• تفسير
  • معناى اصطلاحى و ضرورت دانش تفسير

تفسيرعلمى است كه از احوال قرآن از نظر دلالت بر مرادش متناسب با درك و فهم بشر بحث مى كند.

مسلمانان در زمان پيامبر (ص)، به سبب آگاهى از شأن نزول آيات قرآن و اينكه قرآن به زبان مادرى آنها نازل شده بود، در فهم معانى قرآن كمتر دچار اشكال مى شدند و گاهى هم كه با  پرسشى روبه رو مى شدند از پيامبر (ص) مى پرسيدند. ولى پس از درگذشت آن حضرت، مسلمانان كه به لحاظ زمانى از هنگام نزول قرآن دور شده بودند و به ويژه تازه مسلمانان غيرعرب، در فهم معانى قرآن دچار مشكل مى شدند. اين مسئله همراه با تأكيد فراوان قرآن كريم بر تدبر و انديشيدن در آياتش، مانند آيه 29 سوره صاد كه مى فرمايد: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب * اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كرده‏ايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند!»، مسلمانان را از همان سده هاى نخستين اسلامى بر آن داشت در فهم معانى قرآن كريم و در راه تأسيس دانشى مستقل در حوزه معارف قرآنى به نام «تفسير» بسيار بكوشند و در اين راه به پيشرفتى چشمگير دست يابند.

 دستاورد اين كوششها، تكوين ادبياتى غنى در زمينه معارف قرآنى است. نكته مهم و جالب توجه در دانش تفسير، پيروى مفسران از روشها و اسلوبهاى گوناگون در تفسير آيات قرآن است و همين موضوع موجب پيدايش مقوله «روش تفسير» و مكاتب تفسيرى گوناگونى شد. در اينجا به اختصار درباره هر يك از روشهاى تفسيرى توضيحى مى آوريم:

  1. تفسير قرآن به قرآن: اساس اين روش كمك گرفتن از برخى آيات قرآن براى فهم و تبيين آيات ديگر است.

پيروان اين روش معتقدند تفسير قرآن به قرآن، همان روشى است كه قرآن خود براى فهم آياتش ما را بدان راهنمايى فرموده و در تأييد آن، به آياتى چند، از جمله: «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء * ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است. سوره نحل آیه 89»؛ و « فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ * پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن! * سپس بيان و (توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست! سوره قيامت،آیات 19ـ 18». و به رهنمودهاى امام على (ع) در اين باره كه مى فرمايد: «بعضى از آیات آن بعضى دیگر را توضیح می‌دهند و بعضى از آن به تفسیر و تأویل‏ بعضى دیگر گواهى می‌دهند» (1) و «همانا قرآن برخى از آیاتش برخى دیگر را تصدیق و تأیید مى‏کند» (2) استناد مى­كنند. اساسا گفته مى شود اين روش تفسيرى، همان روش پيامبر و ائمه اهل بيت علیهم السلام بوده است.

اين گروه از مفسران معتقدند كلام الهى، قرآن، مشتمل بر ايجاز و اطناب، اجمال و تفصيل، اطلاق و تقييد و عام و خاص است و لازم است از خود آيات براى درك كلام الهى استفاده كرد.

  1. تفسير اجتهادى: در اين روش از معانى آيات قرآن بر اساس منطق و اصول و روشهاى اجتهاد، پرده بردارى مى شود. اين روش نيز مبناى قرآنى دارد، همچنان كه علامه محمدحسين طباطبايى صاحب تفسير الميزان اين مطلب را تأييد كرده و مى گويد سيصد آيه در قرآن وجود دارد كه تعقل و تفكر و تذكر را يادآورى مى كند و اساسا قرآن استدلال را براى اثبات حق و يا از بين بردن باطل به رسول اكرم (ص) آموخته است.

خداوند در قرآن حتى در يك آيه بندگان خود را امر نفرموده كه ندانسته به خدا و يا هر چيزى كه از جانب اوست ايمان آورند يا از راهى كوركورانه پيروى كنند، حتى براى قوانين و احكامى كه براى بندگان خود وضع كرده و عقل بشرى به تفصيل آن را درك نمى كند، دليل آورده است.

  1. تفسير موضوعى: روشن است كه بر پايه آن، مفسر براى تبيين يك موضوع و مسئله، آيات هم موضوع و هم مضمون و مرتبط با آن مسئله را از قرآن استخراج كرده و در كنار يكديگر قرار مى دهد و با جمع بندى و تحليل آنها ديدگاه قرآن را درباره آن موضوع و مسئله بيان مى كند. اين روش تفسيرى، شيوهاى نو در علم تفسير است و در برابر روشهاى ديرينه و سنتى تفسير، يعنى روشهايى كه مبتنى بر حفظ ترتيب موجود در قرآن است، قرار دارد.

  1. تفسير تطبيقى: در اين روش مُفسِر مى كوشد تعاليم و دستورهاى كلى قرآن را بر زندگى انسان معاصر تطبيق دهد؛ به عبارت ديگر تعاليم قرآن را براى انسان امروزى كاربردى كند. تفسير تطبيقى به تلاوت و قرائت قرآن معنا مى بخشد و قرآن را در متن زندگى مسلمانان قرار مى دهد و همواره از هر آيه پيام و رهنمود مناسب را استخراج مى كند. مفسران تطبيقى تلاش دارند اين نكته را اثبات كنند كه رهنمودهاى قرآن مى تواند در مقام عمل براى همه عصرها سازنده و شفاى قلوب انسانها باشد.

  1. تفسير عصرى: در اين روش جديد، مفسر در تبيين آيات قرآن چند ملاحظه اساسى را در نظر دارد؛ نخست اينكه اقتضاى حال مخاطب در چگونگى تفسير قرآن مؤثر است. پرسشها و شبهه هايى كه آنها در ذهن دارند براى مفسر مهم است و او كوشش مى كند پاسخ مناسب و قانع كننده اى از آيات قرآن براى پرسشهاى آنها استخراج كند.

دوم مفسر عصرى، همواره نظريات پيشين در تفسير را بررسى مى كند و عقايدى از مفسران گذشته را كه قابل دفاع نمى يابد و سخيف و باطل مى انگارد، كنار مى گذارد. سوم مفسر عصرى تلاش دارد، موافقت و سازگارى آيات قرآن با دانشهاى جديد و مباحث نوين اجتماعى را اثبات كند؛ چهارم سطح دانش و اطلاعات علمى مفسر پيش از هر چيز در تحول تفسير و آمدن بحثهاى نو مؤثر است.

  1. تفسير تاريخى: اين روش به دو گرايش متفاوت تفسيرى اطلاق مى شود؛ نخست آن دسته از مفسرانى كه به تبيين وقايع تاريخى قرآن به ويژه قصص انبياى الهى پرداخته و نكات عبرت آموز آنها را تشريح كرده و از آن چارچوبى براى دلايل تكامل و انحطاط اقوام و ملل استخراج مى كنند. دوم آن گروه از مفسرانى كه تفاسير آنها به ترتيب نزول قرآن نگارش يافته و تأكيد عمده آنها بر مسائل تاريخى، مؤثر در فهم قرآن است. آنها مى كوشند با بيان تاريخچه نزول، موقعيت نزول، سياق و تركيب پيامها و حوادث مربوط به نزول سوره ها، به فهم معانى آيات قرآن دست يابند.

  1. تفسير فلسفى: در اين سياق از تفسير قرآن، مفسران از معلومات فلسفه اسلامى براى ادراك معانى و مقاصد آيات قرآنى بهره مى گيرند. صاحب نظران مكاتب مشّايى، اشراقى و حكمت متعاليه در فلسفه اسلامى به تفسير سوره هايى از قرآن مطابق ديدگاهها و مشربهاى فلسفى خود پرداخته اند.

  1. تفسير ادبى: امام صادق (ع) مى فرمايد: «زبان عربى را بياموزيد زيرا خداوند در قرآن با مردم به اين زبان سخن گفته است» (3) از آنجا كه زبان قرآن زبان عربى است، آشكار است كه يك راه مهم شناخت معانى و مقاصد قرآن، تسلط بر علوم ادبى و شناخت عالمانه صرف، نحو، لغت و علم بلاغت است. در اين روش تفسيرى، مفسر با بهره گيرى از دانش خود در زمينه علوم ادبى به استنباط و كشف معانى قرآن مى پردازد.

  1. تفسير نقلى يا مأثور: مفسران روش نقلى، معتقدند پس از قرآن، دومين منبع مهم و يكى از گستردهترين روشهاى تفسير، روش نقلى تفسير است. در اين روش سنت، به عنوان يكى از راهها و منابع شناخت قرآن، بلكه پس از قرآن و در رتبه دوم براى شناخت مفاهيم وحى است. در تبيين اين روش، مفسران مى گويند در مرحله اول خداوند تفسير و تبيين بعضى آيات را در آيات ديگر انجام داده است و در مرحله دوم به پيامبر حواله داده است و پيامبر (ص) به اهل بيت (ع) خود ارجاع داده است.
  2. تفسير هدايتى و تربيتى: كاركرد اين نوع تفسير فراتر از تبيين معانى واژه ها و لغات مشكل قرآنى بوده و هدف اساسى آن، ارائه نتايج اخلاقى و تربيتى آيات و استخراج پيام و دعوت قرآن است. مفسران اين نوع از تفسير، در تفسير همه آيات، حتى آيات مربوط به احكام عملى، به دنبال نتيجه گيرى و استخراج پيام قرآن در زمينه تربيت اند. اين روش از دير باز در ميان تفاسير قرآن رواج داشته است.

  1. تفسير فقهى: اين نوع از تفسير ناظر بر تفسير آيات احكام در موضوعات گوناگون است. كتابهاى تفسير فقهى به احكام عملى قرآن در زمينه عبادات و معاملات و تصرفات و عقوبات مى پردازند. نخستين تفسير در اين زمينه از محمد بن سائبكلبى (م146 ق) است كه از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. كتابهايى با نام «احكام القرآن» در رديف تفاسير فقهى هستند. احكام القرآن ها در ميان همه مذاهب اسلامى متداول است.
  2. تفسير كلامى: اين روش تفسيرى از سابقه اى ديرينه برخوردار است. در اين شيوه مفسر، با كمك گرفتن از آيات قرآن، از عقايد دين و مذهب خود، دفاع كرده و به رفع شبهات مى پردازد. تفسير كلامى دو بعد دارد: نخست پاسخ مفسر به ايرادها و شبهاتى است كه غيرمسلمانان در مورد اصل دين اسلام و قرآن مطرح مى كنند و در واقع اين بُعد به آيات اعتقادى مربوط است. اين گرايش از گذشته دور تا زمان حاضر در ميان مفسران كلامى داشته و دارد. بُعد دوم به دفاع كلامى مفسر از ارزشها و باورهاى مذهب خود مربوط است. از كهنترين تفسيرهايى كه چنين گرايشى دارد، تفسير مفاتيح الغيب، معروف به تفسير كبير فخر رازى (606ـ544 ق) است.

  • تاريخچه تفسير

قدر مسلّم آن است كه ظهور مرحله تدوين تفسير در اواخرعهد بنى اميه و اول عهد بنى عباس، يعنى در سال 133 ق بوده است؛ و آغاز تفسيرهمزمان با تدوين حديث بوده، زيرا نخست تفسير قرآن كريم بخشى از روايات بود كه با كوشش عالمان و بزرگان اسلام روايات تفسيرى از مجموعه احاديث جدا گرديد و سرانجام تدوين شد.

درباره اين مسئله كه نخستين تدوين كننده تفسیر قرآن چه كسى بوده، اقوال گوناگون است. فؤاد سزگين بر اين باور است كه عبدالله بن عباس (م 68 ق)، شاگرد على بن ابى طالب در تفسير، نخستين مدون تفسير بوده است و چنين اظهار مى دارد: … اخبار و اشارات هر گونه شكى را در اين باره بر طرف مى كند كه نخستين كوششها در تفسير قرآن به صدر اسلام باز مى گردد و تلاش عبدالله بن عباس سرآغاز اين كوششها بوده است.

