- مقدمه:
برهان نظم یکی از قدیمیترین و سادهترین براهین در اثبات خداوند است، برهانی است که فهم و درک آن برای همه ساده و ممکن است؛ البته باید این نکته را نیز در نظر گرفت که سادگی ظاهری این برهان نباید مانع از دقت و تفکر دقیق در آن شود و عدم درک صحیح از آن ممکن است اشکالاتی را به ذهن شخص متبادر کند.
این برهان دارای بیانهای مختلفی است که برخی از مشهورترین آنها را بهطور خلاصه بیان می کنیم. برای ورود به بحث پرداختن به برخی موضوعات به عنوان مقدمه لازم به نظر میرسد؛ بنابراین ما بحث را با تعریف نظم، نتایجی که از تعریف نظم به دست میآید و بیان اینکه چه نظمی در این برهان مورد نظر است شروع کرده و سپس به بیان و تقریر برهان میپردازیم.
- واژه شناسی
کلمهی نظم را باید از دو منظر مورد بررسی قرار داد. اول معنای لغوی و زبانشناسی و دوم معنای اصطلاحی آن.
معنای لغوی
از نظر لغوی نظم به معنای آراستن، ترتیب دادن و به رشته کشیدن مروارید بیان شده است.
معنای اصطلاحی
در اصطلاح هم معانی متعددی برای نظم مطرح شده است که در اینجا به دو نمونه از آنها اشاره میکنیم:
1. نظم: رابطه هماهنگ میان اجزای یک مجموعه برای تحقق هدف مشخص به گونهای است که هر جزیی از اجزای مجموعه مکمل دیگری بوده و فقدان هر یک موجب فقدان اثر مطلوب آن مجموعه گردد.
2. نظم: کیفیت و نحوه هستی اجزای متعدد در یک مجموعه به گونه ای است که هماهنگی آنها بتواند هدف از آن مجموعه را تامین کند، در مقابل نثر به معنای پراکنده.
با توجه به این تعاریف میتوان ویژگیهایی را برای نظم در نظر گرفت که میتوانند ما را در فهم بهتر برهان نظم یاری دهند، این نتایج عبارتند از:
1) نظم جایی مطرح میشود که نوعی کثرت داشته باشیم، پس در مورد یک چیز واحد که به هیچ وجه نمیتوان برای آن کثرت قائل شد نظم معنایی ندارد.
2) نظم هر مجموعه در مقایسه با هدف آن قابل تشخیص میباشد، به عبارت دیگر بدون درنظر گرفتن هدف مجموعه نمیتوان در مورد نظم داشتن یا بینظمی آن قضاوتی نمود.
3) نظم چیزی است که واقعاً در خارج وجود دارد، نه اینکه امری ذوقی و سلیقهای باشد بلکه عقل انسان آن را درک میکند.
- بیان برهان نظم
- نظم دلیل بر وجود ناظم
یکی از ضروریترین و بدیهیترین اندیشههای بشری، علت داشتن تمام اتفاقات است که در فلسفه از آن به عنوان قانون علیت یاد میکنند.
همه ما این قانون را در زندگی خود پذیرفتهایم و اگر اینچنین نبود هرگز از رخ دادن پدیدهای تعجب نمی کردیم و یا به دنبال یافتن علت هیچ چیز بر نمیآمدیم، مثلاً:
1. زمين با قطر وجاذبه خاصى آفريده شده است كه آب و هوا را در خود حفظ مىكند، اگر زمين به كوچكى ماه و قطر آن يك چهارم قطر كنونى آن بود، نيروى جاذبه آن قادر به حفظ آب و هوا در اطراف زمین نبود و درجه حرارت به صورت كشندهاى بالا مىرفت.
2. اگر فاصله زمين تا خورشيد دو برابر مسافت كنونى آن بود، حرارتى كه از خورشيد به آن مىرسيد به یک چهارم حرارت كنونى بود و طول مدت زمستان دو برابر مىشد و همه موجودات يخ مىبستند. همچنین اگر فاصله خورشيد از زمین نصف اندازه کنونی بود، گرما به چهار برابر و طول مدت فصل نصف مىگرديد و زمين به اندازهاى سوزان مىشد كه زندگى روى آن غير ممكن مىگشت.
