• اعجاز

عمومی‌ترین راه شناخت پیامبران الهی اعجاز یا آوردن معجزه است. «اعجاز» به معنای «ناتوان ساختن» یا «اظهار ناتوانی» است. بنابراین، معجزه به معنای امری است که سبب ناتوان ساختن می‌شود. از اینن روست که ظهور معجزات با ناتوانی دیگران از ایجاد مانند آن همراه است.

  • تعریف معجزه

معجزه امری است خارق العاده که از جانب خداوند و به دست پیامبر صورت می‌پذیرد، در حالی که با ادعای پیامبری و تحدی (مبارز طلبی) همراه است و با مدعای پیامبر مطابقت دارد و قابل تعلیم و تعلم نیست و دیگران، از انجام آن ناتوان­اند.

ابتدا به عناصر گوناگون این تعریف می­پردازیم، و درباره هر کدام توضیح مختصری می­دهیم:

  1. خرق عادت:

اولین ویژگی معجزه خارق العاده بودن آن است، یعنی فرایند وقوع آن با نظام عادی جهان همخوانی ندارد. البته نباید از این نکته غفلت ورزید که بین «خرق عادت» و «امتناع عقلی» تفاوت است. می‌دانیم که عقل با تأمل در ماهیت برخی امور،‌ به امتناع آن حکم می‌کند و وقوع آن را محال می شمارد؛ برای مثال،‌ «تقدم وجود معلول بر وجود علت» در نزد عقل محال شمرده می‌شود و همان گونه که در بحث قدرت الهی گفتیم، محالات عقلی از حوزه قدرت الهی بیرون­اند، یعنی اساساً قابلیت وجود یافتن ندارند.

اما حادثه «خارق العاده» حادثه­ای است که، فی حد نفسه، ممکن الوقوع است، اما از طریق اسباب و علل عادی محقق نمی‌شود.

برای نمونه، عقل هیچ یک از معجزاتی مانند «شکافته شدن دریا» یا «شفا یافتن بیمار» بدون استفاده از دارو یا درمانهای خاص پزشکی یا «دو نیم شدن ماه» را ممتنع نمی‌داند، بلکه این حوادث صرفاً با روال عادی و معمول حوادث طبیعی ناسازگارند و از این رو، تنها باید به خارق العاده بودن آن‌ها گردن نهاد.

  1. همراهی با ادعای پیامبری:

دومین ویژگی معجزه آن است که با ادعای پیامبری از سوی شخصی که آن را اظهار می‌دارد،‌ همراه باشد. با این ویژگی، کرامات اولیا از تعریف معجزه خارج می‌شود.

  1. تحدی:

شرط سوم معجزه آن است که با تحدی همراه باشد. مقصود از تحدی آن است که شخص مدعی پیامبری، از طریق اظهار معجزه، مخالفان خود را به مقابله و مبارزه دعوت کند و از آنان بخواهد که امری همانند با آنچه او آورده است، بیاورند.

شایان ذکر است که تصریح زبانی پیامبر به تحدی ضرورتی ندارد، بلکه دلالت شواهد و قراین کفایت می‌کند.

  1. مطابقت با قصد و ادعا:

ویژگی دیگر معجزه آن است که باید با قصد و ادعای شخصی که مدعی آوردن معجزه است، هماهنگ باشد. برای مثال، فرض کنیم شخص مدعی پیامبری بگوید که برای اثبات صدق مدعای خود، قصد دارد شخص کوری را شفا دهد، اما پس از این سخن شخص مزبور شنوایی خود را از دست دهد! در این صورت، هر چند حادثه­ای که رخ داده است (کر شدن آن شخص) امری خارق العاده و خارج از نظام معمول عالم است، ولی چون با قصد و ادعای شخص مدعی مخالف است، معجزه به شمار نمی‌آید.

  1. قابل تعلیم و تعلم نباشد:

معجزه کاری است که قدرت انجام آن از طریق آموختن (تعلیم و تعلم) و تمرین حاصل نمی‌شود، بر خلاف اموری مانند سحر و جادو و کارهای مرتاضان که از این طریق قابل اکتساب است.

بنابراین، ویژگی معجزه آن است که امری ما فوق بشری است و دیگران قادر به انجام کاری مشابه آن نیستند.

  • کرامت و ارهاص

برای روشن‌تر شدن معنای اصطلاحی معجزه، لازم است با دو اصطلاح «کرامت» و «ارهاص» آشنا شویم و تفاوت آن دو را با معجزه، بدانیم.

در اصطلاح متکلمان، کرامت امری است که تمام ویژگی‌های معجزه را دارد، جز آنکه با ادعای نبوت همراه نیست. بر این اساس، امور خارق‌العاده‌ای که از سوی اوصیای پیامبران و اولیای الهی اظهار می‌گردد و افراد دیگر از انجام آن ناتوان­اند، از کرامات به شمار می‌آید. برای مثال، مهیا شدن طعام آسمانی برای مریم علیه السلام نوعی کرامت است.

واژه ارهاص به معنای تاسیس است و مقصود از ارهاص نیز امور خارق العاده­ای است که در جهت تثبیت نبوت یک پیامبر، قبل از بعثت او به وقوع می‌پیوندد و وجه تسمیه این امور به ارهاص این است که به تأسیس نبوت یک پیامبر کمک می­کند. بر این اساس، حوادث خارق العاده­ای که در زمان تولد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یا کودکی آن حضرت اتفاق افتاده است، نمونه‌هایی از ارهاص‌اند.

  • اعجاز و قانون علیت

گاه چنین پنداشته می­شود که وقوع معجزات و امور خارق العاده ناقض اصل علیت است و اعتقاد به اعجاز با قبول عمومیت اصل علیت سازگاری ندارد. این پندار سبب شده است که گروهی منکر وقوع معجزات گردند.

در رد پندار فوق، اجمالاً می­توان گفت آنچه مسلم است، معجزات از طریق علل طبیعی و عادی موجود در عالم پدید نمی‌آیند، زیرا در غیر این صورت دیگر امور خارق العاده نخواهند بود. اما این مطلب لزوماً به معنای آن نیست که معجزه، پدیده­ای بدون علت باشد، زیرا این امکان هست که معجزه از طریق عللی صورت پذیرد که برای ما ناشناخته است و در حیطه تجربه و ادراک ما قرار نمی‌گیرد. بنابراین، ممکن است شفای یک بیمار (که بر حسب اطلاعات محدود ما لاعلاج است) یا بیرون جستن آب از میان سنگ‌های سخت، دارای علل خاصی باشند که برای ما ناشناخته‌اند و خداوند سبحان، برای اثبات حقانیت پیامبران خویش و اتمام حجت بر مردم، این امور را از طریق علل ناشناخته آن ایجاد می‌کند. به این ترتیب، روشن می‌شود که وقوع معجزه قانون علیت را که یک قانون عقلی و استثناناپذیر است، نقض نمی‌کند؛ بلکه صرفاً ناقض روال عادی و شناخته شده طبیعت است، در حالی که در قلمرو اصل علیت قرار دارد.

از اینجا روشن می‌شود که وقوع معجزه با سنت‌های عام الهی تعارضی ندارد، بلکه خود سنتی است که در مجرای خاص خود جریان می‌یابد.

فاعل معجزه کیست؟

تاکنون روشن شد که معجزه امری خارق العاده است که پیامبر آن را همراه با ادعای نبوت و تحدی عرضه می‌دارد تا گواه روشنی بر صدق مدعای او باشد. در اینجا ممکن است پرسشی به ذهن خطور کند: آیا خداوند است که به دنبال خواست و دعای پیامبر، معجزه را ایجاد می‌کند یا آنکه پیامبر، به دلیل مقامات معنوی خود، به ایجاد آن مبادرت می‌ورزد؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت که نفس پیامبر و مقامات روحی و معنوی او در ایجاد معجزه تأثیر می‌گذارد، اما این تأثیر در حوزه مشیت و اذن خاص خداوند قرار دارد. از این رو، می تون ایجاد معجزه را از یک جهت، به پیامبر و از جهت دیگر، به خدا نسبت داد. مؤید این مطلب، آیات فراوانی است که در آن، آوردن معجزه به پیامبران نسبت داده شده و در همان حال، از اذن الهی سخن گفته شده است:

«وَ إِذْ تخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيَةِ الطَّيرِ بِإِذْنىِ فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيرَا بِإِذْنىِ وَ تُبرْئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنىِ وَ إِذْ تخْرِجُ الْمَوْتىَ‏ بِإِذْنى‏ * از گِل چيزى بصورت پرنده مى‏ساختى و در آن مى‏دميدى و به فرمان من، پرنده‏اى مى‏شد و كور مادرزاد و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من، شفا مى‏دادى و مردگان را نيز به فرمان من زنده مى‏كردى. سوره مائده آیه 110»

در این آیه، معجزاتی مانند دمیدن نفخه حیات بخش در پرندگان ساخته شده از گِل، شفای بیماران و احیای مردگان به عیسی نسبت داده شده است، اما برای آنکه گمان استقلال او در این امور پیش نیاید، خداوند در هر مورد بر دخالت و تأثیر اذن خاص خویش تأکید می‌ورزد.

  • دلالت معجزه بر صدق مدعای پیامبری

پس از روشن شدن مفهوم معجزه، این پرسش مطرح می‌شود که وقوع معجزه چگونه صادق بودن شخصی را که ادعای پیامبری از سوی خداوند دارد، ثابت می‌کند؟ به دیگر سخن، چگونه می‌توان از اظهار معجزه از سوی مدعی نبوت، به این مطلب پی برد که او حقیقتاً از جانب خداوند برانگیخته شده و دارای سفارت الهی است؟

در پاسخ به این پرسش، ممکن است در نگاه نخست چنین تصور شود که مدلول معجزه پیش از این نیست که آورنده آن با ماورای طبیعت در ارتباط است، اما دلالت منطقی بر پیامبر بودن وی ندارد. در نتیجه، باید گفت که وقوع معجزه دلیل عقلی و منطقی بر پیامبر بودن آن آورنده آن نیست.

حق آن است که پاسخ بالا، برداشتی سطحی و عجولانه است، زیرا با ضمیمه کردن چند مقدمه می‌توان دلالت منطقی معجزه را بر صدق مدعای پیامبری آورنده آن آشکار ساخت:

الف) خداوند حکیم است و نقض غرض از سوی حکیم، ممتنع است؛

ب) غرض خداوند از آفرینش انسان‌ها دست یابی آنان به هدایت و سعادت است؛

ج) ظهور معجزه از سوی یک انسان سبب می‌شود که شمار فراوانی از مردم از او پیروی کنند. بنابراین، اگر پیامبر دروغین قادر بر اظهار معجزه باشد، گروه زیادی از مردم از راه راست گمراه و از سعادت حقیقی بی نصیب خواهند شد.

د) اگر خداوند به مدعیان دروغین پیامبری قدرت اظهار معجزه ببخشد، موجب گمراهی و شقاوت گروهی از مردم خواهد شد و این، نقض خداوند از خلقت آن‌هاست و چون خداوند حکیم است و نقض غرض از سوی او ممکن نیست، امکان ندارد چنین قدرتی به مدعی دروغین نبوت اعطا کند. بنابراین، حکمت خداوند مقتضی آن است که از ظهور معجزه به دست شخصی که به دروغ مدعی پیامبری است، جلوگیری کند.

به این ترتیب، روشن می‌شود که وقوع معجزه دلالتی قطعی و عقلی بر پیامبر بودن آورنده آن دارد، زیرا اگر او پیامبری دروغین بود، قطعاً بر اظهار معجزه توانا نمی‌گشت. با تطبیق این اصل کلی بر موارد خاص، می‌توان نبوت شخصی را که مدعای خویش را با اعجاز همراه ساخته است، با دلیل قاطع عقلی، ثابت کرد.

به عنوان مثال، فرض کنیم در بارگاه پادشاهی حکیم، شخصی رو به حاضران کند و مدعی شود که من نماینده خاص فرامانروا برای شما هستم و آنگاه که مردم طلب دلیل و حجت کنند، بگوید: حجت من آن است که پادشاه، اکنون برخلاف عادت معمول خویش، سه بار از تخت خویش برخیزد و دوباره بنشیند و پادشاه که سخن او را شنیده است، بی درنگ این کار را انجام دهد. بدیهی است که انجام این کار از سوی پادشاه، دلیل روشن و قاطعی بر صداقت آن شخص و درستی مدعای او خواهد بود.

به این ترتیب، روشن می‌شود که هر چند نفس وقوع معجزه، به مثابه یک حادثه خارجی و عینی، دلالت بی واسطه­ای بر صدق مدعای پیامبر ندارد، ولی عقل با ضمیمه کردن چند مقدمه دیگر دلیل قاطعی بر این مطلب ترتیب می‌دهد.

  • اعجاز و تواتر

اگر شخصی شاهد آوردن معجزه از سوی مدعی باشد، در صورت احراز شرایط یاد شده، به صدق او اطمینان می‌یابد و حقانیت وی را تصدیق می‌کند و خداوند نیز، از این طریق، حجت را بر او تمام می‌کند. اما کسانی که شاهد عینی وقوع معجزه نیستند، چگونه می‌توانند به حقانیت آورنده آن اطمینان یابند؟

در پاسخ به این سؤال گفته می‌شود که وقوع معجزه برای حاضران از طریق مشاهده حسی و برای غایبان، از طریق تواتر ثابت می‌گردد. مقصود از تواتر آن است که گروهی وقوع معجزه را برای انسان نقل کنند و شرایط کمی (تعداد آنان) و کیفی (دقت و آگاهی آنان) در این نقل به گونه­ای باشد که انسان به وقوع معجزه یقین کند و هیچ تردیدی در آن نداشته باشد.

بنابراین، راه احراز وقوع معجزه برای کسانی که شاهد عینی وقوع آن نیستند، بسته نیست، بلکه این گروه می‌توانند از طریق نقل متواتر از وقوع آن مطمئن گردند.

  • حکمت تنوع معجزات

گوناگونی معجزات پیامبران علل مختلفی دارد، زیرا بشر در هر عصری در یک فن و حرفه­ای پیشرفت فوق العاده­ای کرده است، از این رو، معجزات انبیا مناسب با فرهنگ زمانشان بوده است تا بفهماند که بالاتر از آنچه دست پیدا کرده­اند پیامبر زمان آورده است.

از این رو، ملاحظه می کنیم که با توجه به رواج جادوگری در زمان موسی (ع)، معجزات آن حضرت، به حسب هیئت ظاهری آن، مشابه سحر ساحران بوده است تا اولاً، توجه مردم به راحتی به سوی آن جلب گردد و ثانیاً، با غلبه بر جادوی جادوگران، حقانیت آن با وضوح بیشتری آشکار شود.

در مورد تناسبات معجزات حضرت عیسی (ع) با رشد دانش پزشکی در زمان او؛ و تناسب اعجاز بیانی و ادبی قرآن با رشد ادبیات و شعر و شاعری در زمان پیامبر اسلام (ص) نیز همین مطلب جاری است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا