- اصل تعقل
به كارگيرى عقل و استفاده از آن تعقل ناميده مى شود؛ و اساس تربيت صحيح بر تعقل است كه آدمى با تعقل آيات حق را درمى يابد و به كمالات الهى متصف مى شود.
«كَذَالِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون * این چنین، خداوند آيات خود را براى شما بيان مى كند، كه تعقل كنيد. سوره بقره آیه 242».
- شأن عقل
عقل موهبتى است الهى و نورى رحمانى كه پيامبر درونى انسان شمرده مى شود، و به حسب ذات مايل به خيرات و كمالات و خواستار عدل و احسان است. اين عقل ملاك تكليف و ثواب و عقاب است؛ و بدان حق از باطل، و خير از شر، و راه از بيراهه تميز داده مى شود؛ و به وسيله آن زشت و زيبا، و كمال و پستى، و راستى و نادرستى تشخيص داده مى شود. عقل نورى است كه در پرتو آن خداوند پرستيده مى شود و بهشت به دست مى آيد. شخصى از امام صادق (ع) پرسيد: عقل چيست ؟ حضرت فرمود:
«عقل آن چيزى است كه خداى رحمان به وسیله آن پرستش شود و بهشت به وسیله آن حاصل شود». آن شخص گويد: گفتم: پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود:
«آن نيرنگ است، آن شيطنت است، آن شبيه عقل است ولى عقل نيست». (1)
اگر عقل به تيرگيهاى نفسانى پوشيده نگردد، حق و باطل را در علوم نظرى، و خير و شر، و نفع و ضرر را در علوم عملى تشخيص مىدهد و به حق و خير و نفع، دل مى بندد، و آدمى را از كجى باز مى دارد و به خير رهنمون مى گردد كه گفته اند عقل از «عقال» گرفته شده است و به معناى بستن و نگهداشتن و بند كردن و بازايستادن و جلوگيرى كردن است، و بر اين اساس ادراكى را كه انسان به آن دل مى بندد و چيزى را كه با آن ادراك مى كند «عقل» ناميده اند؛ و همچنين عقل را از آن جهت بدين نام خوانده اند كه انسان را از زشتيها و كجيها و ناراستيها بازمى دارد و به راه راست مى خواند و بر دوستى استوار نگه مى دارد.
خداى سبحان انسان را به گونه اى آفريده است كه در آغاز پيدايش، خودش را ادراك كند، و او را با حواس ظاهرى و باطنى مجهز كرده است تا ظواهر اشيا و همچنين معانى روحى را كه به وسيله آنها با اشياى خارجى ارتباط برقرار مى كند، مانند اراده، و حب و بغض، و بيم و اميد و مانند اينها ادراك نمايد و در آنها تصرفاتى از قبيل ترتيب و تفصيل و تخصيص و تعميم انجام دهد و در امور نظرى و آنچه خارج از مرحله عمل است قضاوتهاى نظرى و در امور عملى و آنچه مربوط به عمل است قضاوتهاى عملى بنمايد، و همه اينها طبق موازينى صورت مى گيرد كه آفرينش اصلى انسان تشخيص مى دهد و اين همان عقل است.
ولى گاهى برخى از قواى انسان بر برخى ديگر چيره مى شود و حكم ساير قوا را ضعيف يا باطل مىسازد، مانند چيرگى شهوت و غضب كه در اين صورت انسان از صراط اعتدال خارج مىشود و در درههاى افراط و تفريط سقوط مىكند. در اينجا عامل عقلى عمل خود را به سلامت انجام نمىدهد، مانند يك قاضى كه از روى مدارك جعلى و شهادتهاى دروغين بر خلاف حق حكم مىدهد، اگر چه قصد آن نداشته باشد كه حكم به ناحق بدهد كه چنين فردى هم قاضى است و هم نيست.
انسان نيز چنين است كه به سبب آنكه احساسات درونى اش مطالبى بى واقعيت را به صورت معلومات در نظرش آرايش مى دهد، قضاوتهايى نادرست مى كند و آنها را از سر مسامحه به عقل نسبت مى دهد كه در حقيقت مربوط به عقل نيست، زيرا در اين موارد انسان از سلامت فطرت و روش صحيح خارج شده است. در منطق قرآن كريم، عقل آن نيرويى است كه انسان در دين خود از آن بهرهمند مىشود و او را به معارف حقيقى و اعمال شايسته راهبرى مىكند و در صورتى كه از اين مسير منحرف گردد ديگر عقل ناميده نمىشود، گرچه در امور دنيوى عمل خود را انجام دهد.
- تربيت عقلانى
اگر انسان تربيت عقلانى بيابد و اهل تعقل شود و به نداى عقل خود گوش فرا دهد و به آنچه در نتيجه تعقل بدان مى رسد عمل كند اهل سعادت مى شود. خداوند از زبان اهل دوزخ اين حقيقت را چنين بيان فرموده است:
«وَ قَالُواْ لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فىِ أَصحَابِ السَّعِير * و گويند: اگر شنيده (و پذيرفته) بوديم يا تعقل كرده بوديم، در ميان دوزخيان نبوديم. سوره ملک آیه 10».
مراد از «سمع»، استجابت دعوت فرستادگان الهى و التزام به مقتضاى سخن ايشان است كه خيرخواهان اميناند، و منظور از «عقل»، التزام به مقتضاى دعوت بحق ايشان است تا در آن تعقل كنند و به راهنمايى عقل دريابند كه دعوت آنان حق است و انسان بايد در برابر حق خاضع باشد. پس دوزخيان مى گويند كه اگر ما در دنيا فرستادگان الهى را در نصايح و مواعظشان اطاعت كرده بوديم، يا در حجت حق آنان تعقل مى كرديم، امروز در زمره اهل جهنمى كه مخلد در آتشند نمى بوديم.
انسان با تعقل هدايت مىيابد و با تعقل خود را در مسير هدايت نگه مىدارد و شأن تربيتى فرستادگان الهى اين بوده است كه پوشش عقلها را پس بزنند و مردمان را تربيت عقلانى كنند تا پيروى درست و سلوك حقيقى تحقق يابد. امير مؤمنان (ع) فرموده است كه خداوند هر چند گاه فرستادگانش را در ميان مردم برانگيخت، و پيامبرانش را به سوى ايشان پى در پى روانه داشت تا اجراى پيمانهاى فطرى را از آنان بخواهند، و عقلهاى دفن شده را برانگيزند. (2)
چون عقل برانگيخته شود و انسان تربيت عقلانى بيابد، حق را تشخيص مى دهد و پيامبران الهى را اطاعت مى كند و آدمى را به سعادت مى رساند. امام صادق (ع) به هشام بن حكم از اصحاب گرانقدر خود كه متكلمى بى بديل بود، فرمود:
«اى هشام، خداى تبارك و تعالى صاحبان عقل و فهم را در كتاب خود مژده داده و فرموده است:
«فَبَشِّرْ عِبَاد الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب * پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرامى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند. سوره زمر آیه 18». (3)
انسان با تربيت عقلانى مى تواند به تمييز برسد، يعنى توان جدا كردن حق و باطل را بيابد و عقل نقشى غربال كننده داشته باشد. استاد شهيد مرتضى مطهرى مى نويسد:
از اين آيه و حديث كاملا پيداست كه يكى از بارزترين صفات عقل براى انسان همين تمييز و جدا كردن است؛ جدا كردن سخن راست از سخن دروغ، سخن ضعيف از سخن قوى، سخن منطقى از سخن غير منطقى، و خلاصه غربال كردن. عقل آن وقت براى انسان عقل است كه به شكل غربال دربيايد، يعنى هر چه را كه وارد مى شود سبك سنگين كند، غربال كند، آنهايى را كه به درد نمى خورد دور بريزد و به دردخورها را نگاه دارد.
تربيت عقلانى بايد انسان را به تشخيص درست برساند، به گونه اى كه بتواند مصالح و مفاسد را بخوبى تميز دهد و خير و صلاح را برگزيند. تلاش تربيتى همه اولياى خدا در همين جهت بوده است. در حديثى از حضرت مسيح (ع) چنين نقل شده است:
«حق را بگيريد هر چند از اهل باطل، و باطل را نگيريد هر چند از اهل حق، سخن شناس و سخن سنج و تميز دهنده باشيد». (4)
تربيت عقلانى آدمى را مقتضاى دريافت حقايق هستى مى كند، زيرا عقل واسطه دريافت حقايق و بهترين وسيله زندگى مادى و معنوى و تكامل روانى و روحى و پيوند انسان با ملكوت هستى است. امام صادق (ع) در ادامه سخن خود به هشام ابن حكم مى فرمايد:
«اى هشام، همانا خداى تبارك و تعالى به واسطه عقل حجت را بر مردم تمام كرده و پيامبران را به وسيله بيان يارى كرده و به سبب براهين به ربوبيت خويش راهنمايى شان كرده و فرموده است: «وَ إِلَهُكمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ لَّا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِيمُ * إِنَّ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْكِ الَّتىِ تُجْرِى فىِ الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتهَا وَ بَثَّ فِيهَا مِن كُلّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُون * و خداى شما خدايى است يگانه كه جز او خدايى نيست، و اوست بخشايشگر مهربان، همانا در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم روان مى شوند، و آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردگىاش زنده كرده و در آن هر گونه جنبنده اى پراكنده كرده است، و (نيز در) گردانيدن بادها، و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است، نشانه هايى است براى مردمى كه تعقل مى كنند. سوره بقره آیات 163 و 164».
بدين ترتيب انسان با عقل به دريافتى درست از هستى مى رسد و با اين سير به آخرت روى مىكند و زندگى اين جهانى را در خدمت آخرت مىگيرد، چنانكه امام صادق (ع) در ادامه سخن خويش تربيت عقلانى را اين گونه توصيف مى كند:
«پس خداوند صاحبان عقل را اندرز داده و به آخرت تشويقشان كرده و فرموده است: «وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الاَخِرَةُ خَيرْ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلَا تَعْقِلُون * و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست، و قطعا سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى مى كنند بهتر است. آيا تعقل نمى كنيد؟ سوره انعام آیه 32».
اما اگر اين تربيت عقلانى صورت نگيرد و موهبت عظيم و نيروى شگفت عقل در نتيجه پيروى هواى نفس و تسويلات شياطين مهجور شود، انسان اسير حيوانيت خود مى شود و از هر جنبنده اى پليدتر و خطرناكتر مىگردد كه خداى سبحان فرموده است:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُون * همانا بدترين جنبندگان نزد خداوند كران و گنگانى اند كه تعقل نمى كنند. سوره انفال آیه 22».
آنان كه در مسير عدم تعقل گام بردارند مجازاتشان اين است كه گرفتار تاريك دلى و بىايمانى و رجس و پليدى مىشوند و همه زيركى و توان خود را در اين جهت به كار مىگيرند؛ و همه تباهگريها از اينجاست.
«وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُون * و (خداوند) بر كسانى كه تعقل نمىكنند، پليدى را قرار مى دهد. سوره یونس آیه 100».
براى هدايت و سعادت آدمى، بايد او را تربيت عقلانى كرد به گونه اى كه بر وجود آدمى عقل الهى و خرد نورانى حاكم باشد و عقل مكسبى و خرد تجربى در خدمت آن.
- عقل معاد و عقل معاش
آدمى را دو عقل است، عقلى كلى، ايمانى و هدايتگر كه بدان «عقل معاد» گفته مى شود و عقلى جزءى، مكسبى و حسابگر كه «عقل معاش» ناميده مىشود. از امير مؤمنان (ع) چنين وارد شده است:
«عقل را دو گونه يافتم: عقل ذاتى و سرشتى، و عقل شنوده و اكتسابى، و تا عقل ذاتى و سرشتى نباشد، عقل شنوده و اكتسابى را سودى نيست، همان طور كه نور خورشيد به چشمى كه نور ندارد بهره نمى رساند». (5)
آدمى از عقلى فراگرفته و اكتسابى و تجربى بهره مند است كه راهبر او در امور جزئى و زندگى دنيايى است و نيز از عقلى سرشتى و موهبتى و نورانى بهره مند است كه راهبر او در امور كلى و زندگى اخروى است؛ و آنچه در تربيت مهم است برقرار كردن نسبتى درست ميان اين دو است.
عقل مكسبى و عقل معاش مصالح حيوانيت آدمى را تأمين مى كند. اين عقل براى بقا و كمال لازم است اما اگر اصل قرار گيرد، آدمى را به حيوانى تبديل مى كند كه همه همتش دنيايش مى شود و در اين راه حد و مرز نمى شناسد. عقل جزئى و عقل معاش به دليل آنكه مشوب به اوهام است نمى تواند آدمى را به سعادت حقيقى راهبر باشد.
بنابراين راه آخرت و سير به سوى حقيقت را با عقل جزئى و عقل معاش نمى توان طى كرد و به عقلى والا و خردى دانا به راه آخرت و آشنا با پيام آوران حقيقت نياز است.
آن عقلى كه مى تواند سعادت حقيقى انسان را تأمين كند، عقل كلى، عقل ايمانى، عقل هدايتگر و عقل معاد است. انسان فاقد اين عقل، گرچه در كسب و معاش و حسابگرى اين جهانى موفق باشد، در هدايت نيست و از حقيقت بهره اى ندارد و به سعادت راه نمى برد و آخرت ندارد. انسان تا به عقل ايمانى نرسد، به معرفت حقيقى و هدايت و سعادت دست نمى يابد. اين دو عقل هر دو لازم است ولى تقدم با عقل معاد است و آن بايد اصل قرار گيرد و همه تلاشهاى اين جهانى در جهت سعادت آن جهانى باشد كه در اين صورت تربيت حقيقى جلوه مى كند.
همت تربيتى بايد بر اين باشد كه قواى گوناگون انسان (وهم و غضب و شهوت و…) و عواطف و احساسات آدمى تحت حاكميت عقل معاد درآيند كه اگر اينها زير پوشش عقل هدايت باشند هر كدام در جاى خود واقع مى شوند و هماهنگى و موزونى كامل ميان قوا و عواطف و احساسات آدمى برقرار مى شود. در اين صورت است كه انسان در عين رحمت و محبت از صلابت و شدت برخوردار مى شود و هر يك را در جاى خود و بدرستى به كار مى گيرد.
مدرسه تربيتى پيامبر اكرم (ص) مدرسهاى است كه متربيان خود را بر اين اساس تربيت مىكند و آنان را به معاش و معادى نيكو مى رساند. به بيان امير مؤمنان (ع):
«برترين مردم از نظر عقل نيكوترين ايشان است در برنامه ريزى و اداره معاشش و با همت ترين ايشان است در به اصلاح آوردن معادش». (6)
——————
(1) کافی، ج 2، ص 11.
(2) نهج البلاغه، خطبه 1.
(3) کافی، ج 2، ص 13.
(4) محاسن برقی، ص 230.
(5) دیوان امام علی (ع)، ص 370.
(6) شرح غرر الحکم، ج 2، ص 472.