هر گاه فارغ از اينكه چه كسى نخستين تفسير مدون را ارائه كرد، در پى پاسخ به اين پرسش اساسى تر باشيم كه نخستين مفسر قرآن كريم چه كسى بود؛ بى ترديد نام حضرت رسول (ص) و سپس على بن ابى طالب (ع) مى درخشد. امام على (ع) در معارف قرآن و معرفت توحيد با روش عقلى و بيان ظريف و عميق فلسفى به تبيين و تفسير آيات قرآن همت گماشت، در اينجا شواهدى از نهج البلاغه مى آوريم كه به روشنى درستى اين مدعا را اثبات مى نمايد:

امام على (ع) در تفسير آيه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» سوره اخلاص آیه 1 فرموده است: «الاحد لا بتأويل عدد * او يكى است، اما نه آن يكى كه در عدد است و از پى آن دوم و سوم و … قرار مى گيرد» (4) امام در اين عبارت موجز و پر محتوا، صفت احد حق تعالى را همان «يكتايى مطلق» بر مى شمارند و اين همان است كه بزرگان حكمت از آن به «توحيد حقيقى» و «وحدت حقيقى» تعبير مى كنند. اين همان «وحدتى» است كه «كثرت پذير» نيست و در جايى ديگر در تفسير همين تعبير «احد» فرموده اند: «لَا يُشْمَلُ بِحَدٍّ وَ لَا يُحْسَبُ بِعَد * هيچ حد و اندازهاى او را شامل نمى شود و با شمارش و عدد به حساب نمى آيد». (5)

در تفسير آيه شريفه «وَ هُوَ مَعَكمُ‏ أَيْنَ مَا كُنتُمْ * هركجا باشيد خداوند با شما حاضر است. سوره حديد آیه 4» آورده است: «مع كلّ شىٍء لا بمقارنةٍ و غيرُ كلّ شىءٍ لا بمزايلةٍ * خداوند متعال، با همه چيز است نه اینکه همنشین آنان باشد و با همه چیز فرق دارد نه اینکه از آنان جدا و بیگانه باشد» (6) و در جايى ديگر در اين باره فرمود: «لَيْسَ فِي الْأَشْيَاءِ بِوَالِجٍ وَ لَا عَنْهَا بِخَارِج‏ * خداوند داخل اشيا نيست در آنها حلول نكرده ولى از اشياء هم بيرون نيست» (7) و شواهد بسيار ديگرى از نهج البلاغه در دست است كه طرح آن در اين چكيده نمى گنجد.

به راستى بايد تفسير امام على (ع) را آغاز تفسير عقلى از قرآن كريم دانست؛ منظور از تفسير عقلى، تبيين و تفسير آيات قرآن بر اساس روش تعقّلى است و اين روش در حقيقت همان سياقى است كه كتاب خدا به اهل ايمان مى آموزد؛ قرآن كريم حجيت عقل را تأييد فرموده و معرفت و تكليف و مسئوليت انسان را برآن استوار مى سازد.

بر خلاف عقايد باطل اهل تحجر، بسيارى از آيات قرآن استدلال و استنباط و تعمق در آيات و فهم عقلى كتاب خدا را تجويز مى فرمايد و بر آن تأكيد و سفارش مى نمايد و امت اسلامى را از ظاهر بينى و تنگ نظرى و تعبد و تسليم فكرى بر حذر مى دارد. آيات گواه بسيار است، (8) در اينجا سواى سوره ص، آيه 29 كه در ابتدای بحث به آن اشاره شد، به يك نمونه ديگر اشاره مى كنيم: «ادْعُ إِلىَ‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحْكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الحْسَنَةِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَن اى رسول ما خلق را به حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با بهترين طريق با اهل جدل مناظره كن. سوره نحل آیه 125».

استفاده از عقل و اجتهاد براى تفسير آيات در ميان اصحاب و تابعين چندان رواج نداشت؛ چون از آن بيم داشتند كه گفتار آنان مراد خداوند نباشد، از اين رو بيشتر به نقل حديث اكتفا مى كردند. امامان معصوم (ع) شاگردان خود را به مكتب تعقل و تفكر و اجتهاد و استدلال راهنمايى مى كردند كه گروههاى مختلف فكرى و گرايشهاى اجتهادى در عصر ائمه (ع) (329ـ11 ق) ناشى از همين طرز تفكر است. در اين دوران، اجتهاد در مسايل فقهى و تفسير قرآن مجيد رونق يافت.

مجاهد بن جبر مكى از تابعين شيعى و از شاگردان ابن عباس است كه ابن عباس خود شاگرد على (ع) بوده است.

او به پيروى از روش استاد خود، مكتبى در تفسير قرآن ايجاد كرد كه به كلى با تفسير قرن اول هجرى، كه اساسا روايى و مأثور بود، متفاوت است. مجاهد به «عقل و اجتهاد» به عنوان يك اصل در كنار سه اصل روايات، فنون ادبى و لغت شناسى عرب، قاعده «القرآن يفسر بعضه بعضا» توجه دارد. توجه به اين اصل، در واقع همان استمرار مكتب امام على (ع)، يعنى مكتب تفكر و اجتهاد و تعقل بود.

اوج رشد اين مكتب، در عصر امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفر صادق (ع) اتفاق افتاد. گرايشهاى مختلف فكرى و بهره گيرى از عقل و اجتهاد، در تفسير آيات نزد شيعيان، باعث شده تا قرآن پژوهان و مفسران شيعه در علوم گوناگون قرآنى از ديگر مذاهب اسلامى پيشى گرفته و، به لحاظ كمى و كيفى، كتب تفسيرى شيعه در كارنامه تلاشهاى فكرى مسلمانان درخشش يابد. بنابراين سهم مفسران شيعه در تقويت و ارتقاى بحثهاى عقلى پيرامون فهم قرآن كريم، بسيار است.

در اينجا به معرفى و بررسى آثار مهم تفسيرى از مفسران بزرگ و بنام، چه سنى و چه شيعه، از سده سوم تا سده پانزدهم هجرى مى پردازيم:

تفسير عظيم طبرى، مربوط به سده سوم، معروف به جامع البيان فى تفسير القرآن از ابو جعفر جرير طبرى، (م 315 ق) شامل مهمترين تفسيرهاى پيش از او است و تقريبا به طور كامل با اسناد دقيق گردآورى شده است. طبرى در سال 224ق در آمل به دنيا آمد و به سال 310 ق درگذشت. تفسير طبرى در270 ق به پايان رسيد و به سرعت شهرت يافت و در زمان منصور بن نوح سامانى به فارسى ترجمه شد. بنابراين يكى از كهنترين متنهاى فارسى زبان در دانش تفسير به شمار مى رود.

همه دانشمندان علم تفسير، مقام علمى طبرى را مى ستايند و اثر او را مرجعى مهم براى مفسران بعدى مى دانند. روش طبرى در نگارش اين تفسير نقلى بوده، اما از نظر تفسير عقلى نيز خالى از اهميت نيست. طبرى در اين كتاب پس از نقل اقوال مفسران و دانشمندان گذشته، درباره اين اقوال اظهار نظر مى كند و پارهاى از آنها را بر پارهاى ديگر ترجيح مى دهد. اين روش طبرى در سده سوم هجرى گامى بزرگ براى ارتقاى دقت نظر در پژوهش و تفسير قرآن پايه اقوال مفسران پيشين بود.

تفسير قمى از على بن ابراهيم قمى است. او معاصر با امام حسن عسكرى (ع) بود و در307 ق درگذشت. وى از راويان بزرگ و موثق شيعه است. اين تفسير مرجعى معتبر براى مفسران شيعه اماميه است و سبك مؤلف در اين تفسير، مأثور يا روايى است. بر پايه بررسيهاى انجام شده، تفسير موجود كه منسوب به على بن ابراهيم قمى است، تماما از آنِ او نيست.

تفسير نعمانى را محمد بن ابراهيم بن جعفر نعمانى (م342ق) نوشته است. نعمانى شاگرد شيخ كلينى بود. اين تفسير به سبك روايى وكلامى به نگارش درآمده است. نويسنده، اين كتاب را به پنجاه وهشت باب تقسيم كرده و به طريقه موضوعى به مسائل مهم قرآنى پرداخته است. مفسر در مقدمه تفسير طالبان علم را به دريافت تفسير آيات قرآن از طريق امامان معصوم (ع) دعوت كرده و بر اين باور است كه خاندان وحى و نبوت (ع) از ديگران به قرآن مجيد آگاهترند. در بخشى از اين تفسير، اجتهاد در تفسير آيات قرآن كريم از طريق ائمه (ع) بحث شده است.