4. توازنى كه بين مقدار اكسيژن و دىاكسيد كربن در طبيعت وجود دارد كه اگر مقدار هريك كاسته شود باعث به خطر افتادن زندگى گياهان (كه دى اكسيد كربن را جذب و اكسيژن را دفع مىكنند) و حيوانات (كه عكس عمل گياهان را انجام مىدهند) مىشود.
آيا مىتوان گفت كه همه اين شرايط به طور تصادف و اتفاق فراهم شده و حيات را در روى زمين ممكن ساختهاند، در صورتى كه امكان داشت به هزاران صورت ديگر درآيد و سرانجام تحقق حيات غير ممكن شود.
یکی از نتایجی که از این قانون به دست میآید این است که هرجا که نظمی باشد، نیازمند به ناظمی است که در واقع علت وجود آن نظم است. عقل نمیتواند برای مجموعهای نظم را در نظر بگیرد بدون اینکه به وجود ناظمی برای آن اعتراف کند.
پس به طور خلاصه اینطور نتیجه میگیریم: «هر نظمی ناظمی دارد» و این مسأله کاملاً عقلی است.
- جهان دارای نظم است
قرآن كريم موجودات جهان را به عنوان «آيات» يعنى علائم و نشانههايى از خداوند ياد مىكند: «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيد * ما قدرت و حكمت خود را در خلق جهان و نفوس بندگان كاملا هويدا و روشن مىگردانيم تا ظاهر و آشكار شود كه خدا بر حق است. آيا همين حقيقت كه خدا بر همه موجودات عالم شاهد و گواه است كفايت نمىكند؟ سوره فصلت آیه53».
«وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُون* و يكى از نشانههاى وجود،علم و قدرت خداوند اين است كه (پدر) شما آدميان را از خاك خلق كرد سپس بشرى (با نژادهايى مختلف) شديد كه (روى زمين) منتشر گشتيد. سوره روم آیه20»
«وَ فىِ خَلْقِكمُ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُون * و در خلقت خود شما آدميان و انواع بىشمار حيوان كه در روى زمين پراكنده است هم آيات و براهينى (از قدرت حق) براى اهل يقين آشكار است. سوره جاثیه آیه4»
حال باید دید این آیات چه چیزی را به انسان نشان میدهند؟ منظور از آیات آفاقی و انفسی چیست؟ و تدبر در این آیات چه نتیجهای در پی خواهد داشت؟
- آیات انفسی
منظور از آیات انفسی، توجه دادن به بدن انسان و پیچیدگیها و شگفتیهای آن است که با وجود رشد بسیار علم هنوز ابعاد بسیار گستردهای از آن مجهول است. با اندکی دقت در اعضای بدن انسان به نظم اعجاب آور آن پی خواهیم برد.
سیستمهایی مانند سیستم عصبی، دستگاه گردش خون، دستگاه گوارش و … فعالیتهای بسیار دقیق و ظریف و ارتباطات هماهنگ بین این اعضاء نشاندهنده نظمی فوق العاده در بدن انسان میباشد که موجب سلامت بودن و زنده ماندن انسان است، به گونهای که اگر کوچکترین خللی در این نظم ایجاد شود فرد دچار رنج و سختی بسیاری شده و زندگیاش مختل میگردد.
- آیات آفاقی
منظور از آیات آفاقی، جهان پیرامون ماست. آسمان و زمین و آنچه در آنهاست. به عنوان مثال زمین دارای دو نوع حرکت است یکی حرکت به دور خودش که باعث پیدایش شب و روز میشود ودیگر حرکت زمین به دور خورشید که موجب پیدایش فصول مختلف میشود، ولی در عین حال با وجود این حرکات بسیار سریع برای ساکنانش مانند گهوارهای آرام است. خورشید، ماه، ستارگان، دریاها و ساکنان آن، جنگلها همه و همه دارای شگفتیهای بسیاری هستند.
حال زمان آن است که به سؤال بعدی پاسخ دهیم: تدبر در این آیات چه نتیجهای در پی خواهد داشت؟
با تدبر در این آیات (هستی) علوم مختلفی پدید میآیند، علم پزشکی، نجوم، فیزیک، شیمی و …، حال سوال دیگری که مطرح میشود این است که وجه مشترک این علوم چیست؟
پاسخ این است که تمامی این علوم در واقع کاشف و ظاهر کننده نظامها و قوانین عمومی حاکم بر جهان است، وجود این قوانین عمومی همان نظم است، به عبارت دیگر اگر جهان نظم نداشت، هیچ علمی نمی توانست به وجود آید، زیرا قانونی کلی وجود نداشت که بخواهد کشف شود.
به عنوان مثال فرض کنید در یک سال بعد از فصل تابستان، فصل زمستان میآمد، در سال دیگر فصل بهار، یک سال تمام مدت تابستان بود، یک سال پاییز و هیچ قانون و قاعدهای وجود نداشت، در اینصورت چه کسی قادر بود این تقویمهای بسیار دقیق را بنویسد و اتفاقات طبیعی از قبیل کسوف و خسوف را پیش بینی کند؟!
پس اگر وجود علم را بپذیریم (که هر عقل سالمی میپذیرد) ناچاریم بپذیریم که جهان پیرامون ما و خود بدن ما سراسر نظم است؛ و این هم نوعی نتیجه گیری عقلی است نه صرفا حسی، یعنی هرچند مشاهده این جهان به وسیله حس صورت میگیرد، ولی استخراج قوانین عمومی آن و پی بردن به این نظم و هماهنگی یقیناً کار عقل است.
- بیان برهان
پس از اثبات این دو مطلب میتوانیم از آنها به عنوان مقدمات برهان نظم استفاده کنیم به این صورت که:
هر نظمی دارای ناظم است.
این جهان دارای نظم است.
در نتیجه: این جهان دارای ناظم است.
این سادهترین بیان از برهان نظم است؛ و همانطور که در اثبات مقدمات مشاهده شد، علیرغم اینکه در ابتدا ممکن است به نظر بیاید که این برهان یک دلیل حسی است، ولی میتوان به نوعی هر دو مقدمه آن را عقلی و در نتیجه خود برهان را عقلی دانست.
البته این بیان از برهان نظم فقط وجود ناظم را برای آن اثبات میکند، ولی به صفات آن هیچ اشاره ای نمیکند، ولی بیانهای دیگری از این برهان هست که وجود علم و حکمت و قدرت را برای این ناظم اثبات میکنند که ما در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
- بیانهای دیگری از برهان نظم
- تقریر بر اساس انسجام
مجموعه های عالم طبیعت دارای انسجام، هماهنگی و اتصال شگفت آوری هستند به گونه ای که گاهی یک جزء کوچک در کل عالم طبیعت تاثیر میگذارد اکتشافات علمی همچون اثبات تاثیر نجوم در حیات موجودات روی زمین و دیگر دستاوردهای علمی، این اتصال و انسجام را آشکارتر می سازد. این ارتباط مجموعه ها با یکدیگر، دلالت بر وجود شعور و دخالت عقلی بزرگ در ساختار جهان می کند.
- تقریر بر اساس غایتمندی
خلاصه این تقریر چنین است:
همه اشیای عالم در یک تکاپوی دایمی و شگفت آور، برای کامل کردن خود و رسیدن به غایت خود هستند. همچنین جهان به عنوان یک کل، به سمت هدف و غایت خود که همان ترقی و تکامل می باشد در جنب و جوش است. خداوند، هم به عنوان خالق و هم به عنوان طراحی حکیم و مدبر، آنها را به سمت اهدافشان هدایت می کند چرا که موجودات شعور کافی برای حرکت به سمت اهدافشان ندارند.
- تقریر احتمالات
حیات روی زمین نتیجه شروط و قیود فراوانی است و علل گوناگونی با یکدیگر هماهنگ شدهاند تا حیات کنونی سامان یافته است، بهگونهای که فقدان هر یک از این شرایط موجب بینظمی و فساد این عالم می شود؛ از طرفی این قیود و شروط به قدری فراوانند که احتمال تصادف و اتفاق در ایجاد این نظم و هماهنگی را بسیار ضعیف و در حد صفر می کند و در مقابل احتمال دخالت شعور و قصد در ایجاد این مجموعههای زنجیره وار بسیار بالاست.