• اندلس و حکومت های آن

اسپانيا براي مسلمين جهان يادآور خاطرات شيرين و تلخ بسياري است و البته اين خاطرات تجربه ها و عبرتهاي فراواني همراه دارد. مطالعه اين بخش از تاريخ اسلام راز ارتقا و سپس رمز انحطاط مسلمين را به خوبي آشكار مي كند و مي تواند به منزله يک تجربه مهم تاريخي براي جهان بزرگ اسلامي بسيار سودمند باشد.

بزرگي و اهميت فتح اندلس هنگامي بيشتر نمود مي يابد كه به نقشه سياسي اروپا در آن دوران (قرن هشتم ميلادي) نگاهي بيفكنيم. درحالي كه سرزمينهاي مسكون و متمدن اروپا تنها به پيرامون مديترانه، فرانسه و بخشهايي از اروپاي مركزي و شبه جزيره بالكان محدود بود و هيچ آثاري از زندگي مدني در انگليس، آلمان، اتريش، روسيه، اروپاي شرقي و اسكانديناوي ديده نمي شد، مسلمانان از دو سو به سمت قلب اروپا در حال پيشرفت بودند: در جنوب شرقي پيشروي آهسته و تدريجي در شبه جزيره آناتولي و سپس شبه جزيره بالكان و از سوي جنوب غربي پيشروي در شبه جزيره ايبري و رسيدن به مرزهاي جنوبي فرانسه.

البته در خلال اين پيشرفتها، مسلمانان توانستند دانشمندان بزرگي چون ابن حزم اندلسي، پزشكان و حكماي گرانقدري چون ابوالقاسم زهراوي، ابن طفيل و ابن رشد قرطبي، مفسران گرانمايه اي چون بقي بن مخلدق رطبي و مورخان و سيره­نويسان برجسته اي چون ابن عبدالبر اندلسي، اديبان بزرگي چون ابن بسام و صدها دانشمند ارجمند پرورش دهند و گوشه هايي از فرهنگ عظيم و گسترده اسلامي را به مغرب زمين انتقال دهند.

داستان معماري و آثار شكوهمند به يادگار مانده از مسلمانان در اسپانيا خود حديثي مفصل مي طلبد كه مختصرا به آن اشاره خواهد شد.

از آنجا كه بررسي و تجزيه و تحليل حوادث تاريخي و پديده هاي اجتماعي بدون داشتن چارچوب تحليلي و فكري امكانپذير نيست، ما نيز در تلاش براي منظم كردن شيوه كار و استنتاج و پرهيز از پراكنده­گويي و استدلالهاي ساده و تقليل گرايانه با مطرح كردن پرسش اصلي تلاش عمده خود را به ارائه پاسخ مستدل به آن پرسش معطوف مي كنيم: چرا جامعه اسلامي اندلس، كه از سده هشتم تا پانزدهم ميلادي، پيوسته و پويا، با پديد آوردن شاهكارهاي علمي، معماري، فرهنگي و هنري به حيات خود تداوم بخشيده بود، دچار ضعف و فتور شد و سرانجام كاملا به تاريخ پيوست و از صحنه جغرافياي سياسي و فرهنگي جهان رخت بربست؟

  1. موقعيت جغرافيايي اندلس

اندلس نامي است كه مسلمانان براي بخشي از شبه جزيره ايبري، در كنار مديترانه، واقع در جنوب اسپانيا و جنوب شرقي پرتغال و گاه به تمام قلمرو آن شبه جزيره به كار مي بردهاند. اندلس از نام واندالها، قبيله اي از مردم ژرمن، گرفته شده است كه در اوايل سده پنجم ميلادي، پس از تجزيه امپراتوري روم غربي، چندي در جنوب اسپانيا سكنا گزيدند.