تفسير التبيان فى تفسيرالقرآن، از ابوجعفر محمدبن حسن طوسى، شيخ طايفه شيعه (460ـ385 ق) است. اين تفسير نخستين تفسير شيعى است كه به سبك عقلى و اجتهادى نوشته شده است. روش او در تفسير توأما تبيين و توضيح معانى آيات و عرضه اقوال گوناگون عقيدتى و كلامى است. او به مباحث لغوى و اشتقاق كلمات و قرائت آيات توجهى ويژه دارد. قصص و تاريخ امتهاى پيشين را نقل و ارزيابى مى كند و آنچه به نظر وى ضعيف مى رسد كنار مى گذارد.

در ميان آثار تفسيرى شيعه، تبيان يكى از دو اثر معروف و ديگرى مجمع البيان طبرسى، است. شيخ طوسى در مقدمه كتاب خود، به روشنى روش و سبك خود را در تفسير بيان مى كند. در اين مقدمه او بر سه نكته تأكيد مى كند:

اول اينكه قرآن قابل فهم است، دوم روايات صحيح مى تواند در تفسير مورد استفاده قرار بگيرد، سوم تفسير به رأى درست نيست. از نظر ايشان قرآن قابل فهم است، اما در فهم آن از روايات هم بايد كمك گرفت. در تأييد اين روش، به اخبار و رواياتى استناد مى كند كه دستور مى دهند، براى شناخت درستى و نادرستى روايات، آنها را به آيات قرآن عرضه كنيد.

معالم التنزيل يا تفسير بَغَوى، نوشته ابومحمد حسين بن مسعود بغوى فرّاء (516ـ433ق) مفسر، محدث و فقيه شافعى است. تفسير بغوى چندين بار خلاصه شده كه نشان دهنده اهميت آن است. اين تفسير به سبك روايى و مأثور تأليف شده و در مقدمه آن، ديدگاههاى نويسنده درباره اصطلاحات دانش تفسير چون تفسير، تأويل، ظاهر، باطن و تفسير به رأى آمده است. از ويژگيهاى اين تفسير است: تفسير آيه با ديگر آيات؛ ذكر احاديث گوناگون در تفسير آيه؛ توجه به قواعد صرفى و نحوى تفسير؛ اشاره به مطالب علمى و نجومى در تفسير؛ توجه به قرائتهاى قرآنى؛ اشاره به ترتيب و چگونگى نزول قرآن، توجه به «اصول فقه» در تفسير آيات؛ ارائه ديدگاههاى كلامى در تفسير و تفسير برخى آيات با ديدگاههاى كلامى اشعرى.

مجمع البيان فى تفسير القرآن، تفسيرى به لحاظ روش و تبويب كم مانند در ميان شيعه و بلكه بى سابقه در ميان اهل سنت است. نويسنده اين اثر گران سنگ شيخ ابوعلى الفضل بن حسن بن الفضل طبرسى، مشهور به شيخ طبرسى (548ـ468ق) است. شيخ طبرسى از مشاهير مفسران شيعه بود. طبرسى در نگارش اين كتاب ده جلدى از منابع متنوع شيعه و سنى به روش علمى و عارى از تعصب بهره جسته است. طبرسى كار خود را در واقع مكمل تفسير مشهور التبيان اثر شيخ طوسى دانسته است. در اين اثر، مسائل ادبى مشتمل بر نحو و لغت و اشتقاق و تصريف، با تأكيد بيشتر بر نحو و لغت، مفصلا بحث شده است.

امكان بازيابى مطالب با تبويب مناسب مطالب براى خواننده آسان شده است. روش طبرسى در ارائه تفسير آيات قرآن انسجام و توالى عقلايى و علمى دارد. بدين شكل كه ايات موضوع تفسير، نخست از جنبه علم قرائت بحث شده و سپس از نظر لغت شناسى و اعراب گذارى و آنگاه از نظر اسباب نزول و معناى آيه و احكام آيه و قصص بحث شده و سرانجام به پيوند معنايى آيات قرآن با آيه مورد تفسير و ارتباط آن با ديگر سوره ها مى پردازد.

الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، نوشته محمود بن عمر زمخشرى (538ـ467ق) معروف به جارالله است كه در زمخشر خوارزم زاده شد. امتياز اين تفسير، سياق ادبى آن است؛ به ويژه به معانى بيان توجه بسيار دارد تا آنجا كه به عقيده زمخشرى، اگركسى به علم معانى و بيان آگاه و مسلط نباشد، نبايد به تفسير قرآن بپردازد. زمخشرى شيعه نبوده، اما در تفسيرش، مطالب شيعه پسند و روايات در فضايل و محبت اهل بيت (عليهم السلام) نقل كرده است و همين موضوع سبب شده، عدهاى گمان برند زمخشرى شيعه بوده است. مرحوم شيخ آقا بزرگ طهرانى در كتاب الذريعه حدود ده حاشيه و شرح از شيعه بر اين كتاب را ياد آور مى شود. حدود چهل نفر سنى و شيعه درباره اين تفسير كاركرده اند و اين نشان از توجه مراكز علمى جهان اسلام به  چنين اثرى دارد.

كشّاف از منابع مهمى است كه مى توان از آن باورهاى معتزله را به شكل علمى فهميد. كشاف بسيار خوشخوان و عارى از پيچيدگيهاى لفظى است. طرح مباحث فقهى ذيل آيات احكام، به اختصار برگزار شده و تأكيد مفسر بيشتر بر مباحث اعتقادى است تا فقهى.

كتاب مفاتيح الغيب، مشهور به تفسير كبير، نوشته محمد بن عمر فخرالدين رازى (606 ـ 543 ق)، معروف به فخرالدين و امام فخر رازى است. مفاتيح الغيب مهمترين و معروفترين اثر فخر رازى از منابع مهم تفسيرى با رويكرد عقلى است. درباره نگارنده اين اثر مفسران و عالمان مسلمان ترديدهايى روا داشته اند. قوى ترين قول آن است كه رازى تا سوره انبيا از اين تفسير را خود نوشته است و از آن پس را كسى ديگر تكميل كرده است. ويژگيهاى اصلى اين تفسير عبارت است از توجه خاص به تناسب آيات و سوره ها در تفسير؛ توجه به مباحث كلامى به ويژه رد آراى معتزله و كراميه؛ دورى از جانب دارى و تعصب و احترام به عقيده و انديشه مخالفان؛ جامعيت تفسير كه در آن ذيل هر آيه مباحث مستوفايى از جنبه هاى مختلف فقهى،كلامى، فلسفى و حتى طبيعى آورده است. اين تفسير در آغاز بسيار مفصل است اما كم كم كه به پايان مى رسد فشرده مى شود و از نظر كمى و كيفى كاهش مى يابد. به سبب همين تفصيل برخى رازى را به بيهوده گويى متهم كرده اند. با وجود اين، تفسير كبير فخر رازى را بايد دانشنامه مفصلى مشتمل بر علوم گوناگون اسلامى، به ويژه علوم قرآنى دانست.

تفسير الدر المنثور فى التفسير بالمأثور، نوشته جلال الدين سيوطى (م 911 ق) است. الدر المنثور در واقع فشردهاى از تفسير ديگر سيوطى با نام ترجمان القرآن است. سيوطى به سبب آنكه ترجمان القرآن را كارى حجيم و ملال آور تصور مى كرد، تصميم گرفت اين تفسير را،كه جنبه كاملا روايى و مأثور داشت، تلخيص كند و نام آن را الدر المنثور نهاد.

سيوطى با آنكه در شناخت حديث بسيار تبحر دارد، پس از ذكر روايات تفسيرى درباره روايات مذكور هيچ ارزشيابى و اعتبارسنجى ارائه نمى دهد. اين كتاب در ايران در شش مجلد با مقدمه آيت الله مرعشى نجفى به چاپ رسيده است.

تفسير صافى، نوشته فيض كاشانى، (1091ـ1007 ق) از علما و حكماى شيعه اماميه است. تفسير صافى به سبك و سياق روايى يا مأثور و با گرايش عرفانى به نگارش درآمده است. مقدمات دوازده گانه اين تفسير، حاوى مطالبى ارزشمند درباره علوم قرآنى مانند فضيلت تمسك به قرآن؛ علوم قرآنى به تمامى نزد اهل بيت (عليهم السلام) است؛ مبحثى درباره معانى وجوه آيات قرآن و تحقيق در باب متشابهات و تأويل آيات؛ بحثى در نهى و منع تفسير قرآن به رأى و سرّ نهى آن و مانند اينهاست.

الميزان فى تفسير القرآن، نوشته علامه سيدمحمدحسين طباطبايى (1402 ـ 1321ق) از بزرگان حكمت و مفسران بزرگ شيعه است. از آغاز تدوين تفسير تا سده چهاردهم، تغيير سبك چشمگيرى در سياق نگارش آثار تفسيرى مشاهده نمى شود. هر چند تفاسير هر كدام ابعادى مختلف را در بر داشت، اما در سده چهاردهم در سبك تفسير اين تحول پديد آمد و يكى از نوآوران سبكى، علامه محمدحسين طباطبايى بود. وى اساس كار خويش را بر قاعده «القرآن يفسربعضه بعضا» قرار داده است. علامه در مقدمه تفسير خود چنين تصريح مى كند:

«در اين تفسير به منظور اينكه به طريقه اهل بيت (ع) تفسير كرده باشيم تنها در جهات زير بحث مى كنيم:

  1. معارفى كه مربوط است به اسماء خداى سبحان و صفات او از حيات و علم و قدرت و سمع و بصر و يكتايى و امثال آن؛
  2. معارف مربوط به افعال خداى تعالى چون خلق و امر و اراده و مشيت و هدايت و اضلال و قضا و قدر و جبر و تفويض و رضا و غضب و امثال آن؛
  3. معارفى كه مربوط است به واسطه هايى كه بين بارى تعالى و انسان هستند؛ مانند حجابها و لوح و قلم و عرش و كرسى و بيت المعمور و آسمان و زمين و ملائكه و شيطانها و جن و غير ذلك؛
  4. معارفى كه مربوط است به انسان در دنيا؛
  5. معارف مربوط به انسان در عوالم بعد از دنيا به معنى عالم برزخ و معاد؛
  6. معارف مربوط به اخلاق نيك و بد انسان كه مقامات اوليا در صراط بندگى، يعنى اسلام و ايمان و احسان و اخلاص و غير ذلك مربوط به اين معارف است».

امتياز مهم الميزان در مقايسه با تفاسير گذشته به لحاظ سبكى، اين است كه در تفاسير گذشته چنين معمول بوده كه درباره آيه اى، دو سه معنا بيان مى شده، احتمالات مختلف نقل مى شده، اما نهايتا قول مرجح روشن نبوده است، اما الميزان با روش تفسيرى قرآن به قرآن، يكى از آن چند معناى آيه را به كمك آيات ترجيح داده و مقصود را روشن كرده است. اين امتياز ناشى از روش قوى تفسيرى است كه علامه برگزيده و او را از آفت تفسير به رأى دور داشته است. علامه اصطلاحات دينى و قرآنى مانند استجابت دعا، توحيد، توبه و جهاد را با كمك آيات توضيح مى دهد.

از امتيازهاى ديگر الميزان ترك روايات اسرائيليات در تفسير است. همچنين علامه درباره حروف مقطعه نظر خاصى دارد كه بى سابقه است. ايشان مى فرمايد: وقتى يك سوره با حروف مقطعه «الم» شروع شده باشد، سوره ديگر با «المص» و سوره ديگر با «ص» اشاره به اين است كه مطالب سوره «الم» و «ص» در «المص» وجود دارد. علامه وقتى روايات منسوب به اهل بيت (ع) را با آيات مقايسه مى كند، هر چه را از آنها نقل شده مى آورد و گاه مى فرمايد درست نيست، چون با آيات سازگارى ندارد؛ در واقع معيار درستى روايات را آيات قرآن مى داند.

الميزان از مهمترين و جامع ترين تفاسير شيعه در دوره معاصر و به طور مطلق يكى از چند تفسير عمده و اساسى در سده اخير نزد اماميه است. اين تفسير دستاورد بيست سال كار پيوسته علامه محمدحسين طباطبايى است كه در بيست مجلد انتشار يافته، تمامى اين بيست مجلد از عربى به فارسى ترجمه شده است.

—————————-

  1. نهج البلاغه، خطبه 133.
  2. نهج البلاغه، خطبه 18.
  3. خصال، شیخ صدوق، ص 258.
  4. نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفرشهيدى، خطبه 152.
  5. همان، خطبه 186.
  6. همان، خطبه 1.
  7. همان.
  8. آل عمران: 118؛ محمد (ص): 24؛ نساء: 82؛ انبياء: 22.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا