- اصل وُسع
انسان داراي مجموعهاي از تواناييها و استعدادهاست و درنظر گرفتن اين تواناييها در نظام تربيتي اسلام اصلي ضروري است و خداوند بهعنوان بزرگ مربي انسانها، همواره بر اين نكته تأكيد فرمودهاند كه هيچ كس را فراتر از طاقت و قابليت اعطايي، مورد بازخواست و تكليف قرار نميدهند. اين اصل با اصول عدل و مسئوليت همخواني و انطباق كامل دارد و بازخواست افراد (متربيان) در صورتي كاري موجه و عقلايي است كه قبلاً استعداد و آمادگي لازم در آنها ايجاد شده باشد. بعلاوه اصل عدل ايجاب ميكند كه خداوند استعداد و قابليت هدايت و تربيت را به همه بندگان خويش عطا كرده و هيچ تفاوتي بين بندگان (يا افراد تحت تربيت) قائل نشده باشد، الا اينكه مربوط به قوه گيرندگي آنها باشد و نه افاضه ذات اقدس الهي.
در قرآن كريم تكليف خواسته شده از بندگان بستگي به وسع و ظرفيت وجودي اعطايي به ايشان داشته و خداوند متعال در موارد مكرري اين اصل را متذكر شدهاند در سوره مباركه بقره آیه 233 چنين ميخوانيم:
«لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا * هيچ كس را تكليف نكرد مگر قدر توانايي او».
در اين زمينه آيههاي ديگري نيز وارد شده است كه همگي بر تناسب بين تكاليف محول شده از سوي خداوند، با استعداد و توان انسان در قبول و انجامدادن آن تكاليف تأكيد دارند و نشان ميدهند اگر كاري از انسان خواسته شده، بدين معناست كه وي توانايي انجامدادن آن كار را داراست.
لذا ميتوان نتيجه گرفت كه هدف نهايي تربيت يعني رسيدن به رضوان و قرب الهي هدفي است كه با تواناييهاي انسان تناسب دارد و انسان استعداد رسيدن به چنين مرحلهاي را دارد.
بعلاوه در تعيين اهداف واسطه كه پلههاي نردبان حركت بهسوي هدف نهايي است، نيز اين اصل بايد مورد توجه و عنايت خاص قرار گيرد.
اين اصل در هدفگذاري نظام تربيتي سخت مورد نياز است و بسياري از مشكلات نظامهاي تربيتي ناشي از عدم توجه به تواناييها و طاقت فراگيران در تحقق و جامه عمل پوشانيدن به اهداف مورد نظر است.