اندلس كه به اسپانيايي آندالوثيا گفته مي شود، امروز بزرگترين استان اسپانيا به شمار مي آيد و از نظر تقسيمات كشوري شامل هشت شهرستان آلمريا، كاديث، كوردوبا، گرانادا، مالاگا، خائن، سويل و اوئلوا است.

اندلس شامل همه اسپانيا و پرتغال امروزي به جز منطقه گاليثيا در شمال غربي شبه جزيره ايبري است و رشته كوه هاي پيرنه آن را از كشور فرانک (فرانسه) جدا كرده است.

اندلس در همه ادوار تاريخ اسلامي به داشتن مراكز تمدني مشهور بوده است . تقريبا همه شهرهاي رومي پس از فتح اسلامي باقي ماندند و به شكوفايي خود ادامه دادند.

به هنگام فتح اسلامي و پس از آن، گروه هايي از مسلمانان عرب و بربر به اندلس پا نهادند. نخستين مهاجران عرب گروهي بودند كه با سپاه هجده هزار نفري موسي بن نصير در رجب سال 93 راهي اندلس شدند. سپس چهارصد تن از افريقيه همراه حر بن عبدالرحمان ثقفي، والي اندلس، در ماه ذيحجه سال 97 به اين سرزمين آمدند. آنان هر چند نسبت به ساكنان اصلي در اقليت بودند، هسته اشرافيگري جديدي را پديد آوردند به گونه اي كه جانشين اسلاف رومي و گوتها شدند. به نظر مي رسد بسياري از حوادث بعدي و سرانجام انحطاط مسلمانان در اسپانيا در همين «اشرافيت» شكل گرفته پس از فتح اسلامي و روابط آن با ساير گروه هاي اجتماعي ريشه دارد. اين اشرافيت تا پايان حكومت اسلامي در اندلس تفوق خود را حفظ كرد. هر چند قدرت در دست امويان و اعراب عدناني بود، و اعراب يمني نيرو و افراد بيشتري داشتند.

يكي از عناصر مهم جامعه اندلس، مسيحيان گوت يا اسپانيايي بودند كه در آغاز فتح به اسلام گرويدند و مورخان اين تازه مسلمانان را نومسلمانان يا اسالمه ناميدند و فرزندان آنان، كه در دامن اسلام نشو و نما يافتند، مولدان (نومسلمانزادگان) نام گرفتند. اين نام تا پايان سده سوم هجري همچنان بر آنها اطلاق مي شد و از آن پس، به علت درهم آميختن مردم، اين اصطلاح از ميان رفت و مردم سرزمين اسلامي اندلس همه اندلسي شدند و ديگر ميان آنها تمايزي نبود.

مسيحيان اندلس با مسلمانان همزيستي داشتند و در عين حفظ دين خود به عربي سخن مي گفتند.

  1. تاريخ اندلس

الف ) پيش از اسلام

تاريخ اندلس از هزاره دوم پيش از ميلاد آغاز مي شود. فنيقيهاي بازرگان و دريانورد كرانه باختري درياي مديترانه در حدود 1200 پ.م براي گسترش قلمرو خود از طريق اقيانوس اطلس وارد شبه جزيره ايبري شدند و در حدود سالهاي 1100 پ.م مهاجرنشينهايي چون مالاگا و كاديث را برپا كردند. سپس يونانيان اين سرزمين را تصرف كردند. درحدود 850 پ.م، كارتاژها (كه آنها نيز ريشه فنيقي داشتند) از قرطاجنه (كارتاژ) در سواحل تونس به راه افتادند و سواحل جنوبي و جنوب شرقي اندلس را تسخير كردند. از سالهاي 264 تا 149 پ.م ميان كارتاژها و روميان نبردهاي سختي موسوم به پونيک رخ داد كه سرانجام به شكست كارتاژها و زوال حكومت آنان انجاميد.

ازآن پس، اندلس به دست روميان افتاد و آنان تا سال 406م به مدت شش قرن بر آن حكومت كردند. امپراتوري روم در اواخر قرن چهارم ميلادي در اين منطقه، به سبب بحرانهاي نظامي و اقتصادي و هجوم قبايل بربر در شمال افريقا، رو به ضعف نهاد. در اوايل قرن پنجم ميلادي، واندالها و ويزيگوتها به اندلس هجوم بردند. اين قبايل با عبور از كوه هاي پيرنه وارد اندلس شدند و به حمله هاي وسيعي دست زدند. پس از سالها جنگ و خونريزي، سرانجام واندالها بر مغرب و ويزيگوتها بر اندلس تسلط يافتند. ويزيگوتها حدود سه قرن بر اندلس حكم راندند تا سرانجام در اوايل قرن هشتم ميلادي حكومت آنها به دست مسلمانان برچيده شد.

ب ) وضعيت اندلس در آستانه فتح اسلامي

اسپانيا در آستانه فتح اسلامي به شدت ضعيف بود. نه فقط براي درك فتوحات مسلمين در اسپانيا، بلكه براي ارزشيابي درست توسعه فرهنگي اسپانياي اسلامي، ملاحظه شرايط شبه جزيره اسپانيا در سالهاي نخست قرن هشتم ميلادي ضروري است. ويزيگوتها نخست در سال 414 م به اسپانيا وارد شدند و شمال شرقي كشور، يعني ايالت تاراكوننسيس، را به تصرف درآوردند. اينان حكومت خود را با تدبيرهاي سياسي گوناگون حفظ مي كردند؛ لكن وحدت واقعي وجود نداشت زيرا ويزيگوتها تابع مسيحيت ارتدادي آريانيسم بودند درحالي كه اكثريت سكنه بومي را كاتوليكها تشكيل مي دادند.

به هرحال، درسال 589 م، تغييرات عمدهاي صورت گرفت و پادشاه و سران ويزيگوتها مذهب آريانيسم را رها كردند و كاتوليک شدند. اين كار به يكپارچگي و ايجاد حكومت متحد در سراسر

شبه جزيره اسپانيا كمک بزرگي كرد. در آغاز قرن هشتم ميلادي، اشراف ويزيگوت و اعيان اسپانيايي ـ رومي با يكديگر تركيب شدند و «طبقه اعيان» را پديد آوردند. سلسله مدارج كليسايي نيز به اعيان تعلق داشت و اسقفهاي اعظم و اسقفها در حكومت و اداره كشور نقش مهمي داشتند اما قدرت واقعي در دست شاه و مشاوران او بود. شاه جانشين معيني نداشت و طبقه اعيان شاه را از ميان خود انتخاب مي كردند. درواقع هميشه بر سر جانشيني دسيسه هايي در كار بود. ضعف پادشاه معلول وضع نابسامان سپاه وي نيز بود و در اواخر قرن هفتم ميلادي ، ظاهرا پادشاهان در جمع آوري سپاه كافي با مشكلات بزرگي روبه رو شدند.

وضعيت اجتماعي جامعه اسپانيا در زمان حاكميت گوتها نسبت به دوران روميان تغيير چنداني نكرده بود. اشرافيت روم باستان به منظور حفظ ثروت و سيطره خود به ائتلاف با ويزيگوتها دست زده بود. آن دسته از شهرنشينان، بازرگانان و صاحبان مزارع كوچک كه آزاد بودند زير نفوذ اقويا در حالتي ميان آزادي و بردگي روزگار مي گذراندند و مابقي مردم هم يا زمين برده بودند و يا بردگاني كه در راه تأمين منافع اقليت ثروتمند جان مي كندند.

 در اين وضعيت حتي آزادمردان نيز احساس محروميت مي كردند. ازاين رو، نارضايتي عميقي وجود داشت و بسياري از افراد به منظور رهايي از اين وضعيت رقت آور چشم به راه نيرويي آزادي بخش بودند. شهرها در ايام حاكميت ويزيگوتها، در ادامه روند نزولي به وجود آمده از زمان روميها، وضعيت چندان مساعدي نداشتند و بسياري از امتيازات شهري خود را از دست داده بودند.

از سوي ديگر، نفوذ كليسا و اسقفها در روند تصميم گيري سياسي و نزديكي آنها به پادشاه و دشمني با يهوديان تحت تأثير ملاحظات كلامي و ديني، وضعيت آنها را بدتر از پيش مي كرد؛ به ويژه فرمانهاي شوراي منعقده درسال 693 م عملا ادامه كار بازرگاني با يهوديان را ناممكن مي كرد. به احتمال قوي، روحانيان كاتوليک مشوقان و محركان اصلي گوتها به اعمال ستم و فشار بر يهوديان بودند. به اين ترتيب، يهوديان از جمله ناراضيان اصلي از حكومت ويزيگوتها به شمار مي آمدند. بدين ترتيب، ضعف حكومت ويزيگوت را مي توان به چهار عامل اصلي نسبت داد:

 1.تفرقه در ميان طبقات اعيان بر سر جانشيني؛

  1. نارضايي ديگر بخشهاي جامعه بر سر امتيازات طبقه اعيان و در نتيجه نامطمئن بودن سپاه؛ 3. تفتيش عقايد و تعقيب، دستگيري و شكنجه ديني يهوديان؛
  2. وضعيت نابسامان اقتصادي.

ج) دوران فتح اسلامي

انحطاط دولت ويزيگوتها موسي بن نصير را، كه از طرف خلفاي اموي، حاكم افريقيه و مغرب بود، به تسخير شبه جزيره ايبري تحريض كرد و خود مردم اسپانيا نيز، كه از مظالم ويزيگوتها به تنگ آمده بودند، به ياري او برخاستند. غلام او، طارق بن زياد، با هفت هزار سرباز در رجب يا شعبان 92 / آوريل يا مه 711 با عبور ازتنگه اي كه بعدها به نام او جبل الطارق ناميده شد به خاك اسپانيا گام نهاد و رودريگ، پادشاه ويزيگوتها، را شكست داد و تا قلب اسپانيا پيشروي كرد.

اندلس در اين زمان درگير اختلافات داخلي بود و رودريگ آخرين پادشاه ويزيگوت، براي سركوب شورشيان در ايالتهاي شمالي به سر مي برد. طارق، به كمک خوليان (يوليان)، حاكم شورشي سبته كه به روايتي مسلمانان را به فتح اندلس فراخوانده بود، با عبور از تنگه جبل الطارق در كوتاه زماني شهرهاي استجه، مالقه، غرناطه، قرطبه، البيره، طليطله را تصرف كرد و روي به شمال نهاد. او پس از عبور از قشتاله، لئون، كوه هاي آستورياس، به سواحل جنوبي خليج بيس كاي، يعني شمالي ترين نواحي اندلس، دست يافت و در مدت يک سال از جنوب تا شمال اندلس را به تصرف درآورد.

از سوي ديگر، موسي بن نصير در رمضان 93 با سپاهي بزرگ از جبل الطارق گذشت و به شمال شبه جزيره ايبري روي نهاد و پس از فتح شذونه، قرمونه و اشبيليه، كه از مهم ترين و بزرگترين شهرهاي اندلس بودند، راهي طليطله شد و در آنجا با طارق، كه به استقبال او آمده بود، ديدار كرد. سپس دو سردار روانه شمال شرقي شدند و شهرها و دژهاي آن نواحي، از جمله سرقسطه و برشلونه، را تصرف كردند. پس از آن، طارق راهي غرب شد تا سرزمينهاي شمال غربي را فتح كند و موسي بن نصير به كوه هاي پيرنه روي آورد تا بقاياي ويزيگوتها را تارومار كند.

تسلط مسلمين بر شمال و شمال شرقي اندلس با فتح بنبلونه (پامپلونا) در نزديكي كوه هاي پيرنه و طركونه در ساحل مديترانه توسعه يافت.

 

د) تاريخ سياسي اندلس در دوران حكومت اسلامي

تاريخ سياسي اندلس در دوران حكومت هشتصد ساله مسلمانان به طوركلي به سه دوره تقسيم مي شود:

  1. اندلس به مثابه بخشي از خلافت اموي در دمشق 132ـ98ق؛
  2. دوران حكومت سلسله امويان اندلس 422ـ 138ق؛
  3. دوران ملوك الطوايفي 898ـ422 ق.
  1. اندلس به مثابه بخشي از خلافت اموي در دمشق 132ـ 98 ق

در اين زمان، اندلس بخشي از ولايت افريقيه در قلمرو خلافت دمشق بود و حاكمان آنجا را واليان افريقيه (تونس فعلي)، كه در قيروان اقامت داشتند، تعيين مي كردند. در بين سالهاي 132ـ98 ق، در حدود بيست نفر به حكومت رسيدند كه برخي از آنها بيش از يک بار به حكومت منصوب شدند، اما فقط سه نفر از آنها براي مدت پنج سال يا بيشتر در اين مقام دوام آوردند. در سال 100 ق، عمربن عبدالعزيز، خليفه اموي دمشق، نصب حكام اندلس را به اختيار خود درآورد و سمح بن مالک خولاني را به حكومت آنجا گماشت.

سمح، كه در جنگاوري و كشورداري مهارت بسيار داشت، به اصلاحات جديد مالي و عمراني پرداخت و پس از سركوب ياغيان و شورشيان، فتوحات را ادامه داد. او شهرهاي شمالي اندلس، چون قرقشونه ، سپتيماينا و اربونه ، را تصرف كرد و دامنه متصرفات مسلمانان را تا جنوب فرانسه گسترش داد و با ساختن دژها و پادگانهاي بسيار، مواضع خود را در سراسر اين منطقه استحكام بخشيد. وي سپس به قصد تصرف تولوز (تولوشه)، پايتخت كشور آراگون، لشكر كشيد اما در 102 ق /720م در نبرد با مسيحيان به قتل رسيد.

ميان سالهاي 112ـ107 ق  مسلمانان در شمال اسپانيا و جنوب فرانسه با ايستادگي مسيحيان روبه روشدند و فتوحات مدتي متوقف شد. هنگامي كه عبدالرحمان غافقي به حكومت اندلس رسيد، پس از سامان بخشيدن به اوضاع آن و انجام اصلاحاتي در شهرهاي گوناگون با سپاهي عظيم رهسپار جنوب فرانسه شد.

عبدالرحمان پس از فتح بوردو به سوي رود رون لشكر كشيد و شهرهاي ليون و بزانسون را فتح كرد و طليعه هاي سپاه او به صد مايلي پاريس رسيد. سپس عبدالرحمان به قصد فتح پاريس از كناره هاي رود لوار متوجه غرب شد و به اين ترتيب در مدت زمان بسيار كوتاهي توانست نيمي از فرانسه، از شرق به غرب، را فتح كند و به گفته ادوارد گيبون «خط پيروزي از صخره هاي جبل الطارق تا كناره هاي رود لوار امتداد يافت و تصرف اين مناطق عرب را بر دروازه هاي لهستان و اسكاتلند قرار مي داد و چه كسي مي داند، اگر آنها به چنين پيروزي اي دست مي يافتند شايد امروز در دانشكده هاي آكسفورد قرآن تدريس مي شد و از تريبونهاي آن مؤسسات علمي سخن از رسالت و پيام محمد به ميان مي آمد».

اما دست تقدير پايان ديدار سرنوشت ساز شرق و غرب يا اسلام و مسيحيت را در اين تاريخ و بر قلمرو خاك فرانسه كنار شهر تور رقم زده بود. سپاه مسيحيان، به فرماندهي شارل مارتل، در رمضان 114 ق در نقطه اي ميان شهر تور و پواتيه با لشكر عرب روبه رو شد و جنگي سخت ميان دو سپاه درگرفت كه به جنگ پواتيه يا تور شهرت يافت.

گرچه در آغاز پيروزي با مسلمانان بود، چون عبدالرحمان به قتل رسيد، سپاه مسلمانان از هم گسيخت و شكست خورد. در منابع اسلامي از اين واقعه به نام بلاطالشهداء ياد شده است.

  1. دوران حكومت سلسله امويان اندلس 422ـ 138ق

حاكمان اموي ، كه نزديک به سه قرن بر اندلس حكومت كردند، شانزده تن بودند. نخستين آنها عبدالرحمان بن معاوية بن هشام و آخرينشان هشام المعتمد بالله نام داشت . عبدالرحمان از نخستين روزهاي ورود به قرطبه درگير جنگهاي داخلي و سركوب شورشيان شد. يوسف بن عبدالرحمان فهري ، كه پس از شكست از عبدالرحمان به طليطله گريخته بود، همراه با صميل بن حاتم اين شهر را به بزرگترين مركز دشمني و مخالفت عليه حكومت اموي مبدل ساخت.

در زمان حكومت امويان مرزهاي شمالي اندلس بارها تغيير كرد و قلمرو مسلمانان در شبه جزيره ايبري به ويژه در مرزهاي شمالي تغييرات بسياري به خود ديد.

در دوران حكومت امويان، در واكنش به بي عدالتيها و ظلم و ستم حكام، قيامهايي نيز برپا گرديد كه مي توانبه قيام فقها 189ق ، واقعه خندق 191ق و قيام ربض 202ق اشاره كرد. اين قيامها و اعتراضها با شدت و قساوت هر چه تمامتر سركوب شد. به گونه اي كه فقط كشته شدگان واقعه خندق هفت هزار تن ذكر شده است.

دولت اموي پس از عبدالرحمان سوم همچنان در اوج عظمت و اقتدار بود و اين عظمت با وجود بي لياقتي برخي از حكمرانان، از جمله هشام ملقب به الحديدبالله 399ـ366ق، به سبب حضور وزراي نيرومند در رأس امور نتوانست بنيانهاي حكومت اموي را سست كند و اين دوران عصر عظمت و وفور نعمت در سراسر اندلس بود.

اما به تدريج با تشديد اختلافات دروني خاندان حكومتي و در پي آن كشيده شدن دامنه اختلافات و كشمكشها به درون جامعه غم انگيزترين دوران تاريخ اندلس فرا رسيد و اين منطقه از اوج ثروت، قدرت و پيشرفت به ورطه جنگهاي داخلي كشيده شد. ميان سالهاي 422ـ399 ق، فقط در 22 سال، شش نفر به قدرت رسيدند كه مدت حكومت برخي از آنها صرفا چند ماه بود. سرانجام در سال 422ق با خلع هشام المعتمد بالله (هشام سوم) خلافت امويان اندلس، پس از نزديک به سه قرن، به پايان رسيد.

  1. دوران حكومت ملوك الطوايفي در اندلس؛ 898ـ422 ق

پس از سقوط امويان اندلس، وحدت سياسي بخش اعظم اين سرزمين از هم پاشيد و بني حمود بر بيشتر شهرهاي جنوبي وادي الكبير و امتداد آن تا رود شنيل مستولي شدند. در همين حال خاندانهاي متعدد عرب به بزرگترين شهرهاي اندلس، چون قرطبه، اشبيليه، سرقسطه، بلنسيه، مرسيه و المريه، دست يافتند. غلامان بني عامر نيز بر بسياري از مناطق شرقي مسلط شدند و عصري آغاز شد كه در تاريخ اندلس به دوره ملوك الطوايف موسوم است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا