• براهین عقلی عصمت امام
  • تحقق هدف بعثت، در گرو عصمت

هدف از ارسال پیامبران و نزول کتاب‌های آسمانی «روشن شدن راه‌های هدایت از ضلالت و گمراهی» است تا مردم به سوی سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت راهنمایی شوند، بر همین اساس، وجود رهبران و پیشوایانی که از هر گونه اشتباه، فراموشی، دروغ‌گویی، خیانت و آلودگی به دیگر گناهان و معاصی محفوظ باشند، اقتضای طبیعی و منطقی آن است. اگر رهبران و پیشوایان دین چنین مصونیتی نداشته باشند، مردم چگونه می‌توانند با خیال راحت به سخنان و ادعاهای آنان اطمینان کرده و از آن‌ها پیروی کنند؟ آنان باید نمونه اعلای پاکی و طهارت و آراسته به تمام فضایل اخلاقی و کمالات معنوی باشند؛ تنها در این صورت است که می‌توانند بر دل‌ها حکومت کنند و با بهره‌گیری از نفوذ معنوی خویش، مردم را تحت تأثیر قرار دهند و ضمن اصلاح افکار و عقاید و رفتارهای خُرد وکلانِ آن‌ها بر اساس آموزه‌های وحیانی، آن را جهت داده و هدایت کنند؛ در غیر این صورت، مردم از آنان حرف‌شنوی و تأثیرپذیری نخواهند داشت و نقض غرض پیش می‌آید و غایت و هدف از بعثت انبیاء و نصب امامان هرگز محقق نمی‌شود و از آنجا که پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله وظیفه‌ حفظ شریعت و استمرار هدایت مردم به سوی سعادت بر عهده امام است، انجام این امر به صورت کامل و شایسته بدون برخورداری از عصمت امکان ندارد.

  • عصمت، اقتضای لطف الهی

دلیل دیگری که متکلمان مسلمان برای اثبات عصمت به آن استناد کرده‌اند، بر پایه قاعده لطف استوار گردیده است.

بر اساس این قاعده، لطف کردن خداوند به بندگان خود ضرورت و وجوب عقلی دارد؛ بر همین اساس لازم است همه شرایط و زمینه‌های مورد نیاز را برای قرار گرفتن انسان در مسیر طاعت و بندگی خدا و دوری از معصیت و گناه در اختیار او قرار دهد؛ بنابراین، پیشوایان و رهبرانی که برای هدایت مردم برگزیده می‌شوند، باید عصمت علمی و عملی داشته باشند، زیرا در این صورت است که شرایط بندگی خدا و دوری از گناه و در نتیجه، دست‌یابی به سعادت و دنیا و آخرت برای بشر فراهم می‌شود.

  • الگو بودن پیشوایان الهی، مقتضی عصمت

الگو بودن پیشوایان الهی برای مردم موضوع دیگری است که برای اثبات ضرورت عصمتِ آنان مورد استناد قرار گرفته است. الگوپذیری و تقلید به مفهوم اجتماعی آن یکی از ویژگی‌های روانیِ انسان است و در روان‌شناسیِ اجتماعی بررسی می‌شود. انسان‌ها در بسیاری از عقاید و افکار و رفتارهای اجتماعی خویش از افراد و گروه‌های اجتماعی، الگو می‌پذیرند و تقلید می‌کنند. پدیده مدگرایی و نیز تقلید از ستاره‌های سینما و ورزش در نوع لباس پوشیدن، آرایش کردن، حرف زدن و زندگی کردن، ریشه در همین موضوع دارد.

بررسی آیات و روایات نشان می‌دهد که خداوند با توجه به این نیاز روانی و تربیتی متناسب با اهداف هدایتی و تربیتی مورد نظر، در درجه نخست انبیاء علیهم‌السلام و پیشوایان برگزیده خویش را الگوی مطلق معرفی کرده است. تصریح بر اسوه بودن حضرت ابراهیم علیه‌السلام (1) و پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله (2) برای مؤمنان از این قبیل است؛ چنان که برخی افراد و گروه‌های مؤمن نیز در موارد خاصی چون پایداری در دین، الگو و اسوه خوانده شده‌اند، زن فرعون (3) از مصادیق برجسته در این باره است.

بنابر این مقدمه، اگر پیشوایان الهی در افکار، عقاید و رفتارهای خویش دچار خطا شوند، لغزش و اشتباه آنان با پیروانشان نیز سرایت می‌کند و به گمراهی آنان می‌انجامد و این، با الگو و اسوه خواندن آن‌ها در تضاد و ناسازگاری خواهد بود.

  • مربی بودن پیشوایان الهی، مقتضی عصمت

پیامبران الهی و ائمه معصومین علیهم‌السلام افزون بر تعلیم آموزه‌های الهی به بشر و تبیین و تفسیر آن‌ها، در عمل نیز مربیان اخلاق جامعه بشری بودند و مسئولیت بسیار سنگین تربیت و تزکیه انسان‌ها را بر عهده داشتند؛ از برجسته‌ترین انسان‌ها گرفته تا کسانی که با کم‌ترین ظرفیت‌های روحی و تربیتی؛ که تربیت و تزکیه چنین مجموعه بسیار عظیم و متنوع انسانی جز از عهده فردی معصوم بر نمی‌آید. حال اگر بین تعالیم و سخنان یک پیشوای دینی و مربی اخلاق با اعمال و رفتار او تناقض و ناسازگاری وجود داشته باشد یا وی دچار خطا و لغزش‌های فکری و اعتقادی شود، چگونه می‌تواند به تهذیب و تزکیه نفوس بپردازد و با تأثیر گذاشتن عمیق بر تربیت جویانِ خود، آنان را به کمال مقصود برساند؟ در واقع رفتار و کردار مطابق با آموزه‌های الهی وی، ضمانت اجرایی برای تعلیم و تربیت او خواهد بود و تنها در این صورت است که، مردم از وی حرف شنوی و تأثیرپذیری خواهند داشت، زیرا یکی از اصول اساسی در فن تربیت عملکرد و رفتار خود مربی، به ویژه التزام عملی به گفته‌های خویش است و اساساً عقل تناقض بین گفتار و کردار انسان به ویژه پیشوایان دین را محکوم می‌کند. (4) این امر اثر تربیتی گفتار و آموزه‌های مربی را خنثی می‌کند و تناقض میان رفتار و گفتار موجب سلب اعتماد و اطمینان می‌شود.

—————–

1- «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ… براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت‏»؛ سوره ممتحنه، آیه 4.

2- «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ… مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود»؛ سوره احزاب، آیه 21.

3- «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن… و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است‏»؛ سوره تحریم، آیه 11.

4- «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم… آيا مردم را به نيكى دعوت مى‏كنيد، اما خودتان را فراموش مى‏نماييد»؛ سوره بقره، آیه 44.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا