- دوران شيرخوارگى پیامبر
علامه مجلسى نقل مىكند:
اولين كسى كه رسول الله صلىاللهعليهوآله را شير داد، «ثويبه»، كنيز ابولهب، بوده است. ثويبه نوزادى به نام مسروح داشت و قبل از آن كه نبى اكرم صلىاللهعليهوآله به حليمه سعديه سپرده شود، چند روزى وى را شير داده بود. (1)
هنگامى كه ثويبه نزد رسول الله صلىاللهعليهوآله مىآمد، او را اكرام مىكرد و بعد از هجرت نيز براى او هديه و صِله مىفرستاد، اين زن اسلام آورد و بعد از فتح خيبر فوت كرد. (2)
مرحوم كلينى در فروع كافى از امام صادق عليهالسلام روايت مىكند كه آن حضرت فرمود:
«روزى حضرت على عليهالسلام دختر حمزه را به رسول الله پيشنهاد كرد و رسول الله در جواب داد: آيا نمىدانى كه او برادرزاده رضاعىام مىباشد.
سپس امام صادق عليهالسلام فرمود:
رسول الله صلىاللهعليهوآله و عمويش حمزه از يك زن شير خورده بودند». (3)
طبرسى در إعلام الورى مىنويسد:
«ثويبه كنيز ابو لهب، چند روزى با شيرى كه از پسرش مسروح داشت، رسول الله صلىاللهعليهوآله را شير داد و اين زن پس از اسلام آوردن در سال هفتم هجرى درگذشت و پسرش نيز قبل از وى فوت كرد. او قبل از آن حمزه بن عبد المطلب را شير داده بود و براى همين دختر حمزه ، برادرزاده رضاعىاش بوده است و حمزه چهار سال از رسول الله صلىاللهعليهوآله بزرگتر بود». (4)
البته علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این که پیامبر صلىاللهعليهوآله از ثویبه شیر خورده باشد چنین گفته است:
مدّت شیر خوردن رسول خدا صلىاللهعليهوآله از ثویبه مورد تناقض است:
برخی روایات مدّت نامعیّنی را برای شیر خوردن بیان کرده است و در برخی نیز مدّت آن چهار ماه اعلام شده است.
از طرفی برخی روایات میگویند که مادر پیامبر (آمنه) سه روز، برخی هفت، و برخی نه و حتی برخی تا هفت ماه را برای شیر دادن به فرزندش حضرت محمد صلىاللهعليهوآله را بیان کردهاند؛ این در حالی است که برخی میگویند حلیمه دایه پیامبر صلىاللهعليهوآله، فقط هفت روز پس از تولّد پیامبر صلىاللهعليهوآله، شروع به شیر دادن آن حضرت کرده است.
میدانیم که پیامبر صلىاللهعليهوآله پس از حلیمه نیز از کسی شیر نخورده است، حال اگر در این هفت روز فقط مادرش به او شیر داده است پس کی از ثویبه شیرخورده است؟!
تناقض دیگر در آنجاست که برخی گفتهاند اوّلین کسی که به پیامبر صلىاللهعليهوآله شیر داد ثویبه بوده است، در حالی که در مقابل برخی گفتهاند اولین کسی که به ایشان شیر داده است مادرش بوده است.
از طرف دیگر گفته شده است که ثویبه، پیامبر صلىاللهعليهوآله و عمویش حمزه و ابوسلمه، را از شیر فرزندش مسروح شیر داده است. در حالی که اولاً عموی پیامبر صلىاللهعليهوآله چهار سال از ایشان بزرگتر بوده است،(5) ثانیاً طبق برخی روایات به هنگام وفات عبد المطلب به نذر خود – یعنی قربانی یکی از فرزندانش برای خداوند متعال- حمزه بالغ و رشید بوده است؛ و این مطلب پذیرش این قول را که هر دو -پیامبر صلىاللهعليهوآله و عمویش حمزه- از ثویبه شیر خورده باشند را مشکل میکند. (6)
- دايگى حليمه سعديه
عبد المطلب برای پرورش نوهاش -حضرت محمد صلىاللهعليهوآله- در هوای آزاد و فراگیری لهجه فصیح عربی، وی را به زنی پاکدامن و نیکوکار از قبیله «بنی سعد» به نام «حلیمه» سپرد. حلیمه و شوهرش «حارث» از همان آغاز به برکت وجود آن حضرت، آثارِ رحمت الهی را در زندگی خود مشاهده کردند. رسول الله صلىاللهعليهوآله حدود پنج سال در کوهسار و درّههای این قبیله با آثار رحمت و نعمتهای الهی آشنا شد و سپس حلیمه او را به نزد مادرش بازگردانید. (7)
در خصوص شیر خوارگی حضرت محمد صلىاللهعليهوآله ابن اسحاق با سندى از حليمه، دختر ابى ذؤيب سعدية، نقل مىكند:
«او همراهِ همسرش حارث، از بنى هوازن –به سوی مکّه- خارج شدند، در حالى كه فرزند شيرخوارش عبدالله در بغلش بود.
به همراه آنها عدهاى از زنان «بنى سعد» نیز بودند كه همگى براى قبول دايگى به مكه آمده بودند و اميد داشتند كه از طرف پدر طفل شيرخوار –که برای دایگی قبول میکردند- انعامى را دريافت دارند.
در آن سال همه سرزمينها و به خصوص منطقه بنى سعد به خشكسالى سختى مبتلا شده بودند و در سينههاى حليمه آن قدر شير نبود كه حتى طفل خود را سير كند و براى همين شبها از صداى گريه طفل نمىتوانستند بخوابند.
ماده شتر پيرى هم داشتند كه، به اندازه كافى شير نمىداد و چون ضعيف بود، نمىتوانستند بر آن سوار شوند.
در مكه همه زنان، طفلى را براى شير دادن پيدا كردند مگر حليمه كه كسى را پيدا نكرده بود. از طرفى چون رسول الله صلىاللهعليهوآله يتيم بود، زنان از پذيرفتن وى خوددارى كرده بودند. (8)
البته در این مطلب علامه سید جعفر مرتضی اینگونه ایراد آورده است:
ابوالحسن بکری در کتاب الانوار روایت کرده است:
«بزرگان ما روایت کردهاند که، مردم مکه رسم داشتند پس از هفت روز از تولد نوزاد برای او دایه میگرفتند، تا او را شیر دهد. زنان زیادی برای شیر دادن و تربیّت محمّد صلىاللهعليهوآله داوطلب شدند… فرشته غیبی به آمنه خبر داد که دایه فرزندش در میان بنی سعد زندگی میکند و نام او حلیمه است. آمنه به انتظار آمدن حلیمه نشست تا اینکه از راه رسید و فرزندش را به او سپرد.» (9)
این روایت به روشنی بر نادرستی این سخن دلالت دارد که زنان شیرده به خاطر یتیمی پیامبر صلىاللهعليهوآله از بردن او خودداری کردند و حلیمه چون کودک دیگری پیدا نکرد و دوست نداشت دست خالی به خانه برگردد او را گرفت.
علاوه بر روایت فوق، آمده است که عبد المطلب به حلیمه گفت:
«من پدر بزرگ او هستم، و جای پدرش را میگیرم یعنی پرداختن حق دایگی و… بر عهده من است…». (10)
در اين حال حليمه به همسرش گفت: من دوست ندارم كه بدون طفل برگردم، چون از زنان ديگر خجالت مىكشم.
همسرش گفت: اشكالى ندارد. برو و او –پیامبر صلىاللهعليهوآله- را بياور، إنشاءالله كه باعث خير و بركت مىشود.
