• دليل نقلي

در این قسمت از بحث به برخي روايات باب نبوّت اشاره مي‏كنيم:

يك. امام صادق عليه‌السلام فرمود: «چون نبوّت آدم (ع) سپري شد و اجل او فرا رسيد، خداوند به او وحي فرمود: اي آدم! نبوّت تو سپري شده و روزگارت به سر رسيده است. بنگر، آنچه را از دانش و عهدها و ميراث پيامبري و اثرها و كتاب‏هاي علمي و اسم اعظم نزد تو است، در بازماندگان از فرزندانت قرار ده؛ زيرا من (خداوند) هيچ‏گاه زمين را بدون عالمي (پيامبر، امام، حجّت) كه به وسيله او راه اطاعت و دين من شناخته مي‏شود و مايه نجات پيرو من است، نخواهم گذاشت». (1)

دو. امام صادق عليه‌السلام فرمود: «جبرئيل بر حضرت محمدصلي الله عليه و آله و سلم نازل شد و از جانب پروردگار او خبر آورد كه خداوند مي‏فرمايد: اي محمد! من هيچ‏گاه زمين را رها نمي‏كنم، جز اين كه در آن عالِمي باشد كه با او طاعت و هدايتم شناخته شود و مايه نجات مردم باشد». (2)

سه. امام باقر (عليه‌السلام) فرمود: «به خدا سوگند! پس از قبض روح حضرت آدم (ع) خداوند زمين را بدون پيشوايي كه مردم با او به سوي خدا هدايت شوند، رها نكرد و او حجّت خدا بر بندگان اوست و زمين را بدون امامي كه حجّت خدا بر مردم است، باقي نمي‏گذارد». (3)

امام باقر عليه‌السلام در حديث ديگر فرمود: «خداوند، زمين را بدون عالم رها نكرد، و اگر پيامبران نيايند و زمين از عالم خالي بماند، حق از باطل شناخته نمي‏شود». (4)

چهار. هشام بن حكم از امام صادق عليه‌السلام نقل مي‏كند، زنديقي از امام صادق (ع) پرسيد: از كجا مي‏تواني وجود پيامبران و فرستادگان را ثابت كني؟ امام (عليه‌السلام) فرمود: «چون ثابت كرديم كه آفريننده و سازنده‏اي داريم كه برتر از ما و از همه آفريده‏هاست و اين صانع، حكمت مدار و بلند مقام است و روا نبود احدي از خلقش او را ببينند و لمس كنند تا به همديگر بمالند و بچسبند و خدا با آنان احتجاج كند و آنان با خدا احتجاج كنند، ثابت مي‏شود كه اين خدا در خلق خود، نمايندگان و واسطه‏هايي دارد كه از طرف او براي مخلوق و بنده‏ها پيام مي‏آورند و بيان مقاصد او مي‏كنند و مردم را به مصالح و منافع و وسايل بقاي آنان و موجبات فنايشان آگاهي مي‏دهند؛ و ثابت مي‏شود كه در ميان خلق، از طرف خداي عليم و حكيم، امر و نهي‏كنندگان بايد باشند و آنان همان پيامبران (عليهم‌السلام) و برگزيده‏هاي او از خلقش هستند؛ حكيماني كه حكمت آموخته و بدان مبعوثند. آنان با مردم در خلقت و جسم شريكند، ولي در احوال و اخلاق شريك نيستند و از طرف خداي حكيم و عليم، به حكمت و متانت تأييد شدند. افزون بر آن، در هر دوره و زماني، اين موضوع به وسيله دلايل و براهين و معجزاتي كه پيامبران و رسولان آورده‏اند، ثابت و محقق شده است تا آن كه زمين از حجّتي كه همراهش نشانه و دليلي باشد كه دلالت بر صدق گفتار و روش عدالت او كندْ تهي نباشد». (5)

پنج. امام رضا عليه‌السلام فرمود: «چون قواي فكري بشر، قادر به ادراك مصالح و منافع نيست و خداوند نيز بالاتر از آن است كه شخصاً بر بشر عادي تجلّي كند و با آنان سخن بگويد، معصومي از بندگان خود را اعزام كرد تا اوامر و نواهي او را به بندگان برساند و آنان را بر مصالح و مفاسد امورشان آگاه كند؛ زيرا فكر بشر، كوتاه‏تر از آن است كه خود بر اين امور آگاه شود. از طرف ديگر، اگر بر آنان واجب نباشد كه پيامبر را بشناسند و از او پيروي كنند، با آمدن پيامبر، سودي عايدشان نمي‏شد و نيازشان برطرف نمي‏گشت و آمدنش عبث و بيهوده و بي‏منفعت و بي‏مصلحت بود؛ و چنين كاري از اوصاف خداوند حكيم نيست كه هر چيزي را بر پايه حكمت استوار ساخته است». (6)

گفتني است: احاديث ياد شده، دلايل نقلي است، ليكن داراي استدلال‏هاي عقلي متين و استوار است و محتواي عقلي آن‏ها سبب رجوع دليل نقلي به برهان عقلي مي‏شود.

———————————

(1) دلائل الإمامة، ص 232.

(2) دلائل الإمامة، ص 232.

(3) اصول كافي، ج 1، ص 178، باب أن الأرض لا تخلو من حجة.

(4) اصول كافي، ج 1، ص 178، باب أن الأرض لاتخلو من حجّة.

(5) اصول كافي، ج 1، ص 168، باب الإضطرار إلي الحجّة، ح 1.

(6) علل الشرایع، ج1، ص 253.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا