام و قوانینی داشت که برخی از آنها را از راه وحی دریافت میکرد، برخی دیگر را از جانب خدا مجاز بود در موارد لازم با رعایت مصالح نظام، احکام و قوانینی را وضع کند و به اجرا گذارد، که اصطلاحاً احکام حکومتی نامیده میشود. در این احکام نیز واجبالاطاعه بود. بعد از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله این منصب بر عهده جانشین و امام بعد از او افتاد، او نیز بعد از پیامبر مجاز بود با رعایت مصالح عالیه امت، احکام و قوانین لازم را وضع کند و به اجرا گذارد. بنابراین امام نیز باید نسبت به همه احکام مربوط عالم باشد.
6) امور عرفی: یعنی مسائل مربوط به انواع معاملات، ارث، وصیت، نکاح، طلاق، و دیگر امور از این قبیل. گرچه این قبیل مسائل عرفی هستند و در همه زمانها و از جمله زمان پیامبر اسلام وجود داشتهاند ولی با توجه به این که به وسیله پیامبر تنفیذ یا رد یا اصلاح شده است، جزء احکام اسلامی به شمار میرود، و دانستن آن برای امام ضرورت دارد. و امام نیز حق دارد با رعایت مصالح مردم و مقتضیات زمان و مکان در آنها تصرف کند.
—————-
1- «قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»؛ سوره یونس، آیه 35.
2- «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً…»؛ سوره بقره، آیه 269.
3- اصول کافی، ج 1، ص 202.
4- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 173.
5- بحارالانوار، ج 68، ص 389.
6- نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 147.
7- نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 239.