من براى آوردنش رفتم و پس از آن كه او را به محلّ اسكانمان آوردم و سينه در دهانش گذاردم، آن قدر شير خورد تا سير شد و پس از او برادرش –عبدالله پسر حلیمه- آن قدر شير خورد تا سير شد. همسرم نيز كه براى دوشيدن شتر رفته بود، پستانهايش را پر از شير يافت بود و آن قدر شير دوشيده بود كه همه ما نوشيديم و سير شديم.
سپس همسرم به من گفت: اى حليمه، عجب طفل با بركتى را به خانه آوردهاى. من هم گفتم: به خدا قسم كه من همين را آرزو داشتهام.
سپس به منزلمان در منطقه بنى سعد رفتيم و دایماً خير و بركت فراوان الهى را مشاهده مىكرديم. گوسفندان من هنگام غروب با شكمهاى سير و سينههاى پر شير بر مىگشتند، در حالى كه گوسفندان همسايههايم گرسنه و با سينههاى خشك بر مىگشتند.
رسول الله صلىاللهعليهوآله با سرعتى بيش از اطفال ديگر رشد مىكرد و هنوز دو ساله نشده بود كه جسمش قوى و محكم شده بود. پس از دو سالگى و اتمام شيرخوارگىاش او را به مادرش برگردانديم و در عين حال بسيار علاقهمند بوديم كه او را به خاطر خير و بركتش نزد خودمان نگه داريم و مادرش هم با اين درخواست ما موافقت كرد و او را پيش ما فرستاد.
حليمه مىگويد: پس از چند ماهى كه پيش ما ماند او را نزد مادرش برگردانديم. مادرش گفت: چرا او را برگرداندهاى در حالى كه بسيار علاقهمند به نگهدارى از او بودى؟
گفتم: فرزندان خودم نيز بزرگ شدهاند و من وظيفه خودم را انجام دادهام و مىترسم كه آسيبى به وى برسد و براى همين او را همانگونه كه دوست دارى نزد شما برگرداندهام.
آمنه گفت: آيا ترسيدى كه شيطان بر وى مسلّط شود؟
گفتم: بله.
گفت: هرگز، شيطان هيچگاه نمىتواند در وى نفوذ كند و سپس از حوادث و كرامات مربوط به دوران حاملگى و زايمانش براى من صحبت كرد.
ابن اسحاق مىگويد: بعضى از اهل علم برايم نقل كردهاند كه آنچه باعث شد حليمه سعديه نبى اكرم صلىاللهعليهوآله را به مادرش برگرداند، اين بود كه گروهى از نصاراى حبشه او را ديده بودند و از حليمه خواسته بودند كه او را به آنها بدهد تا به سرزمينشان ببرند و حتّى نزديك بود كه اين كار انجام بگيرد». (11)
——————
1- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 221.
2- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 221؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بحار الانوار، ج 1، ص 384. از كازرونى، المنتقى فى مولد المصطفى.
3- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 221؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بحار الانوار، ج 1، ص 340. از فروع كافى، ج 2، ص 41- 42. و مرحوم صدوق آن را در من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 260 و طوسى آن را در تهذيب، ج 7، ص 292 نقل كردهاند و در مفتاح الكتب الاربعه، ج 14، ص 340- 343 نيز آمده است.
4- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 221؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: اعلام الورى، ج 1، ص 45.
5- برای مطالعه بیشتر ر.ک: اعلام الوری، ص 7 / کشف الغمه، ج 1، ص15 / تهذیب الاسماء و اللغات، ج 1، ص 168 و انساب الاشراف، ج 1، ص 84.
6- سیرت جاودانه، ج 1، صفحات 191 و 192.
7- تاریخ اسلام، منتظرالقائم، ص 71؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 111 و انساب الاشراف، بلاذری، ج 1، ص 103.
8- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 223.
9- سیرت جاودانه، ج 1، ص 192؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بحار الانوار، ج 15، ص 373.
10- سیرت جاودانه، ج 1، ص 193؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بحار الانوار، ج 15، ص 371.
11- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، صفحات 223 و 224.