- آثار و پيامدهاي جنگهاي صليبي
مارينو سانودو در سال 721 ق / 1321م در كتاب مؤمنان صليب بار ديگر انديشه اشغال مصر، در حکم روشي براي مقابله با اسلام مطرح كرد. اين گونه نويسندگان از جمله پيشگامان جنبشي ادبي بودند كه در سده چهاردهم به نحو بارزي جلوهگر شدند. در همين دوره براي احياي جنگهاي صليبي راه هاي متعددي پيشنهاد شد، درحالي كه همه آنها واقع بينانه نبود؛ اروپا در اين زمان به سبب نيرومند شدن عثماني با تهديد بزرگي روبه رو شد و با وجود اقدامهاي پيش گيرانه و تشكيل اتحاديه هاي دول اروپايي، در مقابل عثمانيها توفيق كمي به دست آورد و در جبهه ها نيروهاي آنها شكست خوردند و تارومار شدند؛ به گونه اي كه فيليپ مزي ير، كه در راه اندازي جنگ صليبي سال 766 ق /1365م كمک كرده بود، دوباره قلم به دست گرفت تا رساله رقت آور و الم بار را به رشته تحرير درآورد.
او در اين اثر دوباره طرح خود را براي تشكيل اتحاديه اي از نجيب زادگان براي مبارزه با تركان
عثماني مطرح كرد؛ اما در اين فكر نبود كه در حال موعظه براي جهاني است كه از اين موضوع خسته شده است؛ چنانكه در سال 857 ق / 1453م، قسطنطنيه، كه بيش از هزار سال پايتخت روم شرقي بود، به دست عثمانيها تسخير شد. پيوس دوم بار ديگر جنگي صليبي را عليه عثمانيها تبليغ مي كرد، اما پس از مرگش (868 ق / 1464م) ديگر از طرح او چيزي به گوش نرسيد.
از دوازدهم تا چهاردهم ميلادي، ملل اروپايي به ويژه فرانسويان و ايتالياييها، به سرزمينهايي كه در اصطلاح جغرافيا سوريه بحري و فلسطين و قبرس و قسطنطنيه و آتن و پلوپونز و جزاير يونان خوانده مي شد، مهاجرت كردند و نفوذ آداب و تمدن آنها تا حدودي كشور ارمني نشين سيليسي را تحت تأثير قرار داد.
اين مهاجرت، نخستين مرحله از استعمار غرب به شمار مي آيد كه مي توان علت و انگيزه اوليه آن را ايمان و تعصب مذهبي، و عامل آن را جنگهاي صليبي دانست. اما عامل مؤثر و مداوم اين مهاجرتها و تلاشهاي دائم، علاقه مندي بارونهاي فرانسوي به پيروزي و تصرف اراضي جديد و در خصوص جمهوريهاي ايتاليايي ژن و ونيز، توجه و عشق به تجارت و سود بازرگاني و اقتصادي بود.
اين فكر استعماري بر اساس انديشه هايي قوي و مهيج نظير اشغال بيت المقدس و از بين بردن كفر و الحاد و نظاير آن استوار بود كه امپرياليسم سياسي فرانسه را در دوران سلسله كاپه سينها و امپرياليسم اقتصادي ژن و ونيز را تحريک و تقويت كرد.
هدف عمده جنگهاي صليبي، از ديدگاه پاپ و مسيحيان، آزاد كردن ارض مقدس بود كه سرانجام عملي نشد؛ اين در حالي بود كه شالوده دو كشور نيز در مشرق زمين ريخته شد. اين دو مملكت عبارت بودند از بيت المقدس و امپراتوري لاتيني در قسطنطنيه، كه هيچ كدام دوام نياوردند. اما آثار و نتايج اين جنگها در مغرب زمين، به ويژه در فرانسه و آلمان و ايتاليا، بسيار مهم بود و جنبه هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي آن حائز اهميت است.
بدون ترديد، اروپاييان، از زمان فتوحات اسلامي با فرهنگ تمدن اسلامي، به ويژه از طريق اندلس و سيسيل و راه هاي بازرگاني ميان شرق و غرب، آشنايي داشتند. چنانكه پيش از اين در بخش انتقال علوم اسلامي به اروپا گفته شد، ادلارد باثي اولين نسخه كتاب اقليدس را از قرطبه به اروپا برد و هم او بود كه علوم اسلامي را بر علوم مسيحي ترجيح مي داد. برخي از پژوهشگران معاصر اروپايي، مانند هنري لوكاس، عقيده دارند كه تحولات سده دوازدهم اروپا برخاسته از تأثيرات علوم و معارف يوناني ـ اسلامي بوده كه پيش از جنگهاي صليبي از طريق اندلس به اروپا رسيده و حتي بر اين باورند كه اگر جنگهاي صليبي نبود، تأثير فرهنگ اسلامي بر اروپا بيشتر بود.
اما بايد گفت تأثيرپذيري اروپا از مسلمانان بيشتر پس از جنگهاي صليبي بوده است و در واقع، رنسانس اروپا به علت تأثير تمدن و فرهنگ اسلامي و به ويژه پس از جنگهاي صليبي به وجود آمد، همانگونه كه پي ير روسو گفته است: مسلمانان بهترين اكتشافات كشورهاي دست نشانده را جمع آوري كردند و به اروپاييان انتقال دادند.
در سال 599 ق لئوناردو فيبوناچي، از مردم پيزا، كه شاگرد استادي مسلمان بود، به مصر و سوريه سفر كرد و نخستين اروپايي اي بود كه با كتاب خود اعداد عربي و جزري را در اروپا رواج داد و كتاب خود را به فردريک دوم اهدا كرد. استفن انطاكي، اهل پيزا، نيز كتاب معروف طب ملكي نوشته علي بن عباس مجوسي را، در سال 521 ق / 1127م، در انطاكيه ترجمه كرد.
تأثير نتايج اقتصادي جنگهاي صليبي، در درجه اول، بر تجارت درياي مديترانه غربي بود. اين جنگها مراوده تجاري غرب و شرق را از راه دريا افزود و دريانوردان بنادر مارسي، ژن و پيزا و به ويژه ونيز را بسيار ثروتمند كرد. دادوستد كالاهاي شرقي در سرزمينهاي سوريه هنگام اشغال مسيحيان در منطقه شام، توسط سوداگران فرانسوي و ايتاليايي رونق بسيار بخشيدند.
از سوي ديگر، جنگهاي صليبي موجب بسط تجمل و تمدن در مغرب زمين شد، زيرا آنها با ديدن آثار تجمل در مشرق زمين، شيفته آن شدند و استفاده از لوازمي چون فرش، آينه، پارچه هاي ظريف ابريشمي، حرير، پرنيان، مخمل و غيره را از مردم مشرق زمين و مسلمانان آموختند.
تغيير ساختار اجتماعي در اروپا نيز از آثار جنگهاي صليبي بود. جنگهاي صليبي موجب تضعيف فئوداليسم، تقويت قدرت پادشاهان و زمينه ساز شكل گيري نظام دولت ملي شد. سن لوئي در تثبيت قدرت سلطنت و ضعيف كردن فئوداليسم و زمين داران اقدامات قضايي مهمي انجام داد.
وي شكايات مربوط به فئودالهاي بزرگ را خود بررسي مي كرد. فيليپ چهارم، كه پانزده سال پس از سن لوئي به قدرت رسيد، براي ضعيف كردن مالكان بزرگ، نواحي جديدي را به املاك سلطنتي اضافه كرد.
پيش از جنگهاي صليبي و همين طور تا اواخر اين جنگها، پاپ و كليسا قدرت مطلقه بودند، اوقاف كليسا و اموال اشخاص بي وارث از منابع مهم درآمد بود، به گونه اي كه در سال 648 ق /1250م، ميزان درآمدهاي پاپ به تنهايي از درآمد تمام كشورهاي ديگر اروپا بيشتر بود.
از پيامدها و نتايج مهم ديگر جنگهاي صليبي تضعيف كليسا و قدرت ارباب كليسا بود؛ از سوي ديگر جنگهاي صليبي سبب از ميان رفتن سلطه روحانيون بر پادشاهان شد كه پس از اين حوادث لوئي نهم (سن لوئي) قدرت كليسا را محدود كرد و در سال 667 ق/ 1268م با صدور فرماني پاپها را از وضع و گرفتن ماليات منع كرد و بر اساس فرمان لوئي نهم اين كار بايد با تصويب و تأييد خود او انجام شود.
فردريک باربروسا، كه از خاندان حكومتي هوهنشتاوفن بود، نيز با استناد به قوانين روم اعلام كرد قانون ناشي از اراده اوست. هر چند وي در جنگ با پاپ شكست خورد، نواده او، فردريک دوم، با وجود تكفير و لعن پاپ، با بي اعتنايي به جنگ با پاپ پرداخت و خواهان اعمال قانون به صورت مساوي براي همه طبقات مردم، حتي رهبرانمذهبي، شد.
از سوي ديگر، ثروت اندوزي پاپها و حمايت كليسا از نظام ارباب و رعيتي، زحمتكشان را برانگيخت و اين مسئله موجب شد كه آنها به ثروت كليسا اعتراض كنند و خواهان رهايي كليسا از ثروت اندوزي و تغيير تعاليم آنها شوند.
اين امر سبب به وجودآمدن بدعتها و انشعاباتي شد كه مهم ترين آنها دو گروه ودوا و كاتارها بودند.
تحقيقات انستيتوي فرانسه در سال 1222ق / 1808م، در برگزاري مسابقه مقاله نويسي در مورد جنگهاي صليبي، نشان مي دهد جنگهاي صليبي در آزادي سياسي مردم اروپا و تمدن و فرهنگ و تجارت و صنعت آنها تأثير بسياري داشته و در حقيقت برخورد پرباري بين دو فرهنگ اسلامي و مسيحي صورت گرفته است.
انديشه هاي ابن رشد، دانشمند مسلمان، در تجديد حيات فكري اروپا بسيار مؤثر بود، چنانكه فردريک دوم، كه در عصر صليبيون به تسامح ديني معروف بود، با شاگردان ابن رشد مكاتبه داشت و از اين روي روح مذهبي او تحت تأثير آنان قرار گرفت و آزادانديشي غرب پس از جنگهاي صليبي، مرهون آشنايي آنان با فلسفه اسلامي ـ يوناني است. آنان ابن رشد را مبدع روش انديشه آزاد مي دانند. در پايان قرن سيزدهم نيز دانشگاه پادوا در ايتاليا مركز جنجال آفريني در ترويج عقايد و افكار ابن رشد بود.
در تأثيرپذيري اروپا از مكتب وي مي توان به فرمان لوئي يازدهم مبني بر تدريس فلسفه ابن رشد و ارسطو در قرن پانزدهم اشاره كرد.
تسامح مذهبي را اروپاييان صليبي در پايان جنگهاي صليبي از مسلمانان آموختند؛ چنانكه صلاح الدين ايوبي، هنگامي كه متوجه شد بزرگترين دشمن وي، يعني ريچارد شيردل، در بستر بيماري است، پزشک ويژه خود را با دارو نزد او فرستاد؛ به گونه اي كه دشمنان از اين حركت او در شگفت ماندند. تأثيرپذيري صليبيها از مسلمانان بسيار سريع و چشمگير بود؛ به همين سبب بسياري از آنان ماندن در مشرق زمين را به بازگشت به سرزمينهاي خود ترجيح مي دادند.
پس از جنگهاي صليبي، با تأسيس دانشگاه هاي گوناگون مانند دانشگاه بولوني، در روم و پاريس، ناپل و پادوا و مدرسه سالرنو در ايتاليا، مون پليه در فرانسه، آكسفورد در انگليس و اورلئان و انجير و والنسيا در اسپانيا، افق فكري اروپاييان وسعت بيشتري يافت. به قول سارتون، هيچ چيز به غير از دانشگاه هاي نخست اروپا نمي توانست نشانه انقلاب عقلي حاصل شده در غرب مسيحي با انتقال فرهنگ يوناني ـ اسلامي باشد.
از سوي ديگر، آسيبي كه صليبيها و مغولها بر پيكره فرهنگ اسلامي وارد كردند، جبران ناپذير بود، زيرا بيشتر كتابهاي علمي كشورهاي اسلامي را نابود كردند. با وجود اين، در ابتدا برخي از اقوام مسيحي و سپس مغولان به سبب هم جواري و آميزش با مسلمانان شيفته و دوستدار دانش شدند و پيشرفتهايي هم به دست آوردند، تا آنجا كه كتب اسلامي را نيز ترجمه كردند. با وجود آنكه بخش بزرگي از كتابهاي اسلامي را اين دو قوم، به ويژه در اندلس، از ميان بردند، با ملاحظه برخي نسخه هاي خطي ترجمه شده به قلم صليبيها در اروپا، مي توان به اهميت و ارزش علمي آنها پي برد و از اين رهگذر جايگاه برتر علمي مسلمانان را ارزيابي كرد.
با آنكه اكثر اقوام مسيحي اروپا تا پيش از جنگهاي صليبي از دانش بي بهره بودند، دانش دوستاني از مسيحيان بودند كه در زمان اين جنگها، تحت تأثير ادبيات، هنر، فلسفه، نجوم، طب، رياضيات و ساير علوم مسلمانان، به جمع آوري و ترجمه كتابهاي مسلمانان علاقه مند شدند؛ از آن جمله مي توان از رمون، اسقف طليطله نام برد كه در سال 1120م دارالترجمه اي داير كرد كه در آن كتابهاي عربي به لاتين ترجمه و منتشر مي شد. تنها در علم طب بيش از سيصد كتاب در اين دارالترجمه از عربي به لاتين ترجمه شد.
از ديگر دانش دوستان مسيحي، كه به ترجمه كتابهاي مسلمانان از عربي به لاتيني علاقه مند بود، فردريک كبير، امپراتور آلمان و رهبر جنگ صليبي ششم، را مي توان نام برد كه گروهي از كليميان را مأمور ترجمه كتابهاي عربي به لاتيني كرد. بي ترديد، در اين جنگها مبادلات فرهنگي از نظر اروپاييان، بيش از شرقيان و مسلمانان اهميت داشته است. اما، اين جنگها در تمامي منطقه مشرق نزديک تأثيرات منفي داشت و سبب ايجاد كينه و نفرت و دشمني ميان مسلمانان و مسيحيان شد كه تا به امروز هم باقي است.
گذشته از اين، دولت فرانسه در نتيجه جنگ صليبي نفوذ سياسي و تجاري مهمي در مشرق زمين پيدا كرد و حتي هنوز ملل خاورميانه تمام مردم مغرب زمين را فرنگي مي نامند كه از واژه، فرانس گرفته شده است. زبان فرانسوي در سوريه، قبرس، ارمنستان و موره متداول شد و حتي امروزه هم در شام، زبان فرانسوي رايجتر از ساير زبانهاي اروپايي و زبان دوم مردم اين منطقه است. هدف از داير نگاهداشتن مدارس فرانسوي در شرق نزديک نيز حفظ برتري فرانسه در اين منطقه بود كه از زمان جنگ صليبي آغاز شده و دوام آن نيز براي تقويت صنعت و تجارت و سياست خارجي فرانسه بسيار سودمند بوده است.
- نتايج نامطلوب جنگهاى صليبى
در پایان این بخش نتایج وخیم و نامطلوبی که جنگهای صلیبی بر فرهنگ و تمدن اسلامی به عنوان یک عامل بیرونی گذاشت را به طور خلاصه بیان می کنیم.
- اختلاط نژادى: اين جنگها سبب تنوع قومي و افزايش جمعيت مسيحي در شرق مديترانه، به ويژه در ناحيه شامات شد. اين امر دو پيامد ناخوشايند داشت؛ يكي آنكه عامل پايداري صليبيها طي دو قرن جنگ بود و ديگر آنكه، به علت كم بودن زنان مسيحي در زمان جنگ، آنها با زنان مسيحي مقيم سوريه ازدواج مي كردند و اين امر سبب اختلاط قومي و افزايش جمعيت مسيحيان در ناحيه شام شد. از آنجا كه بيشتر صليبيان غيرنظامي و نظامي در لبنان ساكن شدند و نيز چون مماليک بحري بسياري از زنان و فرزندان صليبي را به مسلمانان مي فروختند، به قول ويل دورانت، ديري نپاييد كه اهل و اولاد آنان، بخش بزرگي از جمعيت لبنان را تشكيل دادند، در اين منطقه فرقه هايي پديد آمد كه از مهم ترين آنها فرقه مارونيها بود. آنها منسوب به كشيشي مسيحي هستند، به نام مارمارون، كه در سده چهارم و پنجم ميلادي در شمال غربي سوريه زندگي مي كرد.
در حقيقت آنها فرقه اي انشعابي از كليساي روم شرقي بوده اند كه پيش از اسلام در نواحي شمالي سوريه سكونت داشتند و به دنبال درگيريهاي فرقه اي در سده ششم ميلادي به شمال لبنان آمدند. در جنگهاي صليبي مارونيها از متحدان صليبيها بودهاند و از آنجايي كه بيشتر صليبيها فرانسوي بودند، درسال 648ق/ 1250م، با سن لوئي پيمان دوستي منعقد كردند و لوئي در نامه اي به بطريق آنان نوشت: ما متعهد مي شويم همان حمايتي را كه از فرانسويها مي كنيم به ملت ماروني مبذول داريم. مارونيها جزئي از ملت فرانسه هستند.
اين اتحاد مارونيها با فرانسويان تا زمان حاضر ادامه يافته و در سياست لبنان تأثير عميقي نهاده است.
مسئله ديگري كه باعث سكونت مسيحيان در منطقه شام شد، نقش جمهوريهاي ونيز، ژن و پيزا در جنگ بود. به سبب امتيازهايي كه بازرگانان اين سه جمهوري از سلاطين و امراي صليبي به دست آوردند، بازرگانان ايتاليايي به مشرق روانه شدند و در مكانهايي كه به آنان اختصاص يافته بود سكونت كردند و به قول تامسون، اين مناطق رومي نشين، دولتي در سرزمين بيگانه محسوب مي شد كه در امور خود مستقل بودند.
- رونق فساد اجتماعى: از ديگر آثار سوء جنگهاي صليبي فساد و فحشايي بود كه سربازان، اعم از ترك، كرد، عرب و فرنگي، به وجود آوردند و آن بدين سبب بود كه آنها، به علت درگيري در جنگهاي طولاني، فرصت تشكيل خانواده را نداشتند و بدين ترتيب زمينه حضور زنان هرزه و فاسد فراهم شد. اين هرزگيها به اندازهاي بود كه دولت مماليک مسئولي براي نظارت بر آنها تعيين كرده بود.
- تخريب شهرهاى اسلامى: بىترديد يكى از آثار مخرب جنگ، ويرانى بخشهاى آباد تمدنى است. به همين گونه، بسيارى از شهرهايى كه در مسير لشكريان صليبى قرار داشت، ويران شدند و يا از رونق افتادند.
- قتل عام عمومى: بسيارى از مورخان ضمن تشريح جنگهاى صليبى، به كشتار بىسابقه مسلمانان اشارت كردهاند. براى نمونه، غارت و چپاول شام و يا محاصره چهل روزه بيتالمقدس و فتح آن كه هرگز بدون خونريزى و قتل عام مقدور نشد. چنان كه در منابع آمده است، قتل عام در قدس يك هفته به طول انجاميد و در نتيجه آن هفتاد هزار مسلمان كشته شدند. در باره عمق فاجعه و غمانگيزى آن همين بس كه بدانيم صليبيان بعد از تصرف قدس به پاپ خبر دادند:
اگر مىخواهيد بدانيد كه چه بر سر دشمن ما آمد، همين بس كه اسبهاى ما در ايوان سليمان و معبد او تا زانو در خون مسلمين شناور بود. ميشو، مورخ فرانسوى نقل مىكند:
مسلمانان مانند چهارپايان در خانهها و خيابانها ذبح مىشدند؛ اهالى شهر محل امنى براى پناهگاه نداشتند؛ برخى از آنها از روى ديوار خود را به پايين پرتاب مىكردند … صليبىها مسجد جامع عمر را محاصره كردند … با شمشير گردنها را زدند … از زندگانْ برخى را سوزاندند.
متأسفانه به دليل غفلت خلفاى اسلامى و رخوت حكمرانان مسلمان اين كشتار وحشيانه هيچ واكنشى را در پى نداشت و همين موضع انفعالىِ جهان اسلام بر ابعاد فاجعه و عمق آن افزود.
افزون بر این، جنگهاي صليبي بر نظام فكري و فرهنگي ـ اجتماعي خاورميانه تأثير گذاشت. پس از جنگ صليبي اول و اشغال بيت المقدس، روحيه بي اعتنايي و انزواطلبي در مناطق مسلمان نشيني كه به تصرف صليبيها درآمده بود، به ويژه در شام، گسترش يافت.